فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
بدر شاکر السیّاب برای بیان اندیشه های خویش به اسطوره پناه می برد. دلایلی همچون؛ وضعیت نابسامان سیاسی و اجتماعی، تغییرات منفی فراوان در صحنه سیاسی عراق، بحران شدید جسمی و روحی شاعر، بر چیرگی کاربرد اسطوره و نمادهای خیزش و تحوّل بر شعر سیّاب بسیار نمایان است؛ زیرا از جنبه شخصیتی احساس می کند چیزی غیر از خودش قادر نیست در رویارویی با مرگ، یاریش کند از طرف دیگر؛ عراق به خاطر بحران سیاسی، وضعیتی مانند سیّاب به خود گرفته است، به همین دلیل نیاز به حاصلخیزی بعد از خشکسالی دارد. بنابراین، از میان اسطوره های فراوانی که در شعر سیّاب وجود دارد، دو اسطوره «تَمُّوز» و «سَربَروس»، مورد بررسی قرار گرفت. سیّاب در بیشتر قصائد تمّوزی اش، نقاب تمّوز، را بر چهره زده تا نشان دهد که مرگش، مانند مرگ تمّوز؛ حاصلخیزی را به همراه داشته است و تباه شدن نیست. وی با الهام پذیری از این اسطوره تلاش کرد، زندگی و خیزش جدیدی را در میان اعراب، ایجاد نماید و مدینه فاضله ای را که در رؤیای ساختن آن بود، محقق سازد. او برای نشان دادن واقعیت مرگ در عراق، سربروس را بکار برده است تا به نحوی دردناک و در عین حال هنرمندانه، کشته شدن الهه تمّوز را که رمز زندگی و حاصلخیزی است، به تصویر بکشد. سربروس در شعر او؛ تبدیل به نمادی از قدرت دیکتاتوری در عراق شده است.
علم نحو
منبع:
اخگر مهر ۱۳۲۵ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
مدرسة محمد مهدی البصیر النقدیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الدکتور محمد مهدی البصیر من أعلام الأدب العربی والعراقی الحدیث، صاحب مدرسة نقدیة معاصرة تلاقحت فیها أفکار الشرق مع الغرب، حیث امتاز فیها بحریته النقدیة والأخلاقیة والتربویة. وقف فیها على ثغرات الموروث وعثراته، حارب فیها الغلو والجمود والتعسف، کان أسلوبه یمتاز بالإیجاز والوقوف على آراء النّقّاد القدامى والمحدثین، وانه من رجال العلمیة والموضوعیّة. کان یهتم دائماً بالشکل إلى جانب المضمون یتابع بدقة النقد اللغوی، والنحوی، والبلاغی، والأخلاقی، للمنظوم والمنثور، أیاً کان مصدره، قائله، کما انه لا یبتعد عن الموازنات بکل أطیافها وشتى أشکالها.
تحلیل اگزیستانسیالیستی شعر شاملو و أدونیس (مورد پژوهانه: ترانه های کوچک غربت و أغانی مهیار الدمشقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، به ویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانه های کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفه های بنیادین آن به خلق اثری هنری دست یازیده اند. نوشته حاضر ضمن ارائه تصویری از ارتباط فلسفه اگزیستانسیالیسم با ادبیات معاصر، مصادیق این نوع فلسفه را در دو مجموعه مورد بررسی قرار دهد. بر همین مبنا نتایج، نشان خواهد داد؛ در این کندوکاو، با دو اندیشمند مواجه هستیم که شعر برای آن ها فراتر از یک گفتار یا یک شاخه هنری است. آن ها در مواجهه با اگزیستانسیالیسم رویکردهایی مختلف را اتخاذ می کنند و این رویه فلسفی، باعث تعمیق روابط اشیاء و حوادث در شعر آن ها می گردد و درعین حال، ممکن است منجر به شکل گیری نوعی پیچیدگی و دیریابی برای مخاطبانشان نیز گردد. بااین وجود، مباحثی همچون هستی شناسی، تناقض و تنهایی، حضور دیگری، صیرورت و نمایندگی انسان از جمله قضایایی است که دو شاعر بر مبنای نگرش اگزیستانسیالیسم به طرح آن همت گماشته اند.
