فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هایدگر و گادامر به افلاطون رجوع می کنند تا راهی برای بحران بی معنایی تمدن غربی پیدا کنند. هایدگر معتقد است افلاطون به دلیل طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی وجود و مسبب بحران غرب است. او به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. در این تمثیل، دیالکتیک به معنای سیر از عالم محسوس به عالم معقول است. هایدگر در تفسیرش از افلاطون به همین معنا توجه می کند و سایر معانی دیالکتیک از قبیل گفتگو، روش ترکیب و تقسیم و ... را نادیده می گیرد. البته او در درس گفتار سوفسطائی افلاطون دیالکتیک را به سخن مرتبط می کند و به نقد آن می پردازد. به طور کلی هایدگر دیالکتیک را معضلی برای فلسفه می داند. برخلاف هایدگر، گادامر به معانی مختلف دیالکتیک در فلسفه افلاطون توجه می کند و سیر تکاملی آن را مدنظر قرار می دهد. تأکید گادامر بر گفتگوی موجود در محاورات سقراطی و همچنین روش ترکیب و تقسیمِ موجود در محاورات متأخر سبب می شود که او فلسفه افلاطون را فلسفه ای پویا و زنده لحاظ کند. در نظر گادامر گفتگو و دیالکتیک موجود در محاورات افلاطون می تواند ما را از بحران کنونی غرب نجات دهد. این نوشتار درصدد است با روشی توصیفی-تحلیلی، این نکته را بررسی و تبیین کند که چگونه پرداختن به معانی مختلف دیالکتیک سبب می شود که هایدگر و گادامر دو تفسیر متفاوت از افلاطون ارائه دهند.
جایگاه علم حضوری در رابطه دانش و عمل اخلاقی از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
51 - 70
حوزههای تخصصی:
رابطه دانش و عمل اخلاقی در فلسفه اخلاق، همواره با چالش مهمی به عنوان خطای آگاهانه اخلاقی و شکاف میان علم و عمل اخلاقی مواجه بوده است. چنین چالشی بیشتر به تلاش هایی برای رفع این خلاء با تأکید بر ساحت های دیگری همچون عواطف و اراده انسان ها منجر شده است. در میان متفکران مسلمان، رویکرد وجودی ملاصدرا نسبت به همه کمالات از جمله معرفت و خیر، بیشتر بر رویکرد سقراطی نسبت به معرفت و فضیلت قابل انطباق بوده و در نتیجه در معرض چالش یادشده قرار می گیرد. این پژوهش با اعتقاد به تقدم تبیین حدود طرفین رابطه بر اصل آن و با نگاه تحلیلی استنباطی به دیدگاه معرفت شناختی و ارزش شناختی صدرالمتالهین، به بررسی این مسئله می پردازد. بر اساس حکمت صدرایی به دلیل ارادی بودن فعل اخلاقی و مسبوقیت اراده به ادراک نفس، ادراک امر ملائم و ادراک تلائم میان آنها، منشاء انگیزش فعل اخلاقی هستند. از طرفی اثر انگیزشی ادراکات نسبت به افعال، متناسب با مرتبه وجودی آنهاست و علم حضوری به دلیل عینیت با معلوم از قوت وجودی بالاتری نسبت به علم حصولی برخوردار بوده و در مقایسه با آن، انگیزه بخشی بیشتری نسبت به فعل انسان دارد. ازاین رو در صورت تناقض ادراکات حضوری و حصولی فرد در حیطه ادراکات یادشده، علوم حضوری میان انگیزش علوم حصولی و فعل اخلاقی قرار گرفته و مانع تحقق فعل مقتضی آنها می شوند. حاصل این که تشکیک در رابطه معرفت و فضیلت، حاصل غفلت از علوم حضوری، در فرایند کنش گری اخلاقی است و راهکار آن توجه به این موضوع می باشد.
