واقع گرایی علمی (1) و (2)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مباحثی که در این باب مطرح میشود از این قرار است: واقعیت یافتههای علمی یا ذهنی بودن آنها، اثبات جهانی خارج، اقسام رئالیسم، ضد رئالیسم و ارتباط آگاهی با واقعیت.
واقعگرایی یا رئالیسم علمی، یکی از مباحث اساسی فلسفه علم است. شاید مهمترین سؤال فلسفی در مورد علم آن باشد که آیا عناصر آن واقعی هستند یا نه. برای مثال آیا الکترون وجود دارد یا تنها واژهای نظری در فیزیک است که برای توضیح پدیدههای تجربی بهکار میرود. در تاریخ، فلسفه همواره یکی از مهمترین مباحث جهان خارج و اثبات وجود و واقعیت آن بوده است. زیرا همیشه فلاسفهای بودهاند که واقعیت جهان خارج را زیر سؤال بردهاند. فلاسفه همیشه سعی در اثبات وجود عالم خارج داشتهاند و نتوانستهاند آنرا اثبات کنند. به قول کانت «این مایه ننگ فلسفه است که هنوز نتوانسته وجود جهان خارج اثبات کند. اما فلاسفه گاه از همان ابتدا و بعضی در زمان معاصر به این نتیجه رسیدهاند که، این موضوع یک مشکل و مسأله دروغین است. هایدگر در پاسخ به کانت میگوید «و شرم آورتر این است که فلاسفه هنوز هم میخواهند جهان خارج را اثبات کنند». به نظر میرسد وجود عالم خارج و واقعیت بیرونی، آنقدر بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. در واقع این اعتقاد که اشیای واقعی مستقل از ما وجود دارند، به عنوان جزئی از تفکر ما درآمده است و حتی میتوان گفت این عقیده برای زنده ماندن لازم است. اعتقاد به وجود جهانی خارج از ما، خیلی راحتتر از اعتقادات دیگر است. در واقع میتوان گفت که رئالیسم، عقل سلیم علم است. در بین دانشمندان و فلاسفه طیف گستردهای از گرایش نسبت به واقعیت جهان خارج وجود دارد. رویکرد رئالیستی، رویکردی عقلی و مطابق با عقل سلیم است که از زمان قدیم وجود داشته است. در واقع تمام فیزیکدانان از ارسطو (که فیزیک را حکمت طبیعی مینامید) گرفته تا گالیله و نیوتن و اینشتین همگی رئالیست بوده و به واقعیت و عینیت جهان خارج اعتقاد داشتند. از لحاظ روششناختی میتوان رئالیسم را به سه دسته تقسیم کرد: 1. رئالیسم متافیزیکی؛ 2. رئالیسم علمی؛ 3. رئالیسم موجبیتی. طبق نگرش متافیزیکی به رئالیسم، جهان خارج مستقل از ذهن وجود دارد و به حیات خودش ادامه میدهد و اینکه ما با آن جهان بر هم کنش داریم یا نه، امری جداگانه است. این یک نگرش هستیشناختی است. رئالیسم علمی وجود جهان خارج را میپذیرد و آنرا قابل فرمولبندی و پیشبینیپذیر میداند. یعنی طبق این دیدگاه میتوان قوانین طبیعت را آنگونه که هستند کشف کرد و به فرمولبندی آن پرداخت. این یک نوع دیدگاه معرفتشناختی است. در رئالیسم موجبیتی روابط علّی وجود دارند و قوانین طبیعت به حوادثی مربوط میشوند که از رابطه علّی بین اشیا ناشی میشوند. این هم رویکردی هستیشناختی است. ضد رئالیستها گروههای مختلفی دارند: 1. ابزار گرایان؛ 2. اثبات گرایان؛ 3. پدیده گرایان. اما یک مسأله دیگر وجود دارد و آن زبان علم و قبول موجودات انتزاعی در آن است. سؤال این است که آیا نظریه و زبان، علم اجازه ورود موجودات انتزاعی را به خود میدهد؟ آیا چنین استفادهای به معنی قبول واقعیت این موجودات است یا نه؟ مکتبی که اعتقاد دارد نباید در زبان و به خصوص زبان علم موجودات انتزاعی را وارد کرد، نامگرایی نامیده میشود. اما دانشمندان نمیتوانند چنین چیزی را بپذیرند. همان طور که میدانیم موجودات انتزاعی زیادی در زبان علم وجود دارند. اعداد نمونه بارز این موجودات هستند. همین آگاهی از وجود موجودات انتزاعی در زبان علم ممکن است باعث شود که، گروهی این انتزاعی بودن را به چیزهای دیگر هم تسری دهند و مفاهیمی مانند ذرات را هم انتزاعی بدانند. به نظر میرسد که این مباحث فقط مختص روزهای تعطیل فیزکدانان و دانشمندان باشد.
