فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار در صورتی تحقق می یابد که همپوشی بین لایههای اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد گردد. هدف از این تحقیق تعیین معیارها و نشانگر های پایداری و ارزیابی و اندازهگیری پایداری می باشد. جهت ارزیابی پایداری در حوزه آبخیز زیدشتیک از رویکرد بومسازگان استفاده شده است که در پی حفظ تعادل بین سه مقوله اقتصادی، اجتماعی و اکوسیستم است. متغیرهای انتخابی با روش های معمول و رایج ارزیابی شدند و مقدار آن ها به دست آمد. جهت ارزیابی پایداری از دستورالعمل پایش و ارزشیابی طرح های مدیریت منابع طبیعی و آبخیزداری استفاده شد. در حالت کلی در بخش بومسازگان مرتعی 3 معیار، 9 نشانگر و 14 متغیر انتخاب و اندازهگیری شدند. در بخش بومسازگان مسائل اقتصادی و اجتماعی 5 معیار و 16 نشانگر انتخاب و اندازهگیری شدند. امتیاز نهایی برای بومسازگان مرتع 45 شد که آن را در طبقه متوسط قرار می دهد و امتیاز نهایی برای بخش مسائل اقتصادی و اجتماعی 32 شد که با توجه به 16 متغیر انتخابی عدد دو به دست می آید، که آن را در طبقه متوسط قرار می دهد. در نهایت، با توجه به جمع کل امتیازات حوزه آبخیز با استفاده از ماتریس برآورد امتیازات و جدول ارزشیابی حوزه آبخیز، زیدشت به لحاظ پایداری وضعیت ضعیفی دارد.
شناسایی الگوهای گردشی ایجادکننده ی سیلاب در جنوب غرب ایران مورد: حوضه ی مُند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی رابطه ی الگوهای گردشی با سیلاب در جنوب غرب ایران می باشد. برای این منظور داده های رواناب روزانه 12 ایستگاه آب سنجی حوضه ی مُند به عنوان حوضه ی نمونه تهیه و رواناب پایه آن به روش دستی جدا شده است. حوضه ی مُند یکی از زیرحوضه های حوضه ی آبریز خلیج فارس می باشد که با مساحت تقریبی 47000 کیلومتر مربع بخش های عمده از استان فارس و بوشهر را پوشش می دهد.
داده های ایستگاه های منتخب دوره ی آماری از سال آبی 1341-1340 تا 1379-1378 را شامل می گردند. برای تحلیل همدید رابطه ی الگوهای گردشی با سیلاب، روش همدید گردشی به محیطی انتخاب شده است. برای این منظور از الگوهای گردشی تراز 500 هکتوپاسکال تهیه شده توسط مسعودیان استفاده شده است.
نتایج این پژوهش نشان داد ارتباط معنی داری بین الگوهای گردشی تراز 500 هکتوپاسکال منطقه ی خاورمیانه با میانگین درصد روزانه سیلاب در حوضه ی مُند وجود دارد. بطوری که در تمام ایستگاه های منتخب الگوی گردشی شماره ی 2 (فرود دریای سیاه) با 70/35 درصد، الگوی گردشی شماره 7 (فرود سوریه) با 14/29 و الگوی گردشی شماره 1 (فرود شرق مدیترانه) با 24/25 درصد بیشترین درصد رابطه را با سیلاب های حوضه داشته اند.
نقشه روز نماینده الگوی شماره 2 یک فراز بر روی اروپا و یک فرود برروی دریای سیاه را نمایش می دهد. مهمترین پدیده همدید بر روی نقشه روز نماینده الگوی گردشی شماره 7، فرودی است که از روسیه شروع و تا سوریه ادامه می یابد. الگوی گردشی شماره 1 نیز شامل یک فرود عمیق بر روی شرق دریای مدیترانه می باشد.
تحلیل روند موسم های خشک و تر در شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سامانه ی اقلیم، مجموعه ای چند بُعدی، درهم تنیده و پویاست. این ویژگی ها موجب می شود که هم عوامل تغییرزا و هم نتایج تغییر، حاوی تنوع زمانی – مکانی باشد. یکی از ویژگی های اقلیمی که بدین لحاظ قابل تأمل است، تداوم موسم های خشک و مرطوب است. تداوم موسم های خشک و مرطوب به لحاظ شدت و فراوانی رویدادهای بارشی از اهمیّت شایان توجهی برخوردارند. این ویژگی ها به دلیل این که مشخصات اقلیم بارشی را منعکس نموده و نیز به لحاظ این که بر فراسنج های دیگر اقلیمی تأثیر می نهند، نظر بسیاری اقلیم شناسان را به خود جلب نموده است.
در تحقیق حاضر با استفاده از مشاهدات بارش روزانه ی شهر زنجان طیّ دوره ی آماری 2006-1961 و بر اساس روش های ناپارامتری، روند بیشینه، متوسط و تداوم موسم های خشک و تر برای هرسال برآورد گردید. نتایج تحقیق نشان داد که نمایه های مورد بررسی در هیچ یک از مقیاس های زمانی سالانه و ماهانه حاوی روند معنی داری نبوده است. مقدار بارش های کم حاوی روند کاهشی معنی دار بوده اند و با توجه به فقدان روند در دفعات وقوع، دفعات این بارش ها و به تبع آن موسم های تر و خشک ثابت بوده است. بر اساس یافته های تحقیق معلوم شد که چهار ماه سال (جون، جولای، آگوست و سپتامبر) فاقد بارش هستند. بارش های احتمالی در این چهار ماه، حاصل رویدادهای محلی- تصادفی و نامنظم می باشد. از این رو چهار ماه یاد شده به عنوان فصل خشک زنجان به شمار می آید. بیشترین دفعات وقوع بارش مربوط به ماه های آوریل و می است. بدین ترتیب پرباران ترین فصل را می توان فصل بهار دانست.