بررسی و تحلیل نقش مردم در تحقق شرایط ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
169 - 190
حوزههای تخصصی:
ظهور از جمله مباحث مهم مهدویت است که دو نوع مسائل درونی و بیرونی دارد. مسائل درونی به بحث ماهیت ظهور مرتبط است و مسائل بیرونی به مباحث پیرامونی ظهور همچون شرایط ظهور، کارکرد ظهور، گستره ظهور و نقش مردم در ظهور می پردازد. نویسنده در این نوشتار دو مسئله، یعنی شرایط ظهور و نقش مردم در تحقق آن را با نگرش توصیفی و تحلیلی بررسی می کند. شرایط ظهور با تحقق سه اراده یعنی اراده الهی، اراده امام و اراده بشر شکل گرفته و رخداد ظهور، فرع بر تحقق آنها می باشد. اراده الهی، علت فاعلی است و دو اراده امام و بشر نقش علت معده را برعهده دارند. ازآنجا که سه اراده فوق به عنوان شرایط ظهور شناخته می شوند، تحقق آنها به صورت عام مجموعی، نویدبخش تحقق ظهور است. مشکل اصلی که این تحقیق در پی پاسخ به آن می باشد، جداس ساختن اراده بشر از منظومه شرایط ظهور و بی تأثیر تلقی کردن نقش مردم در فرایند ظهور است. بدون شک اگر این مشکل بدون پاسخ بماند و نقش مردم در رخداد ظهور بی تأثیر و بی خاصیت برشمرده شود، احساس یأس و نامیدی، ایستائی و خمودی بر مردم چیره می گردد.
جست وجوی بی مرگی در سوگ نامه گیل گمش براساس نظریات هستی گرایانه اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
65 - 81
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر براساس نظریات اروین یالوم (1931م.) روان پزشک هستی گرای آمریکایی، برپایه مرگ آگاهی و راهکار دفاعی حفظ فرد از اضطراب مرگ به بررسی سوگ نامه گیل گمش می پردازد که تراژدی جست وجوی بی مرگی است. گیل گمش پنجمین پادشاه سومر بود که پس از طوفان نوح، 125 سال بر شهر اورک حکم راند. مردم از ستم او به خدایان شکایت می برند و خدایان برای شکست او انکیدو را می آفرینند. آن دو، بعد از جنگی تن به تن با هم دوست می شوند. گیل گمش با همراهی انکیدو، هوم بابا، نگهبان جنگل سدر و گاو آسمانی را می کُشد. به عقوبت، انکیدو کُشته می شود. گیل گمش که از مرگ انکیدو ناراحت است، به دنبال راهی برای دست یابی جاودانگی است؛ اما سرانجام مرگ او را دربرمی گیرد. در مقاله حاضر، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی، حماسه گیل گمش با نظرات اروین یالوم مقایسه است که هدف اصلی روان درمانگری وجودی وی، افزایش آگاهی فرد از دغدغه های وجودی با گسترده کردن چشم اندازهای او به زندگی و جهان پیرامونش است. یافته های پژوهش نشان می دهد نظریات یالوم دربابِ اضطراب مرگ و ارائه راهکار کارآمد برای کنارآمدن با مرگ با سوگ نامه گیل گمش هم خوانی دارد.
خوانش نیچه ای از رمانتیسیسم: زیبایی شناسی ِفقدان (مطالعه موردی: رمان زندگی جای دیگری است اثرِ میلان کوندرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
125 - 147
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مطالعه حاضر نقد رمانتیسیسم به مثابه زیبایی شناسیِ فقدان است. مطالعه موردیِ پژوهش حاضر رمان زندگی جای دیگری است اثر میلان کوندرا است. نیچه معتقد است که رنجِ تراژیک ناشی از غنای زندگی است (بدبینی نیرومندانه)، اما رمانتیسیسم زیبایی شناسیِ فقدان و سترونیِ زندگی است (بدبینی ضعیفانه). شاعرِ رمانتیک «برگزیده» ای است که به حقیقتِ متعالی دسترسی دارد، حقیقتی که آلوده به این زندگیِ روزمره نیست. او جوانی است که نمی خواهد از مکانِ مثالی (زهدان مادر) دور شود و به همین دلیل همیشه بی تجربه و نابالغ باقی می ماند. به اعتقاد کوندرا، سنِ تغزلی جوانی است و این رمان حماسه نابالغان است. شعرِ غنایی فرمِ ایدئال اوست: شعری که حدیث نفسِ شاعر است، نوازش احساسات به مثابه احساسات است. شاعر به جایِ کُنش، به جایِ جهان، فقط از نوازشِ نفس می گوید. همین افراط در درون بودگیِ سوبژکتیو به بحران رمانتیسیسم منجر شد. برای انسانِ تغزّلی جهان تا آنجا «واقعیت» دارد که بتواند به اُبژه زیباشناسی تقلیل یابد. قلمرو واقعیت عرصه امر مشروط است، اما حوزه شعر حوزه امر مطلق و نامشروط است. به همین دلیل است که همواره میان شعر و زندگی فاصله وجود دارد و جهان بیرون و درون بر یکدیگر منطبق نمی شوند. یارومیل (شخصیت رمان) خواهانِ امر نامشروط است اما شکست می خورد. استعاره ها او را طلسم کرده بودند.
