فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۴٬۸۴۶ مورد.
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
106 - 119
حوزههای تخصصی:
شناسایی عناصر اشکال زمین در تحلیل چشم اندازهای ژئومورفولوژی از اهمیت خاصی برخوردار است. و منجر به طبقه بندی لندفرم ها در مقیاس بزرگ می شود. استخراج الگوها و عناصر ناهمواری اولین گام اساسی در شناسایی لندفرم ها است در این پژوهش روش ژئومورفون برای استخراج اتوماتیک عناصر لندفرمی بر اساس تشخیص الگوی حاصل از ژئومتری DEM به کار گرفته شده است. ژئومورفون الگویی از مورفولوژی زمین و به عبارتی ساختارهای ریز چشم انداز هستند. این روش در حوضه آبریز حبله رود پیاده سازی شد. حوضه حبله رود از نظر موقعیت جغرافیایی در جنوب رشته کوه البرز بین استان تهران و سمنان واقع شده است. هدف این پژوهش شناسایی عناصر لندفرمی و استخراج الگوی حاکم بر ناهمواری ها در منطقه مورد مطالعه است. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل مدل رقومی ارتفاع ALOSPOL SAR 12.5 مربوط به سال 2010، تصاویرLandsat8 برداشت در تاریخ 2019-06-29 و برداشتهای میدانی بوده است. روش ژئومورفون برای تولید شناسایی و استخراج عناصر لندفرم ها در حوضه حبله رود به کار گرفته شده است. 10 عنصر غالب از شکل زمین در منطقه مورد مطالعه شامل محدوده های مسطح(دشت)، قله، خط الراس، شانه خط الراس، خط الراس پهلویی، دامنه، دره کوچک پای دامنه، پای دامنه، دره، گودال(دره عمیق) شناسایی گردید. نتایج مستخرج از این پژوهش اشکال سطح زمین و ماهیت فرایندهایی که در این ناحیه عمل کرده و یا در حال حاضر فعال هستند را آشکار ساخت و منجر به شناسایی عناصر و الگوی ناهمواری ها گردید و این عناصر به نوبه خود تفاوت ها، شباهت ها و ناپایداری های ناهمواری ها را بیان کرده است.
بررسی ویژگی های رخداد پدیده گرد وخاک خراسان بزرگ در دوره گرم سال و شبیه سازی مسیر آن توسط مدل HYSPLIT (دوره آماری 2017-2000)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی پدیده گردوخاک خراسان بزرگ واقع در شمال شرق و شرق ایران است. این مطالعه در دو بخش آماری و همدیدی در دوره 20۰۰-20۱۷ انجام شد. داده های سازمان هواشناسی کشور و داده های بازتحلیل ERA_Interim و همچنین مدل HYSPLIT به کار گرفته شد. نتایج نشان داد روند تغییرات میانگین روزهای گردوخاک در استان خراسان جنوبی نسبت به خراسان رضوی و شمالی متفاوت است. بیشترین گردوخاک در خراسان رضوی و شمالی در ژوئن و در خراسان جنوبی در مه و ژوئیه رخ می دهد. بیشترین فراوانی طوفان شدید گردوخاک در گناباد و فراوانی تعداد روزهای گردوخاک در طبس و سرخس است. روند تغییرات دید افقی در نهبندان در فصل بهار و تابستان با 34/0+ و 27/0+ افزایشی و در طبس با 28/0- و 3/0- کاهشی است. تغییر دید افقی در بجنورد (خراسان شمالی) در هر دو فصل روند معناداری نشان نمی دهد. در فصل بهار گسترش پُرفشار در غرب و کم فشار در شرق ایران به توسعه بادهای غربی با میانگین سرعت 10 متر بر ثانیه منجر شده و گردوخاک را از مناطق مرکزی به خراسان بزرگ انتقال می دهد. در تابستان توسعه پُرفشار افغانستان همراه با بادهای شمالی 18 متر بر ثانیه گردوخاک را از بیابان های ترکمنستان و افغانستان انتقال می دهد.
تعیین عوامل موثر در مکانیابی مناطق مستعد جمع آوری رواناب و استحصال آب باران حوضه آبریز سیاه خور کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
1 - 18
حوزههای تخصصی:
استحصال آب باران روشی برای توسعه و بهره برداری از منابع آب در مناطق خشک و نیمه خشک با هدف افزایش کمیت و کیفیت منابع آب موجود است. هدف از این پژوهش تعیین عوامل مؤثر در مکان یابی مناطق مستعد جمع آوری رواناب و استحصال آب باران (RWH) در حوضه ی آبریز سیاه خور کرمانشاه با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) و تحلیل شبکه ای ANP است. نتایج حاصل از روش تحلیل سلسله مراتبی و پهنه بندی بارش حوضه نشان می دهد که در 81/37 درصد از مساحت کل حوضه ، معیار هیدرولوژی نسبت به معیار های فیزیکی و توپوگرافی به ترتیب 4/6 و 5/8 و معیار فیزیکی 2/3 برابر بر معیار توپوگرافی دارای ارجحیت است . نتایج حاصل از بررسی نقشه ی پتانسیل استحصال آب باران نشان می دهد که کلاس های ضعیف با 96/2 ، نسبتاً ضعیف 49/35 ، متوسط 06/26، نسبتاً خوب 2/29 و خوب با 29/6 درصد از سطح حوضه را شامل می شوند و کلاس های متوسط و نسبتاً خوب و خوب جمعاً با 55/ 61 درصد بیش ترین درصد سطح حوضه را به خود اختصاص داده اند. بررسی ها نشان می دهد که شیب های میانی جهت احداث سیستم های استحصال آب باران مناسب می باشند. بطوری که مشاهدات میدانی و نتایج حاصله از بررسی منحنی ROC، نشان می دهد، اکثر 115 تکه جمع آوری آب باران در محل هایی قرار دارند که از لحاظ توپوگرافی و هیدرولوژی مناسب و بیش از 89در صد مکان های جمع آوری آب باران در کلاس های متوسط و نسبتاً خوب و خوب واقع شده که این موضوع بیانگر ارزیابی بسیار خوب مدل بوده و نشان می دهد که تلفیق تکنیک تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) و تحلیل شبکه ای ANP و GIS می تواند برای برنامه ریزی جمع آوری آب باران در مقیاس حوضه و زیرحوضه ابزار مفیدی باشد.
