فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱٬۲۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تاب آوری شهری و منطقه ای، یکی از ملزومات زندگی پایدار انسان در طبیعت است. با توجه به تغییر و تحولات طبیعی ، اتفاقات گوناگون طی دوره های خاص و گاهی ناگهانی صورت می گیرد که اقتضای بقای طبیعت موجود است. از گذشته تا کنون روش های متعددی برای مقابله با خسارات بلایای طبیعی از جمله زلزله ابداع شده است و اکنون بهترین راه مقابله با این بحران، مدیریت بحران به روش تاب آور ساختن سکونتگاه های انسانی شناخته شده است. تاب آوری سکونتگاه ها باید تمامی عوامل مربوط به انسان و جامعه را در بر گیرد که شامل تاب آوری اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و نهادی است. هدف: هدف این پژوهش تحلیل میزان تاب آوری منطقه شرق گیلان در برابر زلزله و بررسی تبعات مختلف جلوگیری از آسیب پذیری سکونتگاه ها است. روش شناسی تحقیق: پژوهش حاضر به لحاظ روش پژوهش توصیفی و به لحاظ گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای است. روش تحلیل در این پژوهش بر اساس تحلیل فواصل اقلیدسی مناطق از گسل ها و روش VIKOR صورت گرفته است. سپس برای نتیجه گیری نهایی با استفاده از مدل مکانی نقشه های خروجی شاخص ویکور و نقشه خطرپذیری در برابر زلزله سکونتگاه های منطقه ادغام و ارائه شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: با توجه به زلزله خیز بودن شرق گیلان، این ناحیه از استان برای مطالعه انتخاب شده است. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که شهرستان لاهیجان بیش ترین مقدار و شهرستان سیاهکل کم ترین مقدار تاب آوری کالبدی را دارا هستند. نتایج: جهت دستیابی به تاب آوری کالبدی در منطقه شرق گیلان راهبردهایی ارائه شد که مهم ترین آن ها شامل ایجاد طرح های مقاوم سازی در بناهای جدیدالاحداث و تقویت مقاومت بناهای بافت میانی و مراکز عومی و ایجاد دسترسی به فضای باز و همچنین تقویت و احداث مراکز امدادی و درمانی و افزایش نفوذپذیری شهری است.
پهنه بندی میزان آسیب پذیری شهر ایلام در برابر مخاطره سیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سیلاب ها از جمله مخاطراتی هستند که همیشه احتمال رخ دادن آن ها به عنوان یک مخاطره طبیعی برای انسان ها وجود داشته است. همچنین با توجه به بالا رفتن وقوع سیلاب مخصوصاً در سطح شهرها و به وجود آمدن خطرات جانی، مالی و محیط زیستی ناشی از افزایش آن، پهنه بندی مناطق سیل خیز از اهمیت بالایی برخوردار است. پهنه بندی سیل یکی از بهترین روش ها برای برنامه ریزی و شناسایی مناطق تحت تأثیر سیل می باشد. هدف پژوهش: هدف اصلی پژوهش حاضر، ضمن شناسایی متغیرهای مؤثر در پهنه بندی خطر سیل؛ پهنه بندی میزان آسیب پذیری شهر ایلام در برابر مخاطره سیل است. روش شناسی پژوهش: رویکرد پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی بوده است. در این پژوهش در ابتدا متغیرهای اثرگذار بر پهنه بندی آسیب پذیری سیل بر اساس مطالعات مختلف شناسایی، سپس با استفاده از روش AHP و نظرات مربوط به 73 کارشناس و متخصص وزن مربوط به هر کدام از متغیرها در محیط Export Choice مشخص شده و در نهایت با استفاده از روش FAHP و در محیط GIS نقشه مربوط به پهنه بندی وضعیت آسیب پذیری شهر ایلام در برابر مخاطره سیل ترسیم شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش، شهر ایلام مرکز استان ایلام می باشد؛ که از نظر موقعیت جغرافیایی در غرب و جنوب غربی کشور استقرار یافته است. یافته ها: در پهنه بندی میزان آسیب پذیری شهر ایلام در برابر سیل از 11 متغیر مورد بررسی 3 متغیر فاصله از آبراهه با وزن 244/0؛ فاصله از رودخانه با وزن 126/0 و جهت شیب با وزن 102/0 با اهمیت ترین متغیرها هستند و نقش کلیدی در پهنه بندی میزان آسیب پذیری شهر ایلام در برابر سیل ایفا می کنند. همچنین محدوده ی وسیعی از شهر ایلام (1687 هکتار) دارای پتانسیل بالای آسیب پذیری از مخاطره سیل می باشد که ناشی از شرایط توپوگرافی و زمین شناسی خاص این محدوده می باشد. نتایج: بررسی وضعیت پهنه بندی میزان آسیب پذیری مخاطره سیل در شهر ایلام بیانگر آن است که قسمت های شمال غربی، غرب و جنوب غربی و جنوب شهر ایلام در وضعیت آسیب پذیری کمتری نسبت به سایر مناطق شهر ایلام قرار دارند. همچنین بیشتر قسمت های مرکزی، شرق و شمال شرق ایلام در وضعیت آسیب پذیری بالا قرار دارند. در ادامه جهت کاهش میزان آسیب پذیری شهر ایلام در برابر سیل پیشنهاد هایی ارائه شده است.