بررسی دیدگاه اقبال لاهوری درباره تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
189 - 202
حوزههای تخصصی:
بی تردید نخستین نویسنده از میان متفکران مسلمان که به مباحث تجربۀ دینی در غرب توّجه کرده اقبال لاهوری است. این مقاله روش توصیفی تحلیلی در صدد واکاوی نظر اقبال لاهوری درباره تجربه دینی است. اقبال لاهوری با توّجه به دیدگاه هاکینگ، رویکردی پراگماتیستی نسبت به دین را پذیرفت که در آن تجربۀ دینی و عقل و شهود جایگاه خاصِ خود را دارند. او از این راه دیدگاه جیمز را نقد کرد و تبیین جدیدی را از مفاهیم کلیدی اسلام پیش کشید. از منظر اقبال دین، نوعی «خودآگاهی بالقوّه» است که در کنار «خودآگاهی عادی» قرار می گیرد که امکاناتی برای تجربه و تحصیل معرفت فراهم می آورد. اقبال گوهر دین را ایمان می داند و در عین حال عقل را محدودکننده یا مخالف ایمان نمی داند. اقبال همچون هاکینگ بر این نکته تأکید دارد که دین با احساس آغاز می شود، ولی به آن محدود نمی شود و به مابعدالطبیعه نیز گسترش می یابد. دین خود را در طول تاریخش هرگز به عنوان یک موضوع احساس مطرح نکرده، بلکه پیوسته سعی مدام در کشف مابعدالطبیعه داشته است. اقبال با پذیرش سخن هاکینگ دو نتیجه را به دست می آورد: 1) رّد نگاه متصوفه به عقل، 2) حل مشکل وحی زبانی.
ساختار واقعیت و نظریۀ محاکات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
89 - 103
حوزههای تخصصی:
صورت بندی نخستین نظریۀ محاکات بر این فرض استوار است که هنر و ادبیات بازنماییِ جهان واقع، یا طبیعت است. در تحلیل های بعدی، با اینکه دامنۀ موضوع محاکات بسط می یابد و مشتمل بر امر عام، طبیعت زیبا، کنش انسانی، و امر ایدئال می شود، همچنان این فرض باقی می ماند که بازنمایی ادبی در حالت واقع نمایانه متوجه مصادیق خارجی یا وضعِ امور است. به این ترتیب، آنچه نظریۀ محاکات به دست می دهد، علی رغم تنوع و تکثری که در دامنۀ موضوع محاکات قائل است، درنهایت، مستلزم غفلت از دو موضوع بنیادی است؛ یعنی نادیده گرفتن ساختار واقعیت و نیز تأثیر ساخت معرفتی سوژه بر کیفیت بازنمایی؛ به همین سبب، در این پژوهش، ضمن پذیرش مفروضات بنیادی نظریۀ محاکات، نخست حدود و ثغور مفهوم تصویر ذهنی روشن می شود. سپس به این موضوع پرداخته می شود که ذهن، امکان بازنمایی یک واقعیت ابتدایی را ازطریق تصویرهایی دارد که گاه ازاساس با وضع امور بیگانه اند. در پایان، با تأکید بر تفکیک واقعیت نهادی و ابتدایی نزد سرل، ضمن جرح وتعدیل دیدگاه وی، اهمیت کاربست این تفکیک در نظریۀ محاکات روشن می شود و تبیین می شود زبان چگونه در تقویمِ ساختارِ واقعیت دخیل است.