بررسی و تبیین فرایند انتخاب نماگرهای سنجش و ارزیابی پایداری سکونتگاه های روستایی حوزه ی کلان شهری با تأکید بر کلان شهر تهران*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه رویکرد توسعه ی پایدار به عنوان چارچوبی برای تحلیل پایداری نظام سکونتگاههای انسانی به طور عام و سکونتگاههای روستایی به طور خاص از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است. اما به دلیل نسبی بودن مفهوم پایداری درشرایط متفاوت مکانی- زمانی، پیچیدگی های چشمگیری نیز فراروی پژوهشگران است و به همین دلیل تحلیل پایداری در شرایط متفاوت مستلزم در دسترس بودن نماگرهای مشخصی است که در انطباق کامل با واقعیات موضوع مورد نظر بوده و نیز امکان شناخت کامل ویژگی های جامعه ی مورد مطالعه را فراهم نماید تا به گونهای مناسب راهکارهای پایدارسازی نیز مشخص گردند.
حوزه های کلان شهری از جمله حوزه هایی است که به واسطه ی نظام متفاوت روابط مختلف سکونتگاهی و حضور و جریان نیروهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نشات گرفته از قطب کلان شهری، سیمایی متفاوت را به کانون های روستایی خود بخشیده است به گونهای که متأثر از این نیروها و فرایندهای اثرگذار، سکونتگاه های روستایی آن از ویژگی های اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی متفاوتی با سایر حوزههای روستایی برخوردارند و نماگرهای معمول و مرسوم قابلیت ارزیابی تمام واقعیات و نیروها و روندهای اثرگذار و اثرپذیر منحصربه فرد را در حوزه های کلان شهری ندارند؛ به همین دلیل، سنجش و ارزیابی پایداری در چنین فضایی مستلزم تدوین یک روششناسی خاص و بستههای نماگر ویژه میباشد. این پژوهش با چنین رویکردی به دنبال تدوین و بومیسازی مجموعهای از نماگرهای سنجش و ارزیابی پایداری در ابعاد مختلف برای سکونتگاههای روستایی واقع در حوزه ی کلان شهر تهران است. روششناسی انجام این پژوهش مبتنی بر روش های تحلیلی- توصیفی و پیمایشی است.
این پژوهش ضمن معرفی یک چارچوب روششناختی نوین با استفاده از نظرسنجی از نخبگان علمی، تعداد 64 نماگر (از بین تعداد 206 نماگر) مشتمل بر 15 نماگر محیطی- اکولوژیک، 21 نماگر اجتماعی- فرهنگی، 15 نماگر اقتصادی و 13 نماگر کالبدی- زیرساختی را برای سنجش و ارزیابی پایداری روستاهای حوزه ی کلان شهری انتخاب کرده است که استفاده از آن ها امکان یک بررسی واقعیتگرا و تحلیل شرایط پایداری در سکونتگاه های روستایی محدوده های کلان شهری را فراهم می نماید. نتایج این پژوهش همچنین نشان می دهد که در ارتباط با تحلیل متوسط ارزش نماگرهای انتخاب شده نماگرهای اجتماعی- فرهنگی با 92/7 امتیاز در مقایسه با سایر نماگرها از اعتبار بیشتری در تحلیل پایداری برخوردارند. نماگرهای اقتصادی با 8/7 امتیاز، طبیعی با 34/7 امتیاز و نماگرهای کالبدی- زیرساختی نیز با 32/7 امتیاز در رتبه های بعدی قرار دارند.
مدلسازی سری های زمانی پدیده گردوغبار شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«گردوغبار» یکی از پدیده های جوی است که پیامدهای ناگوار زیست محیطی به دنبال دارد. اهواز در استان خوزستان از جمله شهرهایی است که از گردوغبار در رنج است. در این پژوهش پس از تعیین نرمال نبودن روزهای همراه با گردوغبار، با استفاده از روشهای ناپارامتریک به مدلسازی تغییرات و برآورد سریهای زمانی روزهای گردوغباری شهر اهواز در دوره آماری (2005-1951) پرداخته شد. چگونگی روند روزهای گردوغباری به کمک روشهای مقایسه میانگین دو نیمه دوره آماری، روش من کندال و Sen’s تحلیل شد. پس از تعیین روند در مقیاس ماهانه، فصلی و سالانه، معادله شیب روند گردوغبار تعیین شد و سرانجام وقوع آن برای سال 2015 برآرود گردید. نتایج نشان داد که بیشینه روزهای گردوغباری در دوره گرم سال رخ می دهد. همچنین فراوانی گردوغبار به لحاظ سریهای زمانی، در نیمه دوم دوره آماری نسبت به دوره اول افزایش چشمگیری (دو برابر) داشته است. بطورکلی، به غیر از ژانویه، روند افزایشی گردوغبار در همه ماهها، فصول و در مقیاس سالانه در سطح 95 تا 99 درصد معنادار بود.
