فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۶۱ تا ۴٬۸۸۰ مورد از کل ۲۹٬۴۰۸ مورد.
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
93 - 106
حوزههای تخصصی:
جویبارِ از محلات تاریخی اصفهان و دارای کالبدی متفاوت با محلات شهر است. نوع مداخله در این بافت تاریخی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر جهت ارزیابی رویکردهای توسعه ی میان افزار ازنظر ساکنان محله شکل گرفته است. شیوه ی پژوهش کیفی، کمی و ازنظر هدف کاربردی و شیوه ی گردآوری اطلاعات میدانی، کتابخانه ای است. تصاویر مربوط به معماری بناهای میان افزار در بافت های تاریخی، از طریق پرسشنامه ای به روش دلفی مورد آزمون قرار گرفت. سپس تصاویر دارای بیشترین امتیاز موردنظر سنجی از تعداد ۳۴۰ نفر ساکنان محله، در نرم افزار SPSS آنالیز شد. در بررسی پایایی متغیرها مشخص شد که ساکنان محله خواستار ساختار مدرن در بافت هستند. یافته ها نشان داد که نظر ساکنان در مورد رویکردهای ساختمان های جدید نا آشکار و آیینه ای تا رویکرد معماری خنثی (درجه ی صفر) به ترتیب از بیشترین امتیاز تا کمترین امتیاز بوده است که بایستی به صورت ترکیبی تخصصی برای جلوگیری از خدشه دار شدن بافت با ارزش مورداستفاده قرار گیرد.
نقش ربات در پیش ساخته سازی و موانع و محاسن آن در صنعت ساختمان
حوزههای تخصصی:
صنعت ساخت و ساز در پیش ساخته سازی نیازمند یک سازماندهی کارآمد و موثر برای فرآیند تولید و تکنیکهای نوآورانه ساخت و ساز برای رقابتی مفید در برابر رشد جهانی در قرن 21 است. مشکلات مرتبط با ساخت و ساز، مانند کاهش کیفیت و تولید، کمبود نیروی کار و ایمنی و شرایط بد کار، جستجوی راه حل های نوآورانه را ایجاب می کند. یک راه حل استفاده از فناوری های نوآورانه تولید مانند اتوماسیون و رباتیک است که پتانسیل رشد در صنعت ساخت و ساز و تولید و ایمنی و کیفیت را دارد. بیشتر تحقیقات در زمینه رباتیک و اتوماسیون بر روی ارتقای سخت افزار و نرم افزار متمرکز شده است. این مقاله به کاربرد گسترده ربات در مونتاژ در محل و صنعت ساخت در پیش ساخته سازی مربوط می شود. هدف از این پژوهش شناسایی و تبیین موانع و مزایای روش های اتوماسیون و رباتیک در پیش ساخته سازی است که با بررسی و کاوش در ویژگی های صنعت ساخت و فرآیند آن صورت می گیرد.
هنر خاورمیانه در پارادایم ترنس مدرن: تحلیل تطبیقی سه جریان در هنرهای تجسمی معاصر خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو دهه از شکل گیری جریان هنر خاورمیانه می گذرد. در میان تنوع سبک ها و تجربه های هنری، می توان سه جریان را بازشناسی کرد: نخست، جریان هنر مدرن در خاورمیانه؛ جریانی که میراث دهه های اوج گیری هنر مدرن در ایران، عراق، سوریه، لبنان و مصر طی دهه های 1960 تا 1990 است. جریان دوم، متأثر از پارادایم پست مدرن، رویکردی انتقادی و اجتماعی به سیاست های کشورهای اسلامی خاورمیانه داشت و با شدت گرفتن کشمکش های جنگی و نفتی پس از 11 سپتامبر اوج گرفت و به جریان غالب هنر خاورمیانه تبدیل شد. جریان سوم، جریانی نوخاسته است که تحت پارادایم ترنس مدرن شکل گرفته است. حال، پرسش این است که زمینه های شکل گیری جریان های هنر خاورمیانه چه هستند و هنر خاورمیانه در این تحولات پارادایمی چه تغییراتی را تجربه کرده است؟ به منظور دست یابی به این پرسش، مقاله حاضر می کوشد با تبیین رویکرد نظری ترنس مدرنیستی و در ادامه آن شرح جریان های هنر خاورمیانه، به مؤلفه ها و ویژگی های هنر معاصر خاورمیانه در پارادایم ترنس مدرن بپردازد. بدین منظور، از روش توصیفی تحلیلی و نیز تطبیق سه جریان مذکور با رویکرد نظری ترنس مدرن استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند بخش قابل توجهی از هنرمندان معاصر خاورمیانه تلاش می کنند از رویکرد پست مدرنیستی که نگاه انتقادی و مسدودکننده به جریان مدرنیته بومی دارد، فراتر رفته و با رویکرد ترنس مدرنیستی، نوع تازه ای از هنر معاصر با دلالت های بومی و محلی شکل دهند.