Commonalities of the Abrahamic Religions in the Worldview of Science: Metaphysical Presuppositions of Science(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
300 - 316
حوزههای تخصصی:
The Abrahamic religions include the three monotheistic religions of Judaism, Christianity, and Islam. All of these religions consider Abraham as their ancestor, and they consider science to be the knowledge of the universe and humanity, which are divine revelations. The framework of science in the Abrahamic religions uses three basic concepts: 1) monotheism (as a fundamental principle, a single and all-encompassing Divine vision) 2) the universe (as a divine creation) 3) science (as an all-encompassing knowledge about the world as the sign of God). The purpose of writing this paper is to find the common principles governing science among Abrahamic religions, using a descriptive-analytical method based on library sources. The results of this research is an intellectual attempt to draw on the commonalities between various Abrahamic religions in the areas of constructive dialogue in the field of globalization, based on revelatory and spiritual teachings, to achieve the unification of the world, which is one of the divine promises and is rooted in the natural foundations of humanity.
Flourishing and Essential Capacities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
347 - 360
حوزههای تخصصی:
I have previously argued that human flourishing partly consists in the ability to exercise essential human capacities, many of which are non-distinctive and shared with other animals. The concept of flourishing is itself species-specific. Thus, the development of essential capacities (human and nonhuman) comprises a large part of the goods that we ought to promote. Problems about the definition of ‘essential’ are discussed, as are related issues about whether there are necessary and sufficient conditions for the correct use of sortal universal terms. The relation of the exercise of essential capacities to basic needs is investigated, and the essential nature of the human capacity for meaningful work, which has been disputed by John White, is defended. Finally, some suggestions are offered about what the proponents of the capabilities approach might derive from that of essential capacities.
طرح واره نیوتنی در برابر طرح واره لاگرانژی: بررسی انتقادات اسمولین و وارتون بر طرح واره نیوتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
265-292
حوزههای تخصصی:
اسمولین کیهان شناسی جدید را دچار بحرانی در تبیین پدیده ها می داند که معلول به کارگیری روش شناسی خاصی است که او آن را «طرح واره نیوتنی» می نامد. بر مبنای این طرح واره جهان همچون رایانه ای است که ورودی هایی را دریافت می کند و قوانین حاکم بر آن خروجی هایی را تولید می کنند. او کنارگذاشتن این طرح واره را برای عبور از بحران های کیهان شناسی جدید ضروری می داند؛ اما در عین حال جایگزینی را نیز مطرح نکرده است. تنها جایگزین موجود توسط وارتون ارائه شده است. او «طرح واره لاگرانژی» را جایگزین مناسبی برای طرح واره نیوتنی می داند. طرح واره لاگرانژی رویکردی کل گرایانه و سراسری است که ذیل آن برداشت الگوریتم گونه متداول از جهان صحیح نیست. هدف این مقاله شرح و بررسی انتقادات اسمولین و پیشنهاد وارتون است. استدلال خواهیم کرد که گرچه طرح واره لاگرانژی از برخی اشکالات طرح واره نیوتنی مبرا است، اما نمی تواند چندان مطلوب اسمولین باشد.