بررسی و تحلیل سوره انفطار با تکیه بر نظریه ساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی به مانند اسلوب و مذهب فکری و وسیله ای برای واکاوی پا به عرصه ادب گذاشت که سنگ بنای آن بر اساس بینش کلی یا مجموعه ای نظام دار است . و برای بررسی ساختار موضوع باید دید کلی به موضوع را رعایت نمود، بنابراین اسلوب ساختار گرایانه فقط شامل رویدادها و واژگان به تنهایی نیستند بلکه در برگیرنده رابطه ای است که بین آن رویدادها یا واژگان می باشد، و ساختارگرایی، اسلوبی توصیفی است که مستقیما به محتوا توجه نمی کند بلکه بر ساختار محتوا و اجزای تشکیل دهنده و بنای آن که تناسب متن را، با وجود اختلافات و هماهنگی هایش که در آن وجود دارد، تشکیل می دهد تاکید می نماید. ساختارگرایان ادبی به کیفیت معنی بوجود آمده نه خود معنی توجه می کنند، و در مورد خود آن واژه سخن می گویند و اسلوبهای نقدی تقلیدی را رد می کنند.قران همان کتاب مسطور الهی بر اساس ساختار ظریفی بنا شده که خالی از موضوعیت و تناسب و توازن نیست، و محتوای این پژوهش بر دو پایه: تفکیک و ترکیب در فهم سوره انفطار استوار گردیده، زیرا متن قرآن ساختار خاص و دقیقی دارد که خداوند تبارک و تعالی آن را نازل کرده تا گواه و نشانگر معنا و محتوای آن باشد. و برای بررسی ساختار سوره انفطار باید آن را به اجزای تشکیل دهنده اش تحلیل نماییم، و از نظر محتوا و تفاصیل و اجزایش به شکل موضوعی بدون دخالت هیچ فکر و عقیده ای خاص در آن بررسی کنیم.هدف از این مقاله کشف ساختارگرایی فنی موجود در سوره انفطار و چگونگی انجام وظایف زیبایی شناسی، با توجه به اهمیت و میزان تاثیر ساختارگرایی این سوره در مخاطب است.
تأثیر عصبیت قبیله ای در حبس ادیبان عرب
حوزههای تخصصی:
الظواهر الصوتیه والصرفیه فی شروح المعلقات (شرح ابن الأنباری والنحاس کنموذجین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظراً لأهمیه المعلقات فی الأدب العربی من الجوانب المختلفه التفسیریه، والنحویه، واللغویه، والبلاغیه اهتم بها کثیر من الشراح وأولوها عنایه فائقه. أشار هؤلاء الشراح فی شروحهم إلی مسائل کثیره کالنحو، والبلاغه، واللغه والمعنی. ومن تلک الموضوعات التی تثیر الانتباه وتجدر بالبحث والتحقیق القضایا الصوتیه والصرفیه. ولذلک یستهدف البحث هذا إلی دراسه هذا الجانب الهام فی شرحین من الشروح القدیمه للمعلقات هما شرحا ابن الأنباری والنحاس لشهرتهما الواسعه واهتمامهما باللغه والنحو. والمنهج الذی یتبعه البحث هو الوصفی - التحلیلی. تبین من خلال البحث أن ابن الأنباری والنحاس أشارا إلی القضایا الصوتیه والصرفیه فی شرحیهما خاصه فی بیان معنی الألفاظ الغریبه للمعلقات.
مصادر حکمه الصبر عند ناصیف الیازجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الحکمه کانت نوعاً من التعبیر الّذی یکثف الشعراء بها تجاربهم الذاتیّه أو ممارساتهم الیومیّه، وکانوا یعبّرون بها فی داخلهم من فکرهٍ أو رأی، ینقلون ذلک إلی من حولهم فی مجتمعهم فی القبیله أو فی الأسواق والمواسم. والیازجی شاعرٌ حکیم وهو من الشعراء الذین تطرّقوا إلی جوانب الحکمه العدیده، خاصّهً حکمه الصبر کما إهتمَّ بها اهتماماً تاماً. والیازجی یُعلی مقامَ الصبر ویشوّق الناسَ إلیه لأنَّ ثمرته حلوهٌ تجعل الإنسان متمسکاً بحبل الله تعالی وتزید إیمانه وتقوی عزمه أمام بلایا الدهر.
