با تسامح میتوان گفت در جهان امروز، پدیدة سیاسی تروریسم به عنوان عامل محرکة تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... ، جایگزین پدیدههای سیاسی شناخته شده مثل انقلابات، جنگ ها (جنگ های تمامعیار دو یا چند واحد سیاسی با هویت مشخص در قالب دولت های ملی)، کودتاها، شورش ها و ... شده است و زندگی سیاسی در سطوح مختلف آن (گروه های سیاسی زیر ملی، و ملی و بینالمللی) را به چالش کشیده است. در این مقاله کوشش میکنیم ضمن اشاره مقدماتی به گسترش این پدیده سیاسی در سراسر جهان، تعریف و انواع آن، به تأمّل در رهیافت های تحلیلی و تبیینی تا به حال ارائه شده در جهت شناخت این پدیده بپردازیم.
هدف اصلی این مقاله، بررسی و جایگاه حقوق بشر در نظریه های روابط بین الملل می باشد. با جهانی شدن مفهوم و موضوع حقوق بشر و تأثیر ان بر روابط بین کشورها و همچنین تحت الشعاع قرار گرفتن سیاست خارجی دولت ها، مطالعه و بررسی حقوق بشر در نظریه های روابط بین الملل مهم و ضروری گردیده است. در واقع حقوق بشر، مفاهیم اساسی در روابط بین الملل، مانند حاکمیت، دیپلماسی، امنیت، و غیره راه دچار تحول بنیادینی کرده است، در این راستا درک و تحلیل این روند به عنوان یک امر واقع، در راستای مطالعه صلح و امنیت بین المللی می باشد که در حوزه نظری روابط بین الملل جایگاه ویژه ای دارد. سوال اصلی پبرامون پژوهش فوق این می باشد که امروزه در عصر جهانی شدن مفهوم حقوق بشر چه جایگاهی در نظریه های روابط بین الملل دارد؟ مقاله حاضر نخست مفهوم حقوق بشر را مورد کند و کاو قرار داده، سپس به بررسی مفهوم فوق در چهار نظریه روابط بین الملل از قبیل واقع گرایی، لیبرالیسم، سازه انگاری و فمینیسم می پردازد و در پایان از مباحث به طور کلی نتیجه گیری می نماید.
مساله: نابرابری های اجتماعی به منزله یک واقعیت اجتماعی، از لحاظ نظری و تجربی بسیار مورد توجه بوده است. دلیل عمده توجه به نابرابری های اجتماعی پیامدهای بسیار آنها برای نظام اجتماعی است. از طرف دیگر، عوامل مختلفی بر انواع نابرابری های اجتماعی تاثیر می گذارد. یکی از عوامل موثر در نظام توزیع منابع ارزشمند و در نتیجه ماهیت نابرابری های اجتماعی، نقش و جایگاه دولت است. این مقاله پس از بررسی نظریه های مختلف در باب رابطه دولت با نابرابری های اجتماعی، به بررسی تجربی متغیرهای مرتبط با نسبت دولت و نابرابری های اجتماعی می پردازد.روش: مطالعه حاضر با استفاده از روش تطبیقی عرضی - ملی، هفتاد کشور جهان را مورد بررسی قرار داده است. داده های مورد استفاده از مجموعه داده های معتبر جهانی گردآوری و تحلیل شده است.یافته ها: کشورهای آمریکای لاتین و افریقای زیر صحرا دارای بالاترین میزان نابرابری درآمد هستند، و کشورهای اروپای شرقی و کشورهای مستقل مشترک المنافع دارای کمترین میزان نابرابری درآمد هستند. هم چنین دولت از طریق ساختار فرصت ها و منابع خود می تواند بر نابرابری درآمد تاثیر بگذارد. از میان متغیرهای ساختار فرصتی دولت، متغیر مشارکت سیاسی رابطه ای کاهنده و معنی دار، و از میان متغیرهای ساختار منابعی دولت، متغیر اندازه حکومت رابطه ای افزاینده و معنی دار با نابرابری درآمد دارند.