با تأکید بر عواملی که برای وزارت فرهنگ فرانسه، امکان رسیدن به مرحله پختگی و به ویژه شتاب در نوین سازی را در راستای اقدامات وزیران پیشین نظیر «آندره مالرو» فراهم کرده است، این مقاله به مطالعه سیاست گذاری های فرهنگی دوره وزارت «ژاک لانگ» (1986-1981 و 1993-1م) می پردازد. حوزه ادبیات نمایشی (تئاتر و سینما) تا اندازة زیادی گویای روند طی شدة ژاک لانگ، وزیر مشهور به حمایت از گونه های متنوع ادبیات نمایشی است. این مقاله با مطالعه نظرهای منتقدان فرانسوی و تحلیل نتایج و پیامدهای سیاست گذاری فرهنگی دوره وزارت لانگ، در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا در این دوره، موازنه ای میان خلق و اشاعه، تنوع و کیفیت، و عرضه و تقاضا وجود داشته است؟ فرضیه این پژوهش بر پیشی گرفتن خلق بر اشاعه، تنوع بر کیفیت و عرضه بر تقاضا نهاده شده است. مقاله مذکور درصدد آن است که در این دورة وزارت، میزان اهمیت خلق و اشاعه آثار هنری در فرانسه را ارزیابی کند، برتری یکی را بر دیگری به اثبات برساند و در نهایت، با توجه به نظرات متفکران فرانسوی به تحلیل نتایج مثبت و منفی این سیاست گذاری ها و محدودیت های آن بپردازد
The foreign policymaking process of countries، especially the influential powers in international politics، has always attracted the attention of researchers and enthusiasts in international studies. One such process pertains to Britain، because of its international status and clout in the region surrounding the Islamic Republic of Iran. Despite the research interest of many experts and scholars in Iran on Britain’s foreign policy، compared with that of the United States، few have bothered to carry out scientific studies on its foreign policymaking process. Nevertheless، the main question is what factors and variables of British foreign policy have had the greatest weight on Iran in recent years? And the next question is what are the British foreign policy directions regarding the Islamic Republic of Iran? Clearly، if the effective variables are correctly identified، on the one hand، it will proportionately strengthen our ability to predict that country’s foreign policy moves and، on the other، increase our capacity to possibly impact this process.
روابط گازی روسیه و اتحادیه اروپا به عنوان تولید کننده و مصرف کننده عمده گاز طبیعی جهان درون ساختارهای ثابت شده انرژی امنیتی شده و کمبود تحلیل می شود. انرژی امنیتی شده، حاصل موقعیت های عدم قطعیتی است که در تعاملات انرژی دوجانبه روسیه و اتحادیه اروپا به وفور یافت می شود و کمبود نیز برسازنده گفتمان های حاکمیت دائم بر منابع و بازار رقابتی است. در چارچوب این ساختارهاست که گفتمان های انرژی اتحادیه اروپا یعنی گفتمان های امنیت عرضه، بازار، پایداری محیط زیست و مسئولیت اجتماعی همراه گفتمان های انرژی روسیه یعنی گفتمان های امنیت تقاضا، حاکمیت منابع، پایداری و مسئولیت اجتماعی اهمیت می یابد