شناسایی وردش های زمانی و مکانی دمای رویه زمین در حوضه ی آبریز گاوخونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
75 - 94
حوزههای تخصصی:
حوضه ی آبریز گاوخونی با مساحت تقریبی 42 هزار کیلومترمربع در مرکز ایران قرار گرفته و رودخانه ی زاینده رود به عنوان بزرگ ترین رودخانه فلات مرکزی ایران به طول تقریبی 400 کیلومتر در این حوضه در جریان بوده و حیات بسیاری از سکونتگاه های شهری و روستایی وابسته به این رود است. طی سال های گذشته تغییرات اقلیمی و به تبع تغییرات دمایی تنش های زیادی را به این حوضه وارد کرده است. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی تغییرات دما در حوضه ی گاوخونی به کمک داده های سنجنده ی مودیس تررا می باشد. در همین راستا داده های این سنجنده در تفکیک مکانی 1×1 کیلومتری و برای بازه ی زمانی 1/1/1379 تا 29/12/1402 به صورت روزانه از تارنمای ناسا دریافت گردید و داده های این سنجنده بر روی حوضه استخراج شد. در گام بعدی تفکیک زمانی داده ها از روزانه به ماهانه و فصلی تبدیل شد و شیب خط رگرسیون بر روی سری زمانی داده ها برازش داده شد. یافته ها نشان می دهد به طور کلی در فصول بهار، تابستان و زمستان روند افزایش دمای رویه دیده می شود اما در فصل زمستان روند افزایش دما بر روی ارتفاعات غربی و جنوبی حوضه نمود بالایی دارد به گونه ای که نرخ روند افزایش دما در این فصل بر روی مناطق یادشده به 4 درجه ی سلسیوس به ازاء هر دهه نیز می رسد. همچنین بررسی رابطه ی میان نرخ تغییرات دما- ارتفاع به روشنی گویای این مسئله است که در فصل زمستان به ازاء افزایش ارتفاع آهنگ روند افزایشی دما نیز بیشتر می شود و این مسئله از این رو دارای اهمیت بالایی است که ذخایر برفی در ارتفاعات حوضه نقش بالایی در تأمین آب رودخانه ی زاینده رود دارند.
بررسی پاسخ اقیانوس به کم فشار حاره ای، مبتنی بر تغییرات دمای سطح دریا (مطالعه موردی: کم فشار حاره ای نیوار در خلیج بنگال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
113 - 132
حوزههای تخصصی:
پدیده های مختلفی می توانند باعث تغییر در دمای سطح دریا شوند که از جمله آنها می توان به ورود آب های شیرین، باد، تابش خورشید، جریان های اقیانوسی و تبخیر اشاره کرد. هدف از این مطالعه تعیین آنومالی دمای سطح دریا ناشی از عبور کم فشار حاره ای است. طی روزهای 22 تا 27 نوامبر 2020 کم فشار حاره ای نیوار در خلیج بنگال رخ داد. نیوار از یک منطقه کم فشار در خلیج بنگال سرچشمه گرفت. براساس گزارش سازمان هواشناسی هند و با استفاده از داده های مربوط به پارامترهای دمای سطح دریا، مولفه ی مداری باد و مولفه ی نصف النهاری باد از محصولات بازتحلیل ERA5 در تاریخ 21 تا 28 نوامبر 2020، به رصد کم فشار حاره ای نیوار پرداخته شد. داده های مذکور به صورت یک روز قبل، یک روز بعد و دوره زمانی رخداد نیوار، با گام زمانی سه ساعت و با قدرت تفکیک مکانی 0/25 درجه (تقریبا 30 کیلومتر) اخذ شدند. با توجه به اینکه دمای سطح دریا نقش مهمی در فرآیندهای اقیانوسی و تغییرات آب و هوایی دارد، تحلیل ها نشان داد که با عبور کم فشار نیوار، دما نسبت به روز قبل یک درجه سلسیوس تغییر داشته است. ارائه یک چارچوب کلی برای ارزیابی پاسخ اقیانوس به تغییرات کم فشار، می تواند پایه ای برای طراحی سامانه های اعلام هشدار و مدیریت بحران در مناطق ساحلی، از جمله سواحل جنوبی ایران باشد.
تصمیم گیری چند معیاره مبتنی بر GIS برای مدلسازی آسیب پذیری لرزه ای با استفاده از کمیت سنج های مفهومی OWA(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
1 - 16
حوزههای تخصصی:
زلزله یکی از مخرب ترین بلایایی است که خسارات زیادی به سازه ها و انسان وارد می کند. عوامل زیادی در آسیب پذیری مناطق شهری در برابر زلزله نقش دارند. در تهران وجود ساختمان قدیمی، تراکم بالای جمعیت، وجود گسل های متعدد، تغییرات سطح آب های زیرزمینی و نوع خاک سبب شده که این شهر به میزان قابل توجهی در برابر خطر زلزله آسیب پذیر باشد. به همین منظور در این مطالعه نقشه آسیب پذیری فیزیکی شهر تهران در برابر زلزله در دو سناریوی متفاوت (با در نظر گرفتن سطح آب زیرزمینی و بدون در نظر گرفتن سطح آب زیرزمینی) تهیه شده است. در این مطالعه از عملگر میانگین وزنی مرتب شده برای ارائه طیف گسترده ای از راه حل های بدبینانه تا خوش بینانه بر اساس تحلیل چند معیاره استفاده شده است و نتایج آن در سناریوی های مختلف ارائه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد با در نظر گرفتن کمیت سنج مفهومی فازی "حداقل یکی" در سناریوی 6 پارامتری 67 درصد و در سناریوی 7 پارامتری 85 درصد ساختمان های سه منطقه 20 و 16 و 11 در کلاس « آسیب پذیری بسیار زیاد» طبقه بندی شده اند. مقایسه نتایج دو سناریو با توجه به متغیر بودن سطح آب های زیرزمینی نشان می دهد که در سناریوی 7 پارامتری (با در نظر گرفتن سطح آب زیرزمینی) تقریباً در تمام استراتژی های تصمیم گیری میزان آسیب پذیری از شمال به جنوب منطقه موردمطالعه افزایش یافته و مناطق موردمطالعه در کلاس آسیب پذیری زیاد و بسیار زیاد قرارگرفته اند.