نقش کلاه و سرپوش در نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی اثر سلطان محمد نقاش
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
13 - 36
حوزههای تخصصی:
کلاه یکی از انواع پوشش های رایج در هر دوره ای است و در عصر صفویه، اقشار مختلف لباس و سرپوش و کلاه مخصوص به خود را داشته اند. در نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی از نسخه دیوان حافظ (منسوب به سام میرزا) اثر سلطان محمد نیز افراد سرپوش هایی با فرم های خاصی دارند که به نظر می رسد با مراتب اجتماعی افراد ارتباط مستقیمی دارد و وجود ارتباط بین فرم سرپوش افراد با مراتب اجتماعی آن ها و بازتاب این امر در نگارگری ضرورت انجام پژوهش حاضر را ایجاب نموده و اهداف پژوهش شناسایی ویژگی های انواع سرپوش ها در نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی و شناخت ارتباط ویژگی های فرمی سرپوش ها با مراتب اجتماعی افراد است. سؤالات عبارتند از: 1- سرپوش ها و کلاه ها در نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی دارای چه ویژگی های فرمی می باشند؟ 2- چه ارتباطی بین انواع کلاه ها و ویژگی های فرمی آن ها و مراتب اجتماعی افراد در نگاره وجود دارد؟ در راستای پاسخ گویی به سؤالات، اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی به روش توصیفی - تحلیلی بررسی شده و متغیر کلاه و سرپوش در نمونه موردیِ نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی اثر سلطان محمد مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج پژوهش نشان می دهد فرشتگان تاج بر سر دارند و سرمستان، مندیل یا دستار و کلاه قزلباشی بر سر دارند. به طور کلی، سلطان محمد با نگاه طنزآلود و انتقادی به این نوع تصویرسازی پرداخته و به نوعی تضاد فضای موجود از جامعه خود را با آرمان های تشکیل دولت صفوی بازنمایی می کند.
دیالکتیک مفهوم صیرورت و پویایی با مسئله حفظ اثار و نشانه های گذشته از دیدگاه اندیشمندان پست مدرن.
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
95-103
حوزههای تخصصی:
دو مفهوم صیرورت و حفظ اثار و نشانه های گذشته هر کدام از نظر اندیشمندان پست مدرن (به عنوان یک اندیشه انتقادی نسبت به اندیشه مدرن) مورد توجه و تاکید قرار دارند. از این رو با بررسی عمیق این دو مفهوم به ظاهر متضاد از نگاه نظره پردازان پست مدرن و با در نظرگرفتن یک نمونه موردی و تطبیق مفاهیم یاد شده با شرایط ان در پی یافتن نحوه برخورد اندیشمندان پست مدرن با چنین دوگانگی هستیم. در شهر کرمانشاه یک خیابان به عنوان شریان اصلی و با بافت تاریخی وجود دارد که بدون تعریض و با عرض فعلی خیابان حتی با اعمال انواع محدودیت های ترافیکی باز هم جوابگوی رفت وآمد شهروندان کرمانشاهی نیست. از طرف دیگر، تعریض این خیابان باعث تخریب بافت سنتی و با ارزش بازار کرمانشاه می شود. دغدغه پیشرو در این تحقیق چگونگی حل این معضل با استفاده از نگاه اندیشمندان پست مدرن نسبت به مفاهیم به ظاهر دوگانه(صیرورت-پویای و حفظ اثار و نشانه های گذشته) می باشد. انچه مورد پرسش واقع می شود این است که اندیشمندان پست مدرن در مواجه با چنین شرایطی اگر دست به انتخاب بزنند کدامیک از مفاهیم گفته شده در بالا می تواند ارجحیت داشته باشد. در اینجا این فرض مطرح می شود که با بررسی دقیق و عمیق این مفاهیم در اندیشه پست مدرن بتوان به راه حلی برای رفع این دوگانگی دست یافت. در پایان باید گفت با بررسی عمیق مفاهیم یاد شده از نگاه اندیشمندان پست مدرن مانند دلوز می توان نتیجه گرفت نه تنها دوگانگی در بین این دو مفهوم وجود ندارد ، بلکه همسو بودن انها در حل معضل و دستیابی به راه حل منطقی و منطبق بر اندیشه پست مدرن می تواند به ما کمک کند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و از نظر روش انجام تحقیق (متُد تحقیق) بررسی اسنادی و کتابخانه ای می باشد. این تحقیق از نظر روش شناسی، کیفیت گرا و یا تفسیری است و ابزار تحقیق بیشتر بر اساس فیش برداری از مطالب مطالعه شده در متون مرتبط با موضوع می باشد.
Phenomenology of Place: A Framework for the Architectural Interpretation in Visual Arts (Case S tudy: Sohrab Sepehri's Drawings)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۱, Issue ۱ - Serial Number ۳۹, Winter ۲۰۲۱
47 - 60
حوزههای تخصصی:
Phenomenology is one of the outs tanding theoretical paradigms in contemporary s tudies in architecture and urban planning. However, the phenomenology of place in artworks, especially painting and drawings (visual arts), through architectural modalities could be a subs tantial attempt and a new subject that needs more s tudies. The purpose of current research is to achieve a method based on which the phenomenon of place in the visual arts could interpret and explained more accurately. For this aim, a qualitative and descriptive method is applied. In this s tudy, based on the theories of Martin Heidegger and Edward Ralph on the one hand and the ideas of Chris tian Norberg-Schultz, on the other hand, a framework for the phenomenological s tudy of the place has been proposed in three s tages of description, analysis, and explanation. Besides, the drawings of Sohrab Sepehri, one of the famous contemporary artis ts of Iran, have been s tudied as an example by applying this framework to show the efficiency of the proposed framework and method. The results of this s tudy show that the interpretation of artworks based on these three s tages consis tent with the s tage of phenomenological reduction and cons titution which is common in phenomenology. Sohrab Sepehri's drawings were well in line with the phenomenological concepts of place and its components and variables introduced in this research. The challenges of applying this framework discussed and enhancing its validity by further s tudies in the works of other artis ts, recommended.