پهنه بندی خطر شکل گیری فروچاله های گچی در سازند گچساران با استفاده از مدل فازی (مطالعه موردی: دشت جابر بدره ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سازندهای دارای لایه گچی زمینه ساز تشکیل اشکال کارستی گچی است. دشت جابر، در شمال غربی استان ایلام، در واحد زاگرس چین خورده واقع شده است. سازند گچساران به سبب شرایطی که در گذشته پشت سر گذاشته عمدتاً در ناودیس ها قرار دارد. وجود پدیده های کارستی گچی به شکل فروچاله در این دشت، می تواند تأثیر بسیار مخربی بر جاده ها و تأسیساتی که در مجاورت این لایه ها قرار دارند بگذارد. در این پژوهش نقشه پهنه بندی تکامل کارست با استفاده از مدل فازی تهیه شده که جهت تهیه این نقشه از ده عامل محیطی شامل شیب، وجه شیب، زمین شناسی، فاصله از خط کنیک، نقاط تمرکز جریان دامنه ای، فاصله از رودخانه، طبقات ارتفاعی، کاربری اراضی، پارامتر اقلیم با استفاده از روش دمارتن، و شاخص پوشش گیاهی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد ۹/۳۶ درصد منطقه موردمطالعه در محدوده ریسک بالا، 49 درصد در محدوده ریسک متوسط، و ۱/۱۴ درصد در محدوده ریسک پایین قرار دارد. بازدیدهای میدانی نشان می دهد مهم ترین عوامل مؤثر در تکامل کارست این منطقه شیب و محل تلاقی خطوط آبراهه ها در دامنه با لایه های گچ خالص ضخیم لایه است و محل تلاقی لایه های گچ در مجاورت خط کنیک یکی از عوامل زمینه ساز و مهم در جهت شکل گیری این فروچاله ها محسوب می شود.
استخراج مساحت تحت پوشش برف کوهستان سبلان با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست به روش طبقه بندی شی گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
97 - 79
حوزههای تخصصی:
پوشش برف و یخ یک منبع حیاتی بوده و به تغییرات اقلیم بسیار حساس می باشد. اندازه گیری دقیق و منظم توزیع مکانی برف و یخ برای مدیریت منابع آبی ضروری می باشد. دراین پژوهش اقدام به استخراج سطح پوشش برف کوهستان سبلان با استفاده ازتصاویر ماهواره ای لندست ۵ برای سال ۲۰۰۰ و لندست ۸ برای سال ۲۰۲۰ با استفاده از طبقه بندی شی گرا و همچنین با استفاده از شاخص های طیفی NDSI و NDSINW شد. نتایج بررسی نقشه های طبقه بندی مستخرج از روش شی گرا نشان داد که مساحت تحت پوشش برف برای سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۲۰ به ترتیب ۲۵۰۰ و ۱۹۵۴ کیلومترمربع می باشد که ضریب کاپا و صحت کلی برای هر دو سال به ترتیب 99/0 و 99 درصد می باشد. سپس اقدام به استخراج مساحت تحت پوشش برف با استفاده از شاخص های طیفی NDSI و شاخص NDSINW شد. هر دو شاخص ذکر شده قادر به استخراج سطح پوشش برف با دقت نسبی مناسب در منطقه سرد و زمستانی هستند. ولی شاخص NDSI به دلیل اینکه تمایزی میان برف و آب قائل نمی شود مکن است نتایج متفاوتی در مناطقی با حضور عوارض آبی در ارتباط با استخراج مساحت تحت پوشش برف حاصل کند. درحالی که شاخص NDSINW با حذف پس زمینه عوارض آبی دقیق تر عمل می کند. در رابطه با تحقیق حاضر شاخص NDSI مقادیر مساحت تحت پوشش برف را ۲۶۱۰ و ۲۵۷۷ کیلومترمربع و شاخص NDSINW مقادیر ۲۵۷۷ و ۱۹۳۷ کیلومترمربع به ترتیب برای سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۲۰ استخراج کرده است که مساحت به دست آمده از شاخص NDSINW به مساحت استخراج شده به روش طبقه بندی شی گرا نزدیکتر می باشد.
