اصل سنخیت در عرفان زیر مجموعه ای از مبحث پیچیده «وحدت وجود» است. اساسا یکی از اهداف کلی عرفان و روان شناسی رسیدن فرد به وحدت درونی و موفقیت در ایجاد وحدت با عالم خارج از وجود است. اصل سنخیت در فلسفه و در باب علم حضوری معنا پیدا می کند که برای تحقق امر ادراک باید بین مدرک و مدرک سنخیت وجود داشته باشد و در عرفان (خصوصا عرفان نظری که همانندی های بسیاری با فلسفه دارد) رمز اصلی تجاذب و کشش بین عاشق و معشوق است.روان شناسانی چون، آبراهام مزلو و یونگ این سنخیت را باور دارند و همسو بودن اصل سنخیت در عرفان با اصل همانندسازی در روان شناسی را تصدیق می کنند. مشابهت نظریات آبراهام مزلو با افکار عرفانی عطار و مولانا محور اصلی این نوشتار است.
قرنهای 6و7و8 هجری دوره اوج شکوفایی شعرتعلیمی صوفیه است، بستر این نهضت فکری، نابسامانیهای اجتماعی ناشی ازتسلط اقوام غیر ایرانی و ایلغار طوایف ددمنش بیگانه به این سرزمین بود که منجر به کشتار وخرابی وتباهی وفساد ودر نتیجه یاس وحرمان درمیان آحاد مردم ایران زمین گردید. آنچه در این لحظه های حساس چون جان داروی نجات بخش، مردم را از سقوط رهائی بخشید، تراوشهای فکری معلمان حکمت واخلاق وعرفان وتصوف در ساختار کلام منظوم با محتوای پندو اندرز وهدایت واصلاح بود که جامعه ایرانی را با هویت معتبر خویش در برابر آن همه تباهی وسیاهی حراست نمود وآلام دردناک آنان را تسکین بخشید. دراین دوره با سه جلوه شعر تعلیمی صوفیه آشنا می شویم: حکمت عملی،حکمت نظری، حکمت رمزی، وتجلی این سه مقوله را به اقتضای فرصت در جام جم اوحدی، حدیقه سنائی، ومنطق الطیر عطار، بررسی می کنیم.
"مسئله تأثیر مناجاتهای حضرت علی علیهالسلام در گستره تاریخ، بر صاحبنظرانِ همه شاخههای علوم، مسئلهای غیرقابل انکار است. در میان شخصیتهای اثرپذیر از سالک عارفان، الهامپذیریِ «لسان الغیب» حافظِ معرفت، مسئلهای خاص است که به طور مبهم، در محافل علمی و ادبی مطرح شده است. نوشته حاضر الهامپذیریِ حافظ از امیر عارفان علی علیهالسلام ، در مبانیِ معرفتی را به تصویر میکشد. اینکه حافظ از لحاظ مبانیِ هستیشناختی، خداشناختی و جهانشناختی، و از جنبه شهودی ـ عرفانی، قدم جای پای استاد عارفان نهاده مهمترین تصویرِ حاصل از این نوشته است؛ همان نکتهای که داعیه خود حافظ نیز به شمار میرود.
از میان ظرایف عرفانیِ حافظ، چهار نکته ظریف معرفتی از الهامپذیریهای او از ساحتِ علوی به بحث گذارده شدهاند: 1. نازِ عارفانه عاشق به ساحتِ محبوب (محتوای مناجاتها)؛ 2. عرصه حکومتِ عشق؛ 3. آتش عشق؛ 4. خضوع عارفانه.
"
از بین راه های خداشناسی، عارفان، راه انفسی را برتر از راه آفاقی می دانند. خودشناسی امکان رسوخ بی واسطه بشر به تجلی الهی و درک آن را برای او میسر می سازد. به علاوه می توان با آینه قراردادن صفات انسانی برای صفات الهی، شناختی نزدیک تر از اسمای الهی به دست آورد. عارفان مسلمان براساس الهامی که از آیات و احادیث به ویژه حدیث «من عرف نفسه (فقد) عرف ربه» گرفته اند، به تبیین انواع راه های ارتباط بین خودشناسی و خداشناسی پرداخته اند. ابن عربی، عارف برجسته قرن هفتم، حدود ده تقریر را که از تقریر امتناع معرفتی آغاز و به تقریر عینیت معرفتی می انجامد برای این حدیث و ارتباط مزبور بیان نموده که مقاله حاضر عهده دار تبیین مبانی معرفتی بینش وی و نیز شرح و بررسی تقریرهای مزبور می باشد.