تحلیل روند فرین بارشی در حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان در جنوب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
63 - 88
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش جهت تحلیل روند فرین های بارشی حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان در جنوب ایران از داده های بارش روزانه 47 ایستگاه هواشناسی برای یک دوره 30 ساله (2022-1993) استفاده شد. 15 نمایه فرین بارشی برای تمامی ایستگاه های مورد مطالعه استخراج و با استفاده از برآوردکننده شیب سن روند تغییرات بلندمدت آنها مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از وجود روند کاهشی در مقدار مجموع بارش سالانه برای بخش های غربی و مرکزی و وجود روند افزایشی برای بخش های شرقی حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان بوده است. هم راستا با روند کاهشی در مقدار مجموع بارش سالانه، این دو بخش از حوضه آبریز مورد مطالعه، تعداد روزهای با بارش های سنگین (بیشتر از 10 میلیمتر)، بسیار سنگین (بیشتر از 20 میلیمتر)، فوق سنگین (بیشتر از 30 میلیمتر)، حداکثر بارش های یک روزه، سه روزه و پنج روزه آنها نیز کاهش پیدا کرده است. اما در بخش شرقی حوضه آبریز مورد مطالعه، روند حداکثر طول دوره های خشک کاهشی بوده است. هم راستا با این روند، تعداد روزهای با بارش های سنگین (بیشتر از 10 میلیمتر)، بسیار سنگین (بیشتر از 20 میلیمتر)، فوق سنگین (بیشتر از 30 میلیمتر)، حداکثر بارش های یک روزه، سه روزه و پنج روزه نیز روند افزایشی داشته اند.
تحلیل رابطه تغییرات کاربری بر تشدید پدیده فرونشست زمین در دشت دهگلان استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرونشست زمین به عنوان یکی از مخاطرات ژئومورفیک,سبب آسیب های جدی به زمین های کشاورزی, ساختمان های مسکونی, جاده ها و دیگر سازندها و بروز خسارت های زیست محیطی, اقتصادی و اجتماعی شده است. منطقه پژوهش بخشی از حوضه آبریز دریای خزر به مساحت تقریبی 50083 هکتار در شرق استان کردستان در شمال غربی ایران است. تغییرات شدید کاربری اراضی،افزایش تعداد چاه های عمیق و آثار پدیده فرونشست در دشت دهگلان ضرورت نیاز به بررسی تاثیر دو پارامتر مهم تغییرات کاربری زمین و برداشت آب های زیرزمینی بر نشست سطح زمین را نشان می دهد. .دراین پژوهش ابتدا به کمک 15 تصویرماهواره ای سنتینل- 2 و لندست 8 شاخص NDVI دشت بررسی و بهترین تاریخ برای تصاویر سنتینل-1 انتخاب شد. به این صورت 8 تصویر ماهواره ای سنتینل-1 طی بازه زمانی 8 ساله( 2014-2021) دانلود و تمامی تصاویر به کمک نرم افزار SNAP در هشت مرحله تحلیل و پردازش شد. جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی (2021-2000) از 3 تصویر ماهواره ای لندست 7و8 استفاده شد. با اعمال تصحیحات اتمسفری و رادیومتری و درنهایت انجام روش طبقه بندی نظارت شده با استفاده از نرم افزار Arc GIS کاربری اراضی استخراج و میزان تغییرات آن بررسی شد. نتایج تداخل سنجی نشان داد که دشت دهگلان طی بازه زمانی 8 ساله در مجموع دچار 480 میلی متر فرونشست شده است. بطوریکه سالانه در این دشت 60 میلی متر فرونشست رخ داده است. در پایان با تهیه نقشه تغییرات کاربری،کلاس های اراضی کشاورزی آبی ومسکونی با نرخ 6.98 ، 1.47 درصد افزایش و کاربری های مرتع،جنگل و اراضی دیم با کاهش شدید روبه رو بوده است به صورتی که اراضی آّبی با8477 و مسکونی 672 هکتار افزایش مواجه شده است.
