ناصر خسرو قبادیانی، شاعر اسماعیلی مذهب قرن پنجم (394-481 ه ق) است که در سراسر دیوانش می کوشد تا آرمان ها و عقاید خود را در قالب قصیده به سمع و نظر مخاطب برساند. در مقاله حاضر تلاش شده است تا بر اساس نظریه استعاره مفهومی قصاید وی را تحلیل شود. برای پیشبرد کار چهار مقوله خرد، تأویل، سخن و بدن انتخاب شد و حوزه های مبدأ در آن ها مورد بررسی قرار گرفت. چینش حوزه های مفهومی مبدأ و مشاهده آن ها در کنار یکدیگر راهکار ما در این پژوهش بود که تأثیر شایانی در فهم مقولات مقصد مذکور داشت. در نمونه های بررسی شده، به ندرت استعاره های ساختاری به چشم می خورد و استعاره های جهتی نیز فراوان یافت نمی شود که شاید به سبب گرایش علمی و شناختی کمترِ شاعر به این دو گونه استعاره باشد، امّا استعاره های هستی شناختی از هر سه نوع شخصیت، ظرف و هستومند فراوان مشاهده می شود. این پژوهش با روش تحلیلی وتوصیف زبان شناختی، با تحلیل ابیاتی از دیوان ناصر خسرو در چهار مقوله یاد شده انجام یافته است.
افزودة صفت به آن دسته از وابسته های صفت اطلاق می ِ ظرفیتیِ این جزءِیعنی جزو متمم های آن نیست. افزودهها پس از بیرون آمدنِِ آنها در ساخت های نحویِ گوناگون، به آنها افزوده می شوند. هدف ما در مقالة حاضر ای براساس نظریة وابستگی به این سؤالها پاسخ دهییا صفتهای فارسی نیز همچون افعال و اسمها دارای افزودههایی هستند، و اگر هستند این افزوده دیگر ای افزوده های صفت به چه صورت هایی بیان می شوند و جایگاه آنها، نحوة توزیع آنها و جهت افزودگی و اتصال آنها به هسته چگونه است؟ در پایان به این نتیجه رسیدیی دارای دو دسته افزوده هستند به شرح زیر: 1. افزودة عام صفت، 2. افزودة خاص صفت. در این مقاله همچنی ای این افزوده یدِ صفت و صفتِ صفت ظاهر میشوند. افزوده های خاص صفت نسبت به افزوده های عام صفت از میزان وابستگی بیشتری با هسته برخوردارند. به عبارتی دیگر، افزوده های خاصِ صفت تنها هستة گروه صفتی را توصیف می ی های عام،ی را توصیف می یگاه و توزیع آنها در ساخت گروه صفتی، هر دو نزدی ی روند، با ایی معمولاً قبل از هسته، و افزودة خاصِ صفت معمولاً بعد از هسته به ی رود.
نوشتن تذکرة شعرا در حوزة رواج و گسترش زبان فارسی، بیش از همه در فرارودان و هند، سابقه و روایی دارد. پس از تألیف لباب الالباب، وقفة طولانی در نوشتن تذکره روی داد و در قرن نهم فقط تذکرة الشعرای دولتشاه نوشته شد، اما از اواخر قرن دهم تذکره نویسی به ویژه در هند رونق گرفت؛ در آنجا به دلیل وجود حکومت های ایرانی، محیط مناسبی برای حضور شاعران و نویسندگان فارسی زبان فراهم آمده بود. یکی از تذکره های مهم که در این دوره تألیف یافت، مجمع الفضلای محمد عارف بخارایی است که متأسفانه تاکنون تحقیق بایسته ای دربارة احوال مؤلف و کتابش انجام نگرفته است و اکثر محققان صرفاً به نقل سخنان عبدالحی حبیبی و علیرضا نقوی پرداخته اند و چیزی بر آنها نیفزوده اند. یکی از دلایل گمنامی مجمع الفضلا و مؤلفش، کمیابی نسخه های آن است. از این تذکره تنها دو نسخة شناخته شده وجود دارد؛ یکی در دانشگاه پنجاب لاهور و دیگری در دانشگاه تهران. در این مقاله کوشش می شود تا ضمن تحلیل و نقد تحقیقات پیشین دربارة تذکرة مجمع الفضلا، این تذکره بر اساس نسخة موجود در دانشگاه تهران، بررسی و معرفی شود.