تأثیرگذاری برخی از شاخص های اقلیمی بر آبگیری دریاچه های داخلی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
40 - 23
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین عوامل ساختاری کره زمین اقلیم است. هرگونه ناهنجاری در هر یک از این مؤلفه ها سبب اختلال و اغتشاش در کل سیستم می شود. ضریب تغییرات کم بارش، معرف پایداری و توزیع زمانی یکنواخت است. به منظور بررسی ارتباط بین فاکتورهای اقلیمی و اثر آن بر آبگیری دریاچه های داخلی ایران از داده های 50 ساله اقلیمی دما و بارش پایگاه داده اسفزاری در یاخته های 15*15 کیلومتر استفاده شد. در پردازش های آماری علاوه بر اندازه گیری های گرایش مرکزی بارش و دما، از شاخص های پراکندگی استفاده گردید. آستانه های به دست آمده نشان می دهد که حوضه ای با دارا دمای متوسط از 78/15 کمتر، متوسط بارش سالانه از 215 میلی متر بیشتر، ضریب برفی از 13 درصد بیشتر، ضریب تغییرات بارش از 40 درصد کمتر و ضریب تغییرات دما از 43/7 بیشتر می تواند حیات دریاچه را تضمین می کند. همه ی حوضه های داخلی ایران در دوره کواترنری به یک تناسب دچار تغییر دما نشده اند وضعیت و شواهدی که از آبگیری دریاچه ها کواترنری وجود دارد با بارش دو برابر نسبت به شرایط کنونی و دمایی 6-12 درجه کاهش نسبت به امروز همخوانی ندارد؛ به طوری که با کاهش 3، 9 و 12 درجه دما و افزایش بارش، خط تعادل آب وخشکی نمی توانسته به آثار تراس های کواترنری برسد. تغییر ارتفاع خط تعادل آب وخشکی با مقدار تغییرات دما و بارش به تنهایی قابل تفسیر نیست و علیت را باید در تغییر رژیم بارش و وضعیت ژئومورفولوژیکی منطقه جستجو کرد.
ارزیابی کمی خطر فرسایش کناری رودخانه تروال ( حوضه بالادست ایستگاه حسن خان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها سیستم هایی پویا هستند که جهت نیل به تعادل بستر، به طور پیوسته در طول زمان تغییر می کنند. تخریب کناره رودخانه ها می تواند سالانه خسارات و مخاطرات زیادی را به همراه داشته باشد. جهت تعدیل خسارات مذکور، عملیات اصلاحی متعددی در رودخانه ها می تواند مدنظر قرار گیرد و لازمه انتخاب روش های درست، شناخت دقیق وضعیت رودخانه و بخصوص وضعیت فرسایش کناری رودخانه است. بر این اساس در این پژوهش، فرسایش کناری رودخانه تروال به عنوان هدف پژوهش مدنظر قرار گرفته است. رودخانه تروال یکی از سرشاخه های اصلی رودخانه سفیدرود است که در شرق استان کردستان قرار دارد. در این پژوهش 67 مقطع عرضی از رودخانه برداشت گردید و میزان فرسایش کناری با استفاده از شاخص های BEHI کامل و BEHI اصلاح شده مورد بررسی قرار گرفت و نقش پارامترهای مورد استفاده در محاسبه شاخص BEHI کامل، بر اساس آزمون تجزیه واریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشتر بخش های رودخانه تروال از نظر فرسایش کناری در کلاس وضعیت فرسایش کناری متوسط تا زیاد قرار می گیرند و مقاطع بحرانی از نظر فرسایش، در بالادست حوضه قرار داشته و با حرکت به سمت پائین دست از مقدار فرسایش کناری کاسته شده و رودخانه حالت متعادل تری به خود می گیرد. احیا و تقویت پوشش گیاهی خصوصاً با گونه های بومی دارای ریشه های عمیق به عنوان راهکاری کلیدی جهت تعدیل فرسایش کناری رودخانه تروال توصیه می گردد.
پیش نگری دمای ایران در آینده نزدیک (2040-2021) بر اساس رویکرد همادی چند مدلی CMIP6(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش نگری دمای ایران بر اساس رویکرد همادی چندمدلی (MME) با کاربست مدل های CMIP6 است. برون داد پنج مدل برای دوره تاریخی (1995-2014) و آینده نزدیک (2012-2040) تحت دو سناریوی بدبینانه (SSP3-7.0) و خیلی بدبینانه (SSP5-8.5) به کار گرفته شد. برای درستی سنجی مدل ها از سنجه های آماری MBE و NRMSE و داده های دمای روزانه 120 ایستگاه همدید استفاده شد. از روش های تغییر عامل دلتا (DCF) و میانگین وزنی مستقل (IWM) به ترتیب برای تصحیح اریبی و ایجاد یک مدل همادی استفاده شد. برای آشکارسازی تنش های گرمایی از شاخص طول مدت گرما (WSDI) استفاده شد. نتایج نشان داد که تصحیح اریبی و همادی کردن مدل ها با روش IWM پیش نگری دمای سالانه را به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک نسبت به مناطق مرطوب شمالی بهبود می بخشد. نتایج کلی نشان داد که بر اساس سناریوهای SSP3-7.0 و SS5-8.5، میانگین دمای سالانه کشور به ترتیب 13/1 و 26/1 درجه سلسیوس افزایش خواهد یافت. کمینه بی هنجاری در جنوب شرق و بیشینه آن در مناطق شمال غربی و مرکزی ایران اتفاق می افتد. شاخص طول مدت گرما نیز بی هنجاری مثبت را برای آینده نشان می دهد. بر اساس سناریوی SSP5-8.5، بیشینه این شاخص در سواحل جنوبی ایران بی هنجاری مثبت 5/74 روز را نشان می دهد.