نقش مؤلفه های ژئومورفولوژی در تشکیل و تغذیه سفره آب زیرزمینی مطالعه موردی: دشت ذهاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به دو روش استنباطی- تحلیلی و وزنی، رابطه بین مولفه های ژئومرفولوژی با منبع آب زیرزمینی دشت ذهاب واقع در مغرب استان کرمانشاه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در روش اول، با استفاده از داده های چاه های اکتشافی و پیزومتری، تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت ذهاب با عناصر ژئومورفولوژی این دشت مورد ارزیابی مقایسه ای قرار گرفته است و در روش دوم نیز با استفاده از تلفیق 7 متغیر: شیب، زمین شناسی، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، هیپسومتری، بارش و تراکم زهکش در محیط GIS، مبادرت به پهنه بندی حوضه به واحد های هیدروژئومورفولوژی گردید. نتایج حاصل از هر دو روش بیانگر رابطه معنی دار بین عناصر ژئومورفولوژی و منبع آب زیر زمینی در دشت ذهاب می باشد. در واقع این بررسی نشان داده است که هرچند دشت ناودیسی انباشته از مواد رسوبی جوان زمینه تشکیل سفره آب زیرزمینی در دشت ذهاب را فراهم آورده است، اما نقش اصلی در تغذیه این منبع را مخروط افکنه های حاشیه شرقی دشت ذهاب و بستر سیلابی رود جگیران بعهده دارند. این عوارض علاوه بر نفوذ مستقیم 112/5 میلیون متر مکعب آب برگشتی کشاورزی و 147/4 میلیون متر مکعب آب باران (البته با مشارکت رسوبات سطح دشت)، موجب نفوذ 570/7 میلیون متر مکعب آب از جریان سطحی نیز می شوند. تقسیم بندی حوضه دشت ذهاب نیز نشان داده است که از نظر هیدرو-ژئومورفولوژی، دشت تراکمی با رسوبات آبرفتی و مخروط افکنه ای بیشترین نقش در نفوذ آب به داخل زمین را دارند. دشت های فرسایشی(گلاسی) پوشیده از مواد دامنه ای از این لحاظ در درجه دوم و دامنه های نامنظم با مواد واریزه ای در درجه سوم اهمیت قراردارند. نقش اراضی بد لندی در تغذیه دشت نیز غیر مستقیم است. اراضی بد لندی آب حاصل از بارش را به جریان سطحی تبدیل می کنند و این آبها نیز توسط رودخانه جگیران به روی مخروط افکنه حاشیه شرق دشت ذهاب زهکشی شده و در آنجا نفوذ داده می شوند.
تعیین مدل مناسب برای برآورد رسوبدهی با استفاده از روش های آماری مطالعه موردی؛ حوزه آبخیز بابلرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، 10 مدل PSIAC، MPSIAC، EPM، Fournier، Douglas، Musgrave، Stehlik، Kirkby، Geomorphology و Hydrophysical با هدف تعیین مناسبترین مدل برای برآورد فرسایش و رسوب در حوزه آبخیز بابلرود مازندران مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور ارزیابی مدلهای مورد استفاده و تعیین مدل مناسب، از دادههای مشاهدهای و اندازهگیری شده رسوب (آمار 43 ساله ایستگاه قران تالار) استفاده گردید. روشهای آماری مورد استفاده در این تحقیق جهت ارزیابی نتایج، شامل آزمون t جفتی، ضریب همبستگی (R)، اختلاف نسبی، BIAS، RE و RMSEمیباشد. نتایج نشان داد که در سطح اطمینان 95%، اختلاف معنیداری بین دادههای مشاهدهای و نتایج مدل MPSIAC وجود نداشته و همچنین مدل مذکور با مقادیر اختلاف نسبی، BIAS، RE و RMSEبه ترتیب93/7، 013/0، 35/7 و 63/8، باضریب همبستگی 86/0 مناسبترین مدل برای برآورد رسوبدهی در حوزه آبخیز بابلرود شناخته شد. پس از مدل MPSIAC، مدل Geomorphologyبا مقادیر اختلاف نسبی، ضریب همبستگی، BIAS، RE و RMSEبه ترتیب98/10، 78/0، 02/0، 34/12 و 95/11 و نیز عدم اختلاف معنیدار در سطح اطمینان 95%، مدلی مناسب تشخیص داده شد.
آشکارسازی تغییرات الگوی مکانی رودخانه هیرمند و تحلیل مورفولوژیکی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیرمند نام رودخانه ای حیات آفرین برای یکی از کانون های جمعیتی در گوشه شرقی کشور است که در منتهی الیه خود بخشی از مرز مشترک ایران و افغانستان را به طول 30 کیلومتر تشکیل می دهد. خشکسالی های پیاپی و زیرساخت های خاص مورفولوژیکی، بستر مناسبی برای تغییرپذیری در الگوی هندسی و استقرار فضایی مجرا و مسیر اصلی این رودخانه فراهم کرده است. درک و استخراج این تغییرات و معرفی ویژگی های مورفولوژیک آن، به سبب فراهم آوری تغییر در حدود مرزی و چالش در الگوی بهره برداری مشترک از آب آن، موضوع مهم و مورد توجه پژوهش حاضر است. برای این امر، الگوی تغییرات مکانی رودخانه در نیم قرن گذشته (1344-1390)، از طریق تحلیل تصاویر سنجش از دوری دو زمانه مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا، طول رودخانه با توجه به الگوی امروزی آن به 13 مقطع فضایی تقسیم و تغییرات هندسی رودخانه برپایه نقشه های بُرداری مستخرج از تصاویر مقدم و مؤخر در هر یک از این مقاطع، به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها بیانگر رخداد تغییر در الگوی هندسی اغلب بخش های رودخانه است؛ به طوری که در تمامی مقاطع مورد بررسی، محور رودخانه تغییرپذیری بین حداقل 5 تا حداکثر 31 درجه را تحمل کرده است. تغییر در الگوی فضایی رودخانه نیز به دنبال تغییر در الگوی هندسی آن شکل گرفته، به طوری که سطح اشغال آن 5/31 درصد افزایش یافته و از رقم 9/1میلیون مترمربع در سال 1344، به بیش از 5/2 میلیون مترمربع در سال 1390 رسیده است . همچنین یافته های پژوهش نشان داد، به سبب تغییر در الگوی فضایی رودخانه، مقادیر مشخصی از اراضی کشور در نوار مرزی واگذار و به طور متقابل، از اراضی همسایه به خاک کشور الحاق شده است. یافته های پژوهش درخصوص عوامل ایجابی تغییر در الگوی فضایی و هندسی رودخانه، علاوه بر تأیید و تأکید بر عوامل ثابت محیطی، مسئله خشکسالی های پی درپی و انسداد بستر توسط ماسه های انباشته شده (حاصل از عمل باد) را عامل محوری و مؤثر این تغییرات می داند.