وقد تأثّر الیازجی فی حکمته حول الصبر بالقرآن الکریم والأحادیث النبویّه الشریفه ونهج البلاغه والمتنبی الذی کان من أعلام الشعراء وأفذاذ الحکماء فی الشعر العربی القدیم، إضافه إلی الأقوال المأثوره والشعر القدیم والحدیث وما یجری علی ألسنه الناس من الأمثال وما یعرض له من الخواطر فی اختباره للدنیا. لغته فی حکمته بسیطه لا یحتاج القارئ فی فهمها إلی التأمّل. وقد رکّزت المقاله على محاوله إرجاع المعانی التی تطرّق إلیها الیازجی فی أشعاره الحکمیه إلى مصادرها. وقد وجدنا الیازجی یکرر ما قاله الآخرون ولم یکن مبدعاً فی خلق المعانی الجدیده.
دراسة نقدیة تحلیلیة فی مآخذ مارون عبّود علی شعر عباس محمود العقّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عباس محمود العقّاد ناقد، شاعر، وموسوعیّ کبیر خلّف لنا تراثاً قیّماً علی ساحات اجتماعیة، وسیاسیة، ودینیة، وأدبیة. إنّه لم یتخلّف عن میدان النقد والشعر فصدر منه ما یقارب من عشرة دواوین شعریة، لکنّ شعره أُثیرت حوله معارک نقدیّة حامیة الوطیس أدّت إلی انقسام النقّاد إلی ثلاثة تیّارات: التّیّار المؤیّد، والتّیار الرافض، والتّیار الذی سار فی اتّجاه موضوعیّ علمیّ. یمثّل مارون عبّود الناقد اللبنانی الشّهیر الاتّجاه الذی یرفض شعر العقّاد رفضاً باتّاً منکراً شاعریّته فهو یری شعره باعثاً للسخریة والهزء.
إنّ الإنسان عندما یقرأ آراء عبّود یحسّ منذ البدایة أنّها خلت من الروح العلمیّ والموضوعیّ، وأنّ عبّود وقع فی شباک التکتّلات النقدیة السائدة فی النقد الأدبی العربی فی القرن العشرین عندما یقول: «لا أقابله بناجی، وأبی شادی، وطه، والصیرفی، والخفیف، وبشر فارس، وصالح جودت، ومبارک، وکلّ من یقول شعراً بمصر، فکلّ هؤلاء حتّی زکی مبارک خیر منه.» فمن هذا المنطلق رأینا من الضرورة أن نقوم بدراسة آرائه برؤیة نقدیة محایدة فنکشف حقیقة شعره خاصّة فی دواوینه ""هدیة الکروان"" ، و""عابر السّبیل"" و""وحی الأربعین"" التی تمتاز بالتجدید والموضوعیة ووحدة القصیدة. وأهمّ نتیجة حصلت لنا أنّ عبّود رغم أنّه کان مصیباً فی بعض جوانب نقده، إلّا أنّه ابتعد عن الحقیقة والموضوعیة فی قسم کبیر من آرائه فجری وراء أغراضه الفردیة. لأنّ التنافس بین مصر و لبنان فی ساحة الأدب والنقد فی بدایات القرن العشرین دفع النقّاد إلی خوض معارک نقدیة سادت العصبیة واللامنهجیة علی قسم کبیر منها.
لونیّات ابن خفاجه الأندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اللون من أبرز العناصر الموجوده فی الطبیعه الّتی حولنا. یستخدمه الناس فی صناعه الألبسه والأدوات والمنازل وتزیینها. وقد استفاد الشعراء من الألوان الموجوده فی الطبیعه فی قصائدهم خاصّه أثناء الوصف.