واکاوی زمانی-مکانی تمرکز بارش و پهنه بندی آن در استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
۱۰۸-۹۵
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی الگوهای مکانی و زمانی تمرکز بارش در استان مازندران می پردازد. لذا داده های بارش هشت ایستگاه هواشناسی در بازه زمانی 2002 تا 2021 مورد استفاده قرار گرفت و برای تحلیل داده ها از شاخص تمرکز بارش (PCI) استفاده شد. نتایج نشان داد بالاترین مقادیر PCI در مناطق غربی استان، به ویژه بابلسر و نوشهر، مشاهده شده که حاکی از تمرکز شدید بارش در فصول مشخصی است. در مقابل، مناطق شرقی استان توزیع یکنواخت تری از بارش را نشان می دهند. علاوه بر این، بررسی نوسانات بین سالانه PCI حاکی از روند افزایشی در برخی ایستگاه هاست که نشان دهنده افزایش تمرکز بارش در سال های اخیر است. تحلیل الگوهای مکانی PCI نیز نشان می دهد که مناطق جنوب غربی و شرقی استان، به دلیل عوامل توپوگرافی و فاصله از دریای خزر، تمرکز نسبی بارش را در ماه های خاصی تجربه می کنند. در مقابل، مناطق شمالی و شمال غربی استان به دلیل تأثیر سیستم های جوی مدیترانه ای و تغییرات اقلیمی اخیر، توزیع نامنظم و فصلی بارش را نشان می دهند. نتایج این پژوهش بر اهمیت در نظر گرفتن تغییرات مکانی و زمانی تمرکز بارش در مدیریت منابع آب و فرایندهای هیدرولوژیکی استان مازندران تأکید دارد. روند افزایشی PCI نشان می دهد که تدوین استراتژی های سازگار برای مقابله با چالش های ناشی از وقوع رویدادهای شدید بارش و دوره های خشک طولانی مدت ضروری است
پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در جاده ماسال به گیلوان با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش به عنوان یکی از خطرناک ترین مخاطرات طبیعی در نواحی کوهستانی همواره تأسیسات انسانی به ویژه جاده ها و محورهای ارتباطی را تهدید می کند و رخداد آن خسارات جانی و مالی بسیاری را همراه دارد لذا مطالعه و شناخت این مخاطره در جهت پهنه بندی خطر وقوع آن امری ضروری است. هدف از این پژوهش پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در جاده ماسال به گیلوان با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی می باشد. الگوریتم شبکه عصبی جزوه یکی از بهترین مدل های یادگیری ماشینی شناخته می شود که در عین سادگی توانایی حل مسائل پیچیده در امر پیش بینی و طبقه بندی را دارد. لذا در این جهت برای پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش 9 عامل تأثیرگذار به ترتیب: 1- زمین شناسی 2-پوشش گیاهی 3- شیب 4- کاربری اراضی 5- فاصله از جاده 6-جهت شیب 7- ارتفاع 8- فاصله از گسل 9- فاصله از رودخانه استفاده شده است. بنابراین داده ها بعد از تهیه و پیش پردازی وارد نرم افزار متلب 2018 شده و مدل سازی الگوریتم شبکه عصبی با 9 نورون ورودی 8 نورون میانه و 1 نورون خروجی طراحی و اجراشده و نتایج نشان داد که چهار عامل که بیش ترین ارزش وزنی را داشته به ترتیب مربوط به لایه های شیب با مقدار 24/0 درصد، پوشش گیاهی با مقدار 17/0 درصد، عامل فاصله از گسل با مقدار 14/0 درصد، زمین شناسی با مقدار 11/0 می باشد. و صحت سنجی نهایی از خروجی با استفاده از نمودار ROC نشان داد که مقدار AUC عدد 854/0 در بخش آموزش و 971/0 در بخش تست شبکه هر دو در حالت بسیار مطلوب قرار دارند و میزان خطا بسیار پایین است.
ارزیابی ارتباط بین شاخص کیفیت خاک و تغییرات کربن آلی تحت تأثیر کاربری های مختلف (مطالعه موردی: منطقه سهند استان آذربایجان شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
275 - 298
حوزههای تخصصی:
خاک های مرتعی به علّت دارا بودن مواد آلی زیاد همواره مورد توجه بوده است، در حالی که تغییر کاربری آن ها تأثیر زیادی بر مقدار کربن آلی به عنوان کلید کیفیت خاک می گذارد. در این تحقیق کمی کردن کیفیت خاک در مراتع سهند استان آذربایجان شرقی و ارتباط احتمالی آن با کربن آلی خاک مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور نمونه های خاک از دو کاربری مرتع و زراعی با استفاده از روش نمونه برداری خطی جمع آوری و 12 ویژگی فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری و مقایسه آماری بین آن ها انجام شد. با استفاده از روش تجزیه مؤلفه اصلی، حداقل مجموعه داده ها مؤثر بر کیفیت خاک استخراج گردید. سپس با کمک توابع امتیازدهی غیر خطی، شاخص کیفیت خاک تخمین زده شد. در نهایت الگوهای ارتباطی بین مؤثرترین نشانگر شناسایی شده و سایر ویژگی های خاک با استفاده از رگرسیون چند متغیره مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقدار شاخص کیفیت خاک مرتع (78/0) به طور معنی داری بالاتر از خاک زراعی (63/0) بود. کربن آلی بالاترین امتیاز (73/0) را در محاسبه کیفیت خاک به خود اختصاص داد. میانگین وزنی قطر خاکدانه (72/0)، رس (93/0)، جرم مخصوص ظاهری (24/0-) و رطوبت اشباع در خاک مرتع (04/0) و اسیدیته (13/0-) و هدایت الکتریکی (48/0-) در خاک زراعی ارتباط معنی داری (بیشترین ضریب رگرسیونی) را با کربن آلی نشان دادند. به طورکلی می توان بیان نمود که کاربری های مختلف نقش مهمی را در تغییر کیفیت خاک از طریق اثرگذاری بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و به تبع آن تغییر در ورودی کربن آلی به خاک و حفظ آن در خاک ایفاء می کنند.