روش برآورد ارتفاع خط برف مرز دائمی ایران و مقایسه آن با روش رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های متداول تعیین ارتفاع برف مرز دائمی کواترنر در بین محققین یخچالی ایران، روش رایت است. در این روش، پس از تشخیص تعداد و ارتفاع سیرک های یخچالی به کمک نقشه های توپوگرافی 50000/1 و محاسبه ی درصد تجمعی پراکندگی سیرک ها در ارتفاعات مختلف، ارتفاعی که 60 درصد از سیرک ها بالاتر از آن هستند را به عنوان ارتفاع برف مرز دائمی و دمای صفر درجه سانتیگراد دوران یخچالی را به آن نسبت می دهند. این روش هر چند بسیار مطلوب و کاربردی است، ولی معمولاً تشخیص تعداد سیرک های یخچالی بر روی نقشه ی توپوگرافی و تعیین یک نقطه برای برآورد ارتفاع سیرک، به طرز تفکر و دقت محقق بستگی دارد. در این مقاله سعی شده است با استفاده از متغیرهای مؤثر بر ارتفاع برف مرز دائمی، مثل؛ عرض جغرافیایی، دما، مقدار و جهت شیب سطوح ارضی در ایستگاه های تابش سنج کشور، روابطی ارائه داد تا به کمک آن ها بتوان ارتفاع برف مرز دائمی را برآورد نمود. با توجه به اینکه مقدار انرژی دریافتی از خورشید در صورت مسطح بودن زمین تغییرات زیادی ندارد از 16 ایستگاه اقلیمی برای کل ایران استفاده شده است. در صورتی که جهت و مقدار شیب به عنوان مهمترین پارامترهای اثر گذار در زاویه ارتفاع خورشیدی و در نتیجه انرژی دریافتی از خورشید، تغییرات زیادی دارد، سعی شده از روابطی استفاده کرد که بتوان بوسیله آن ها دما را با توجه به تغییر زاویه ارتفاع خورشید در جهات و شیب های مختلف برآورد نمود و سپس با استفاده از وضعیت دمایی و زاویه ارتفاع خورشید در ایستگاه ها و تغییرات زاویه ارتفاع خورشیدی در سطوح شیب دار با جهت های مختلف و دماهای حاصله رابط برقرار نمود و از این روابط برای برآورد ارتفاع برف مرز دائمی یا خط تعادل آب و یخ استفاده نمود. نتایج اولیه بیانگر این است که در روش ارائه شده فقط با استفاده از عرض جغرافیایی محل و جهت و مقدار شیب و طول جغرافیایی (برای تشخیص ایستگاه اقلیمی منطقه) براحتی می توان مقدار ارتفاع برف مرز دائمی را برآورد نمود و دیگر به روش های طولانی رایت و نقشه های توپوگرافی نیازی نیست.
توصیف ساختار مکانی بارش سالانه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل عمیق، پیچیده و مداوم بارش با سایر عناصر و عوامل اقلیمی سبب تغییر و تنوع این عنصر در بُعد زمان و مکان و نیز جلب توجه و هدایت مطالعات اقلیم شناسان و حتی علوم مرتبط با اقلیم شناسی شده است. یکی از رویکردهای مطالعاتی، توصیف تنوع مکانی بارش براساس آماره های مکانی است. بدین دلیل نیاز شناخت مبادی و مبانی این قبیل مطالعات از ضرورت های اولین در اقلیم شناسی است. در مطالعه حاضر هدف بر این است که ضمن معرفی مبانی آمار مکانی، با استفاده از روش های آماری، رفتار عمومی بارش ایران زمین در امتداد مکان ارائه گردد. دراین راستا از داده های بارش روزانه 1437 ایستگاه همدید ، اقلیم شناسی و باران سنجی از 1/1/1340 تا 11/10/1383 استفاده شده است. در ابتدا براساس روش کریجینگ پراکندگی مکانی بارش مورد بحث قرار گرفت. سپس سه مشخصه اندازه های توزیع مکانی، همبستگی مکانی و مدل سازی رگرسیونی در معرض توجه قرار گرفت. نتایج نشان داد که مرکز ثقل(گرانیگاه) بارش های سالانه در مختصات شمالی و شرقی رخ می دهد. تغییرات مکانی این مرکز ثقل در مسیر سامانه های عمده بارش ایران زمین است. ناپایستگی مکانی مرکز ثقل در راستای محور شمال غرب جنوب شرق و گویای جابه جایی بیش تر این مرکز در امتداد مذکور است. همبستگی مکانی گویای رابطه مکانی در شعاع حدود 12 کیلومتری است. مدل برازنده بر داده های مکانی گویای بزرگی اثر شیب و جهت گیری آن بر میزان بارش است.