پژوهشی پیرامون وصف معمار در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۱
41 - 50
حوزههای تخصصی:
در کمبود منابع فارسی برای شناخت معمار و معماری در تاریخ ایران ناگزیر باید به ادبیات روی آورد. در این میان اشعار نظامی گنجه ای از قرن ششم قمری منبع مهم و شاخصی است. هدف این پژوهش بازشناسی وصف معمار در هفت پیکر نظامی است که یکی از مهم ترین آثار ادب فارسی به شمار می رود. در این پژوهش نام و نشان معماران، خصوصیات اخلاقی و صفت های معرّف مهارت ها و توانایی هایی آن ها بررسی شده است. برای این کار در راهبردی کیفی با بهره گیری از تحلیل محتوا، ابیات موردنظر مشخص و در ابتدا صفت های هر معمار استخراج شده اند. سپس با تجمیع صفات مشترک در یک گروه، دسته کلانی شکل یافته که معرف خصوصیاتی مشترک از صفات هستند. یافته های پژوهش نام سه معمار به نام های «سنمار»، «شیده» و «بانوی حصاری» را آشکار کردند. نسبت همه آن ها در متن روایت نشان می دهد که هریک به نوعی باهم مرتبط اند. سنمار رومی، استادی چیره دست و بیش از همه در دانش مهندسی و نجوم از او یاد شده است. شیده، شاگرد سنمار، بیش از همه در هنر و هنرورزی مقام داشته است. از خلق وخوی و ویژگی های اخلاقی بانوی حصاری روسی نیز بیش از دیگران در متن هفت پیکر توصیف آمده است. درنهایت می توان گفت که روایت معمار در اندیشه نظامی نوعی جامعیت را نشان می دهد که هم در علوم هندسی و مساحی و فنون ساخت و هم در علم نجوم و شناخت طالع و اختر مهارت داشته است. افزون بر این، معمار در موضوعات هنری نیز نازک اندیش و ظریف کار بوده است. هر معمار به فراخور جایگاه و نقشی که در روایت هفت پیکر دارد، بهره ای از این صفات یافته است.
بازخوانی مفاهیم مسکن مهر از بعد کالبدی- اجتماعی در شهر جدید سهند (مورد مطالعه: مجتمع آفتاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
165 - 200
حوزههای تخصصی:
مسکن مهر یکی از راه حل های کمبود مسکن برای تأمین مسکن افراد کم درآمد جامعه می باشد؛ اما به لحاظ معماری از همه ابعاد فضایی، کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و رضایتمندی ساکنین دچار مشکلات بی شماری است. هدف پژوهش حاضر بررسی مسکن مهر از بعد عوامل کالبدی و اجتماعی می باشد. نتایج مطالعات نشان داد که آسایش و امنیت بیشترین تأثیر را در معماری مسکن مهر شهر جدید سهند دارد. بین مؤلفه های کالبدی از قبیل از قبیل فرم فضا، اندازه فضا، آسایش بصری و محیطی، سازمان فضایی و مکان یابی و احساس امنیت رابطه معناداری قائل شده اند که متأسفانه در طراحی مسکن مهر به این موضوع توجه نشده است. زیبایی منظر به عنوان معیار تأثیرگذار بر کیفیت اجتماعی زندگی ساکنین تا به امروز نتیجه ای جز تولید فضاهای بی هوی ت، بی شکل، فاقد قلمرو، بی روح، یکنواخت و فاقد سازمان مشخص فضایی، دربر نداشته است. همچنین عوامل استحکام بنا در مسکن مهر یکی از چالش هایی بوده است که در تحقیقات مختلف با بحث های اجتماعی پیوند خورده است چنانکه با توجه به عدم اعتماد ساکنین مسکن مهر نسبت به این مجتمع ها و با توجه به زلزله های اخیر و نقشی که این مجتمع ها در تلفات جانی و مالی شهروندان در پی داشته است، شهروندان مسکن مهر نیز اعتماد عمومی خود را نسبت به این مجتمع ها سلب نمودند.
آموزه های برگرفته از تحلیل مولفه های کالبدی بازار تبریز(مجموعه ی سرای امیر)
حوزههای تخصصی:
بناهای تاریخی آثار گرانبهایی هستند که واجد ارزش های فرهنگی و نشانگر دانش بومی هر منطقه ای می باشند و عناصر کالبدی به عنوان وسیله ای برای تجسد بخشیدن به این ارزش ها و نیز عوامل موثر بر شکل گیری آنها، مهم و نیازمند مطالعه و بررسی هستند. در این میان، پژوهش هایی با موضوعاتی مرتبط با بازار که مجموعه های ارزشمندی هستند و در فراز و نشیب تاریخ توانستند همچنان به حیات ادامه داده و عملکرد خود را حفظ کنند، در خور توجه اند. چنین به نظر می رسد؛ که شناخت عناصر کالبدی و تحلیل آن در بازار تبریز و بکارگیری آنها بر مبنای اصول گذشته در بناهای معاصر، می تواند تا حد امکان حرکت ناصواب معماری معاصر را تصحیح و روش مناسبی را در طراحی های کاربری های مشابه پی ریزی کند. به این ترتیب مطالعه پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از اسناد کتابخانه ای و تحقیقات میدانی و با هدف، شناخت مولفه های کالبدی، به بررسی عوامل شکل دهنده ی کالبد مجموعه سرای امیر در بازار تبریز پرداخته است. در طی پژوهش، ابتدا عناصر کالبدی و شیوه های تحلیل آن، بررسی و در پنج دسته "فرم"، "فضا"، "فرم و فضا"، "فرم، فضا و عملکرد"، "اصول نظام دهنده" و "عوامل محیطی" دسته بندی و سپس در مجموعه سرای امیر بررسی شده اند. نتایج تحلیل در سرای امیرِ بازار تبریز، حاکی از آن است که یازده عامل مهم شکل دهنده کالبد در این سرا نقش داشته اند که به عنوان عوامل تاثیرگذار میتوانند در طراحی بناهای معاصر مورد توجه قرار گیرند.