بررسی عوامل مؤثر بر تغییرات سطح آب زیرزمینی و افت آبخوان در دشت اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
127 - 143
حوزههای تخصصی:
محدودیت پتانسیل آب زیرزمینی در آبخوان آبرفتی دشت اردبیل و عدم توجه به میزان برداشت مجاز و توسعه ی روز افزون مصارف کشاورزی، شرب، صنعت، بهره برداری ناموزون و نامتناجس، عدم جایگزینی آن از طریق ریزش های جوی به دلیل مواجه شدن با سال های کم آبی و خشک، موجب گردیده که آبخوان دشت اردبیل با افت سطح و در نتیجه کاهش حجم مخزن مواجه شود. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر افت و تغییرات سطح آب های زیرزمینی دشت اردبیل در دو مقطع زمانی 1995 تا 2005 و 2005 تا 2015 انجام گرفت. برای انجام پژوهش حاضر، از داده های بارش ماهانه ایستگاه های هواشناسی اردبیل، نیارق، نمین، آبی بیگلو، هیر، سامیان واقع در داخل دشت اردبیل در طول آماری 20 ساله (1995-2015) و داده های ماهانه ارتفاع سطح ایستابی تعداد 24 حلقه چاه پیزومتری برای دشت انتخاب شد. برای تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی در دو دوره ی زمانی، تصاویر سنجنده های OLI و TM ماهواره لندست مربوط به خرداد ماه 1993، 2005 و 2015 استفاده شد. نتایج بررسی تغییرات سطح کاربری اراضی در طول سال های 1993، 2005 و 2015 در دشت اردبیل نشان داد کاربری های زراعت آبی به ترتیب با 26/48156، 66/50678 و 68/58356 هکتار بیشترین سطح و پهنه ی آبی به ترتیب با 75/168، 65/88 و 95/380 هکتار کمترین سطح را داشتند که نشان از دخالت بالای اراضی کشاورزی در افت سطح ایستابی اراضی کشاورزی در دشت اردبیل می باشد. در نهایت بررسی روند تغییرات چاه های پیژومتری نشان داد در دشت اردبیل حداکثر تراز سطح ایستابی (1437 متر) مربوط به قسمت های جنوب دشت اطراف اراضی-نوشهر-کرگان و حداقل تراز (1300 متر) مربوط به اطراف روستای خلیفه لو شیخ می باشد. مطابق با نقشه ی پراکنش چاه ها، بیشترین تراکم چاه ها در منطقه ی شرقی و مرکزی دشت بوده است.
بررسی روند تغییرات زمانی- مکانی بارش پاییزه شمال غرب کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بارش مهم ترین متغیر آب شناختی است که پیوند میان جو و فرآیندهای سطحی را برقرار می سازد. سه چهارم گرمای جو حاصل آزادسازی گرمای نهان تبخیر است. لذا پهنه بندی اقلیمی بارش فصل پاییز جهت دستیابی به توسعه همه جانبه در ابعاد مختلف مکانی-زمانی ضروری می باشد. برای این منظور از داد ه های روزانه فصل پاییز در 21 ایستگاه سینوپتیک منطقه مورد مطالعه با دوره آماری مشترک 32 (1989-2018) مورد واکاوی قرار داده است. بعدازآن که داده های مفقودی به روش جرم مضاعف توسط نرم افزار (spss) بازسازی و تکمیل گردید، این داده ها وارد محیط (EXCEL) شده و ماتریسی به صورت آرایه ای به حالت R با ابعاد 21×3491 تهیه شد. در این تحقیق برای اطلاع از وضعیت نرمال بودن داده ها از آزمون کلموگروف-اسمیرنوف و روند تغییرات آن ها از آزمون من-کندال با نرم افزار (MINITAB) استفاده شده است. پس از هنجار سازی، یک تحلیل عاملی با چرخش متعامد واریماکس بر روی آرایه بهنجار شده، اعمال گردید و مشخص شد درمجموع بیش از 16/68 درصد پراش داده ها توسط اقلیم بارش پاییزه منطقه توجیه می شود؛ که از میان عوامل، عامل اول 61 درصد و عامل دوم 7 درصد مهم ترین مقادیر پراش داده ها را بیان می کند. با انجام تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی و با روش ادغام وارد بر روی ماتریس نمرات عامل ها، دو ناحیه اصلی و خرده ناحیه بارشی شناسایی شدند. این نواحی عبارت اند از: نواحی پربارشی و نواحی بارشی متوسط؛ بنابراین می توان گفت سهم بارش پاییزه حاصل از سامانه های محلی (بارش همرفتی، کوهستانی، جبهه های محلی و...) و عوامل مکانی(عرض جغرافیایی، موقعیت نسبی ایستگاه ها و...) در بخش جنوب غربی بیشتر است؛ و بخش های جنوب غربی به خصوص ایستگاه پیرانشهر بیشینه ی بارش افزون تر از سامانه های همدید را دریافت می کند. همچنین زمان وقوع بیشینه بارش فصل پاییز در نواحی بارشی متوسط شمال غرب حاصل از سامانه های همدید و عوامل مکانی در ماه نوامبر در نیمه جنوب غربی رخ می دهد.
