فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۸۱ تا ۲٬۵۰۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
پیتر موندریان، نقاش عارف (پیشگامان نقاشی امروز جهان)
منبع:
گلستانه ۱۳۷۹ شماره ۲۰
حوزههای تخصصی:
موسیقی آذربایجان به روایت استاد علی سلیمی
حوزههای تخصصی:
علم الحروف
حوزههای تخصصی:
هنر قدس در فرهنگ ایران
منبع:
هنر دینی ۱۳۸۰ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
نمادشناسی نگاره ی «رستم خفته و نبرد رخش و شیر» از منظر خرد و اسطوره
منبع:
پیکره دوره پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۰
5 - 15
حوزههای تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی اثری گران مایه است که فردوسی بسیار هنرمندانه با استفاده از اسطوره، توانسته خردورزی و نقش اراده ی انسانی را به نظم بیان کند. پیوند خرد و اسطوره در تمام داستان ها و شخصیت های شاهنامه آشکارا و صریح و نیز در ژرفای اثر مشاهده می شود. قصه ها در شاهنامه؛ علاوه بر پیگیری هدف های عام داستان نویسی، اهداف متعالی دیگری را نیز دنبال می کنند. داستان نگاره ی«رستم خفته و نبرد رخش و شیر» که در خوان اول شاهنامه رخ می دهد، موضوع بحث این مقاله است که با ترکیبی از خرد و اسطوره به اثر غنایی خاص بخشیده و آن چه مدنظر است، شامل نمادهایی هستند که هم خردگرا و هم اسطوره ای اند. نقاش این اثر سلطان محمد نقاش، نگاره ی«رستم خفته و نبرد رخش و شیر» را با مهارتِ بسیار خلق کرده است که در این نوشتار به توصیف و تحلیل آیکونوگرافی(نمادشناسی تصویری) آن می پردازیم. فرضیات مقاله بیان می دارند که نگاره ی«رستم خفته و نبرد رخش و شیر» قابلیت نقد و تحلیل آیکونوگرافی را دارد و خرد و اسطوره، چه در داستان شاهنامه و چه در عناصر دیداری که سلطان محمد در خلق اثر به کار برده، پیوندی عمیق دارند و اسطوره ها زمینه ای برای ظهور خرد هستند. این مقاله در نظر دارد به تحلیل آیکونوگرافی و نمادشناسی در نگاره ی«رستم خفته و نبرد رخش و شیر» از منظر خرد و اسطوره بپردازد. در یافته های این تحقیق، این مهم به دست آمد که در داستان نگاره، در کنار نیرومندی و توان جسمی پهلوان، خردمندی او نیز با نمادپردازی عناصر گونه گون سنجیده و به تصویر کشیده شده است. در تمام شاهنامه و خاصه داستان نگاره ی مورد بحث، اسطوره نه تنها با خرد تقابل ندارد؛ بلکه گستره ای برای بیان و آشکارشدن خرد است که با مهارت، روایت گری و تصویرسازی شده است. این مقاله به شیوه ی توصیفی- تحلیلی و با بهره از منابع کتابخانه ای، انجام شده است و سعی شده تا از نظر زیبایی شناسی به توصیف اثر و از نظر آیکونوگرافی(نمادشناسی تصویر) به تحلیل نگاره بپردازد.
