نسخه های دیوان منوچهری همه در دو سه قرن اخیر کتابت شده اند. تنها یک نسخه از این دیوان در دست است که تاریخ کتابت آن 1051 است. کاتبان این نسخه ها ضبط های قدیمی اشعار را غالباً تغییر داده و آن ها را مطابق کاربردهای روز درآورده اند. برای دست یافتن به ضبط های کهن اشعار که به زبان شاعر نزدیک باشد باید یا منتظر پیدا شدن نسخه های کهن بود و یا به اشعاری از شاعر که در جنگ های کهن ضبط شده اند رجوع کرد. در این مقاله ضبط های شش قصیده که در دو جنگ کهن و یک تذکرة نسبتاً کهن درج شده اند، به دست داده شده است.
شصت و چند سال پیش که شادران علامه محمد قزوینی نسخه خطی مورخ 827 هجری متعلق به مرحوم عبدالرحیم خلخالی را اساس کار خود در تصحیح دیوان حافظ قرار داد، چون به بیت بالا رسید، به پیروی از آن نسخه که متعاقبا به صورت عکسی هم چاپ شد، ضبط خروج را در متن جای داد و فروغ (نسخه های خ و ق) و بروج (بعضی نسخ دیگر) را در حاشیه. پیش تر از آن، خلخالی (1306) و پژمان بختیاری (1315) ضبط خروج را برگزیده بودند.اما تقریبا همه مصححان دیگر از جمله خانلری، نیساری، عیوضی (در هر سه چاپ)، جلالی نائینی و نورانی وصال، نذیر احمد، مسعود فرزاد، انجوی (چاپ جدید)، ایرج افشار، یحیی قریب، سایه، و مجاهد ضبط بروج را بر خروج ترجیح داده اند. وجه ترجیح آنان، علاوه بر ضبط اکثر نسخ، لابد مناسبت آشکار لفظ بروج با آسمان، زمین، اختر میمون، و طالع مسعود بوده است چنان که، در حاشیه چاپ قریب، به همین معنی اشاره شده است.
نظریه های جدید ادبی با رویکردهای گوناگون زمینه را برای خوانش های متفاوت فراهم کرده است. یکی از این رویکردها ساختارگرایی است که اساس آن بر تجزیه متن به کوچکترین عناصر سازنده و دقّت نظر در چگونگی روابط این سازه هاست. این پژوهش بر آن است تا دو قطعه مشابه انوری و قاآنی را بر مبنای رویکرد ساختارگرایی تجزیه و تحلیل کند. روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی توصیفی و به شیوه متن پژوهی است. قاآنی در شعر خویش در ابعاد مختلف ساختاری و مضمونی از انوری تأثیر پذیرفته است. یافته ها نشان می دهد: در هر دو سروده، اجزاء ساختاری اثر، اعمّ از قالب، زبان و موسیقی، در بافتی منسجم و نظام مند، در خدمت پروراندن هر چه بهتر مضمون و درون مایه مطرح شده در آن به کار رفته اند و هر دو شاعر توانسته اند تصویری پر تحرّک، زنده و تأثیرگذار از طرز سخن گفتن الکنان بیافرینند.
شیوه به کارگیری زبان در شاهنامه فردوسی همچون آثار دیگر بزرگان ادب فارسی، شیوه ای خلّاقانه و در عین حال منحصر به فرد است. نمونه ای از این خلّاقیت هنگام استفاده از واژه سخن روی می نماید. فردوسی بدون مقید ماندن به کاربرد های متداول این واژه در روزگار وی، قابلیت خاص واژه یاد شده را دریافته است و در درون منظومه هنری خود ظرفیت تعبیریِ بسیار فراخی بدان بخشیده است. هدف پژوهش حاضر آن است تا به منظور تبیین این ویژگی از سروده فردوسی، با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی سی و شش تعبیر برای واژه سخن ارائه دهد و توجه خوانندگان را به گستره مفهومیِ یکی از واژه های حماسه ملی ایران و بازشناسی ظرفیت های آن معطوف سازد. برجسته سازیِ جایگاه واژه سخن در نظام زبانی فرزانه توس که امکان تعبیرپذیری متن را فراهم می آورد و نیز بازنمایی سبک شخصی وی در به کارگیری این واژه که گاه دریافت مفهوم آن را بر عهده مخاطب می نهد و گاه شخصاً به تعبیر آن می پردازد، از اهداف دیگر شکل گیری این پژوهش است.