ارزیابی پویایی تپه های ماسه ای حاشیه پلایای دامغان (کویر حاج علی قلی) با استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری و طبقه بندی شی ءگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جابه جایی تپه های ماسه ای تهدیدی دائمی برای زیرساخت های حمل و نقل، اراضی کشاورزی، و سکونتگاه های پیرامون پلایای دامغان است. با وجود پژوهش های انجام شده در این منطقه، با هدف منشأیابی رسوبات بادی، تحقیق حاضر دیدگاهی متفاوت برای ارزیابی مقادیر و جهت حرکت تپه های ماسه ای به وسیله سنجش تغییرات همدوسی راداری و طبقه بندی شی ءگرا ارائه می دهد. در این تحقیق، ضمن بررسی کتابخانه ای، از روش های دورسنجی و پیمایشی برای دست یابی به اهداف استفاده شده است. نخست داده های راداری 2017 و 2018 برای سنجش تغییر مقادیر همدوسی و شناسایی تپه های فعال و تعیین واحد کاری تحلیل شد. با توجه به پراکنش نامنظم تپه های ماسه ای، واحد کاری به 16 بلوک دارای یک تپه شاهد تقسیم شد. سپس، پردازش تصاویر Bird's eye و Geo eye با هدف استخراج جبهه بادپناه به عنوان محل استقرار تپه ها در سال های 2003 و 2016 به وسیله طبقه بندی شی ءگرا انجام گرفت. سپس، با استفاده از لایه های مستخرج، مقادیر جابه جایی توسط مدل بهینه شده گای استخراج و آزیموت محاسبه شد. یافته ها مقادیر جابه جایی 4/22 متری، با آزیموت 135 درجه را در بازه زمانی سیزده ساله نشان می دهد. اعتبار سنجی یافته ها با خروجی تحلیل آماری جهت باد در همین بازه و مقایسه آن با خروجی پردازش ها بیانگر انتخاب صحیح قطعه شاهد بوده است.
شناسایی مشکلات توسعه گردشگری در مناطق روستایی شهرستان بویراحمد
حوزههای تخصصی:
اولین قدم جهت رسیدن به توسعه ی پایدار روستایی، شناسایی توانمندی های ، موانع و چالشهای آن است.یکی از پتانسیل های موجود درسطوح محلی در مناطق روستایی کشور، ظرفیت های توسعه فعالیت های گردشگری است که از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه یکی از راههای نجات روستاها از فقر، مهاجرت، مشکلات اجتماعی و اقتصادی توسعه گردشگری در مناطق مستعد گردشگری روستایی می باشد. در حال حاضر، صنعت گردشگری یکی از منابع مهم تولید، درآمد، اشتغال و ایجاد زیر ساخت ها برای نیل به توسعه پایدار بشمار می آید. گردشگری روستایی گرایشی نوین در صنعت گردشگری است. مقاله حاضر با هدف شناسایی پتانسیل ها و محدودیت های توسعه گردشگری روستایی وراهبردها و راهکارهایی جهت توسعه گردشگری در مناطق روستایی مشکلات توسعه گردشگری در مناطق روستایی شهرستان بویراحمد ارائه شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی و مطالعات کتابخانه ای است. جامعه آماری را روستاهای دارای پتانسیل گردشگری این شهرستان تشکیل می دهند. نتایج و یافته ها تحقیق نشان می دهد که توان جذب گردشگر مناطق روستاییان شهرستان بسیار بالاست و نیازمند ارایه سیاست های مناسب از سوی سازمان های مجری در جهت رفع محدودیت ها و استفاده از پتانسیل ها و توانمندی های موجود می باشد.
ژئومورفولوژیست ها و کم توجهی به فلسفه علم درژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئومورفولوژیست ها، خواسته یا ناخواسته، عملاً با مسائل فلسفی و روش شناسی سروکار دارند؛ اما ممکن است همیشه، به شکلی صریح و روشن، به آن ها نپردازند. اگرچه شماری از نویسندگان در مقالات و کتاب ها به مسائل فلسفی و روش شناسی پرداخته اند، تا زمانی که به صورت فراگیر در ژئومورفولوژی مطرح نشود، اهمیت و همچنین مشکلات آن مشخص نخواهد نشد. همان طورکه ژئومورفولوژی در ابتدا بر اساس کارهای میدانی که مبنای فلسفه طبیعی بود شکل گرفت و یک بار دیگر ژئومورفولوژیست ها باید به دیدگاه های فلسفی، اهمیت بیشتری بدهند.، بار دیگر باید به دیدگاه های فلسفی اهمیت بیشتری دهد. فقط با نگاه عمیق تر به نگرش ها و دیدگاه ها درباره طبیعت، چشم اندازها، و لندفرم هاست که روش شناسی و فلسفه علم ژئومورفولوژی توسعه می یابد. بدون آگاهی از هستی و معرفت شناسی ژئومورفولوژی، این علم بی معنی خواهد بود. اگرچه از دیدگاه های فلسفی مانند تجربه گرایی در تجزیه و تحلیل لندفرم ها استفاده شده است، به کثرت گرایی در ژئومورفولوژی باید توجه بیشتری شود. در این مقاله، با استفاده از منابع معتبر متعدد، اهمیت توجه به فلسفه علم ژئومورفولوژی به روش تحلیلی نقد و بررسی شده است. چون یکی از چالش های آینده علم ژئومورفولوژی پرداختن بیشتر به استدلال های فلسفی و اندیشمندانه است، ارتباط متقابل بین فلاسفه علم و ژئومورفولوژیست ها می تواند آغاز این راه باشد.
