دانشمندان مسلمان در فرق مختلف با گرایشهای گوناگون فکری درباره متشابهات قران سخن گفته و در این موضوع دچار اختلافات بسیار شده اند ملاصدرای شیرازی با رویکردی روش شناسانه این دانشمندان را از حیث آرایی که درباره متشابهات قران اخذ کرده اند به چهار دسته تقسیم می کند 1- اهل ظواهر 2- اهل تاویل 3- دسته ای که ترکیبی از اهل ظاهر و اهل تاویلند 4- اهل جمع میان ظاهر و باطن او ضمن بررسی و نقد آرای سه دسته نخست دیدگاه دسته چهارم را مورد بررسی قرار می دهد و تنها به تایید روش آنها می پردازد در این نوشته کوشش شده است با استفاده از آثار گوناگون ملاصدرا دیدگاه او در این موضوع مورد تحقیق و بررسی و نقدی مختصر قرار گیرد.
اگر چه همهء سوره هاى قرآن کریم ارجمند و عالى قدرند، لیکن به شهادت أخبار و روایات و أسرار و قراءات، سورهء مبارکهء حمد را مقامى برتر و مرامى دیگر است. چه جاى دیگران را در نمازگیرد و دیگران جاى آن را نگیرند و صلوة بر آن بپاست که صلوة نامیده شده وگفته اندکه نام اعظم خداى تعالى در آنست و باز روایت کرد ه اندکه هر سوره ایى که هفت حرف (ث- ج- خ- ش- ظ- ز- ف) در آن نباشد بزرگترین نام خدا در آن است و این سوره را کلید بهشت گفته اند از جانب دیگر چکیدهء قرآن است و در دریاى عرفان و داراى نامهاى عالى قدر فراوان و فراوانى عنوان بر منزلت صاحب نام و عنوان دلالت مى کند و سورهء مبارک حمد را 20 و بیش از آن، نام است پس نگارنده بیاد نامها با ذکر دلائل و اثبات مقاصد آنها به همراه آیات و شواهد پرداخته تا خوانندگان به اهمیت سوره اى که خلاصهء قرآن است بیش از پیش پى برند و به هنگام نماز به معانى آنها با دیدهء دل بنگرند.
فهم و برداشت از قرآن، در طول تاریخ تفسیر، گرفتار دو رویکرد نادرست بوده است تأویل گرایی بی ضابطه و برداشت های باطنی و دیگر جمود و سطحی نگری و ظاهرگرایی که به تعطیل شدن عقل در مقام فهم قرآن و کند شدن حرکت علمی انجامید. در این نوشتار نخست به تبیین این رویکرد و ارائه نمونه هایی از آن پرداخته و سپس شبهات کلی ظاهرگرایان در مقام اعتقاد و استدلال را که زمینه ساز انحراف و اشتباه آنان در تفسیر شده به تفصیل مورد بررسی و سپس پاسخ قرار داده است؛ شبهات یاد شده عبارتند از: 1- استناد به روایاتی که نهی از تفسیر به رأی می کنند. 2- ظنی بودن تفسیر عقلی 3- بر عهده پیامبر بودن تبیین آیات قرآن 4- بی نیازی از عقل، به دلیل جامع بودن قرآن 5- خطاپذیری و ناتوانی عقل در مقام تفسیر 6- منحصر بودن آگاهی از تأویل در «راسخان در علم» 7- حجیت نداشتن ظواهر قرآن.