زمینه و هدف: اعتماد مردم به پلیس یکی از ضرورت های موفقیت این نهاد برای تأمین امنیت اجتماعی و عمومی است. عوامل متعددی بر اعتماد به پلیس تأثیر دارند که ازجمله مهمترین آنها اقدامات رسانه های ارتباط جمعی است. پژوهش حاضر شیوه های جلب مشارکت رسانه ها برای اعتمادسازی نسبت به پلیس را بررسی می کند. روش: پژوهش حاضر از نظر شیوه اجرا کیفی و از نظر نوع، توصیفی- تبیینی است. جامعه آماری پژوهش را مدیران و سردبیران و دبیر سرویس های رسانه های ارتباط جمعی از جمله رسانه های شنیداری، دیداری- شنیداری، مکتوب و مجازی تشکیل داده اند. نمونه گیری به شیوه گلوله برفی انجام و با 46 نفر اشباع نظری حاصل شد. جمع آوری داده ها نیز به شیوه مصاحبه حضوری نیمه ساخت یافته صورت گرفت. یافته ها و نتایج: پژوهش نشان داد نیروی انتظامی با اقداماتی از قبیل تعامل صحیح و مستمر با رسانه ها، تشکیل کانون های اندیشه ورزی، اطلاع رسانی به موقع به رسانه ها، امکان دستیابی خبرنگاران به پرونده های مهیج، سخنگوی رسانه ای داشتن و داشتن خبرنگاران انتظامی در رسانه ها می تواند مشارکت رسانه ها را برای اعتمادسازی نسبت به پلیس جلب کند.
"افزایش حضور زنان در رادیو بهویژه در بخش اخبار رادیویی که از دهه 80 به بعد توازن جنسیتی افراد شاغل در رادیو را برهم زده است برنامههای خبری را نیز تحت تاثیر قرار داده است. پارهای شرایط محیطی و فیزیولوژیکی نقش زنان را در اخبار رادیویی بهویژه بخش گویندگی تحتالشعاع قرار میدهد. طی تحقیقات بهعملآمده، اگرچه تاثیر جنسیت دستاندرکاران خبر بر گزینش رویدادهای خبری و برجستهسازی نوع خاصی از اخبار (سخت خبرها در مقایسه با نرم خبرها) واقعیتی انکارناپذیر است همچنان جو حاکم بر اتاق خبر، فضایی مردسالارانه است. از سوی دیگر، پارهای شرایط از قبیل مادر بودن و افزایش سن، مشکلات خاصی برای زنان در مقایسه با مردان شاغل در رادیو پدید آورده است. در مقالهای که در زیر آمده است تاثیر توسعه فناوری ارتباطی بر چگونگی ایجاد یا کاهش فرصتهای شغلی و همچنین تغییرات ایجاد شده در توازن جنسیتی افراد شاغل در رادیو و تاثیرات حاصل از آن، مورد بررسی قرار گرفته است.
"
رهبران فکری جامعه و مصلحان اجتماعی، همواره ارتباط تنگاتنگی باوسایل ارتباط جمعی دارند. آنها ازسویی، با دیدگاهی انتقادی به سازوکار فعالیت، نقشها، کارکردها و تاثیرات منفی رسانهها در زندگی اجتماعی توجه دارند؛ از سوی دیگر، از این وسایل ارتباطی در جهت نشر و ترویج افکار و اندیشههای خود بهره میگیرند، و نیز خود بیشترین بهره را از اطلاعات و آگاهی های رسانه ها برده و در میزان و نوع نشر آن اطلاعات در جامعه نفوذ دارند.
با این حال، باید توجه داشت که این ارتباط یکطرف نیست. رسانه ها هم برای کسب اعتبار، و هم برای برآورده ساختن انتظارات اجتماعی و نیاز مردم به دانایی، ناچارند که وجود و کارآمدی رهبران فکری جامعه را مدنظر داشته باشند.
در آستانه ورود به قرن بیستویکم، جهان وارد عصر حاکمیت ارتباطات فرامرزی از طریق رایانهها شده است. امروزه شبکههای اطلاعرسانی و اینترنت، که میلیونها نفر مشترک آن هستند، امر جابجایی اطلاعات را شتابی مضاعف بخشیدهاند.
