جورج اورول، رمان نویس انگلیسی، رمان معروف «1984» را نوشت تا یوتوپیاهای عصر خود را نقد نماید. وی که در صدد بیان و هشدار در باب آینده احتمالی توتالیتری همه جا حاضر است، در رمان خود انسانی را به تصویر می کشد که ساختارهای قدرت به شدت متصلب وی را تبدیل به سوژه ای سیاسی، یعنی تابع ساخته است. سوژه ای که به نهایت خود رسیده است. بنابراین مهم نوع نگاه اورول به انسان و تبدیل کردن آن به سوژه است. این تأکید بیش از حد اورول بر سوژ گی، انسان را متافیزیکی کرده و نظام یوتوپیایی دیگری را پیش روی وی قرار داده است. نظامی که اورول در ابتدا در پی نقد آن بوده اما خود گرفتار آن می شود. در واقع پارادوکس اورولی در همین امر نهفته است، چرا که وی در عین نقد یوتوپیا، نظام یوتوپیایی بدون سلطه را به سوژه متافیزیکی خود پیشنهاد می دهد. پارادوکسی که با نوع نگاه اورول به انسان به مثابه سوژه سیاسی شروع شد.
فلسفه رسالت رسول اعظم (ص )، ابلاغ پیام وحى به همه مخاطبان دین ، دعوت آنان به پـذیـرش این پیام و تربیت و هدایت ایشان براساس ارزشهاى وحیانى در جهت رسیدن به ((حیاة طیبه )) بوده است . در ایـن مـسـیـر، سـیـره مـدیـریـتـى آن حـضـرت در دو جـنـبـه کـامـلاً مـجـزا و مـتـفـاوت قـابـل بررسى و الگوبردارى است : الف ـ جنبه تطبیقى ، که موظف و مکلف بوده اوامر و نواهى خداى متعال را بى کم و کاست ابلاغ نماید و خود نیز با دقت و تعهد تمام بر اقامه ((حـدود الله )) وفـادار بـاشـد. ب جـنـبـه تـدبـیـرى ، کـه به تناسب شرایط و مقتضیات وبـراسـاس مـبـانـى عـلمـى ، عقلى و منطقى و با ملاحظه مصالح کلى جامعه و امت اسلامى در چارچوب شریعت اسلام به تنظیم و ساماندهى امور جامعه بپردازد. در ایـن رابـطـه ، در تـمـام وظایف اساسى مدیریت که در فرایند عقلایى آن وجود دارد، در سیره مدیریتى پیامبر اعظم نکات ارزشمندى وجود دارد که در این مقاله به فراخور هر یک از مـحـورهـاى آن مـواردى اسـتـخـراج شـده و مـورد تـجـزیـه و تحلیل قرار گرفته است .
آیا انسان نزد رسول اعظم (ص )، از ارزش و کرامت برخوردار است ؟ اگر جواب مثبت است ، کـرامـت انـسـان بـه چـیـسـت ؟ ایـن مـقـاله نگاه رسول خدا محمد مصطفى (ص ) را در این زمینه بـررسـى مـى کـنـد و بـا الهـام از کـلام وحـى و کـلام رسول الله (ص )، پس از پاسخگویى به پرسش ها، به شیوه عقلى و نقلى هفده نکته در این باره بیان مى کند و در پایان پنج نتیجه ارائه مى دهد.