تحلیل رفتار زمانی- مکانی پرفشار سیبری در سطح1000 هکتوپاسکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، رفتار زمانی- مکانی پرفشار سیبری(SH) در سطح1000 هکتوپاسکال با استفاده از داده های روزانه ارتفاع ژئوپتانسیل ساعتGMT 12پایگاه داده (NCEP/NCAR) و با تفکیک مکانی 5/2×5/2 درجه قوسی در یک دوره زمانی 55 ساله شامل 20089 روز از اول ژانویه سال 1951(یازدهم دی ماه 1329) تا 31 دسامبر سال 2005 (دهم دی ماه 1384) بررسی شد. اعمال تحلیل خوشه ای پایگانی انباشتی به روش ادغام «وارد» بر روی مقادیر میانگین ارتفاع ژئوپتانسیل شش آرایش گردشی اصلی را در قالب دوره های سرد و گرم در این تراز جوی آشکار ساخت. بر اساس این تحلیل آماری مشخص شد که تنها در آرایش گردشی سرد(2-1) و پیش دوره سرد(2-1-1)، زبانه های غربی سامانه سیبری از روی بخش های شمالی و شمال شرقی ایران عبور می کند.آرایش گردشی1-1 که منطبق بر دوره سرد سال است؛ در مجموع، اوج کنش پرفشار سیبری را آشکار می سازد. تحلیل نگاره مربوط به آرایش گردشی دوره سرد نیز نشان داد که آرایش مکانی پرفشار سیبری از یک سو به آرایش کم فشارهای جنب قطبی و از دیگر سو به فلات تبت و پامیر بستگی دارد. بر این اساس، نقش پرفشار سیبری در اقلیم ایران در دوره سرد سال نه به ش دت این سامانه بلکه ب ه شدت کم فشار جنب قطبی و ب ه تبع آن ران ده شدن پرفشار سیبری و زبانه های آن ب ه درون ایران بستگی دارد. به منظور تحلیل رفتار زمانی پرفشار سیبری نیز با انتخاب چارچوب پوش مناسب، میانگین ارتفاع ژئوپتانسیل تراز جوی 1000 هکتوپاسکال برای هر یک از روزهای تقویم خورشیدی1383-1330 محاسبه و استانداردسازی شد. بدین ترتیب، آرایه ای به ابعاد 1×19724 تحت عنوان شاخص استانداردشده شدت پرفشار سیبری(SSHI) بدست آمد که شامل ناهنجاری های فاز مثبت(نمود پرفشار سیبری) و منفی(نبود پرفشار سیبری) در هر روز بود. تحلیل سریهای زمانی شاخص مزبور آشکار ساخت که شاخص مزبور سرشتی دو وضعیتی دارد. مقایسه فراوانی روزهای رخداد فاز مثبت با فراوانی روزهای رویداد فاز منفی در تراز مورد بررسی نیز نشان داد که در طی نیم سده گذشته روزهای حضور قوی پرفشار سیبری به مراتب بیش از روزهای نبود این سامانه بوده است.
ارزیابی تاثیرعوامل ژئومورفولوژی در توسعه شهر نشینی شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کشور ما ایران نیز اکثر شهرها بر روی اشکال تراکمی ناشی از فعالیت آب مانند مخروطه افکنه ها دشت ها و دلتاها واقع شده اند و تا کنون مطالعات زیادی در مورد عوامل ژئومورفولوژی تهدید کننده و پتانسیل توسعه آنها انجام گرفته است اما در مورد روستاها و شهرهای واقع بر روی عوارض ژئومورفولوژی یخچالی کمتر مطالعه ای صورت گرفته است. کانون های مدنی شهری گرم وسرد در ایران علی رغم وجوه تشابه ازنظر هویت فرهنگی وهنری تفاوت های بنیادی با یکدیگر داشته واز پایداری برابری برخودار نیستند .کانون های مدنی روستائی در ایران بویژه ایران مرکزی از خط تعادل آب ویخ دردرجه اول ودرمراتب بعدی از سطوح محدب رسوبی و خطواره های گسلی دردوره کوارترنر تبعیت می کنند. بررسی نقشه های توپوگرافی شهرستان سنندج نشان می دهد این منطقه نیز جزء کانون های سرد مدنی است که توسعه شهرنشینی چندانی نداشته است البته تغییرات اقلیمی هم بی تاثیر نبوده است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از رابطه همبستگی بین ایستگاههای داخل وخارج از منطقه وآنالیز کردن آنها در محیط نرم افزار GIS نقشه های همدمای گذشته وحال شهرستان شهرستان سنندج ترسیم وسپس به روش رایت خط برف دائمی محاسبه گردید . در مرحله بعد در نرم افزار Surferهمبستگی بین ارتفاع وافت آدیاباتیک محاسبه شده است.در نهایت رابطه بین خط برف دائمی وپراکندگی روستاها بر روی نقشه توپوگرافی بررسی شده است.نتایج ای پژوهش نشان داده که زبانه های یخچالی در سنندج تا ارتفاع 2000 هم پائین آمده اند. این جابجائی ها در طول مسیر یخچالها دارای آثار متعددیست که خود بیانگر حدوث دوره های برودتی متعدد در دوران چهارم بوده است.فرم خطوط منحنی ها ی میزان به صورت سینوس های بلند در نقشه ها ی توپوگرافی منطقه، نشان دهنده عملکرد یخچال ها درمنطقه است. این سطوح بیشتر به واسطه حرکت ورقه های یخی همراه با زبانه های یخچالی کوهستانی ایجاد شده اند. تعیین خط برف دائمی در دوره یخچالی که به روش رایت ، نشان می هد که دمای متوسط سالانه صفر درجه سانتی گراد در ارتفاع2000 متری منطقه قرار می گرفته است.وجود99 سیرک بزرگ و کوچک نیز موید آن است که در دوران سرد یخچالی سیرک ها به عنوان یکی ازمنابع تغذیه کننده بسیار غنی برای تشکیل یک پوشش یخی در منطقه به شمار می رفته اند. نحوه توزیع فضایی روستاهای شهرستان سنندج دقیقاَ از حرکت وشکل زایی زبانه های یخچالی پیروی می کند و وجود تپه های باستانی عملکرد یخچال ها را تایید می کند..
