نوشتار حاضر که برداشتی است آزاد از «ساختار سازمانهای رسانهها»(The Structure Of Media Organizations)نگاهی دارد به کاربرد مکتبهای مدیریت علمی و روابط انسانی در تعیین ساختارهای سازمانی رسانههای گروهی که ضمن تحلیل مختصر درخصوص میزان تواناییهای دو مکتب مذکور برای حل مسائل بغرنج سازمانی، چگونگی تلفیق یافتههای دو مکتب کلاسیک و روابط انسانی را نیز در طراحی ساختارهای سازمانهای رسانهای مورد بررسی قرار میدهد. اگر روند بحث دراین نوشتار را برمبنای تحولاتی قرار دهیم که در علم مدیریت و نظریهها و مکاتب مربوط به آن روی دادهاست، ناگزیر باید به مکتب اقتضایی و تاثیر آن در شیوههای سازمان دهی موسسات رسانهای نیز بپردازیم.
با توجه به جایگاه ویژه و منحصربه فرد رسانه های همگانی در عصر اطلاعات، در بسیاری از کشورها و نهادهای بین المللی، به قانون گذاری در حوزه رسانه های همگانی به منظور نظم بخشی و پیگیری سیاست های مطلوب خود، توجه خاصی شده است. در میان تجربه های گوناگون قانون گذاری، تجربه «قانون جامع نویسی» در حوزه رسانه های همگانی، به مثابه یکی از اصلی ترین و مهم ترین رویکردها، در سال های اخیر با رشد فزاینده ای همراه بوده است.
در کشور ما نیز موضوع قانون جامع نویسی در حوزه رسانه های همگانی، به خصوص پس از تدوین و تصویب برنامه چهارم توسعه (1383) مورد توجه قرار گرفته؛ به طوری که در این برنامه، دولت مکلف به تدوین «نظام جامع حقوقی رسانه های همگانی» شده است. در برنامه پنجم توسعه نیز ـ که به تازگی لازم الاجرا شده ـ بر این امر بسیار تأکید شده است. بر این اساس، در این مقاله مسئله ضرورت یابی قانون جامع رسانه های همگانی در ایران به عنوان مطالعه پیشینی تدوین قانون، مطرح شده است.
به نظر نگارنده حال که بناست قانون جامع رسانه های همگانی تهیه و تصویب شود، پیش از آغاز تدوین قانون باید به این سؤال اساسی پاسخ داد: آیا تدوین قانون جامع رسانه های همگانی در جمهوری اسلامی ایران ضرورت دارد؟ این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش است.
از جمله وظایف مهم در مدیریت در یک سازمان، «نظارت و کنترل» بر فعالیتها و محصولات بر اساس شاخصهای تعیین شده است که امکان بهینه کردن فعالیتها و محصولات را در راستای شاخصهای اعلام شده فراهم میآورد. طبعاً برای ارتقای سطح مرغوبیت فعالیتها و محصولات، «ارزیابی» امری ضروری است. از طریق ارزیابی، فعالیتهای سازمان مورد مطالعه قرار گرفته و روشهای مناسب برای هدایت فعالیتها به سوی اهداف پیشبینی شده به کار گرفته میشود. برای ارزیابی بهینه و مناسب محصولات رسانهای میتوان محتوای فعالیتهای سازمانی را با روش «تحلیل محتوا» شناسایی و یا پیشبینی کرد. هماهنگی بین سه فرایند نظارت، ارزیابی و تحلیل محتوا، مدیریت را در تصمیمسازی خود موفقتر میکند. در این مقاله، تلاش شده است ضرورتها، روشها و دستاوردهای تحلیل محتوا با توجه به مسئله نظارت و ارزیابی به گونهای بررسی شود که سهم تأثیر آنها را در یکدیگر روشن کند و کارایی لازم و مفید به دست دهد و آنچه را در این مقدمه ادعا شده است تبیین سازد.
رسانه ها در دنیای امروز در عرصه های گوناگون نقش برجسته ای دارند. در این میان، رسانه های صوتی تصویری با قابلیت فراگیری از اهمیت ویژه ای برخوردارند. فناوری های نوین ارتباطی و حضور بازیگران متعدد تغییراتی را به این فضا اعمال کرده است که شناخت آینده این حوزه و ارائه راهکارها و جهت گیری های مدیریتی آن را، به ویژه با ملاحظات خاص کشورمان با مشکلات بسیار مواجه کرده است. رفتار بازیگران متعدد و مستقل و تأثیر آن در تکامل سامانه رسانه های صوتی تصویری، نشان از نیاز به شناخت بهتر رفتار بازیگران برای خط مشی گذاری این عرصه دارد. پژوهش حاضر برای پاسخگویی به این پرسش است که مهم ترین مناقشات بازیگران در این عرصه در چه مسائلی است. برای این هدف، روش جدیدی بر پایه روش های موجود در حوزه آینده پژوهی و خط مشی گذاری و با محوریت مسائل کلیدی این حوزه ارائه شده است. در این روش، چهار متغیر نفوذ هر بازیگر بر سایرین، موقعیت بازیگر در هر مسئله، میزان اصرار بر آن و توان اختصاص یافته به منزله نشانگرهای رفتاری بازیگران مطرح می شوند. درنهایت نیز شش مسئله کلیدی شناسایی می شود. نتایج تحلیل ها نشان می دهند که بیشترین تباین نظر بازیگران درباره مسئله اول، دوم و چهارم است. همچنین نتایج این پژوهش می تواند به منظور شناسایی آینده این حوزه به کار رود.
نویسنده که کارشناس سازمان صداوسیما است، ویژگیهای مدیریت رسانهای را مرور میکند. نویسنده به محدودیت منابع فارسی دراین زمینه و ارتباط احتمالی آن با انحصاری بودن رادیو و تلویزیون در ایران اشاره میکند و با بیان مقدمه فشردهای درباره انواع رسانهها و تاثیر مالکیت آنها برمدیریت رسانهای و نگاه غرب به این شکل از مدیریت، ویژگیهای مدیریت رسانهای را به اختصار شرح میدهد. در این دیدگاه، مهمترین ویژگیهای متمایز کننده این مدیریت با مدیریت سایر سازمانها عبارتاند از: حجم مخاطبان، کیفیت محصول یا برنامه، بحرانی بودن دائم حوزه سازمانی و مدیریت، تنوع بسیار وسیع سلیقه مخاطبان، ضرورت سازگاری دائم با تحولات سریع فناوری، محیط رقابتی، دشواری ارزیابی کیفی محصول و آمیختگی محتوا، کیفیت و کمیت(فرم).