تفکیک نقش عوامل درونی و بیرونی در وردایی دهه ای بارش سالانه ایران زمین طی چهار دهه اخیر (1394-1355)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی سده گذشته، اقلیم به گونه های مختلفی تغییر یافته است. این روند تغییرات احتمالاً برای آینده ادامه خواهد داشت. یکی از جلوه های تغییر اقلیم در وردایی رفتار دهه ای بارش قابل ردیابی است. به منظور ردیابی وردایی بارش ایران طی چهار دهه اخیر (1355-1394) و تفکیک تغییرپذیری متأثر از مختصات (موقعیت) جغرافیایی (طول جغرافیایی و عرض جغرافیایی) و توپوگرافی (ارتفاع، جهت، و میزان شیب دامنه ها)، به عنوان عوامل درونی مؤثر بر بارش، از الگوی رگرسیون خطی چندمتغیره استفاده شد. بدین ترتیب، بارش متأثر از مختصات جغرافیایی- عوامل توپوگرافیک برای هر دهه از میانگین بارش دهه ای تفکیک شد و الگوی مکانی بارش حاصل از عوامل بیرونی اقلیم بارشی به دست آمد. بنابراین، تغییرات دهه به دهه بارش در ارتباط با عوامل بیرونی مورد مداقه قرار گرفت. نتایج نشان داد طی چهار دهه اخیر تأثیر عوامل بیرونی مؤثر بر بارندگی ایران موجب کاهش پهنه های بارشی شده اند؛ به طوری که از اولین دهه مورد بررسی (1355-1364) به سمت دهه انتهایی (1385-1394) سهم عوامل بیرونی در وردایی بارش افزون تر شده است. بعد از دهه دوم تأثیر عوامل بیرونی حتی نسبت به میانگین کل افزایش داشته است؛ به طوری که در دهه اول 4/54 درصد و در دهه آخر نزدیک به 60 درصد از گستره کشور با وردایی بارش حاصل از عوامل بیرونی مواجه بوده است.
پتانسیل یابی منابع آب زیرزمینی با استفاده از رویکرد تلفیقی AHP و Fuzzy Topsis (مطالعه موردی: دشت سیلاخور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
59 - 41
حوزههای تخصصی:
طی چند دهه گذشته، در نتیجه افزایش جمعیت، صنعتی شدن، شهرنشینی و ... تقاضا برای آب افزایش یافته که عمده ی این نیاز با بهره برداری از منابع آب زیرزمینی تأمین گردیده است. از این رو، بایستی عدم قطعیت موجود در تقاضا و تأمین آب را با مدیریت صحیح آب های زیرزمینی، با تعیین مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی به حداقل رساند. در این پژوهش تلاش شده تا با استفاده از روش ترکیبی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس فازی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، نقاط دارای پتانسیل منابع آب زیرزمینی در دشت سیلاخور را تعیین نمود. در این راستا، یازده لایه ی موضوعی شامل لایه های لیتولوژی، بارش، پوشش گیاهی، تراکم و فاصله از گسل، ارتفاع، شیب، دما، کاربری اراضی، تراکم و فاصله از آبراهه براساس پردازش تصاویر ماهواره ای و داده های آماری تهیه و در ایجاد نقشه ی پتانسیل یابی منابع آب زیرزمینی به کار گرفته شد. نقشه ی پتانسیل منابع آب زیرزمینی در پنج طبقه شامل پتانسیل زیاد، خوب، متوسط، کم و خیلی کم پهنه بندی گردید. بر این اساس نقاط دارای پتانسیل زیاد تا متوسط بیشتر در مرکز و جنوب غربی دشت قرار گرفته و منطبق بر نواحی آبرفت های کواترنری و سازندهای سخت کربناته می باشد. اعتبار سنجی توسط تعداد چاه های بهره برداری موجود در منطقه انجام شد که نتایج بدست آمده بیانگر آن است که، استفاده از رویکرد تلفیقی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس فازی در پتانسیل یابی با موقعیت چاه ها همخوانی خوبی دارد، به طوری که حدود 87 % از چاه های بهره برداری در مناطقی با پتانسیل آب زیرزمینی متوسط تا زیاد قرار گرفته است.