نکته مهم در اینترنت عمومی بودن آن است. همانطور که از نام آن بر میآید، اینترنت هزاران شبکه رایانهای متصل به هم است که دارای هیچ سازمان مدیریتی و یا سرپرست حقوقی نیست.
امروزه اهداف اینترنت از اهداف نظامی، آموزشی و تحقیقاتی آن فراتر رفتهاست و ابعاد مختلف سیاسی، حقوقی، تجاری، فرهنگی و حتی ضد فرهنگی را نیز دنبال میکند.
با نظر به دگرگونی شگرف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، ویژگی اساسی انقلاب رسانه ای درآمیختگی دو مفهوم دیجیتالی و تعاملی شدن خلاصه شده است. این دو در کنار هم سبب دگرگونی در قلمرو ارتباطات رسانه ای گشته و سبب می شود برخی نظریه های سنتی همچون برجسته سازی، مندرج در پارادایم مسلط بر وسایل ارتباط جمعی که یکسویی و مخاطب انبوه را مفروض داشت، در پارادایم تازه در سطح شبکه های اجتماعی مجازی با سازوکار هشتگ (#) و ترندسازی در تنگنای تبیین پدیده های ارتباطی قرار گیرد. مخاطبان دیروز، اکنون در گروه های کوچک ساخت بندی و در تعامل باهم می توانند درباره رویدادهای روز نظر داده و آن را نشر دهند. این مواضع نظری می تواند همسو یا مغایر با مواضع برجسته سازی شده در رسانه های جمعی باشد. این پژوهش به روش تحلیل مضمون خوانش های مسلط، مصالحه و متضاد کاربران توئیتر را استخراج کرده، نشان می دهد چگونه بخشی از کاربران با استفاده از سازوکار هشتگ و ترند توئیتری، برجسته سازی خبری تلویزیون را در جریان تحولات اجتماعی دی ماه 1396 کشور با خوانش های متفاوت و متضاد به چالش کشیدند. یافته ها نشان می دهد، برای تبیین پدیده های ارتباطی در سطح شبکه های اجتماعی مجازی به اصلاح و تحول در حوزه های نظری، به ویژه در نظریه برجسته سازی نیاز است. ادامه مطالعات درباره تحولات نظری توصیه شده است.
هدف از این پژوهش، دستیابی به مدل نقش تلویزیون در توسعه ورزش قهرمانی بوده است. این مطالعه به روش کیفی و استراتژی نظریه زمینه ای انجام شده است. گردآوری داده ها از طریق بررسی اسنادی و مصاحبه صورت گرفته و پس از انجام 14 مصاحبه از متخصصان رسانه و ورزش، اشباع نظری حاصل شده و مقوله های اصلی، پس از تکمیل فرایند کدگذاری استخراج شده اند. پس از تکمیل یافته ها، مدل زمینه ای بر اساس مدل سیستماتیک استراس و کوربین (1994) طراحی شده و با شناسایی مقوله انعکاس نامطلوب و نامتوازن مسابقات ورزش قهرمانی به عنوان مقوله محوری، مقوله های اصلی بر اساس مدل پارادایمی حول آن سازماندهی شده اند. این مقولات عبارت اند از: شرایط علی، شرایط تأثیرگذار و زمینه ای، استراتژی های کنش - واکنش و پیامد ها. مهم ترین مقولات شامل، تمرکز بر مقام و مدال آوری، توجه به رشته های محدود و رده سنی محدود، ضعف سیاست ها و معیار های اولویت پخش، اجبار تطبیق با رویداد های غیرمنتظره، در نظر گرفتن غرور ملی و تعداد و ظرفیت محدود شبکه ها که پیامد های پوشش ناعادلانه مسابقات و محدودیت فرصت را برای معرفی و ایجاد اقبال عمومی به سایر رشته ها در برداشته است.تلویزیون، توسعه، نظریه زمینه ای، مدل پارادایمی، ورزش قهرمانی