تحلیل شاخص های سلامت محیط زندگی با رویکرد حق به محیط سالم (مورد مطالعه: منطقه 20 شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلامت جسم و روان در گرو زیستن در یک محیط سالم است. عوامل و پدیده های گوناگونی سلامت محیط زندگی را تعیین می کنند و شناخت آنها، زمینه ساز برنامه ریزی ارتقاء آنهاست. هدف این تحقیق، واکاوی مؤلفه های تاثیرگذار بر سطح سلامت محیط زندگی در منطقه 20 شهرداری تهران و آشکارسازی الگوی نابرابری فضایی آنهاست. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و در آن از داده های اسنادی و پیمایشی استفاده شده است. برای توصیف و تحلیل داده ها، از توابع آماری و توابع سیستم اطلاعات جغرافیایی به ویژه ابزار تحلیل فضایی و درون یابی فضایی استفاده شده است. بر اساس تحلیل یافته های تحقیق، میانگین 29/2 در دامنه ارزش گذاری 1 تا 5، دلالت بر سطح ضعیف سلامت محیط شهری در محدوده مورد مطالعه دارد. بیشترین ضعف مربوط به مؤلفه های بعد اقتصادی به ویژه در میزان پس انداز، قدرت خرید کالاهای فرهنگی، توانایی مالی برای انجام سفرهای تفریحی و سرانه زیربنای مسکونی نمایان است. دسترسی به فضای سبز و بوستان های شهری و با ارزش متوسط 43/3 و 55/4 وضعیت مطلوب تری را نسبت به سایر شاخص ها نشان می دهند. از نظر توزیع مکانی نیز شاخص ها، در حاشیه های منطقه، سطح سلامت محیط به مراتب نامطلوب تر از پهنه های داخلی نمایان می سازند. گستردگی بافت فرسوده، ساخت و سازهای غیررسمی و وسعت نسبتاً زیاد فضاهای متروکه از عوامل داخلی مهم افت سطح سلامت محیط هستند. اما تأثیرپذیری محله های حاشیه ای منطقه در سه ضلع شرقی، جنوبی و غربی به دلیل مجاورت منطقه با حریم شهر در بالاترین سطح است. استقرار صنایع آلاینده، عبور کانال های فاضلاب شهری، فراوانی کارگاه های غیرمجاز و فاقد استاندارد، فزونی و تراکم مشاغل غیر رسمی، سکونت و اشتغال غیرقانونی اتباع بیگانه بیشترین تأثیر را بر افت سطح سلامت محیط حاشیه ها گذاشته است. با آن که سطح سلامت محیط در کل منطقه زیر متوسط بوده، تمایز بین محله های درونی و حاشیه ای از نظر دسترسی به مؤلفه ها و شاخص های شهر سالم محرز شده و بیانگر الگوی نابرابر مرکز حاشیه است که در نتیجه آن، وضعیت حق دسترسی به محیط سالم در محله های درونی منطقه به طور نسبی بهتر از محله های حاشیه ای پدیدار گردیده است.
ارزیابی توان لرزه خیزی گسل هرات در غرب افغانستان بر پایه فراسنج های لرزه زمین ساختی و نرخ گشتاور لرزه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
79 - 98
حوزههای تخصصی:
سیستم گسلی هرات غربی یکی از پهنه های فعال لرزه زمین ساختی افغانستان می باشد که در سال ۲۰۲۳ چهار زمین لرزه را تجربه نموده است. نظر به اهمیت این منطقه و رخداد لرزه ای متوالی، در این پژوهش پویایی لرزه زمین ساختی منطقه بر اساس فراسنج های لرزه خیزی و تحلیل فرکتالی مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش، تغییرات نرخ لرزه خیزی منطقه بر پایه تغییرات فراسنج لرزه خیزی (b-value) و بعد فرکتال شکستگی و لرزه خیزی (D-value) با استفاده از داده های لرزه ای موجود بررسی و تحلیل شده است. در یک تقسیم بندی منطقه مورد مطالعه به ۹ پهنه اولیه تقسیم شده و در هر پهنه فراسنج های لازم محاسبه شده است. بزرگترین ابعاد فرکتالی گسل محاسبه شده مربوط به پهنه های جنوب شرقی، مرکزی و شمال غربی است و بیشترین مقدار بعد فرکتالی لرزه خیزی مربوط به مناطق مرکزی و شمال غربی می باشد. مقادیر محاسبه شده برای پارامتر b در مرکز محدوده مطالعاتی و منطبق بر گسل هرات نشان دهنده افزایش تنش در این ناحیه بوده که ممکن است هشداری برای وقوع یک زمین لرزه بزرگ در آینده باشد. نرخ گشتاور لرزه ای نشان دهنده نرخ تغییر در انرژی سطح زمین است که به تغییرات لرزه ای تبدیل می شود. مقدار نرخ گشتاور لرزه ای برای کل منطقه مطالعاتی برآورد شده است. با توجه به مجموع تحلیل های فرکتالی و محاسبه گشتاورهای لرزه ای منطقه، مناطق زنده جان، انجیل، غوریان و کوشان می توانند به عنوان کاندیدای زلزله های بعدی معرفی شوند. مقایسه نتایج به دست آمده این دیدگاه را تقویت می کند که غرب افغانستان به عنوان پهنه ای دگرشکلی در حال تکامل، مستعد رخدادهای لرزه ای بیشتری است.
ارزیابی مدل های جنگل تصادفی و ماشین بردار پشتیبان در تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش (مطالعه موردی: حوضه تجن، استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
133 - 154
حوزههای تخصصی:
تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش با استفاده از یادگیری ماشین ابزاری مفید برای مدیریت زمین در مناطق مستعد به این پدیده است. هدف این مطالعه، تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش در حوضه تجن با یادگیری ماشین است. بدین منظور 21 عامل مؤثر در وقوع زمین لغزش در چهار طبقه عوامل زمین شناسی، اقلیمی و محیطی، توپوگرافی و هیدرولوژیکی شناسایی و رستر آنها در نرم افزارهای ENVI 5.6، SAGA GIS و ArcGIS تهیه شد. با بازدیدهای میدانی موقعیت 155 زمین لغزش ثبت و در ArcGIS به لایه نقطه ای تبدیل شدند. کلیه عوامل با فرمت ASCII و لایه نقطه ای (لایه آموزشی) وارد نرم افزار R شدند. برای آموزش مدل های ماشین بردار پشتیبان (SVM) و جنگل تصادفی (RF)، 70 درصد از داده ها (109 واقعه) و برای آزمون 30 درصد (46 واقعه) استفاده شد. ارزیابی مدل RF با منحنی ROC نشان داد که نمره های 972/0 و 949/0 در مراحل آموزش و آزمون را کسب کرده است. اطلاعات مدل RF نشان می دهد که مؤثرترین عوامل شامل جهت شیب، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، درجه شیب و شاخص موقعیت توپوگرافی هستند. نتایج مدل SVM نشان داد که پتانسیل طبقه حساسیت زیاد در حوضه بیشتر از RF است و نمرات AUC به ترتیب 906/0 و 831/0 به دست آمد. نتایج مدل SVM نشان داد که پتانسیل طبقه حساسیت زیاد در حوضه نسبت به پیش بینی مدل RF بیشتر شده است. مؤثرترین عوامل در مدل SVM شامل طبقات ارتفاعی، بارندگی، جهت شیب، فاصله از آبراهه و فاصله از جاده می باشند. مدل SVM در مقایسه با مدل RF عملکردی ضعیفی در پیش بینی نقشه حساسیت زمین لغزش دارد. نتایج دسته بندی سطح خطر در مدل RF، بترتیب خیلی زیاد (19/10%)، زیاد (17/4%)، متوسط (76/10%)، کم (62/15%) و خیلی کم (26/59%) از مساحت حوضه است. در مدل SVM نیز بترتیب سهم طبقات خیلی زیاد 51/5%، زیاد 58/15%، متوسط 33/5%، کم 47/4% و خیلی کم 09/69% محاسبه شده است.