وکان الأدب العربی فی الأندلس یتمتّع بالرقی والازدهار تبعا لازدهار المجتمع فی الأندلس العربیّ وطبیعته الساحره. وقد کان ابن خفاجه من شعراء الأندلس المشهورین بوصف الطبیعه. فأکثر من استعمال اللون فی شعره، وأجاد فی وصف المناظر الطبیعیّه مستفیدا من الألوان المختلفه، وذلک یعود إلى ما یتمتّع به من دقّه الملاحظه والحسّ المرهف والمعرفه بمواطن الجمال.
ومن أبرز الشواهد على إکثار هذا الشاعر الأندلسی من استعمال الألوان فی شعره وجود قصائد کثیره التزم الشاعر فی معظم أبیاتها باستعمال الألفاظ الدالّه على الألوان. ممّا جعلنا نسمّی ابن خفاجه مبدعا لنوع خاصّ من شعر الوصف باسم ""اللونیّات""، اقتداء بالخمریّات والزهدیّات والطردیّات.
دراسة تحلیلیّة لظاهرة المفارقات اللفظیّة والمعنویة عند أدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المفارقة تناقضٌ ظاهریٌ أدبیّ قدیمٌ قِدَم التذَوُّق الشعریّ والنثریّ للإنسان وإبداعه الفنیّ کما هی ظاهرة فنیة یستخدمها الشاعر المعاصر للتعبیر عن المعانی والألفاظ المتناقضة. وهی إثبات لقولٍ یتناقض معَ الرأی الشائع فی موضوعٍ ما بالاستنادِ إلی اعتبار خفیّ علی الرأی العامّ. المفارقة فی الاستخدام تعالج أهداف الأدیب أو الشاعر وتفتح له الطریق لیفصح عمّا یدور فی ذهنه ویعبّر عمّا یرید إلقاءه للمتلقّی باستعمالها. وهی تُستعمل من زمنٍ مدیدٍ فی الأدب لکن لا بصورة مضبوطة کاتّخاذها بعنوان فنّ مستقلّ فی العصر الحاضر. إنّ المفارقة توجد فی شعر أدونیس واضحةً ویصفها أدونیس مع أنواعها ویستعین بها لإبراز أفکاره و عواطفه. یسعی هذا البحث إلی تبیین المفارقة، أو البارادوکس اللفظیّ والمعنویّ، وتبیین مواضعها فی شعر أدونیس، الشاعر العربی المعاصر، کما یسعى إلى تحلیل شعره ویناقش کیّفیّة استعمال هذه الظاهرة عنده. وبعبارة أخری، یسعی هذا البحث إلی رصد وإضاءة السیاقات المفارقیّة فی نوعیها اللفظیّ والمعنویّ فی شعر أدونیس. وقد اتّضح لنا خلال هذه الدراسة أنَّ المفارقة ترکیب أساسیّ موضوعه مبنیّ علی الضدّیّة؛ ونتائج المفارقة عملیّة مشترکة بین المبدع ومحیطه فی البدء. وأدونیس کلّما استخدم هذه الظاهرة أراد بنوعٍ ما أن یرسم التراکیب والمعانی الّتی تدور فی ذهنه بأسلوب یختلف عن الأسالیب الّتی اتّخذها من سبقوه. لقد استخدم أدونیس المفارقة بنوعیها المعنویّة (کالتشاؤم والتفاؤل) واللفظیّة، واستطاع أن یکون متمایزاً کما هو.