پهنه بندی خطر سیلاب شهر کرج با استفاده از منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه، خطر سیلاب(سیل خیزی و سیل گیری) در محدوده شهر کرج و نواحی پیرامون آن، با استفاده از منطق فازی با درجات مختلف معین شده است. در پهنه بندی سیلاب از لایه های شیب، خاک، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، انحنای طولی(تغییرات شیب در امتداد جریان)، انحنای عرضی(واگرایی و همگرایی جریان)، بارش، تراکم زهکشی، فاصله از رود و زمین شناسی استفاده شده است. سپس به هر یک از لایه ها با توجه به نوع روابط شان با پدیده سیل خیزی و سیل گیری و بر اساس توابع تعیین شده، مقدار عضویت تعیین و وارد مدل گردیدند. نتایج این تحقیق نشان داد مدل فازی با وجود پیچیدگی هایی که دارد، دارای مزایای بسیاری در مطالعه پدیده های مختلف مرتبط با سطح زمین است. با توجه به نقشه نهایی بدست آمده، در سیل خیزی پهنه های با خطر بسیار زیاد در بخش شمالی، شمال شرقی و شرقی منطقه مورد مطالعه واقع گردیده اند. نواحی با خطر کم نیز اغلب در دشت ها، دره ها و خط القعرها که شیب کمتری دارند، واقع گردیده اند. با توجه به نقشه نهایی بدست آمده سطوح سیل گیر با خطر بسیار زیاد اغلب در قسمت های جنوب غربی و جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه واقع شده اند. پهنه های با خطر زیاد نیز اغلب در قسمت های مرکزی و غربی قرار دارند.
مقایسه مدل ارزیابی اراضی ایرانی فائو و مدل پارامتریک ژئومورفولوژیکی برای تعیین قابلیت اراضی برای کشت آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتخاب نوع استفاده از اراضی، همواره بخشی از سیر تکاملی جوامع انسانی را تشکیل داده است. بدین معنا که با تکامل تدریجی جوامع انسانی، در نوع نیازهای آنها نیز تغییر ایجاد شده است و درنتیجه جوامع مختلف، به لزوم تغییر در نحوه استفاده از اراضی پی برده اند. بر این اساس مدل ها و روش های متعددی برای تعیین قابلیت اراضی در دنیا ابداع شد که از لحاظ شاخص ها و داده های به کار رفته متفاوت هستند. هدف از این مطالعه، تعیین قابلیت کیفی کشت آبی اراضی منطقه هرمزآباد بر مبنای دو روش طبقه بندی اراضی چند منظوره فائو (FAO) و روش پارامتریک مبتنی بر شاخص های ژئومورفولوژیکی بر پایه مدل فرآیند تحلیل سلسله مراتبی است؛ و در نهایت پیشنهاد مدل مناسب و مقرون به صرفه چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ زمانی برای مناطق مشابه می باشد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نقشه های خروجی از دو مدل دارای 86 درصد همپوشانی در کلاس های محدودیت مشابه می باشند. با توجه به اینکه مدل فائو چه از نظر زمان و چه از نظر اقتصادی هزینه های بالایی را برای تعیین قابلیت ایجاد می کند، می توان از مدل پارامتریک با توجه به سهولت انجام کار با آن برای مناطق مشابه اقدام به تعیین قابلیت اراضی نمود.
بررسی نسبت تحویل رسوب (SDR) در حوضه رودخانه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو، تحلیل علمی و تکنیکی از بررسی مدل های موجود و نتایج حاصل از آن در تعیین متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت برای حوضه های متوسط مقیاس، واقع در حوضه رودخانه جاجرود به منظور تعیین مناسب ترین مدل برای برآورد نسبت تحویل رسوب در زیرحوضه های این رودخانه است. برای بررسی متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت، به داده های آماری بارندگی و پارامترهای حوضه نیازمندیم. شاخص SDR شاخصی برای اندازه گیری واکنش حوضه به میزان فرسایش بالادست است. در این نوشتار از هفت مدل ونانی، سرویس حفاظت خاک آمریکا، مانرو و رنفرو، ویلیام و برنت، روئل و ویلیامز برای برآورد نسبت تحویل رسوب SDR استفاده شده است. در اکثر این مدل ها به پارامترهای مساحت، نسبت R/L، طول آبراهه اصلی و شیب حوضه برای محاسبه SDR از طریق روابط ارائه شده برای هر مدل نیاز است. مقادیر حاصل از این روابط برای تعیین بهترین مدل در تخمین نسبت تحویل رسوب با SDR واقعی مقایسه شده و مقادیر حاصل از تفاضل SDR واقعی و پیش بینی شده با توجه به کمترین میزان اختلاف، مدل مطلوب را معرفی می کند. نتایج بررسی مدل های مذکور نشان می دهد که از هفت زیرحوضه مطالعه شده، در چهار زیرحوضه فشم، میگون، امامه و افجه، مدل مانرو و رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برداشته است و در دو زیر حوضه آهار و کند، مدل روئل به نتیجه مطلوب دست یافته و تنها در زیرحوضه لوارک، مدل رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برآورد نسبت تحویل رسوب داشته است.