بررسی امکان و نحوه استفاده از مضامین نهج البلاغه در برنامه آموزشی «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه «فلسفه برای کودکان» یکی از کارآمدترین برنامه های آموزشی با سبک تأملی در علوم تربیتی محسوب می شود. داستان های فکری در این برنامه از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند،مقاله حاضر در پی خلأ تألیف داستان های فکری متناسب با فرهنگ اسلامیدر بومی سازی برنامه «فبک»، به دنبال امکان سنجی استفاده از مضامین نهج البلاغه به عنوان یکی از مشهورترین متون دینی است و این مهم را با پیمودن پنج گام امکان سنجی نموده اند. بر اساس یافته های این مقاله: مضامین نهج البلاغه با اهداف داستان فکری همسو و هماهنگ است زیرا امام علی (ع) مخاطبان خود را با استفاده از روش های مختلف از جمله: «استفاده از داستان»، «تصویرآفرینی»، «طرح پرسش»، «بیان پیامد در گزاره های اخلاقی»، «فراهم آوردن زمینه تحلیل شرایط»، به فکرورزی تحریک کرده است.بهترین روش برای بهره مندی از متون روایی برای خلق داستان های فکری، «بازآفرینی» استیعنی استخراج درونمایه از متون روایی و خلق داستان بر اساس آن. با روش «تحلیل محتوای مضمونی» می توان درونمایه های متناسب با معیارهای فبک برای داستان های فکری را از متون روایی استخراج نموده و بر مبنای روش داده بنیاد ساماندهی کرد تا در نهایت توسط نویسندگان داستان کودک تبدیل به داستان های فکری متعدد بر مبنای آموزه های فلسفی درمتون دینی شود.
خودآیینی در بازی باوری رورتی: از آزادی انسان تا رهایی متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازی باوری رورتی در بستر رومانتیک گرایی او با تلاش برای تحقق آزادی انسانی طرح می شود. رورتی تلاش می کند تا با کنار زدن بندهای متافیزیک، رؤیای آزادی را محقق سازد. هرچند وی، آزادی را به نحو عام مطرح می کند، اما این ایده به طور خاص به وادی ادبیات نیز کشانده می شود. پرسش مقاله حاضر این است که: چگونه می توان از تحقق آزادی که به عنوان آرمانی رومانتیک مطرح می شود، به رهایی متن از قیود کلاسیک رسید؟ خودآیینی یکی از مؤلفه های بازی باوری است که «سراییدن هر داستانی که می خواهیم» معنا می شود و با شکل دهی متون بدیع به ساخت واقعیت های تازه می پردازد. در این تحقیق نشان خواهیم داد که به کار بردن کیفیت های کمپوزیسیونی تازه، چگونه می تواند بازی باوری را در عمل محقق ساخته، آن را به عرصه ی ادبیات نیز بکشاند. توجه به آثاری با چنین کیفیت های کمپوزیسیونی، بیش از دیگر آثاری که رورتی به تحلیل آن ها می پردازد می تواند به رها شدن از دام متافیزیک منجر گردد.
مبانی علم حضوری نفس در آثار سهروردی(تناقض یا سیر استکمالی یا تعمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
63 - 85
حوزههای تخصصی:
علم حضوری نفس در آثار سهروردی، در نظر اول، دچار تناقضی بین مبانی مشایی و اشراقی است که برخی با توجه به سیر استکمال فکری شیخ اشراق تناقض را به آن ارجاع داده اند، ولی تعمد در بیان این مبانی دوگانه هم دور از ذهن نیست. پس باید بررسی شود که؛ چرا و به چه هدفی سهروردی به عنوان حکیم اشراقی از مبانی مشائیان در آثار خود بهره برده است؟ این مقاله به روش تحلیلی مبانی شیخ اشراق در علم حضوری نفس در آثار فلسفی، منطقی و آثار داستانی ایشان را بررسی می کند و با بیان برخی کاستی های مبانی در برخی ادراکات، به این فرضیه می پردازد که در آثار سهروردی گرچه تناقض مشاهده می شود و سیر استکمال فکری ایشان هم در این امر دخیل بوده است ولی به دلیل هدفی خاص، تعمدی بودن این مسأله هم قابل اثبات است.