بازشناسی گونه های از نقاشی ایران به مثابه هنر اسلامی تحت گفتمان قدرت حاکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم دی ۱۴۰۰ شماره ۱۰۳
89 - 98
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: طی چهل سال اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران همواره در نظر داشته تا با ژرفابخشی به مفهوم واژگان هنر اسلامی در نقاشی، از این مکانیسم بصری بهره بهینه ای ببرد و مبتنی بر آن توان معنادهی به گفتمان خویش را تحکیم کند. این موضوع سبب اطلاق عنوان هنر اسلامی به گونه هایی از نقاشی شده است. گونه هایی که چه به یادگارمانده از سده های پیشین تاریخی (در پنج گرایش نگارگری، تذهیب، گل ومرغ، نگارگری نو و نقاشی قهوه خانه ای) و چه نشأت گرفته از رویدادهای سیاسی-اجتماعی همین دوران، اگرچه دارای محتوا و اصول زیبایی شناختی مختص به خویش هستند، لیکن همگی تقریباً یکسان و مشابه در اذهان عامه تجلی می یابند.هدف پژوهش: بر همین اساس، پژوهش حاضر در پی کسب شناخت دال هایی برآمده که تحت گفتمان نظام در این گونه ها به نحوی مفصل بندی شده اند تا دلالت گر معنایی اسلامی باشند.روش پژوهش: بر مبنای نظریه گفتمان لاکلا و موفه و تحلیل کیفی محتوایی تلاش شده تا تمامی عناصر گفتمانی گونه های مورد بحث مشخص شوند.نتیجه گیری: بررسی ها نشان می دهند که گونه های «نقاشی ایرانی»، «نقاشی سنتی»، «نقاشی انقلاب» و «نقاشی دفاع مقدس» به ترتیب دارای دال های: 1. اشراقی، عرفانی و حماسی 2. اخلاقی، معنوی و الوهی 3. عقیدتی، تبلیغی و حق طلبانه 4. ارزشی، آرمانی و پایدارمدارانه هستند. دال هایی که چون همگی حول دال مرکزی گفتمان قدرت یعنی اسلام شیعی سامان یافته اند، بنابراین سبب پنداشته شدن همگی این گونه ها تحت عنوان هنر اسلامی شده اند. به گونه ای که هریک در ساحت های معنایی متفاوت از اسلام تاریخی-تمدنی، اسلام دینی-تعلیمی، اسلام حاکمیتی و اسلام سیاسی نه تنها منجر به پربارشدن و تجلی سایر دال های گفتمانی نظام شده اند، بلکه تحقق بخش اهداف سیاسی گوناگونش نیز بوده اند.
بازخوانی کالبد باغ هزارجریب بر پایه مطالعات مقایسه ای اسناد توصیفی-تصویری و میدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۷
6 - 21
حوزههای تخصصی:
براساس شواهد و اسناد موجود، در دوره صفوی، باغ های زیادی در اصفهان ساخته شده که امروزه تنها نامی از آنها برجای مانده است. باغ هزارجریب از شناخته شده ترین آنهاست. این باغ در جنوب زاینده رود و در دامنه کوه صفه جای داشته است. امروزه دانشگاه اصفهان و بخش هایی از یکی از محلات شهری (مرداویج) بر روی بقایای آن ساخته شده است. بازخوانی این باغ در راستای معرفی ویژگی های کالبدی آن، به شناخت بیشتر بخشی از ارزش های باغسازی کهن ایرانی کمک می کند. در این راستا، اسناد توصیفی و تصویری می تواند راهکاری برای تحلیل ویژگی های کالبدی باغ هزارجریب در زمان آبادانی آن باشد. سیاحان بسیاری در دوره های مختلف به توصیف این باغ به لحاظ معماری و رویدادهای آن در زمان آبادانی و افول پرداخته اند. این پژوهش برای نخستین بار تلاش می کند به بازنمایی بصری کالبد باغ هزارجریب و عناصر آن به گونه ای جامع بپردازد. از سوی دیگر چگونگی آبیاری این باغ در فرایند بازنمایی تصویری آن آشکار خواهد شد. جهت انجام این مدلسازی از اطلاعات کتابخانه ای به عنوان اسناد توصیفی از یک سو، و از اسناد تصویری از سوی دیگر بهره گرفته شد. مطالعات میدانی منطقه مورد نظر تکمیل کننده بخشی از ناشناخته های این باغ در گذر زمان بود. این مقاله بر آن است تا با بازنمایی باغ هزارجریب در گذر زمان به دگرگونی های آن نیز بپردازد. یافته های این پژوهش بر پایه چهار نظام اصلی باغ ایرانی: راه، گیاه، ساختمان و آب نهاده شدند. با تحلیل های انجام گرفته ارتباط فضایی بخش های گوناگون باغ هزارجریب، نسبت فضاهای پر و خالی، تعداد سطوح و فرم شکلی عمارات به دست آمدند. از سوی دیگر تغییراتی که در گذر زمان پدید آمده بود نیز آشکار شد.
