میر سید علی همدانی از مشایخ بزرگ صوفیه در شبه قاره است. خانقاه وی زیارتگاه عموم مسلمانان اعم از حنفی، شافعی، حنبلی، شیعه و حتی هندو، سیک و بودایی می باشد. شرح حال و آثار او در این مختصر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و جایگاه والای او در مناطق کشمیر و جامو و گلگت و بلتستان، بخصوص در میان مسلمانان این نواحی مشخص خواهد شد.
خاقانی یکی از موفق ترین شاعرانی است که به آفاق بکر و رازناک سخن پارسی گام گذارده و سرافراز از گستره ی مه آلود الفاظ و معانی عبور کرده در شمار سرآمدان زبان فارسی جای گرفته است. در این مقاله تلاش شده است هر چند گذرا شعر و ابداعات هنری خاقانی بازکاوی شود و ستــرگی خاقانی در ابعاد مختلف از قبیل: وسعت تخیل و ترکیب، نازک خیالی های بی نظیر، اندیشه های صوفیانه ، قدرت ردیف پردازی و سیطره ی خاقانی به علوم گوناگون باز نموده گردد.
تاثیر شگرف و سرنوشت ساز خاقانی بر شیوه های عمومی بیان در زبان پارسی و گویندگانی که پس از او به آرایش کاخ سخن برخاستند ، هر گونه پژوهش را در زبان و بیان و شیوه های اندیشه وری او بایستگی می بخشد.
تامل و تفکر در تاریخ بارور و نگارین زبان و ادب فارسی نشانههایی از نفوذ ادب اقوام و ملتهای مختلف را در زمانهای متفاوت بر ما آشکار میسازد. کلیله و دمنه که از شاهکارهای ادب تمثیلی فارسی است، نسب نامهای هندی دارد و رهاورد هند است. با پذیرش آیین باشکوه اسلام در ایران، زبان و ادب تازی با قوتی وصفناشدنی در هالهای از تقدس به عرصه ادب فارسی راه یافت و با آن عجین شد؛ تا جایی که تفکیک معانی و مضامین آن دو بسیار دشوار مینماید. شعر جاهلی عرب با تمام مضامین و موتیفهای خود به شعر سبک خراسانی و عراقی راه یافت. آوای جرس اشتران و بیانگردی شبانه عرب در شعر معزی و صحرای همیشه سبز دیوان منوچهری نمودار است.ادب فارسی نیز تاثیری شگرف بر ادب جهان داشته است و ایرانیانی چون بدیعالزمان همدانی و صاحب بنعباد و ... سبک مصنوع عرب را بنیاد نهادند. لانگفلو از ”بنی آدم اعضای یکدگرند” سعدی اثر پذیرفته است. در آثار هردر و موسه و بالزاک از سعدی سخن رفته است. قطعه «موجود باقی» ویکتور هوگو، خلوت کنار دریا و نغمه امواج باشکوه را که در آستان عظمت الهی نوای عظمت آفرینش را ترنم میکنند فرا یاد میآورد. نفوذ کلام حافظ در شعر رمانتیک به خصوص در شعر گوته مایه و ماده ”دیوان شرقی از شاعر غربی” را فراهم آورد و او را به بزرگداشت حافظ واداشت. تاثیر حکیم فردوسی و اثر سترگش بر ادب جهان مقاله و بابی مستقل میخواهد.ایرانیان از دوره قاجار و تاسیس دارالفنون به طور جدی و دامنه دار با اروپا و آثار ادبی آن از جمله داستاننویسی به شیوه مدرن و مبتنی بر رابطه علی رویدادهای داستان که وجه امتیاز آن از قصه و حکایت است آشنا شدند و به آفرینش این نوع جدید دست زدند و از این رهگذر تحت نفوذ و تاثیر مکاتب ادبی و شیوه نویسندگی آنان قرار گرفتند.نویسنده این مقاله قصد دارد به بررسی نوع به کارگیری اصول و شیوه نویسندگی مکتبهای ادبی اروپا در داستاننویسی معاصر ایران بپردازد. بنابراین جهت ارایه دقیقتر این تحقیق تنها به بررسی تقریبا تمامی آثار محسن مخلمباف نویسنده و کارگردان توانمند ایران پرداخته و کوشش کرده است میزان و گونههای مختلف تاثیر مکاتب ادبی اروپا را بر آثار این نویسنده ایرانی نشان دهد.
متنبی و فردوسی ـ دو شاعر گرانقدر عرب و ایرانی ـ هردو به داشتن اشعار حکمی مشهور و ملقب به حکیم هستند؛ و از شاخصه های بارز شعر هردو، وجود اشعار حکیمانه است.پژوهش های تطبیقی بین حکمت این دو گویندة بزرگ، حاکی از وجود مضامین مشترک بسیار است. این اشتراک در مضمون به گونه های مختلف، از جمله توارد و تأثیرپذیری هردو از فرهنگ اسلامی، قابل تفسیر و تحلیل است. در این میان، بخشی از مفاهیم مشترک این دو شاعر در حکمت و اندرزهای ایران باستان دیده میشود. با توجه به اعتقاد محققان بر سیرابی فرهنگ عربی در عهد عباسی از آبشخور فرهنگ و حکمت ایران باستان، و تدوین شاهنامه براساس منابع پهلوی و باستانی ایران، میتوان به این اعتقاد رسید که لااقل بخشی از این مضامین مشترک، در حکمت ایران قبل از اسلام ریشه دارد و فردوسی به شکل مستقیم و متنبی به شکل غیرمستقیم از فرهنگ ایران باستان متأثر شده اند.
ای دل و جان به یاد تو زنده همه فانی تو حی پاینده
(کمال الدین اسماعیل 1348: 35)
یکی از معیارهای فضل و ادب در سده های ششم و هفتم، میزان بهره مندی شاعران و نویسندگان از آیات ناب نُبی و احادیث پرُتاب و توان نبی(ص) و یاران راستین او و چگونگی نخل بندی با آن بود. خلاق المعانی، کمال الدین اسماعیل، نه همچون خاقانی چنان پر طمطراق و نه به سان مولانا چنان مانا و پرمعنا، بل به گونه ای نسبتاً ساده و نیم خام، بیجاده های سخن خدا و پیامبر را مایه ی جمال فرزندان طبع نموده تا به قول خویش، کفاره ای باشد بر مدایحی که سروده و قیمتی دُرهای دری را به پای خوکان ریخته است. بیشترین بسامد کاربرد تلمیحات در این نوشتار، به شکلی متحد، در بیان توحید و نعت پیامبر اکرم(ص) و معانی برخاسته از آن است. اگر سنایی با کلمه ی طیبه ی «لااله الا الله» به تصویر سازی پرداخته، کمال الدین، خلاقیت هنری خود را در بیان توحید با آیت تسمیت «بسم الله الرحمن الرحیم» و تفسیر آن به نمایش گذارده و در روش تلمیح پردازی، در تلازم با معرفت های قرآنی و روایی، تداعیگر شیوه ی مشتاقانه «میبدی» در تفسیر عرفانی، ادبی کشف الاسرار و بیانگر عرفان شرعی گشته است.