تبعات علیت بر مبنای سه سیر فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به دلالت قراین بسیار، ملاصدرا سه مرتبه سیر فلسفی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی را تجربه کرده است؛ حال مساله اصلی این است که مباحثِ مرتبط با علیت از این تحول، چگونه تاثیر پذیرفته اند؟ ما در این مقاله با روش استدلالی، تحلیلی و استنادی نشان می دهیم در مبحث مربوط به تقدم و تاخر، انحای تقدم و تاخری که بر رابطه علی و معلولی متکی است، به دلیلِ تفاوتِ تفسیرهای مختلف از علیت بر مبنای سه سیر، دچار تحول شده اند؛ تقدم و تاخر بالماهیه، متناسب با سیر اول، تقدم و تاخر بالحقیقه و المجاز متناسب با سیر دوم و تقدمِ بالحق متناسب با سیر سوم است. در مبحثِ مربوط به نسبت عدم با مباحث فلسفه، بر مبنای نگاه ماهوی مباحث عدم به فلسفه راه می یابد در حالی که متناسب با سیر دوم مباحث مربوط به عدم از فلسفه رخت بر می بندد و متناسب با سیر سوم مبحث وجود و عدم با ظهور و خفا جایگزین می شود. در مبحثِ تقسیمات علت و معلول، بر مبنای سیر اول و نگاه حقیقتا ماهوی تقسیم چون متکی بر اصالت وجود، اشتراک معنوی و اصلِ تشکیک است نمی تواند طرح شود؛ بر مبنای سیر دوم «اقسام»، مراتبِ یک حقیقتِ واحد هستند؛ و بر مبنای سیر سوم «اقسام» مظاهر یک حقیقتِ واحد می باشند؛ بنابراین تقسیمات علت و معلول بر مبنای سه سیر احکامِ متفاوتی به خود می گیرند. در مبحثِ «نفسیات ثلاث» نیز بر مبنای سیر اول، سه نحو وجود واجبی (فی نفسه لنفسه بنفسه)، جوهری (فی نفسه لنفسه بغیره) و عرضی (فی نفسه لغیره بغیره) تحقق دارد؛ اما بر مبنای دیدگاه نهایی صدرایی وجود تنها منحصر در قسمِ اول است و مابقی وجودات فی غیره و عین الربط به این وجود واحد هستند.
نقد، ویرایش و معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 14
حوزههای تخصصی:
رابطه مؤلف با تألیف از جهات مختلف حائز اهمیت است. بخشی از اخلاق پژوهش و نگارش که شامل بررسی انتحال یا سایه نویسی می شود، ناظر به همین موضوع است. استدلال می کنم که همسو با این ایده، ویرایش نیز ممکن است رابطه مؤلف با تألیف را مخدوش کند و خواننده را در موقعیت معرفتی نامناسبی قرار دهد. برای دستیابی به این هدف، از بحث های معرفت شناسان درباره گواهی کمک می گیرم. درباره اعتماد به گواهی دیگران، دست کم دو دیدگاه عمده وجود دارد: 1. اینکه باید دلایل یا شواهدی ایجابی له اعتماد بیابیم؛ 2. اینکه کافی است دلایل سلبی علیه اعتماد مطرح نباشد. خواهیم دید که فارغ از اینکه کدام دیدگاه درباره گواهی درست باشد، برای اعتماد به نقد کتاب ها (و نوشته های انتقادی از این دست) مستلزم جستجوی دلایل له و علیه اعتماد به منتقد هستیم. مادامی که ویرایش، این دلایل را حذف کند، به لحاظ معرفتی موقعیت ما را تضعیف می کند و نمی توانیم در قبال اعتماد به منتقد موضع مناسبی اتخاذ کنیم. در نهایت به یک اشکال می پردازم. شاید گفته شود همین نگرانی درباره هر متنی صدق می کند و بنابراین، ویرایش که یک تالی فاسد به نظر می رسد، اصولاً بد است؛ اما ما توضیح می دهیم که لزوماً چنین نیست و نوشته های انتقادی کوتاه ویژگی های متمایزی دارند، گرچه مسائل مربوط به گواهی می تواند زمینه ساز تأملات بیشتر درباره اصل ویرایش باشد