مدل سازی مکانی پارامترهای کیفی آب بر اساس سازندهای زمین شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
137 - 117
حوزههای تخصصی:
کشور ایران با متوسط بارندگی سالیانه کمتر از240 میلی متر، جزء مناطق خشک و نیمه خشک جهان است. بدین منظور در این تحقیق با انتخاب حوضه ایزدخواست به عنوان نمونه ای از حوضه های داخلی زاگرس برای بررسی رابطه بین سازندهای زمین شناسی و پارامترهای کیفی آب و مدل سازی مکانی از مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) استفاده شده است که در این مدل از پارامترهای مختلف کیفیت آب (EC، TDS، SAR، CL، Na، K، SO4) به عنوان متغیرهای وابسته و سازندهای زمین شناسی به عنوان متغیر مستقل استفاده شده است. ارزیابی میزان کارایی مدل در حوضه آبریز بر اساس ضریب تعیین (R2) انجام شد که نتایج نشان داد این مدل با قدرت تغییر پذیری مکانی بالا و ضریب تعیین بالاتر از 80/0 تأثیر سازندهای مختلف بر منابع آبی را در نقاط مختلف و مناطق بحرانی با بیش ترین آثار منفی به خوبی مشخص کرده است . در اغلب پارامترهای کیفی مانند سدیم، پتاسیم، کلر و هدایت الکتریکی بیشترین میزان همبستگی مربوط به غرب حوضه می باشد که رسوبات تبخیری موجود در حوضه از جمله گنبد نمکی در این قسمت از مهم ترین سازندهای تغییر کیفیت آب می باشند. همچنین وجود رابطه معنی دار پارامترهای کیفی آب با سطح اساس حوضه یا دریاچه های فصلی، نشان دهنده شسته شدن و حمل این رسوبات به این نقاط توسط آب های جاری می باشد که این سازندها به دلیل سست بودن، خود را به صورت بدلندها و تپه ماهورها در منطقه نشان داده اند.
کاربست روش کیفی Quality برای تحلیل های کیفی سیلاب در آبیاری سیلابی: مطالعه موردی سیلاب های شمال دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
21 - 1
حوزههای تخصصی:
بحران کمبود آب و شوری خاک مشکلات کلیدی هستند که توسعه ی پایدار کشاورزی در مناطق خشک را محدود می کند. ترویج و توسعه استفاده از سیلاب راهکاری مناسب در تأمین آب کشاورزی، مناطق خشک و نیمه خشک است. بررسی آمار و اطلاعات مربوط به شرایط اقلیمی شمال دریاچه ی ارومیه نشان می دهد اقلیم منطقه از نوع نیمه خشک سرد بوده، بارش های شدید، رگبارهای بهاره به همراه دوره های خشک چند ماهه در تابستان حکمفرما است. برآورد نیاز آبی منطقه در فصل کشت و برداشت، اهمیت آبیاری سیلابی و تناسب حجم سیلاب ها را نشان می دهد. از 6300 میلیون مترمکعب بارش منطقه، 5/4 میلیون مترمکعب جریان سیلابی بوده، که 5/2 میلیون مترمکعب آن مربوط به رودخانه های امستجان و انگشتجان است. هدف این پژوهش تحلیل کیفی سیلاب ها، کنترل و استفاده از سیلاب در تأمین آب کشاورزی در دشت های کشاورزی شمال دریاچه ی ارومیه است. جهت اجرای پروژه، نمونه بردارهای سیلاب، همراه اشل های اندازه گیری عمق نصب گردید؛ از سیلاب ها نمونه برداری شده، آزمایشات هیدروشیمیایی انجام شد، به منظور تحلیل داده های کیفی از دیاگرام های هیدروشیمیایی ویلکوکس، استیف و پایپر استفاده شد. نتایج نشان می دهد بیش ترین مقدار هدایت الکتریکی مربوط به نمونه های رودخانه ی انگشتجان، با 487 و470 میکروموهوس برسانتی متر است. تیپ اغلب نمونه های سیلابی بی کربنات و رخساره سدیک-کلسیک است. همچنین سیلاب ها از سختی موقت و یا کربناته برخوردار بوده، به علت دارا بودن مقدار بالای آنیون کربناته در طبقه ی آب های سخت هستند. براساس طبقه بندی ویلکوکس کیفیت آب کشاورزی همه ی نمونه ها در محدوده ی C2S1 قراردارند. آبیاری با این آب برای کلیه ی خاک ها بدون اشکال بوده، خطری ایجاد نمی کند. بنابراین از نظر کشاورزی در محدوده ی آب های خوب هستند.