«سماع»، دست افشانی و پایکوبی صوفیان درنتیجة حالتی روحانی است که میتواند موجب وجد و حال و مکاشفه گردد. صوفیان بزرگ بر این باورند که سماع بر مبتدیان و اجهل مردم حرام است و افضل عرفا را بیثمر.در این مقاله، آرای شیخ ابوسعید ابیالخیر و معاصرانش دربارة سماع، و بازتاب آن در حکایات گوناگون اسرارالتوحید بررسی شده است.
در طول تاریخ حیات طبیعى انسان که سلطه گران و مفسدان، دست ستم بر مردم گشوده و با هر نیرنگ و ترفندى، آنها را در ضعف و ذلت نگه مىداشتند، تا پایههاى سیطره خود را حفظ و تحکیم کنند؛ پیامبران خدا، با تکیه بر توحید عملى، در برابر آنها ایستادند و در صورتى که مردم دعوت آنها را پاسخ مىدادند شیشه عمر فرعونیان و نمرودیان را شکسته و اساس فساد و ستم را نابود مىکردند.
حضرت امام خمینى رحمهالله با الگو قرار دادن پیامبران، بویژه رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله ، میراث انبیاى گذشته را به کار گرفت و مردم ایران را زنده کرد و با توحید عملى برآمده از عرفان اسلامى، اساس حکومت ستمشاهى را ویران کرد و در برابر ابرقدرتهاى جهان قد بر افراشت. توحید عملى که شاخص اصلى آن قیام للّه است، انبیا را از معراج به معرکه نبرد با کافران و مستکبران مىآورد و حضرت روح الله، با سیر در این مسیر، از کوثر توحید ناب نوشید ولى در سرخوشى آن فرو نماند، بلکه از حق و همراه حق به سوى خلق آمد و با جانى شیدا و قلبى آکنده از عشق به خدا و خلق خدا بر مشعل هدایت اسلام دمید و فروغ آن را فزونى بخشید و جهان را پر از یاد و نام او ساخت.
در این پژوهش، ابعاد عرفانى و سیاسى توحید عملى امام را مىکاویم تا چگونگى پیوند عرفان و سیاست را در مکتب بالنده عرفان امام دریابیم.
هدف از این بحث آن است که با استناد به منابع معتبر عرفان اسلامی، به دفع توهمی بپردازیم که عدهای به خطا دچار آن گشته و چنین میپندارند که از نظر عرفا، شریعت چندان اهمیت نداشته و یک عارف چندان پایبند عمل به احکام شرع نمیباشد! گرچه چنین توهمی دانسته یا ندانسته، سابقهای طولانی دارد، اما اخیراً گاه جدیتر از گذشته مطرح شده و عدهای از مدعیان روشنفکری کشورمان با برداشتی خام از فکر و فرهنگ جدید غرب، جنبه عرفانی دینداری را از جنبه فقهی آن جدا کرده و بدین سان میخواهند بگویند که میتوان شریعت و فقه را جدی نگرفته و دینداری عارف بود و بس!
اکنون میخواهیم بدانیم که آیا واقعاً چنین است؟ آیا عرفا به شریعت و فقه اعتنای چندانی ندارند؟ یا اینکه چنین فکری خطا بوده و توهمی بیش نیست؟ و اگر خطا و توهم است،منشأ این خطا و توهم چیست؟
در اینجا باید سه مسأله را روشن کنیم:
- اول: جایگاه شریعت در سلوک عرفانی.
- دوم: سقوط تکلیف در مراحلی از سلوک.
- سوم: مبنای ادامه پرستش پس از وصول به حق.