نقش طبیعت در نقّاشی مدرنیست
حوزههای تخصصی:
مغایرت سیر تکاملیِ نقّاشیِ فرانسوی از کوربه۱ تا سزان۲، این است که چگونه با تلاش فراوانش برای نقل تجربه یِ بصری با صداقت هر چه بیشتر بر لبه یِ انتزاع قرار گرفته است. چنین وفاداری برای ایجاد ارزش هایِ هنر تصویری به خودی خود، به وسیله یِ امپرسیونیست ها در نظر گرفته شده بود. حقیقت طبیعت و موفقیّت هنر، نه تنها با یکدیگر مرتبط پنداشته می شدند، بلکه یکدیگر را نیز تقویت می کردند. تنها تفسیر سرشت هر یک، با دقّت مضاعف مورد نیاز بود؛ که تعاریف منحصراً دو بعدی، چشمی و در مجموع غیرلمسی تجربه را مطابق با ماهیّت طبیعت تجسّم یافته و ذات هنر، پرورش میداد. در این “خلوص” چشمی، همه ی مناقشات بین طبیعت و هنر، چنانکه انتظار می رفت، قابل حل بود. در سالهای ابتدایی امپرسیونیسم برای مدّتی، به نظر می آمد که این امر صحیح باشد. تنها بعدتر الفاظ بازسامانی، به جایِ طبیعت به سوی هنر تغییر جهت داده و ساختار سخت گیرانه، که بر هنر و طبیعت تحمیل شده بود، شروع به راه اندازی آن ها نه بیشتر، بلکه با سازگاری کمتر از همیشه نمود.
واکاوی مؤلفه های درون گرایی در معماری بومی روستای قلعه نوی سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۴
۷۲-۵۷
حوزههای تخصصی:
معماری خانه های روستای قلعه نو در سیستان هم پاسخی درخور به شیب بستر روستا داده و هم با ملاحظه ی اقلیم به فرهنگ پرداخته است. پرسش اصلی پژوهش این است که آیا درون گرایی به صرف سازگاری با اقلیم است یا برکنار از جبر اقلیمی، عوامل فرهنگی هم در کار است. هدف اصلی از پژوهش حاضر، تحلیل فضا در معماری بومی جهت نشان دادن مؤلفه های درون گرایی روستای قلعه نو است. این پژوهش ماهیتی بنیادی دارد، در روش کیفی است و رویکرد توصیفی و تفسیری برای تبیین موضوع اتخاذ شده است. گونه شناسی مسکن خانه ها را در 8 تیپ قرار می دهد که وجه مشترک آن ها وجود میانسرا است. پس از معرفی و تحلیل عناصر و اجزاء خانه های روستای قلعه نو، آرایش فضایی خانه ها با بهره گیری از گراف جهت نشان دادن چگونگی چیدمان فضاها و نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر واکاوی شده است. با توجه به خطی بودن و توزیع نرمال داده های آماری، بررسی همبستگی با استفاده از ضریب پیرسون انجام شده است. مقدار ضریب به دست آمده در دو مورد نشان از آن دارد که نخست تعداد میانسرا با درون گرایی همبسته است و در مورد دوم میان تعداد فضاها با درون گرایی همبستگی وجود دارد. بررسی های در مورد روستای قلعه نو، ویژگی های عمده ای را درباره معماری بومی آن نشان می دهد که هیچ فضایی پنجره ای گشوده به فضای عمومی بیرون ندارد، کولک و سورک که دیدبند هستند جانشین پنجره به فضای عمومی بیرون شده اند، فضاهایی مانند هشتی و خم به عنوان مفصل درون و بیرون به ایفای نقش پرداخته اند، حیاط یا میانسرا نقش پررنگی دارد و گاه یک خانه پنج میانسرا دارد و اینکه در و پنجره ی اتاق ها به میانسرا گشوده می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر اینکه معماری بومی قلعه نو درون گراست، تأثیر وزنی عوامل فرهنگی در درون گرایی بیش از عوامل اقلیمی است. علاوه براین عامل تمایز اصلی معماری بومی قلعه نو از دیگر معماری های واقع بر شیب وجود میانسرا و تعداد آن است.