پیش بینی بار رسوبی معلق بر مبنای پارامترهای فیزیوگرافی حوضه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
21 - 1
حوزههای تخصصی:
بار رسوبی معلق یکی از مهم ترین عناصر رودخانه ای است که علاوه بر تاثیر بر کیفیت آب، نقش موثری در مدیریت منابع آبی و سازه های احداثی بر روی این منابع دارد. پارامترهای فیزیوگرافی که بیانگر ویژگی های فیزیکی حوضه آبریز هستند می تواند به عنوان یک فاکتور تعیین کننده در میزان رسوب زایی حوضه آبریز مطرح گردد. روش های متعددی به منظور برآورد بار معلق رودخانه ها وجود دارد. از جمله این روش ها استفاده از مدل های داده کاوی می باشد که در حل مسایل هیدرولوژی رسوب بسیار پرکاربرد می باشد. لذا در این پژوهش با تلفیق مدل های داده کاوی و پارامترهای فیزیوگرافی، بار رسوب 30 حوضه آبریز در استان لرستان با دوره آماری 33 ساله برآورد گردید. به منظور بررسی اثر شاخص های مختلف فیزیوگرافی بر میزان برآورد رسوب در گام نخست دبی جریان به عنوان تنها ورودی مدل ها و در گام بعدی شاخص های مختلف فیزیوگرافی حوضه به عنوان ورودی های مدل های مختلف داده کاوی انتخاب گردید. در این مطالعه از پنج مدل داده کاوی از جمله شبکه عصبی مصنوعی، ماشین بردار پشتیبان تکاملی، درخت تصمیم، فرآیند گوسی و رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد تمامی مدل ها از دقت قابل قبولی برخوردار بودند. در هر دو مجموعه داده، مدل ماشین بردار پشتیبان تکاملی دارای بهترین دقت بود. با به کارگیری شاخص های مورد اشاره دقت در تمامی مدل ها افزایش یافت به طوریکه در مدل ماشین بردار پشتیبان تکاملی میزان میانگین مربعات خطا از 74/6 به 3 کاهش یافت و ضریب همبستگی از 994/0 به 999/0 افزایش یافت. وزن دهی پارامترها نیز نشان داد که بیشترین وکمترین وزن به ترتیب مزبوط به شاخص زبری و نسبت کشیدگی بوده است.
ارزیابی مدل های هیبریدی فراکاوشی در شبیه سازی جریان رودخانه ها :مطالعه موردی: رودخانه کشکان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
86 - 69
حوزههای تخصصی:
امروزه مدل های هیبریدی هوش مصنوعی به عنوان یک روش مناسب برای شبیه سازی پدیده های هیدرولوژیکی از جمله برآورد کمی جریان رودخانه ها مطرح است. بدین منظور جهت برآورد میزان آبدهی رودخانه ها رویکردهای متنوعی در هیدرولوژی وجود دارد که مدل های هوش مصنوعی از مهم ترین آن ها می باشد. بنابراین در این پژوهش عملکرد مدل های رگرسیون بردار پشتیبان_ موجک، رگرسیون بردار پشتیبان_گرگ خاکستری و رگرسیون بردار پشتیبان_خفاش جهت شبیه سازی دبی رودخانه کشکان واقع در استان لرستان طی دوره ی آماری 1399-1389 در مقیاس زمانی روزانه ی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. معیارهای ضریب همبستگی، ریشه ی میانگین مربعات خطا و میانگین قدر مطلق خطا و بایاس برای ارزیابی و عملکرد مدل ها انتخاب شد. نتایج نشان داد الگوهای ترکیبی نتایج قابل قبولی در شبیه سازی دبی رودخانه دارند. مقایسه ی مدل ها نیز نشان داد مدل رگرسیون بردار پشتیبان-موجک در مرحله ی صحت سنجی مقادیر 960/0R2=، 045/0RMSE=، 024/0MAE =، 968/0NS= و001/0BIAS= در پیش بینی جریان روزانه ی رودخانه از خود نشان داده است. در مجموع نتایج نشان داد استفاده از مدل هیبریدی رگرسیون بردار پشتیبان-موجک می تواند در زمینه ی پیش بینی دبی روزانه مفید باشد.
تحلیل هیدرودینامیک دریا و مورفولوژی ساحلی در ارتباط با تغییرات گستره جنگل های مانگرو (مطالعه موردی: غرب تنگه هرمز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تغییرات جنگل های مانگرو و ارتباط این تغییرات با هیدرودینامیک دریا و مورفولوژی ساحلی در فاصله بین جزیره قشم و از رود مهران تا بندر پل طی بازه زمانی 47 ساله می باشد. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و انجام پیش-پردازش ها و طبقه بندی آن ها به روش های SVM، MLC و ANN و ارزیابی دقت نقشه ها روش SVM با کسب بالاترین درصد دقت با ضریب کاپا 97/0 و صحت کلی 98، برای تهیه نقشه طبقه بندی تمام تصاویر انتخاب شد. نقشه ها برای سال های 1972، 1987، 2002 و 2019 با صحت کلی برابر با 40/92، 40/92، 62/96 و 98 و همچنین ضریب کاپا نیز به ترتیب 89/0، 90/0، 95/0 و 97/0 برآورد شدند. نتایج نشان می دهد که از سال های 1972 تا 1987 این جنگل ها روند کاهشی داشته اما پس از این دوره گسترش آنها آغاز شده است. این مناطق شامل، جنگل های مانگرو مردو، خور موریز دراز، خور هفت برم، جنگل های مانگرو در جنوب بندر لافت، همچنین جنگل های مانگرو بین اسکله طبل، ملکی و گورزین می شوند. با مقایسه نتایج حاصل از روند افزایشی و کاهشی جنگل های مانگرو با منحنی های منطبق با متوسط میزان جزر و مد و ویژگی های مورفولوژیک منطقه این نتیجه به دست می آید که محدوده مورد مطالعه از بابت ویژگی های هیدرودینامیک دریا، مانند متوسط دامنه جزرومد و گستردگی پهنه جزرو مدی، ارتفاع امواج و مورفولوژی ساحلی مانند شیب و داده های رسوبی و آب ورودی رودخانه مهران، پتاسیل بالاتری برای توسعه هر چه بیشتر جنگل های مانگرو دارد.