روش های تخمین محدوده آسایش حرارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب مطلوبی از دمای هوا ، مقدار رطوبت نسبی، حرکت هوا و دمای متوسط تشعشعی، محدوده مشخصی را ارائه می کند که اکثریت افراد در آن محدوده احساس آسایش می کنند که این محدوده را زون یا منطقه آسایش می نامند. تعیین و تخمین محدوده آسایش یکی از مهم ترین کارهایی است که باید قبل از ساخت یک بنا انجام شود تا قابلیت بنای طراحی شده برای تأمین شرایط آسایش حرارتی استفاده کنندگان ارزیابی شده و در صورت نیاز تغییرات لازم صورت پذیرد. در این مقاله سعی بر آن بوده تا عوامل مهم تأثیرگذار بر آسایش فیزیکی انسان در رابطه با محیط پیرامون مورد بحث قرار گرفته و چهار روش مختلف تخمین و تعیین محدوده آسایش ارائه شود. کلیدواژگان: آسایش حرارتی ,تخمین محدوده آسایش ,تعادل حرارتی
یادداشتهایی درباره کارگردانی نمایش «نیرنگهای اسکاپن»: مولیر یا کمد یا دل آرته؟ هر دو یا هیچ کدام؟
سنجش مولفه سلامت درکلانشهر مشهد از دیدگاه برنامه ریزی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همراه با مزیت های اقتصادی و اجتماعی شهرها آثار سوء ناشی از رشد روزافزون جمعیت، گسترده تر شدن ابعاد تخریب و آلودگی های زیست محیطی، ناکافی بودن خدمات و زیر ساخت ها، بافت های فرسوده شهری، سکونت غیر رسمی و ... زمینه وسیعی از عوامل تهدیدکننده سلامت انسان و کیفیت زندگی شهروندان را در شهرهای جهان در حال توسعه فراهم کرده است. سلامت به عنوان یک رویکرد نوین در ادبیات برنامه ریزی توسعه شهری، با هدف بهبودکیفیت زندگی شهروندان مورد تاکید قرار گرفته است. دراین مقاله با هدف سنجش وضعیت سلامت در رویکرد برنامه ریزی شهری، تلاش شده است با بررسی سوابق و تجربیات جهانی و در نظرگرفتن شرایط بومی، سنجش وضعیت سلامت در شهر مشهد صورت گیرد. نتایج نشان داد نیمه شرقی و شمالی شهر با بیشترین شدت نسبی تهدید سلامت روبه رو بوده که مربوط به شاخص های کالبدی- فضایی و اجتماعی- اقتصادی است. در کلانشهر مشهد بیش از 12.5درصد محدوده در حالت بیشینه تهدید و تهدید نسبتا بالا، 16.5درصد با حالت تهدید متوسط، بیش از 29 درصد حالت تهدید نسبتا کم و حدود 41 درصد حالت کمینه تهدید سلامت قرار دارند که این وضعیت متوسطی را برای شهر مشهد در زمینه شاخص سلامت شهری نشان می دهد.
اومبرتو بوتچونی آینده ی گذشته
حوزههای تخصصی:
راهنمای برنامه سازی حوزه های شهری در چارچوب توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، رویکرد توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی به عنوان یکی از تکامل یافته ترین دیدگاه های توسعه شهری، که بر ارتباط متقابل حمل و نقل عمومی و توسعه شهری تاکید دارد، مطرح شده است. این رویکرد از ویژگی هایی چون ارتقای کیفیت طراحی محله ای، افزایش کاربری های مختلط، گسترش تعاملات اجتماعی، کاهش استفاده از اتومبیل و گسترش گزینه های جابه جایی سازگار با حمل و نقل عمومی همانند دوچرخه سواری و پیاده روی، برخوردار است. با گذشت یک نسل از تجربه به کارگیری رویکرد مذکور در تدوین الگوی توسعه شهری برای کشورهای پیشرو، بسیاری از موانع و چالش های سد راه اجرا و اثربخشی آن آشکار شده است که خود متضمن بهره گیری کامل از پتانسیل های این نوع از توسعه است. با این وجود، عدم شناخت صحیح ماهیت این نوع از توسعه و در نتیجه بی توجهی به اصول مورد نظر آن در تدوین ضوابط و مقررات شهرسازی به عنوان یکی از چالش های پیش روی باقیمانده است. این نوشتار با بهره گیری از روش مطالعه اسنادی ابتدا با معرفی اجمالی توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی، به شناسایی ماهیت آن پرداخته است و سپس با مطالعه اصول مورد نظر در این رویکرد، راهنمای کلی برنامه سازی در پروژه های TOD را با رعایت چهار اصل کلی شامل توسعه فشرده، اختلاط کاربری ها، پیاده مداری و تسهیلات حمل و نقل و جابه جایی بیان میدارد.