واقعگرایی یا رئالیسم علمی، یکی از مباحث اساسی فلسفه علم است. شاید مهمترین سؤال فلسفی در مورد علم آن باشد که آیا عناصر آن واقعی هستند یا نه. برای مثال آیا الکترون وجود دارد یا تنها واژهای نظری در فیزیک است که برای توضیح پدیدههای تجربی بهکار میرود. در تاریخ، فلسفه همواره یکی از مهمترین مباحث جهان خارج و اثبات وجود و واقعیت آن بوده است. زیرا همیشه فلاسفهای بودهاند که واقعیت جهان خارج را زیر سؤال بردهاند. فلاسفه همیشه سعی در اثبات وجود عالم خارج داشتهاند و نتوانستهاند آنرا اثبات کنند. به قول کانت «این مایه ننگ فلسفه است که هنوز نتوانسته وجود جهان خارج اثبات کند. اما فلاسفه گاه از همان ابتدا و بعضی در زمان معاصر به این نتیجه رسیدهاند که، این موضوع یک مشکل و مسأله دروغین است. هایدگر در پاسخ به کانت میگوید «و شرم آورتر این است که فلاسفه هنوز هم میخواهند جهان خارج را اثبات کنند». به نظر میرسد وجود عالم خارج و واقعیت بیرونی، آنقدر بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. در واقع این اعتقاد که اشیای واقعی مستقل از ما وجود دارند، به عنوان جزئی از تفکر ما درآمده است و حتی میتوان گفت این عقیده برای زنده ماندن لازم است. اعتقاد به وجود جهانی خارج از ما، خیلی راحتتر از اعتقادات دیگر است. در واقع میتوان گفت که رئالیسم، عقل سلیم علم است. در بین دانشمندان و فلاسفه طیف گستردهای از گرایش نسبت به واقعیت جهان خارج وجود دارد. رویکرد رئالیستی، رویکردی عقلی و مطابق با عقل سلیم است که از زمان قدیم وجود داشته است. در واقع تمام فیزیکدانان از ارسطو (که فیزیک را حکمت طبیعی مینامید) گرفته تا گالیله و نیوتن و اینشتین همگی رئالیست بوده و به واقعیت و عینیت جهان خارج اعتقاد داشتند. از لحاظ روششناختی میتوان رئالیسم را به سه دسته تقسیم کرد: 1. رئالیسم متافیزیکی؛ 2. رئالیسم علمی؛ 3. رئالیسم موجبیتی. طبق نگرش متافیزیکی به رئالیسم، جهان خارج مستقل از ذهن وجود دارد و به حیات خودش ادامه میدهد و اینکه ما با آن جهان بر هم کنش داریم یا نه، امری جداگانه است. این یک نگرش هستیشناختی است. رئالیسم علمی وجود جهان خارج را میپذیرد و آنرا قابل فرمولبندی و پیشبینیپذیر میداند. یعنی طبق این دیدگاه میتوان قوانین طبیعت را آنگونه که هستند کشف کرد و به فرمولبندی آن پرداخت. این یک نوع دیدگاه معرفتشناختی است. در رئالیسم موجبیتی روابط علّی وجود دارند و قوانین طبیعت به حوادثی مربوط میشوند که از رابطه علّی بین اشیا ناشی میشوند. این هم رویکردی هستیشناختی است. ضد رئالیستها گروههای مختلفی دارند: 1. ابزار گرایان؛ 2. اثبات گرایان؛ 3. پدیده گرایان. اما یک مسأله دیگر وجود دارد و آن زبان علم و قبول موجودات انتزاعی در آن است. سؤال این است که آیا نظریه و زبان، علم اجازه ورود موجودات انتزاعی را به خود میدهد؟ آیا چنین استفادهای به معنی قبول واقعیت این موجودات است یا نه؟ مکتبی که اعتقاد دارد نباید در زبان و به خصوص زبان علم موجودات انتزاعی را وارد کرد، نامگرایی نامیده میشود. اما دانشمندان نمیتوانند چنین چیزی را بپذیرند. همان طور که میدانیم موجودات انتزاعی زیادی در زبان علم وجود دارند. اعداد نمونه بارز این موجودات هستند. همین آگاهی از وجود موجودات انتزاعی در زبان علم ممکن است باعث شود که، گروهی این انتزاعی بودن را به چیزهای دیگر هم تسری دهند و مفاهیمی مانند ذرات را هم انتزاعی بدانند. به نظر میرسد که این مباحث فقط مختص روزهای تعطیل فیزکدانان و دانشمندان باشد.