«متافیزیک شر»؛ تفسیر هستی شناختی از نظام آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
103 - 125
حوزههای تخصصی:
رساله پژوهش های فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809)، پژوهشی هستی شناختی درباره آزادی به مثابه ذات بشر است که وجه مثبت و تعیین کننده شر را در ذات آزادیِ انسان تصدیق می کند. شلینگ برای تثبیت کردن امکانِ آزادی (شر) در تمامیت هستندگان، به عنوان یک کل، تمایز هستی شناختیِ «بیناد» و «وجود» را به میان می آورد. هایدگر این تمایز را از ابداعات فلسفه شلینگ به شمار می آورد و در رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان (1936)، آن را «شکاف هستی» می نامد. به نظر او، جایگاه آزادی در نظام شلینگ در بنیادی هستی شناختی تحقق می یابد و پرسش او از آزادی قابل تحویل به پرسش از هستی، به مثابه پرسش بنیادیِ فلسفه است. بر این اساس، هدف مهم مقاله حاضر، تحلیل تفسیرِ هایدگر از تمایز بنیاد و وجود به مثابه شرط هستی شناختیِ امکان شر در نظام آزادی شلینگ است. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه این تمایز، راه را برای تبیین بنیاد هستی شناختیِ امکان شر می گشاید؟ و چرا برای شناخت این دو اصل، باید به بررسی روح انسانی و ذات آن به مثابه آزادی پرداخت؟ نشان خواهیم داد که چگونه در تفسیر هایدگر از خوانش شلینگ، وی علی رغم نزدیکیِ پذیرفته شده اش به این تمایز بنیادین، همچنان فلسفه ایدئالیستی، از جمله نظام فلسفی شلینگ را در برداشتنِ گام نهایی ورای ساختارهای بنیادینِ متافیزیک اراده و رهایی حقیقی از سنت متافیزیکی ناکام می شمارد
بازنویسی برخی از متون مابعدالطبیعه ارسطو توسط ابن سینا در الهیات شفا
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
147 - 163
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی پیشینه و بنیان های ارسطویی الهیات شفا ابن سینا می پردازد. کتاب «الشفاء»، علی الاصول، بر اساس آنچه خود ابن سینا در دیباچه آن اظهار می دارد، اثری است که از سنّت مشایی سرچشمه گرفته شده است؛ کتاب الهیات شفا ارتباط و پیوندی نزدیک با مباحث علوم مابعدالطبیعی ارسطو دارد. کتاب الهیات شفا اگرچه شرح و تفسیری موبه مو بر مابعدالطبیعه ارسطو محسوب نمی شود و بیشتر حکم بازنویسی و بازاندیشی آن را دارد، اما باوجوداین ، وابستگی عمیق و انکارناپذیری به مباحث و مفاهیم بنیادین کتاب مابعدالطبیعه ارسطو دارد. در مقاله حاضر، دو مورد از چگونگی تأثیرپذیری و بازتاب اصول مابعدالطبیعی ارسطو در کتاب الهیات شفا منعکس شده است. در این پژوهش، دو متنی مورد بررسی قرار گرفته اند که ابن سینا در آن ها، بدون اینکه ارجاعی به نام ارسطو یا کتاب مابعدالطبیعه بدهد، اقدام به نقل قول از بخش هایی از مابعدالطبیعه ارسطو کرده است. من به ترتیب آن ها را «متن اول» و «متن دوم» می نامم. متون موردبحث به ترتیب در المقاله السادسه [الفصل الرابع] و المقاله السابعه [الفصل الأول] الهیات شفا قرار دارند. در حال حاضر از نقل مستقیم خود عبارات صرف نظر کرده و صرفاً به بازگوییِ آنها اکتفا می کنم. این موارد را می توان به دلایلی که در ادامه ذکر خواهند شد، بسیار بااهمیت دانست.