تحلیل مکانی فرسایش خاک و کیفیت زیستگاه ها بر مبنای الگوی کاربری اراضی در منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
22 - 42
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک یکی از جدی ترین مشکلات محیط زیستی در اکوسیستم های خشکی است که می تواند کیفیت زیستگاه های یک منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. این مطالعه با هدف ارزیابی فرسایش خاک و کیفیت زیستگاه های سیستان بر مبنای الگوی کاربری ارضی انجام گردید. پس از تهیه داده های مورد نیاز، مدلسازی فرسایش خاک و کیفیت زیستگاه ها با استفاده از مدل اینوست(InVEST) و ارتباط میان آنها بر اساس آزمون همبستگی اسپیرمن و رگرسیون وزنی مکانی (GWR) صورت پذیرفت. نتایج نشان داد فرسایش سالانه خاک در منطقه در مجموع 41/3 میلیون تن (بطور میانگین معادل 07/2 تن در هکتار) بود. زیستگاه های بخش غربی منطقه با وجود داشتن کیفیت بیشتر از پتانسیل فرسایش خاک بالاتری نیز برخوردار بودند. بیشترین و کمترین میزان فرسایش به ترتیب در مراتع (6/3 تن در هکتار) و تالاب (0 تن در هکتار) و بالاترین و کمترین میزان کیفیت زیستگاه ها به ترتیب در مراتع و ساخته شده ها مشاهده گردید. آزمون اسپیرمن رابطه مثبت و معنادار کیفیت زیستگاه ها با فرسایش خاک را نشان داد (R=0.71, P-value<0.01). نتایج GWR نیز همبستگی مکانی معنادار بین آنها را تأیید کرد (R2=0.91, P-value<0.01). الگوی مکانی کیفیت زیستگاه ها و فرسایش خاک در منطقه مطالعاتی تقریباً مشابه است بطوریکه زیستگاه های با کیفیت بالاتر در بخش غربی منطقه واقع شده اند، ضمن آنکه همین بخش ها بطور طبیعی از پتانسیل فرسایش بیشتری برخوردار هستند. نتایج این مطالعه علاوه بر ارائه اطلاعات مفید در مورد کیفیت زیستگاه ها و فرسایش خاک، ضرورت توجه مدیران و برنامه ریزان را برای اتخاذ راهبردهای مناسب به منظور کاهش فرسایش خاک بخصوص در زیستگاه های با کیفیت مطلوبتر در منطقه مشخص می سازد.
تأثیر کاربری اراضی بر قابلیت جذب فلزات سنگین و آلودگی محیطی خاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
61 - 78
حوزههای تخصصی:
آلودگی خاک ناشی از فلزات سنگین، یکی از مخاطرات مهم محیطی است که بر ویژگی اکوسیستم ها تاثیر گذاشته و تنوع زیستی که شرط اصلی پویایی، تعادل و پایداری اکوسیستم می باشد، را با مشکلات جدی روبه رو می سازد. بنابراین، شناخت عوامل مهم در قابلیت جذب فلزات سنگین می تواند در مدل سازی و فهم تأثیرات این فلزات در خاک حائز اهمیت باشد. در پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر نوع کاربری زمین بر ویژگی های خاک و همچنین قابلیت جذب فلزات سنگین روی، مس، منگنز و آهن، در سال 1390، تعداد 116 نمونه خاک از سه کاربری جنگل پهن برگ، سوزنی برگ و مرتع در پارک چیتگر در غرب تهران، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش فرم قابل جذب فلزات مس، روی، آهن و منگنز و همچنین ویژگی های درصد کربن آلی، بافت خاک، PH و درصد کربنات کلسیم نیز اندازه گیری شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که نوع کاربری بر مقدار منگنز، روی و مس قابل جذب اثر معنی داری داشت به طوری که مقدار روی(mg/kg44/4) در کاربری پهن برگ، 5/2 برابر نسبت به مرتع بیشتر بود. در حالی که مقدار آهن قابل جذب در بین سه نوع کاربری اختلاف معنی دار نشان نداد. همچنین، نوع کاربری بر خصوصیات خاک از جمله مقدار کربن آلی نیز تاثیرگذار بود. از طرف دیگر، نتایج آنالیز همبستگی بین مقادیر کربن آلی خاک و برخی از فلزات سنگین همبستگی بالایی به ویژه با مقدار روی قابل جذب (76/0) نشان داد. بنابراین، تغییر کاربری و کاشت جنگل از طریق تاثیر بر ویژگی های خاک به ویژه تاثیر بر مقدار ماده آلی بر زیست فراهمی فلزات موثر بود.