مطالعه تطبیقی سرپوش ها در تصاویر چاپ سنگی شاهنامه 1262 ق. (بمبئی) و شاهنامه 67-1265 ق. (تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ورود صنعت چاپ به ایران و هند سبب شد تا در کنار اشاعه زبان و ادب فارسی، تبادلات فرهنگی و هنری این دو سرزمین بیش از پیش گسترش پیدا کند. بدین ترتیب تصاویر کتاب های چاپ سنگی، رسانه بصری جدیدی را در اختیار هنرمندان قرار داد تا بتوانند در کنار مصورسازی متن های فاخر ادبیات فارسی، تحولات و تغییرات اجتماعی را نیز بازتاب دهند. اولین شاهنامه چاپ سنگی در بمبئی و به سال 1262ق. (1846م.) به طبع رسید و تنها پنج سال بعد، تصاویر و متن این شاهنامه، به عنوان الگویی برای چاپ نخستین شاهنامه در تهران 1267ق. (1850م.) مورد استفاده قرار گرفت. این اثر که به دست علی قلی خوئی، تصویرگر مبدع دوره قاجار، مصور شده بود، از بسیاری جهات مشابه چاپ نخست هند است. با این حال هنرمند ایرانی، در موارد فراوانی تلاش کرده تا ویژگی های کار خود و جامعه قاجاری را در تصاویر منعکس کند و جامه ایرانی بر تصاویر هندی بپوشاند. این تحقیق از لحاظ رویکرد، کیفی است و از منظر هدف، کاربردی طبقه بندی می شود، با هدف مطالعه بصری سرپوش در تصاویر دو شاهنامه چاپ سنگی در هند و ایران انجام شده است و در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که هنرمند تصویرگر شاهنامه 1265-1267ق. (طهران) در تصاویر خود برای شاهنامهاش چه تغییراتی را در جزییات و فرم سرپوش ها به نسبت تصاویر نخستین شاهنامه چاپ هند، ایجاد کرده و در زمینه طراحی چه ابداعاتی انجام داده است؟ حاصل این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، نشان دهنده شناخت و احاطه هنرمند نسبت به موارد استفاده سرپوش ها و به کارگیری انواع آن ها برای تفکیک اشخاص در طبقات مختلف اجتماعی است. در حالی که تنوع بالای سرپوش ها در مجالس شاهنامه علی قلی و دقت در ترسیم جزییات، کار علی قلی را به لحاظ هنری از هنرمند بمبئی متمایز می کند، این تغییرات، سبب شده معرفی بهتری از شخصیت های داستان در تصاویر صورت پذیرد.
اصالت مندی مبتنی بر زمان در آثار صنایع دستی براساس نظریه زیبایی شناسی تکاملی داتن (مطالعه موردی آثار خراطی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان یکی از عوامل تعیین و تبیین اصالت در حوزه های هنری و فرهنگی است. آثار صنایع دستی با گسترده وسیع خود در بافت تاریخی، اجتماعی، زیبایی شناسی، بخشی از اصالت خود را مرهون عوامل مرتبط با زمان هستند که داتن آن را از الزامات اصالت یک اثر هنری به شمار می آورد. هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش زمان و تأثیرگذاری این مؤلفه در اصالت مندی آثار صنایع دستی با توجه به نظریه ی «زیبایی شناسی تکاملی داتن» و مطالعه موردی هنر خراطی در منطقه دزفول است. پرسش های این پژوهش عبارتند از؛ 1- نقش زمان در تعیین اصالت صنایع دستی چیست و چگونه تبیین می شود؟ 2- این عنصر در هنر خراطی چگونه مرزبندی می شود؟ روش تحقیق این پژوهش کیفی و مسئله محور است که به شیوه ی توصیفی تحلیلی به انجام رسیده است. در این فرایند نخست داده ها از طریق، منابع کتابخانه ای و پایگاه های استنادی و همچنین روش میدانی گردآوری شد، سپس با تدقیق مفاهیم «اصالت» و «زمان» از دیدگاه داتن، به تحلیل داده ها در خصوص سه مقوله «روح زمان»، «زمان صرف شده برای خلق اثر» و «تاریخ اثر» نتایج آن ارائه شد. نتایج این پژوهش حاکی از این است که عناصر زمانی اصالت از نظر داتن در برگیرنده روح زمان، تاریخ ساخت اثر و زمان صرف شده برای خلق اثر است که تطبیق این سه عنصر در آثار چوبی بدین شرح است: مقوله روح زمانه در آثار خراطی، به رسم و رسوم، تکنیک های خاص زمان تولید و نیز سنت شکنی های خلاقانه دلالت دارد. همچنین موضوع صرف زمان در تولیدات چوبی بر اساس نظریه داتن، ناظر بر میزان زمان صرف شده در خلق اثر هنری است . مقوله دیگر از دیدگاه داتن، تاریخ اثر است که در خراطی گواهی دهنده ی تأثیر و تأثر اثر از دوره پیش از خود یا معاصرین است.
نقدی بر نظریه تعیین ابتدای فصل ها در آتشکده نیاسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چارتاقی ها، سازه هایی کهن از دوره ایران باستان هستند. گرچه نمی توان به صراحت گفت، ولی بسیاری بر این باور هستند که این سازه ها، بناهای آئینی قبل از اسلام در ایران بوده اند. آتشکده نیاسر، یکی از سالم ترین نمونه های بازمانده در ارتفاعات نیاسر کاشان است. رضا مرادی غیاث آبادی، پژوهشگر آزاد، بررسی مفصلی بر روی چارتاقی های ایران از جمله آتشکده نیاسر انجام داده و معتقد است زاویه قرارگیری و تناسبات سازه آتشکده نیاسر طوری است که طلوع خورشید در روز نخست هر فصل بر محورهای خاصی از بنا انطباق داشته و از این رو، قابلیت تعیین آغاز فصل ها را دارد. ایشان نظریه خود را در دو کتاب "بناهای تقویمی و نجومی ایران (رصدخانه های ایران)" و "چارتاقی ها" در مورد آتشکده نیاسر مطرح کرده است. در این مقاله با توجه به محاسبات، اندازه گیری ها و مشاهدات میدانی و همچنین تعریف پارامتر سعت مشرق، نشان می دهیم که امتداد طلوع خورشید در آغاز هیچ کدام از فصل ها بر محورهای بنا منطبق نمی شود؛ زیرا در اعتدالین، یعنی روز نخست فصل بهار و پاییز، خورشید از هیچ زاویه خاصی طلوع نمی کند. همچنین، نظریه ارائه شده در انقلاب تابستانی؛ یعنی روز نخست فصل تابستان و انقلاب زمستانی؛ یعنی نخستین روز زمستان نیز دقت لازم را ندارد. در روز اول بهار و روز اول پاییز، خورشید دقیقاً از شرق طلوع می کند که با هیچ یک از محورهای ساختمان مطابقت ندارد. به اختلاف سمت نقطه طلوع آفتاب در هر روز از سال نسبت به شرق، سعت مشرق گفته می شود. گستره زاویه ای سعت مشرق، به عرض جغرافیایی ناظر و همچنین زاویه میل خورشید در هر روز از سال بستگی دارد. عرض جغرافیایی آتشکده نیاسر حدود 34 درجه است. پس، بیشینه سعت مشرق حدود 29 درجه است. یعنی در اولین روز تابستان، خورشید از سمت حدود 61 درجه و در روز اول زمستان از سمت حدود 119 درجه طلوع می کند. تغییرات زاویه میل خورشید در روزهای قبل و بعد از انقلابین بسیار کم هستند. بنابراین ، اندازه گیری تغییرات سعت مشرق در این روزها باید بسیار دقیق باشد. اما قرارگیری ستون های آتشکده نیاسر این دقت را ندارد. یعنی برای حدود یک ماه، به نظر می رسد خورشید تقریباً از یک نقطه طلوع می کند. بنابراین ما نمی توانیم از آتشکده نیاسر برای مشخص کردن روز اول تابستان و روز اول زمستان استفاده کنیم.