استدعاء التراث فی روایة ثرثرة فوق النیل لنجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدعی الشعراءُ والکتّابُ المعاصرون تراثهم العریق فی أعمالهم الأدبیة وذلک لانتمائهم ولعلاقتهم بالماضی المزدهر أو الماضی المشین حتی یُبیّنوا نقاط القوة والضعف فی الواقع الذی یعیشونه، یتّخذ نجیب محفوظ فی روایة ثرثرة فوق النیل التراث عوناً له فی إکمال مسار الروایة للمتلقّی، ویوظّف التراث بأنواعه الدینیة والتاریخیة والأدبیة والشعبیة حتی یُشعرنا بمشارکة هذه العوامل فی أحداث الروایة، وبتناسب الحدث الروائی یتمّ الاستدعاء، وبما انّ هذه الروایة من روایات نجیب محفوظ الفلسفیة والرمزیة لذلک کثُر فیها توظیف التراث خاصّة فی نوعی الدینی والتاریخی؛ التراث الدینی یرتبط باتجاه الروایة الفلسفیة وأما التراث التاریخی فیرتبط بعلاقة محفوظ بالتاریخ وخاصة التاریخ المصری الذی استدعاه فی روایته هذه، یُحاول البحث کشف علاقة نجیب محفوظ بالتراث الإسلامی والأدبی وأثر القرآن الکریم والتراث الإسلامی والأدبی فی هذه الروایة ومِن النتائج التی توصلتُ إلیها فی هذه الدراسة أنّ محفوظ تأثّر تأثّراً کبیراً بالتراث الدینی ومِن ثمَّ التراث التأریخی وأنّه رَاعَی التناسب فی توظیفه فحینما تحدّث عن الموت ذَکرَ شخصیة الخیام وعندما ذکر العبث جاء بشخصیة صموئیل بیکت الذی عُرف مسرحه بالعبث، المنهج المتّبع فی هذه المقالة منهج توصیفی.
مظاهر المفارقة فی قصیدة ""لمن نغنّی؟!"" لأحمد عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المفارقة هی لغة اتصال سرّی بین الکاتب والقارئ، ومن جمالیاتها هی: الإیجاز والتغریب وازدواجیة المعنی، وهی من أفضل وسائل التعبیر بأسلوب غیر مباشر، لإصلاح مثالب المجتمع؛ أمّا البحث فتناول المفارقة لغةً واصطلاحًا معتمدًا علی أهمّ المؤلفات فی المفارقة، یلی ذلک عناصر المفارقة وأهدافها، مرکزا علی دراسة تجلیات المفارقة فی قصیدة ""لمن نغنّی؟!"" للشاعر المصری المعاصر أحمد عبدالمعطی حجازی. (1950-)
والبحث اعتمد على المنهج الوصفی - التحلیلی، ویبرز ذلک من خلال تتبع أجزاء المفارقة وعناصرها، وتحلیل تجلیات المفارقة فی القصیدة المختارة وهی ""لمن نغنّی؟!""، ومحاولة استنطاقها لبیان الدور الذی أدّته فی تجربة الشاعر.
توصل البحث إلى أنّ القصیدة المدروسة هی کمسرحیة تعتمد فیها المفارقة علی الغموض، واتّسم صاحبها بالسذاجة والغفلة أحیانا؛ إنّ الشاعر استخدم شتّی أنواع المفارقة من اللفظیة، والدرامیة، والنغمیة کأسلوب غیر مباشر؛ لإظهار الظروف السائدة فی مسقط رأسه مصر الّتی کبت فیها صوت الحریة، متمنیا إصلاح المجتمع.
دراسه أهم ضوابط تشخیص القیاس الصحیح (فی الدرس النحوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ القیاس النحوی قد بلغ من السّعه و الشمول حداً استوعب فیه جمیع المواضیع النحویه، قال الکسائی: (من الرمل، والقافیه من المتدارک):
إنَّما النحو قیاسٌ یُتبَعْ و به فی کلّ أمرٍ یُنتفَعْ
و لا شک أنَّ هذه السعه تمنح القیاس النحوی أهمیه کبیره فی الدراسات النحویه الأصولیه، لذلک کان المؤمل من علماء النحو القدماء أن تدفعهم هذه الأهمیه القصوی إلی تحدید أطر القیاس الصحیح و تشخیص ضوابطه تشخیصاً دقیقاً، و أن تحدو بهم إلی الاجماع النسبیّ علی العمل بهذه الضوابط، لیحتذیها، و یهتدی بها الخلف من العلماء فی إجراء الأقیسه، و استخدامها استخداماً صحیحاً دون أن یُحمِّلَ إجراءُ الأقیسه علمَ النحو سلبیات هو فی غنی عنها. لکن، للأسف الشدید، لم یحصل ذلک ، إذ لم یحدثنا التاریخ باجماع علماء النحو علی ضوابط تعیّن القیاس الصحیح، لذلک ابتُلِیَ علم النحو بکثره الآراء المتضاربه التی کان کثیر منها ولید أقیسه غیرصحیحه. و إنَّ هذه المقاله التخصصیه تکفلت بدراسه أهم ضوابط القیاس الصحیح، و رصدها فی المصادر القدیمه الأصلیه، و لا شک أنَّ الالتزام بإجراء الأقیسه الصحیحه یلعب دوراً وظیفیاً فاعلاً فی الحد من الاجتهادات النحویه المستنده إلی أقیسه غیرصحیحه، و بذلک تقل الخلافات إلی حد کبیر. و إذا تحقق ذلک، فانه، بلاشک، عمل علمی خطیر، ینقذ النحو مما هو فیه، و یغلق الباب أمام الناقدین، و یستعید النحو أصالته و طراوته و حیویته، و هذا هو أحد طرق التیسیر العلمی و الإحیاء التراثی، لکنّ الذی یبدو أنَّ هذا العمل الجسیم لایقوی علیه إلاّ المتخصصون فی علم أصول النحو.