فراکاوی و مرور سیستماتیک ادغام داده های عمق نوری آئروسل برگرفته از ماهواره با یادگیری ماشین در برآورد غلظت ذرات معلق ریز (PM2.5)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
151 - 186
حوزههای تخصصی:
قرار گرفتن در معرض ذرات ریز (PM2.5) آلاینده هوا، به ویژه در مناطقی که میانگین سالانه آن از دستورالعمل های سازمان بهداشت جهانی فراتر است، به طور قابل توجهی بر سلامت عمومی تأثیر می گذارد. در ایران، افزایش سطح مواجهه با PM2.5، به میزان قابل توجهی بر مرگ و میر در میان بزرگسالان نقش داشته است. محدودیت های پوشش مکانی و شکاف مقطعی داده های ایستگاه های پایش زمینی، چالش هایی را در مدیریت مؤثر کیفیت هوا ایجاد نموده است. محصولات فناوری های سنجش از دور، مانند عمق نوری آئروسل (AOD) برگرفته از حسگرهای MODIS، جایگزین امیدوارکننده ای در برآورد PM2.5 به شمار می روند. در مقاله حاضر، تحقیقات پیشین در زمینه استفاده از الگوریتم های یادگیری ماشین در برآورد غلظت PM2.5 بر اساس داده های AOD، مرور شده است. تجزیه و تحلیل ساختاری 127 مطالعه انتخاب شده، همبستگی های متفاوتی را بین AOD و PM2.5 نشان داد (R2 در محدوده 48 تا 99%)، که می تواند با بهره گیری از متغیرهای کمکی نظیر شرایط هواشناسی و عوامل محیطی، بهبود یابد. اگرچه ادغام این متغیرها، دقت برآورد را افزایش می دهد، ولی در عین حال، پیچیدگی و خطاهای بالقوه را در مدل های یادگیری ماشین افزایش خواهد داد. مدل های یادگیری ماشین ترکیبی عملکرد بهتری را در مقایسه با الگوریتم های فردی نشان می دهند، چراکه قابلیت انطباق، پردازش موازی و مدیریت داده های از دست رفته را دارند. علی رغم پیشرفت های اخیر، هنوز چالش هایی به دلیل عدم قطعیت داده ها و دینامیک بودن پدیده های هواشناسی، باقی مانده اند. الگوریتم های یادگیری ماشین، اگرچه ابزاری قوی در برآورد PM2.5 بر اساس شاخص AOD ارائه می دهد، لیکن تحقیقات آتی در راستای رفع محدودیت ها و بهینه سازی عملکرد مدل متناسب با تغییرات محیطی، ضروری است.
بررسی عوامل موثر بر امنیت غذایی در ایران با تاکید بر رد پای محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
37 - 52
حوزههای تخصصی:
امنیت غذایی از نیازهای اساسی همه جوامع بشری است که به عنوان یکی از محورهای توسعه در برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته است. محیط زیست نیز زیستگاه انسان ها و بستر همه فعالیت های بشر است. با توجه به نقش و اهمیت محیط زیست در تامین غذا و امنیت غذایی، در این مطالعه با استفاده از سیستم معادلات همزمان – رگرسیون های به ظاهر نامرتبط به بررسی تاثیر رد پای محیط زیست، متغیرهای اقتصادی و کشاورزی بر امنیت غذایی ایران در دوره 1400-1369 پرداخته شده است. نتایج نشان داد که متغیرهای رد پای محیط زیست، ارزش افزوده بخش کشاورزی، درآمد سرانه، عملکرد غلات و مصرف انرژی به ترتیب با ضرایب 0.605، 0.122، 0.012، 0.373 و 0.202 دارای تاثیر مثبت و معنی دار بر امنیت غذایی در ایران بودند. همچنین متغیرهای ردپای محیط زیست، ارزش افزوده بخش کشاورزی، مصرف انرژی و تورم به ترتیب با ضرایب 0.457، 0.176، 0.310 و 0.027 تاثیر منفی بر مخارج نهایی مصرفی خانوارها داشتند اما درآمد سرانه با ضریب 0.115 سبب افزایش مخارج نهایی مصرفی خانوارها شده است. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع امنیت غذایی پیشنهاد می شود به منظور حفظ و بهبود امنیت غذایی، سیاست های حمایتی بخش کشاورزی، افزایش سرمایه گذاری در تولید غذا و سیاست های افزایش قدرت خرید افراد بیشتر مورد توجه قرار گیرند. از آن جایی که محیط زیست زمینه ساز و بستر همه فعالیت های انسانی از جمله تولید غذا است، در بلندمدت توجه به پایداری محیط زیست و بهبود کیفیت آن، از طریق به کارگیری فناوری های کمتر آلاینده در تولید محصولات کشاورزی و غذایی می تواند بر افزایش امنیت غذایی موثر باشد.
