فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۳٬۳۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در گفت و گو با حجت الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی : خودمان را فریب ندهیم حق را بشناس سپس اهل حق را
دسته های دنباله رو
بررسی تطبیقی عهدنامه های تسلیم در اسلام و مسیحیت؛ با تأکید بر مورد اسپانیای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط جنگ و آنارشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی رابطه جنگ و آنارشی است. بدین منظور، ابتدا مناظره بین متفکران روابط بین الملل در این رابطه نشان داده می شود. دوم، نگاه «هابزی» حاکم بر اندیشه روابط بین الملل، تصنع قرارداد، دووجهی سلسله مراتب ـ آنارشی و وضعیت ـ ساختار آنارشیک بر مبنای اندیشه فردوسی به چالش کشیده می شود. سوم، با بررسی مفهوم جنگ در شاهنامه و نمونه های آن نشان داده می شود که پیش از هر چیز نیت کارگزاران جنگ در آغاز آن اثرگذار است. چهارم، با تمرکز بر رویکرد کارگزارمحور فردوسی و تاکید وی بر مفهوم «خرد» تلاش می شود راهکاری برای تحدید جنگ ارایه شود. در پایان، با جمع بندی مطالب به احتمال و قابلیت کاربرد دیدگاه فردوسی در روابط بین الملل معاصر اشاره می شود.
روشن فکری: نمایندگی فرهنگی یا داوری فرهنگی؟
حوزههای تخصصی:
گونه شناسی مواضع عالمان شیعی در قبال سیاست های دولت مطلقه شبه مدرن پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارکان سازندة دولت مطلقة ایرانی در مقاطع مختلف زمانی در سیاست های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی، بازتاب گسترده ای یافت. ابتدا رویکرد حمایتی و تظاهرگرایانة مذهبی اتخاذ شد اما به مرور زمان، تجددطلبی فرهنگی و مذهبی تحت تأثیر اندیشة لیبرالیسم و ناسیونالیسم، جایگزین شد که رویکرد و مواضع مقامات مذهبی ایران نیز تابعی از این متغیر قرار گرفت. گروهی سیاست تقیه و در نهایت انزواگرایانه را پیش گرفته و در عمل محکوم به عدم مخالفت علنی شدند و عده ای نیز به صورت مستقیم وارد مبارزه با دولت مطلقه شده و در نهایت تنی چند از وعاظ و روحانیان بی بهره از تقوا در جبهه حمایت گرایانه قرار گرفتند.
کتاب: آنچه لیبرال ها در سر دارند (پل استار تاریخ لیبرالیسم را باز خوانی می کند)
حوزههای تخصصی:
رابطه اخلاق و سیاست از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در تفکر معاصر، وقتی سخن از رابطه اخلاق و سیاست به میان می آید، ممکن است پرسش های متعددی مطرح شود: آیا میان اخلاق و سیاست، نسبت «عینیت- تعامل» برقرار است؟ آیا اخلاق، تابع و ابزار سیاست خواهد بود؟ آیا سیاست و اخلاق با همدیگر تضاد دارند یا دو حوزه کاملاً متمایز و جدای از دیگری هستند. با تامل در اندیشه ملاصدرا و مبانی نظری اخلاق و سیاست در حکمت متعالیه می توان تنها به پرسش های این که سیاست، خادم و تابع اخلاق باشد، یا میان اخلاق و سیاست، «وحدت-تعامل» برقرار باشد، پاسخ مثبت داد. از این رو، این نوشتار، متکفل بررسی همین دو پرسش است. به نظر می رسد صدر المتالهین، در خصوص نسبت میان اخلاق و سیاست، تنها دو فرضیه «غایی-ابزاری» و «وحدت-تعامل» را از میان فرضیه های متعدد و رایج، برگزیده است. و میان اخلاق و سیاست متعارفه و متعالیه، با طرح اسفار اربعه بر محوریت توحید، پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده است.
مبانی نظری دموکراسی متکثرگرای لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیوتار ضمن آسیبشناسی جوامع مدرن، وضعیت پیشآمده، یعنی فروریختن فراروایتها و تبدیل شدن آنها به روایتهای خرد و محلی در تمام حوزهها را گرامی میدارد. برای وی چنین وضعیتی به خردهروایتهای خرد و محلی به حاشیه رانده شده فرصتی دوباره برای ابراز وجود و امکان حیات میدهد که تاکنون بواسطهی خواست حفظ یگانگی و ثبات و ...از امکان ابراز هویت خود محروم بودند. اما حفظ و ماندگاری این تنوع و تکثر نیاز به یک چارچوب یا قالبی دارد تا نه تنها این وضعیت دوام بیاورد بلکه تقویت و حمایت نیز بشود که به نظر میرسد قالب دموکراسی متکثرگرای وی این توانایی و ظرفیت را داشته باشد. البته نظریهی دموکراسی وی بطور خیلی صریح بیان نشده و آن را را باید از لابلای آثار و نظریاتش یافت.