آسیب شناسی مطالعات طراحی سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
339-324
حوزههای تخصصی:
طراحی سنتی اصطلاحی است که بیشتر برای اشاره به ترسیم نقوش سبک های سنتی رایج است و به عنوان روش طراحی (دیزاین) پیکره محصولات و ابزارها در نظام تولید سنتی، چندان مورد پژوهش علمی نبوده است. اندک بررسی ها و تأملات در این باب نیز خود دچار مشکلات ناشی از پیش فرض های فرانظری، محرک های زمینه ای و مفروضات ناروا هستند. با توجه به اهمیت موضوع طراحی سنتی (در زمینه شناخت صناعات و هنرهای سنتی و همچنین جنبه های کاربردی و آموزشی آن) لازم است پژوهش های گسترده ای به شناخت درست چیستی و چگونگی آن اختصاص یابند، اما در گام نخست، شناخت طراحی سنتی نیازمند شناسایی و گسست، از شناخت های سطحی و مفروضاتی است که بر پژوهش در این زمینه سایه افکنده اند؛ بنابراین پرسش این پژوهش این است که عوامل زمینه ای، فرانظری و پندارهای رایج در باب «طراحی سنتی» چه هستند؟ هدف اصلی شناسایی عوامل منحرف کننده پژوهش ها در باب طراحی سنتی است. برای نیل به این هدف سه گام طی شده است، نخست از طریق اسنادی به گردآوری اطلاعات پرداخته شده است، دوم اینکه واحدهای تحلیلی مستخرج از گردآوری اطلاعات، به روش تحلیل محتوا، تحلیل و مقوله بندی شدند، سوم اینکه به روش استدلالی به بحث درباره مقولات مستخرج پرداخته شده است. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیل محتواست. برای گردآوری اطلاعات از روش اسنادی و برای تحلیل واحدهای معنایی مستخرج، از روش مقوله بندی در سه سطح (برگرفته از روش داده بنیاد) استفاده شده است. در پایان، یافته ها به روش استدلالی مورد بحث قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که پدیده کانونی در پندارهای رایج درباره طراحی سنتی، «نفی طراحی در سنت» است. این مقوله کانونی حاصل پژوهش های بی طرفانه درباره طراحی سنتی نیست، بلکه نتیجه هشت گروه عوامل زمینه ای و فرانظری است که شناخت موضوع را مخدوش کرده اند.
مطالعه بازتاب تحولات اجتماعی بر نقاشی انتزاعی معاصر ایران، با تکیه بر رویکرد بازتاب ویکتوریا الکساندر (مطالعه موردی: حراج هنری تهران)
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
21 - 36
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تبیین نحوه مواجهه نقاشان معاصر ایرانی با گرایش نقاشی انتزاعی انجام شده و با ارائه نمونه هایی از نقاشی انتزاعی دهه های گوناگون و دسته بندی آثار انتزاعی، به دلایل تولید این دسته آثار در هریک از دوره ها پرداخته است. لذا این پژوهش به صورت مطالعه موردی بر پایه مطالعه اسناد کتابخانه ای و مشاهده آثار چهار دوره حراج هنری تهران متمرکز شده و با روش تحقیق کیفی و استفاده توأمان از چندین شیوه از روش مربوطه از قبیل روش تحقیق تاریخی، توصیفی و تحلیلِ جامعه شناسانه، به واکاوی مسأله فوق پرداخته است. مسأله ای که در این تحقیق مطرح شده، آن است که آیا در دهه حاضر گرایش نقاشان به هنر انتزاعی و حذف محتوا تعمدی است؟ و اگر چنین است چه دلایلی باعث اتخاذ این رویکرد می شود؟ بر این بنیان، پرسش اصلی تحقیق آن است که گرایش به نقاشی انتزاعی، بازتابی از تحولات اجتماعی است یا خیر؟ نتیجه پژوهش بر آن اذعان دارد که با گذشت حدوداً شصت سال از زمان ورود مدرنیسم به هنر ایران، نه تنها موجبات رشد و نوآوری فراهم نشده است، بلکه تبدیل به کلیشه ای برای تولید کالای هنری شده است. از سوی دیگر، سیاست گذاری های فرهنگی و هنری کشور با ایراداتی مواجه است که این عامل نیز بر الکن بودن نقاشی انتزاعی و کالاشدگی آثار هنری تأثیرگذار است و مواجهه هنرمند معاصر ایرانی با سبک انتزاعی، صرفاً به عنوان وسیله ای برای محبوبیت در بازار هنری بوده است.