کاربرد شبکه ی عصبی مصنوعی در شبیه سازی و پیش بینی سیلاب در حوضه ی آبریز سرباز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز سیلاب های سهمگین در اثر تغییرات آب و هوایی طیّ دهه های اخیر سبب بروز خسارات فراوانی در نواحی مختلف دنیا شده است. در نواحی خشک تأثیر این تغییرات محسوس تر است. در این بین استان سیستان و بلوچستان با آب و هوای گرم و خشک، مستعد وقوع سیل می باشد. حوضه ی آبریز سرباز که در قسمت های جنوبی این استان پهناور قرار گرفته، متأثر از شرایط موجود هرساله شاهد وقوع سیل و نتایج مخرب آن می باشد.
هدف از این پژوهش پیش بینی سیلاب رودخانه ی سرباز با شبکه عصبی مصنوعی می باشد. در این پژوهش از سه شبکه پرسپترون چندلایه، پس انتشار و Radial Basis جهت پیش بینی سیلاب رودخانه ی سرباز استفاده شد و نتایج این شبکه ها با مدل رگرسیون چند متغیّره مقایسه شده است. برای این منظور از داده های روزانه اقلیمی و هیدرولوژیکی سه ایستگاه سرباز، ایرانشهر و پیردان طیّ یک دوره ی 28 ساله (مهر 1360 تا شهریور 1388) استفاده شد. با بررسی همبستگی بین این داده ها و دبی رودخانه سرباز پارامترهای مؤثر بر سیلاب تعیین شد. پس از نرمالیزه کردن داده ها، مدل های مختلف ایجاد شد.
بررسی نتایج نشان داد که شبکه ی منتخبRadial Basisبا همبستگی 97/0 در مرحله ی آموزش و 714/0 در مرحله ی آزمایش و خطای کمتر نسبت به سایر شبکه ها به عنوان بهترین مدل در بین انواع شبکه ی عصبی شناخته شد. مقایسه ی نتایج این شبکه و مدل رگرسیونی نشان می دهد که مدل شبکه عصبی عملکرد مناسب تری دارد و پیش بینی بهتری نسبت به روش رگرسیونی از سیلاب رودخانه ی سرباز ارائه می دهد.
پهنه بندی آگروکلیماتیک آفتابگردان در شمال دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور مطالعه و شناخت قابلیتهای طبیعی استان آذربایجان غربی برای کشت آفتابگردان به عمل آمد. برای انجام آن از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. دادههای عناصر اقلیمی از قبیل حداقل دمای طول دوره رشد (می تا سپتامبر)، بارندگی طول دوره رشد، رطوبت نسبی طول دوره رشد آفتابگردان، 9 ایستگاه موجود در منطقه بین سالهای(1387-1373) به مدت 15 سال تهیه گردید و همچنین شیب، خاک و ارتفاع از جمله دادههایی بودند که برای تعیین و شناسایی منطقه مساعد کشت آفتابگردان در محدوده مورد مطالعه از آنها استفاده شد. با بهرهگیری از نیاز رویشی (شرایط اقلیمی مطلوب) گیاه زراعی مورد مطالعه، لایه اطلاعاتی تولید و هر سری از دادهها ارزشگذاری و طبقهبندی شدند. به منظور بررسی نقش تاثیرگذاری هر یک از عناصر اقلیمی و عوامل فیزیکی زمین در پهنهبندی آگروکلیماتیک کاشت آفتابگردان، دادههای مربوط به مقادیر دما، بارش و رطوبت نسبی با هم ترکیب شدند و سپس با تلفیق تمام دادههای عناصر اقلیمی و عوامل فیزیکی زمین به صورت یکجا، نقشه نهایی که قابلیت اراضی را برای کاشت گیاه زراعی آفتابگردان را نشان میدهد تهیه شد. نهایتاً این که در هر دو مدل AHP و همپوشانی وزندار بیشترین مساحت به منطقه 2، یعنی منطقه مناسب برای کاشت آفتابگردان که قسمتهای شمالشرق و شرق محدوده مورد مطالعه (شهرستانهای خوی، قرهضیاالدین، پلدشت و شوط) را شامل میشود اختصاص یافته است و مناطق بسیار مناسب برای کشت در هر دو مدل، شهرستانهای قرهضیاالدین و پلدشت تشخیص داده شدهاند.
شناسایی الگوهای گردشی ایجادکننده گرد و غبار در جنوب غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر وقوع توفان های گرد و غبار در استان های نیمه غربی کشورمان سبب بروز مشکلات گوناگون برای مردم این مناطق از جمله استان فارس شده است. هدف این پژوهش شناسایی الگوهای گردشی ایجاد کننده گرد و غبار در استان فارس می باشد. برای این منظور ابتدا کد شماره 6 ساعتGMT 12 داده های وضعیت هوای حاضر 8 ایستگاه همدید استان در دوره آماری 2003-1992 استخراج شده است. این کد نشان دهنده وجود گرد و غبار با منشاء خارج از ایستگاه می باشد. سپس با انتخاب روش گردشی به محیطی رابطه بین الگوهای گردشی تراز 500 هکتوپاسکال منطقه خاورمیانه با روزهای توام با گرد غبار ایستگاه های منتخب بررسی شده است. برای داده های الگوی گردشی تراز Hpa500 از زیج الگوهای گردشی مسعودیان استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد رابطه معنی داری بین الگوهای گردشی تراز 500 هکتوپاسکال منطقه خاورمیانه با روزهای گرد و غباری در استان فارس وجود دارد. بطوریکه الگوهای گردشی شماره 5، 6، 6-3 و 8 بیشترین رابطه را با روزهای گرد و غباری استان فارس داشتند. در مجموع الگوی گردشی شماره 5 الگوی گردشی غالب و الگوی شماره 6 الگوی نایب غالب در استان فارس در دوره مورد مطالعه بودند. این دو الگو در فصل گرم سال فعالند. کمترین رابطه نیز مربوط به الگوی گردشی 5-3 می باشد. از نظر ایستگاهی نیز ایستگاه لار فراگیرین ترین ایستگاه در زمان حاکمیت الگوهای گردشی بوده است.