پایش و پهنه بندی تغییرات بلندمدت شاخص طوفان گرد و غبار نیمه شرقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
19 - 36
حوزههای تخصصی:
تغییرات اقلیمی یکی از عوامل مهمی است که سبب افزایش خطر فرسایش بادی و طوفان های گردوغبار می شود؛ به ویژه وقوع رخدادهای شدید و حرکت به سمت اقلیم خشک تر، این امر را تشدید می نماید. در این پژوهش به منظور مطالعه فراوانی و شدت پدیده گردوغبار در نیمه شرقی ایران از شاخص طوفان گردوغبار (DSI) بین سال های 2002 تا 2023 استفاده شد. بر اساس DSI نمایه هایی از فراوانی و شدت طوفان گردوغبار در منطقه موردمطالعه بر اساس روش ها ی درون یابی زمین آماری عکس مجذور فاصله با تفکیک مکانی یک دریک کیلومتر محاسبه شده است. به طورکلی سری زمانی شاخص طوفان گردوغبار طی دوره آماری 2002 تا 2023 نشان دهنده روند افزایشی معنی داری در دو استان خراسان رضوی و خراسان شمالی است. در استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی شاهد تغییرات نامنظم تر و فاقد روند معنی دار هستیم. ایستگاه های زابل و سرخس بیشترین مقدار شاخص طوفان گردوغبار را دارا هستند. نتایج به دست آمده نشان داد که تغییرات میانگین ماهانه DSI در ۸ ماه اول سال میلادی (ژانویه تا اوت) به طورکلی افزایشی است و در ماه های بعد تا ماه دسامبر مقدار DSI کاهشی است. ازنظر توزیع جغرافیایی DSI در نیمه شرقی و جنوب شرقی مقادیر بالاتری را نشان می دهد و در نواحی شمال شرقی دارای حداقل مقدار است. بررسی روند تغییرات این شاخص در شرق، شمال شرق و جنوب شرق کشور مشخص نمود علاوه بر قسمت های جنوب شرقی کشور، در سال های اخیر بخش های شرقی استان خراسان رضوی نیز درگیر این پدیده شده است. با مطالعه دو رخداد گردوغبار مشاهده شد که شکل گیری مراکز کم فشار در جنوب غربی افغانستان، شمال غربی پاکستان و شرق ایران هم زمان با استقرار مراکز پرفشار در شمال افغانستان و شمال شرقی ایران سبب شکل گیری شیو فشاری و ایجاد بادهای نسبتاً شدید سطحی شده و چشمه های گردوغبار داخلی و فرامرزی را در محدوده موردمطالعه تقویت کرده و گسیل و انتقال گردوغبار را به نیمه شرقی ایران به همراه دارد.
اولویت بندی موانع مشارکت مردمی در اجرای طرح های بیابان زدایی: تجربه جوامع محلی از اجرای طرح های بیابان زدایی در شهرستان گرمسار، استان سمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
۱۲۱-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
بیابان زایی موضوع پیچیده ای است، که هم ناشی از فرآیندهای طبیعی و هم فعالیت های انسانی است. این امر شامل تخریب زمین در اثر عوامل مختلفی مانند فرسایش بادی و آبی، تخریب پوشش گیاهی و کاهش منابع آب است. توسعه پایدار انسانی، به سه عنصر کلیدی بستگی دارد: مردم، منابع و مشارکت. هدف از این پژوهش، شناسایی معیارها و شاخص های مؤثر بر عدم مشارکت پایدار جوامع روستایی در طرح های بیابان زدایی، اولویت بندی این معیارها و شاخص ها بر اساس دیدگاه ساکنان محلی و ارائه راهکارهایی برای افزایش مشارکت روستائیان می باشد. جوامع در طرح های بیابان زدایی این تحقیق، روستاهای غیاث آباد، شورقاضی و محسن آباد شهرستان گرمسار می باشند، که دارای طرح های موجود بیابان زدایی هستند. بعد از ارزیابی اولیه مناطق، صحبت با ساکنین محلی، معیارها و شاخص های مناسب جهت تهیه پرسشنامه مشخص گردید و بین افراد توزیع گردید. جهت تحلیل پرسشنامه ها، آزمون فریدمن برای اولویت بندی شاخص ها استفاده شده است. نتایج نشان داد، که معیار آموزشی، مهم ترین معیار عدم مشارکت مردمی در طرح های بیابان زدایی از دیدگاه جوامع محلی (رتبه 69/2) می باشد و معیارهای اجتماعی (63/2)، اقتصادی (35/2) و برنامه ریزی (33/2) از دیدگاه جوامع محلی در مراحل بعدی اولویت قرار گرفتند. همچنین، آزمون فریدمن نشان داد، که از دیدگاه جوامع محلی، شاخص عدم استفاده از گروه های مروج بومی، به ترتیب با میانگین رتبه 72/11 و 33/10 به عنوان مهم ترین شاخص موثر بر عدم مشارکت مردمی در طرح های بیابان زدایی شناسایی شدند.
طراحی و مدلسازی ژئومورفیک در بازسازی سایت های معدنی (مطالعه موردی: معدن سنگ آهن سنگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
325 - 341
حوزههای تخصصی:
معدن کاری برای اقتصاد محلی و جهانی حائز اهمیت است، اما این عملیات به طور اجتناب ناپذیری منجر به آسیب های زیست محیطی قابل توجهی می شود و به دلیل این نوع فعالیت ها، پتانسیل اولیه چشم انداز به شدت تغییر می کند که پس از معدن کاری نیاز به بازسازی کاربری های جدید زمین دارد. فناوری های جدید برای بازسازی چشم انداز در دهه های اخیر در کنار شناخت اثرات زیست محیطی و انتظارات اجتماعی حاصل از یک سیستم بازسازی شده و یکپارچه پس از معدن کاری، توسعه و پیشرفت کرده اند. این فناوری امکان بازسازی فرم های زمین پس از معدن کاری را با استفاده از اصول طراحی ژئومورفیک(GeoFluv) فراهم کرده است. مدل سازی و طراحی شبکه های زهکشی در این روش به گونه ای انجام می شود که با هیدرولوژی طبیعی منطقه هماهنگ بوده و منجر به کاهش رواناب سطحی و افزایش نفوذپذیری خاک شود. این رویکرد علاوه بر بهبود عملکرد هیدرولوژیکی، شرایط لازم برای احیای پوشش گیاهی و بازگشت تنوع زیستی را فراهم می آورد. در این پژوهش، طراحی بازسازی ژئومورفیک با استفاده از این روش در معدن سنگ آهن سنگان مورد بررسی قرار گرفته است، به طوری که معیارهای ژئومورفولوژیک، هیدرولوژیک در طراحی فرآیند بازسازی مدنظر قرار گرفته اند تا یک چشم انداز پایدار و یکپارچه پس از معدن کاری ایجاد شود.