قصیده القناع عند الشاعر المصری أمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهتم الشاعر المصری أمل دنقل (1941- 1983) اهتماماً بالغاً بالقناع فی استدعائه للشخصیات التراثیه، حیث یشکل القناع عنصراً محوریاً فی تجربته الشعریه، وقد أسهم هذا العنصر إسهاماً واضحاً فی تشکیل البنی الفنیه المکوّنه لنصّه الشعریّ. وقد جاء اختیار أمل دنقل لأقنعته مرتبطاً بتطوّرات الواقع التاریخی والسیاسی من جهه، وبتطور وعیه الناجم عن تلک التطوّرات من جهه ثانیه. فالقناع أتاح له فرصه للمزج بین الحاضر والماضی وبین الجدید والقدیم وبین الذات والموضوع وساعده علی أن یتحدّی القضایا السیاسیه والاجتماعیه لمصر والبلاد العربیه؛ إذ لم یکن فی مستطاع الشاعر أن یکون بعیداً عمّا کان یشهده المجتمع العربی من أزمات سیاسیه واجتماعیه. غیر أنّ النصّ الدنقلیّ تقنّع بالشخصیات التراثیه المتعدّده، مثل الشخصیّات الدینیه والتاریخیه والفولکلوریه والأدبیه کشخصیه المسیح (ع) للقناع الدینیّ وسبارتاکوس للقناع التاریخی وعنتره للقناع الفولکلوریّ والمتنبّی للقناع الأدبی. أهمّ نتائج هذه المقاله هی أن قصیده القناع عند الشاعر قصیده رفض ومقاومه ونضال ومواجهه تنبعث من فکرته التحریضیه، ودفعته هذه الفکره إلی أن یتقمّص شخصیه الثائرین والمتمرّدین لاستعاده کرامه العرب المهدوره وإعاده المجد الضائع، حیث تصبح هذه الشخصیات صنوه ومثیله فی وقوفه بوجه الظلم والخنوع.
گذری بر زندگی شاعران اهل بیت (ع) (2)
حوزههای تخصصی:
نگرشی به زبان عربی زبان قرآن
حوزههای تخصصی:
من استدرک البحر المتدارک على البحور الخلیلیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یزعم کثیرٌ من العروضیّین العرب فی العصر الحدیث أنّ الأخفش الأوسط هو الّذی استدرک البحر المتدارک على البحور الخلیلیّه الخمسه عشر، ولکن الدراسه التاریخیّه والبنیویّه لهذا البحر تثبت أنّ المتدارک لیس من استدراکات الأخفش على الخلیل، بل ابن حمّاد الجوهری هو الّذی استدرکه على البحور الخلیلیّه، لأنّه کان بحاجه ماسّه إلى هذا البحر فی فرضیّته العروضیّه.
منهجنا فی هذا المقال هو منهج تاریخی و تحلیلی، إذ إنّنا درسنا المتدارک وانتسابه إلى الأخفش دراسه تاریخیّه کما عالجنا نسبه المتدارک إلى الجوهری معالجه بنیویّه.