ارزیابی روش های مختلف درون یابی داده های بارندگی ماهانه و سالانه (مطالعه ی موردی: استان خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقشه های هم بارش یک منطقه، پیش نیاز بسیاری از مطالعات هیدرولوژی و هواشناسی است. دقّت نقشه های هم بارش، به روش درون یابی داده های بارندگی وابسته است. با توجّه به توپوگرافی پیچیده ی استان خوزستان و فقدان ایستگاه های هواشناسی مرتفع با آمار درازمدّت در آن، تعیین روش مناسب درون یابی داده های بارندگی ماهانه و سالانه در این استان ضروری به نظر می رسد. به این منظور، هفت روش درون یابی شامل کریجینگ عمومی، کوکریجینگ، کریجینگ با روند خارجی، رگرسیون کریجینگ، وزنی عکس فاصله، اسپلاین و گرادیان خطّی سه بُعدی با یکدیگر مقایسه شدند. در تحلیل واریوگرافی داده های بارندگی، پنج مدل نیم تغییرنما بر داده های بارندگی برازش داده شد. ارزیابی روش ها با استفاده از روش اعتبارسنجی حذفی انجام شد و انتخاب روش مناسب درون یابی براساس تحلیل رگرسیونی، محاسبه ی ریشه ی میانگین مربّعات خطا و میانگین خطای اریب انجام گرفت. نتایج تحلیل واریوگرافی نشان داد مدل کروی، به عنوان بهترین مدل نظری نیم تغییرنما است. همچنین داده های بارندگی این منطقه در تمامی ماه ها، به جز ماه های کم بارش دارای ساختار مکانی قوی بودند. تحلیل نتایج نشان داد که تمامی روش ها به جز روش رگرسیون کریجینگ، در برآورد مقادیر زیاد بارندگی دچار خطای کم برآوردی هستند. با مقایسه روش های درون یابی مورد بررسی، روش رگرسیون کریجینگ، به عنوان مناسب ترین روش درون یابی داده های بارندگی ماهانه و سالانه تشخیص داده شد. همچنین با روش منتخب، نقشه ی هم بارش سالانه ی استان ترسیم و از روی آن، میانگین بارندگی سالانه ی منطقه 391 میلی متر به دست آمد که این مقدار به اندازه ی 41 میلی متر بیشتر از مقدار ارائه شده از سوی سازمان هواشناسی کشور است که دلیل آن، استفاده از ارتفاع، به عنوان متغیّر کمکی است که تا حدودی توانست مشکل کمبود ایستگاه های مرتفع در منطقه را رفع کند. به علاوه نتایج پژوهش نشان داد، روش هایی که از متغیّر ارتفاع به عنوان متغیّر کمکی برای برآورد بارندگی استفاده می کنند، نسبت به روش های دیگر از دقّت بالاتری برخوردارند.
ارزیابی پتانسیل های فرسایشی منطقه دستکن با استفاده از مدل SLEMSA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم فرسایش از دیدگاه ژئومورفولوژی از یک سو متوجه فرآیندهایی است که به چهره پردازی سطح زمین مشغول هستند و از سوی دیگر به عواملی که در برابر حفاظت خاک قرار می گیرند اشاره دارد. در این پژوهش سعی شده است، نوع فرسایش غالب، نواحی پر خطر نسبت به فرسایش، نرخ فرسایش و مهمترین شاخص های تأثیر گذار در بخشی از حوضه آبخیز دستکن که در شمال اصفهان و شمال شرق شهرستان میمه و بین طول های جغرافیایی""42 , '29 , ْ 51 - ""11 , '19 , ْ 51 و عرض های جغرافیایی
""04 , '28 , ْ 33 - ""02 , '38 , ْ 33 واقع شده است، بررسی گردد. برای نیل به این اهداف از اطلاعات کتابخانه ای، عکس های هوایی و ماهواره ای منطقه، آمار و اطلاعات اقلیمی، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و تکنیک های GIS و RS و همچنین نرم افزارهای surfre8 و ILWIS استفاده شده و نقشه های پایه عوامل مورد نیاز برای مدل SLEMSA ، از جمله نقشه هم دما، هم بارش، پوشش گیاهی، زمین شناسی و در نهایت ، نقشه نرخ فرسایش تهیه شده است. در منطقه مورد مطالعه 5 کانون فرسایش در نیمه شمالی منطقه مشاهده می شود. بررسی عوامل موثر در این مناطق نشان داده است که اصلی ترین عامل فرسایش در کانون های پر خطر در درجه اول انرژی جنبشی باران بوده و شیب زمین و پوشش گیاهی در درجات بعدی اهمیت قرار دارد. همچنین قابلیت فرسودگی خاک نیز با آن که در وسعت زیادی از منطقه مهمترین عامل موثر در فرسایش بوده ولی در کانون های پر خطر نقش چندانی نداشته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، نوع فرسایش غالب در منطقه، فرسایش آبی و نرخ فرسایش با میانگین 412/1 تن در هکتار، نسبت به میانگین نرخ فرسایش در کشور پائین تر است.