گفتمان غرب زدگی: طغیان روشنفکری جهان سومی برای بازگشت به «خود»
حوزههای تخصصی:
مقاله: باور دینی و داور دینی در شناخت وحی و نبوت: نقدی بر آرای دکتر عبدالکریم سروش در باب وحی و نبوت
حوزههای تخصصی:
تحول مفهومیِ رابطه سوژه (فاعل شناسا) و سیاست در اندیشه سیاسی قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه میان انسان و سیاست از دغدغه های اصلی در فلسفه سیاسی به شمار می رود. ادبیات مربوط به سوژه (فاعل شناسا) به طور عام و سوژه سیاسی به طور خاص، دامنه بسیار گسترده ای را در علوم اجتماعی و انسانی در برمی گیرد، اما مهم چگونگی تبدیل سوژه به سوژه سیاسی در این ادبیات، به ویژه ادبیات قرن بیستم است. در این مقاله به سوژه سیاسی یا ساحت سیاسی سوژه و تحول معنایی و مفهومی آن می پردازیم؛ تصوری سیاسی و فلسفی از سوژه که اشاره به رابطه انسان و سیاست دارد؛ این حقیقت که شخص انسانی (همان سوژه شناسا و فاعل دکارتی و کانتی)، تحت تاثیر امور مطلقی مانند قدرت، فناوری، پدرسالاری، رسانه ها و... از هویت اصلی خود دور شده است.این امر که از منظر مکاتب مختلف پردازش شده درصدد پاسخ به این سوال است که سوژه انسانی و فاعل شناسا چگونه و از طریق چه مکانیسم هایی در قرن بیستم و پس از آن به ویژه پس از 11 سپتامبر 2001، به سوژه سیاسی تبدیل شده است. در این راستا، نظرات و دیدگاه های مکاتبی چون آنارشیست ها، فمینیست ها، اگزیستانسیالیست ها، و متفکرانی چون فوکو، مارکوزه، لوکاچ، آلتوسر و بودریار، بررسی می شوند. در واقع هدف این نوشتار، اندیشه شناسی سیاسی در این زمینه است.
موضع فقهای شیعه در قبال تمدن غرب با تأکید بر مقطع نهضت تنباکو تا مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فقهای شیعه از زمان نهضت تنباکو به موضع گیری در قبال مظاهر و ابعاد مختلف تمدنِ مدرن پرداختند. ویژگیهای مهم غرب برای فقهای دورة مذکور را میتوان در چهار مقولة «کفر»، «استعمار»، «تکنولوژی» و «نظام سیاسی» ذکر کرد. این موضع گیری، «تقابل» با کفر و استعمار، و «برخورد گزینشی» با تکنولوژی و نظام سیاسی بوده است. برخورد گزینشی نسبت به تکنولوژی و نظام سیاسی، بر اساس اصول و قواعد فقهی ناظر به کفار از یک سو و اصل اباحة تصرف از سوی دیگر صورت گرفته است. اصول فقهی ناظر به کفار عبارت است از: «لزوم نفی سلطه و تقویت کفار»، «حرمت تشبّه به کفار»، «حرمت دوستی و همراز گرفتن کفار» و «نجاست کفار». به رغم وجود مبنای نظری نسبتاً همسان و مشترک فقها، آنها در مقام موضوع و مصداق شناسی، در برخی موارد اختلاف هایی با یکدیگر داشته اند.
چیستی الزام سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
الزام سیاسی از جمله مفاهیم پایه در ادبیات سیاسی و در اندیشه سیاسی اسلام است که عمده متون و نوشته ها، آن را در ضمن بحث مشروعیت سیاسی تعقیب می کنند. پرسش اساسی نوشتار حاضر، این است که الزام سیاسی چیست؟ و چه چیزی یا چه کسی حق حکومت و الزام را به حاکم اعطا می کند و چرا اعضای آن حکومت باید از الزامات حاکم پیروی نمایند؟ در پاسخ، فقه سیاسی با رویکردی نقلی و با تمسک به نصوص و فلسفه سیاسی با روش عقلی به بررسی آن می پردازد. اما این نوشتار، الزام سیاسی را صرفاً از منظر فلسفه سیاسی دنبال نموده و نظریه های معطوف به آن را تجزیه و تحلیل می کند.