در سنت نقد ادبی فارسی اعتقاد بر این است که با سنایی غزنوی شعر فارسی از دایره تنگ اشرافیت و مادیگرایی عشرت جویانه دربارها بیرون آمد و به عرصه های نوین معرفت اندیشانه قدم نهاد و با توده های مردم درآمیخت. به نظر می رسد نقش سنایی غزنوی در کنار ایجاد تحول مضمونی و تغییر رویکردهای شعر فارسی در برگرداندن اصل «تجربه مداری» (Experimental) شعر نیز قابل توجه است؛ چیزی که در نقد ادبی ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سنایی علاوه بر ایجاد تحول مضمون و محتوای غزل، آن را به سوی تجربه مندی سوق داد و غزلیاتی سرود که حامل عوالم کشف و شهودهای عارفانه اش بود و از این نظر راه تکرار و تقلید را بر غزل فارسی بست و پیشگامی موفق برای شاعران بزرگ بعد از خود مانند عطار، سعدی و حافظ شد. در این مقاله اصل تجربه مندی را در غزلیات سنایی بررسی خواهیم کرد تا اصالت شعر و غزل او را در حوزه انسجام ساختاری و وحدت معنایی ابیات نشان دهیم؛ انسجامی که از طریق حفظ تجربه شهودی و بازسازی آن در زبانه شاعرانه ایجاد شده است.
علیدشتی(1273-1360 ش) از جمله نویسندگانیاست که از سال 1301 ش، با انتشار یادداشت های«ایام محبس» به جنبش «ساده نویسی» در نثر معاصر پیوسته است. از این نویسنده، افزون بر این اثر، آثاریدیگر نیز در زمینه ترجمه، روزنامه نگاری، داستان و نقد ادبیبرجایمانده است که همگیاز این ویژگیبرخوردار است. لیکن، در نثرهایدشتی، بویژه نخستین آثار وی، مقداریقابل توجه از واژگان عربیبچشم میخورد که ظاهرا، نثرهایاو را از ویژگیساده نویسیدر سطح واژه گزینیدور کرده است. بسامد این واژگان در نثر ویبه اندازه ایاست که هم واره مورد توجه و داوریمنتقدان بوده است، بطوریکه این ویژگیرا نقصیبزرگ در شیوه نگارش دشتیدانسته و حتیگاهینثر او را، بویژه در مقاله هایش، ضمن مقایسه با نثر معاصران او، در ردیف نثرهایمنشیانه و یا میراث دار نثرهایمنشیانه قرار داده اند. در این مقاله، میزان تاثیر واژگان عربیدر سادگینثر دشتی، بویژه در آثار انتقادیوی، مورد بررسیقرار گرفته است.
ابوعبدالله محمد بن عبدالملک نیشابوری، معروف به امیرمعزی نیشابوری، معروفترین شاعر عصر سلاجقه و از فصحای نامبردار نظم فارسی است. مشهورترین قصیده او، قصیده ای است با مطلع «ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من» که این قصیده از همان آغاز در اکثر تذکره ها و کتب شرح احوال و آثار بدیعی ذکر گردیده است. در شهرت این قصیده همین بس که مصراعی از این قصیده را حافظ اقتباس کرده و تقریباً به عین کلمات با تغییر وزن در ضمن غزلی آورده است. متاسفانه، با وجود شهرت این قصیده، در تمامی نسخ چاپی دیوان این شاعر، از جمله چاپ استاد عباس اقبال آشتیانی و نسخه چاپی ناصر هیری که ظاهراً از روی همان نسخه استنساخ شده و نیز نسخه در دسترس علامه قزوینی، این قصیده همچنان به صورت مبهم و مشکوک با تحریفات و تصحیفات مضبوط گردیده است؛ تا حدی که علامه قزوینی نیز به عدم دستیابی به تصحیح کامل این قصیده و نیز نقاط ابهام و تشکیک آن اشاره کرده است. با توجه به این که قدیمترین نسخه دیوان امیر معزی، نسخه مکتوب به سال 14-713 محفوظ در کتابخانه ایندیا آفیس لندن است و مصححان دیوان معزی از این نسخه استفاده نکرده اند، نگارنده در این مقاله کوشیده است با مقابله و مقایسه نسخه یاد شده با نسخ چاپی، صورت صحیح قصیده مزبور را در اختیار علاقه مندان قرار دهد.
متناقض نما یا پارادوکس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشنایی زدایی و برجستگی کلام می شود. این شگرد ادبی از دیرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پیشینه آن در ادبیات کلاسیک فارسی و نیز با آشنایی و توجه به ادبیات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسین شعر خود از متناقض نمایی برای برجسته سازی و ایجاد ابهام هنری که جلب توجه مخاطب را در پی دارد، استفاده ی زیادی می کند فروغ این شگرد شعری را برای اهدافی هم چون معناگریزی، ایجاد بار عاطفی، بیان طنز، ریشخند و ... به کار می گیرد. این شیوه تاثیر زیادی بر خواننده دارد و زیبایی خاصی را می آفریند. در این مقاله متناقض نمایی در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسی قرار گرفته است: 1) بافت زبانی که بیشتر باعث اختلال در زبان می شود، 2) بافت موقعیت که علاوه بر زبان، باعث آشنایی زدایی در معنا و پیش فرض های قراردادی ذهن جمعی می شود. نمونه هایی از شعر فروغ که با این شیوه بیانی به کار رفته، آورده شده است. این جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگریزی و ایجاد ابهام نشانگر یکی از وجوه زیبایی شعر اوست.