«کارآفرینی» از دید دانشمندان علوم اجتماعی، فرآیندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است. این روابط اجتماعی می تواند رابطه کارآفرین با منابع و فرصت ها را محدود یا تسهیل نماید. تاکنون اکثر تحقیقات صورت گرفته در مورد کارآفرینی سازمانی، از نوع تعیین ویژگی های شخصیتی کارآفرینان بوده و توجه به شبکه روابط اجتماعی یا سرمایه اجتماعی نادیده گرفته شده است. در عین حال، امروزه نگاه جدی به مقوله کارآفرینی در سازمان های صنعتی وجود ندارد. این امر می تواند ناشی از دلایل مختلف از جمله نادیده گرفتن روابط و شبکه های اجتماعی باشد. از این رو هدف اصلی این مقاله بررسی رابطه و تاثیر سرمایه اجتماعی و ابعاد آن با کارآفرینی سازمانی است. جهت دستیابی به این هدف، فرضیه اصلی به صورت وجود رابطه معنی داری بین سرمایه اجتماعی و کارآفرینی سازمانی و مبتنی بر مدل مفهومی تعریف شد. سپس این فرضیه با نمونه گیری و جمع آوری اطلاعات از جامعه آماری توسط آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق که در گروه صنعتی سدید صورت گرفت، نشان داد که بین سرمایه اجتماعی و ابعاد آن با کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین با استفاده از آزمون تحلیل مسیر داده های پژوهش، برازش بسیار خوبی با مدل مفهومی مشاهده شده است.
در این مقاله، روابط بین عوامل سازمانی موثر بر کارآفرینی درونسازمانی و نتایج بالقوه کارآفرینی درونسازمانی تحقیق شده است. عوامل سازمانی که کارآفرینی درونسازمانی را تحت تأثیر قرار میدهد عبارتند از: حمایت مدیریت، امکان تفویض اختیار تصمیمگیری، پاداشدهی، تأمین فرصت کافی برای توسعه خلاقیت، از میان برداشتن موانع سازمانی و انگیزش کارکنان. نتایج بالقوه کارآفرینی درونسازمانی؛ رضایت شغلی و رضایت مشتری درک شده است. دادههای تحقیق، از94 کارشناس فنی در4 شرکت که در شاخه صنعت فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات فعالیت میکنند جمعآوری شده است. نتایج تحقیق نشان داده است که بین دادن امکان تفویض اختیار در تصمیمگیری به کارکنان، تأمین فرصت کافی برای بروز خلاقیت کارکنان و برانگیختن کارکنان با نتایج بالقوه کارآفرینی درونسازمانی یک رابطه مثبت وجود دارد. این نتایج، برای شرکتهایی که تلاش میکنند جهتگیری کارآفرینی داشته باشند میتواند سودمند باشد.
هدف این مقاله، بررسی رابطه نهادها و کارآفرینی با تأکید بر آرای داگلاس نورث و نظریه پردازان مهم کارآفرینی مانند بامول و کرزنز است. از منظر رویکرد نهادگرا، محیطی که اقتصاد را شکل می دهد، بر پویایی های کارآفرینی در درون هر کشور اثر می گذارد. این محیط از طریق وابستگی های متقابل بین توسعه اقتصادی و نهادها شناخته می شود. کارآفرینان عاملان اصلی تغییر هستند که به محرک های جاافتاده در چارچوب نهادی واکنش نشان می دهند. سازمان ها انعکاس دهنده فرصت هایی هستند که نهادها ایجاد می کنند. تحول نهادی، حاصل تعامل میان سازمان ها و نهادهاست. هزینه های تعیین و تنفیذ قراردادها، و هزینه های کسب اطلاعات درباره شرایط بازار، بر کیفیت نهادها اثر می گذارد و کیفیت نهادها نیز فعالیت کارآفرینی را تحت الشعاع قرار می دهد. نتایج بررسی های محققان، نشان می دهد که نظریه نهادی داگلاس نورث در تببین نهادی نظریه پردازان کارآفرینی بازنمود یافته و از این طریق، رویکرد نهادی به کارآفرینی، در ادبیات اخیر کارآفرینی گسترش یافته است.