جایگاه نمادهای نجومی در هنر ایران باستان (دوره پیش از تاریخ تا پایان دوره هخامنشی)
منبع:
پیکره دوره هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
54 - 65
حوزههای تخصصی:
غنای هنری نخستین دست ساخته های کشف شده در فلات ایران، ذهنیت تحول یافت ه ای را نشان می دهد که به احتمال قوی، حاوی باورهای و عقاید محکمی است. در میان این باورها و اعتقادات، نظام نجومی بسیار قوی و پررنگ جلوه می کند. برای انسان اولیه که مجبور بود با دست خالی با عناصر طبیعی مقابله کند و زنده بماند، وضع اقلیمی و جوّی بزرگ ترین دغدغه به شمار می آمد. زمانی که کشت زار و گلّه تنها مایه امرارمعاش بود، توالی منظم تابستان و زمستان به معنای خود زندگی بود که اختلال در آن موجب وقفه حیات می گردید. ازاین رو، آسمان کانون توجه اصلی و در مراسم آیینی و متعلقات آن صاحب منزلت خاص بود. ازآن جا که عقاید ساکنان سرزمین ایران و گستره های فرهنگی اش، دست کم از هزاره چهارم پیش از میلاد بر سفالینه های منقوش، مهرها، و سپس انواع اشیای مسی و مفرغی و نقش برجسته ها ثبت شده است، بدون تردید می توان با وجود این همه اعتبار و منزلت آسمان در آن دوران، به وفور نشانه های علائم کیهانی و آسمانی را در هنر مردم باستان پیدا کرد. با این وصف، در این پژوهش سعی بر این است که نگاره ها و نقش مایه های بدوی تا پایان زمان هخامنشیان، از حیث علائم نجومی نقش شده بر آن ها، مورد بررسی قرار گیرد تا دریابیم نمادهای نجومی بر چه اساس شکل گرفته اند و این وفور نمادهای کیهانی در هنرهای ایران باستان ، نشان دهنده چیست. این مقاله به روش تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای است. نتیجه ای که از این مقاله گرفته می شود نشان می دهد که انگاره پردازی های نمادین ایرانیان باستان، نخستین گام های برداشته شده در راه مهار محیط پیرامونشان است.
عدم قطعیت ترجمه
پته دوزی - هنری خلاق بر بستر فرهنگ مردم کرمان
حوزههای تخصصی:
چالش ساختار و معنا : خوانش واساز از نگاره «بیرون آوردن یوسف از چاه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد نگاره ایرانی بیرون آوردن یوسف از چاه را بر مفاهیم اصلی واسازی دریدا مورد انطباق قرار دهد. هدف این مقاله بررسی روند تزلزل معنای قطعی و رسیدن به معانی جدید است.از بررسی این نگاره، مفاهیم مهمی سر برمی آورند که در دو موضوع دلالت و روایت دسته بندی می شوند. در موضوع دلالت با بررسی وارونگی تقابل های دوگانه متن هنری، سرگشتگی، آرایه های اثر هنری و در موضوع روایت با بحث مرکزگریزی و بینامتنیت به چارچوب تحلیلی این مقاله دست می یازیم. این تحلیل، نشان می دهد هر نشانه این تصویر، دالی است که مدلول آن غایب است. تقابل های دوگانه این تصویر با واژگون سازی تقابل های مرد/ زن، شب/ روز، رنگ های سرد/ گرم، تقابل درون/ بیرون به هم آمیخته اند. در این اثر، سوال های متعددی وجود دارد که مخاطب (بیننده) برای آنها پاسخی نمی یابد و به سرگشتگی منجر می شود. عواملی که از چارچوب تصویر بیرون زده اند به حاشیه ای می مانند که با تمرکز روی آن خوانش متن دیگرگونه می شود. مرکزیت نگاره با قرار دادن موضوع اصلی، در جایی غیر از مرکز، یعنی در قسمت پایینِ سمت راست، از بین می رود. این نگاره با متون و نظام های دیگری نیز در ارتباط است که استقلال آن را زیر سوال می برد. نگارگر در بازسازی این روایت، سنت را به کناری می نهد و بدون درنظر گرفتن منطق علی و معلولی، روایت این قسمت از داستان یوسف را برای ما باز می گوید. با خوانش این اثر و با پیش فرض قرار دادن واسازی به عنوان روش و تحلیل متن به منطق اندیشه واساز در پشت آن پی می بریم. این منطق راه را بر معنای قطعی اثر می بندد و آن را به روی معناهای متعدد می گشاید. از نتایج دیگر این بررسی، یافتن نزدیکی ذهنیت نگارگر و اندیشه های دریدا است.