ابعاد تاب آوری شهری در شرایط بحران به منظور کاهش گسست های فضایی (مطالعه موردی: مناطق 2 و 12 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
1 - 23
حوزههای تخصصی:
در ادبیات دانشگاهی اخیراً تأکید بر این است که چرا تاب آوری شهری متفاوت از پایداری شهری است. این در حالی است که برنامه های سیاست گذاری شهری از این اصطلاحات تقریباً به جای یکدیگر استفاده می کنند. در این پژوهش با توجه به فرسوده بودن ابنیه، عدم تخلخل و نفوذپذیری کم فضایی، الگوی پراکنش فضایی جمعیت، عوامل مؤثر بر گسست های کالبدی فضایی در سطح منطقه 2 و 12 کلانشهر تهران بررسی می شود. پژوهش حاضر در زمره تحقیقات کاربردی است که با روش تحلیلی موردی و رویکرد کمی انجام گرفته است. با توجه به ماهیت داده ها و عدم امکان کنترل رفتار متغیرهای مؤثر در م سئله نیز از ن وع غیرتجرب ی است. به منظور تحلیل ابعاد تاب آوری، ابتدا به بررسی و تجزیه و تحلیل ۲۱ معیار مطالعاتی مستخرج از مبانی نظری، شامل آمار و اطلاعات اسنادی، منابع سرشماری، طرح ها و اسناد فرادست از جمله مطالعات طرح تفصیلی و حوزه و بلوک آماری 1396 کلانشهر تهران پرداخته شد. پس از استخراج و طبقه بندی معیارهای مورد مطالعه اقدام به عملیاتی کردن و استانداردسازی آنها بر اساس روش های خوشه بندی FCM و K-Means شد. بر این مبنا جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای Excel، Arc GIS، Matlab و Eviews استفاده شده است. نتایج این پژوهش ضمن بررسی تفاوت ابعاد کالبدی و فضایی در وضعیت تاب آوری مناطق، مؤید ناپایداری و افزایش گسست های فضایی در سطح محلات مورد مطالعه است. نتایج این پژوهش بیان می دارد که دورنمای کلی تاب آوری مناطق ۲ و ۱۲رضایت بخش نبوده و منطقه ۲ دارای وضعیت متوسطی می باشد. از میان محلات منطقه 2، محلات شهرک غرب، ایوانک، پردیسان شهرک هما، پونک و اسلام آباد با توجه به نوساز بودن، نفوذپذیری مناسب و تراکم فضایی و پراکنش جمعیت نسبتا بهینه با وضعیت تاب آوری متوسط ارزیابی شدند. از میان محلات منطقه ۱۲، محلات بازار، ارگ پامنار، فردوسی و امام زاده یحیی با توجه به فرسوده بودن ابنیه، نفوذپذیری کم فضایی، تمرکز فضایی جمعیت و افزایش گسست کالبدی فضایی خوشه ای با بدترین وضعیت تاب آوری ارزیابی شدند.
مسیر یابی بهینه خطوط انتقال برق با استفاده از الگوریتم PSO و روش IHWP(نمونه موردی: خط انتقال نیروگاه کرمان به ارگ جدید بم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
55 - 64
حوزههای تخصصی:
در مسیریابی خطوط برق پارامترهای مختلفی به جهت هزینه احداث و تأثیرات مختلف محیطی، در نظر گرفته می شود. با توجه به گستردگی عوامل مؤثر در مسیریابی خطوط انتقال برق می توان روش های تصمیم گیری چند معیاره و الگوریتم های تکاملی را بعنوان ابزاری مناسب در نظر گرفت. روش تحقیق حاضر، توصیفی–تحلیلی می باشد. و با بهره گیری از مدل IHWP و الگوریتم PSO به بهینه یابی خط انتقال برق 400 کیلوولت نیروگاه کرمان به ارگ جدید بم در حوزه برق منطقه ای کرمان به طول 251 کیلومتر پرداخته می شود. جهت مسیریابی با استفاده از مدل IHWP در محیط GIS، از 12 شاخص مانند؛ نقاط ارتفاعی، شیب، فاصله از خطوط نفت، تیپ اراضی و غیره استفاده شد که نتایج نشان می دهد که مسیر پیشنهادی 58.26 درصد نسبت به وضع موجود بهینه و طول مسیر نیز 20 کیلومتر کاهش یافته است. در استفاده از الگوریتم PSO که در نرم افزار MATLAB پردازش گردید، مسیر پیشنهادی 55.33 درصد نسبت به وضع موجود بهینه گشته و طول مسیر نیز 18 کیلومتر کاهش یافت. نتایج هر دو روش نشان می دهد، شرایط بسیار مناسبی نسبت به وضعیت موجود ایجاد شده و مسیر پیشنهادی روش IHWP، 2.93 درصد از مسیر پیشنهادی PSO بهینه تر می باشد و همچنین طول مسیر پیشنهادی در روش IHWP به میزان 4 کیلومتر کمتر از روش PSO می باشد.