نظام غیر تابع ارزشی حاج حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
103 - 126
حوزههای تخصصی:
مرتضی حاج حسینی در ویراست دوم کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق» چهار منطق ناکلاسیک معرفی کرده است: 1. نظام تابع ارزشی، 2. نظام غیرتابع ارزشی، 3 و 4. ترکیب هایی از دو نظام نخست که طبیعتا گسترش هایی از آن دو به شمار می آیند. در مقاله دیگری، نظام تابع ارزشی حاج حسینی را بررسی کرده ام و در این مقاله به نظام غیرتابع ارزشی و گسترشی از آن خواهم پرداخت که در کتاب مطرح شده اند. در این مقاله، صرفا به نقدهای صوری-ریاضی می پردازم و نقدهای فلسفی و غیرصوری و نیز مطالب تاریخی مرتبط را به مقاله دیگری خواهم سپرد. افزون بر برخی نقدهای مشترک میان نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی حاج حسینی مانند دور در تعریف نظام استنتاج طبیعی، فقدان نظیر برای شرط «نرمال بودن برهان ها» در سمانتیک، عدم تمامیت، و نادرستی فراقضایا، نقدهای دیگری در نظام غیرتابع ارزشی وجود دارد. نخستین نقد اختصاصی این است که بسیاری از قاعده های اصلی در این نظام به کمک دیگر قواعد اصلی قابل اثبات و در نتیجه زائد هستند و این هرچند با کتاب های «آموزشی» مناسبت دارد، اما مناسب کتاب های «پژوهشی» نیست. نقد اختصاصی دوم نظام غیرتابع ارزشی این است که قاعده ای دارد به نام «قاعده حاج حسینی» که سبب می شود تا هر متغیر گزاره ای در این نظام قضیه باشد و کل نظام بدیهی (trivial) گردد. نقد سوم اینکه با صرف نظر از قاعده حاج حسینی، برخی صور قاعده پخش پذیری در گسترش نظام غیرتابع ارزشی این کتاب، کل نظام را به منطق کلاسیک فرگه و راسل فرومی کاهد.
ارزیابی استدلال «بدیل های تصور نشده» از منظر رئالیسم انتقادی بسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
425 - 447
حوزههای تخصصی:
واقع گرایی علمی همواره با انتقادات مستمری از سوی پادواقع گرایان روبه رو بوده است. استدلال «بدیل های تصور نشده» کایل استنفورد را می توان نسخه متأخر و دردسرساز این چالش ها دانست. در این مقاله ابتدا اجمالاً اشاره ای به واقع گرایی علمی و برهان های مؤید آن خواهیم داشت. سپس اصلی ترین چالش هایی را که واقع گرایی علمی با آن مواجه بوده است، برخواهیم شمرد. در ادامه نگاهی به استدلال استنفورد می اندازیم و بررسی می کنیم که چگونه برای واقع گرایی چالش به وجود می آورد و همچنین پاسخ های واقع گرایانه مطرح شده به چالش مذکور را توصیف خواهیم کرد. همچنین خواهیم کوشید از نگاه واقع گرایی انتقادی روی بسکار توضیح دهیم که چگونه نگاه لایه مند همزمان به جهان و نظریه های علمی می تواند ضمن ممکن دانستن دستیابی به شناخت واقعیت از خلال فعالیت علمی، اساس استدلال پادواقع گرایانه استنفورد را سست کند.
خیر اَعلی در روایات انس بن مالک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
73 - 100
حوزههای تخصصی:
در تاریخ اندیشۀ اخلاقی مسلمانان، عصر صحابه دورانی هنوز ناشناخته و نکاویده است. اندیشه های رایج در این دوره در قالب روایت بازمانده اند؛ روایاتی که نگرش ها در مقام ارزیابی اعتبارشان مختلف است. با تحلیل محتوای روایات منتسب به هر صحابی می توان دریافت چه انگاره ای از وی در ذهن پذیرندگان روایت های منسوب به او نقش بسته است. از جملۀ این صحابه انس بن مالک (درگذشتۀ 93ق) عالم ساکن بصره در اواخر سدۀ نخست هجری، و آخرین بازمانده از نسل صحابه است. مطالعۀ کنونی به مرور و تحلیل محتوای بخشی از روایات اخلاقی او اختصاص دارد که چارچوب کلی بینش او به خیر اعلی را بازمی نمایانند. خواهیم دید انس می کوشد نزدیکی پایان دنیا را یادآور شود و تأکید کند که اگر مسلمانان همین اندک زمان تا آخر کار جهان را به سلامت بگذرانند، به خیر اعلی که در تعالیم وی با مجالستِ پیامبر (ص) در کنار حوض کوثر تداعی می شود راه می جویند.