فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۰۱ تا ۵٬۲۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
نقش منع تدوین حدیث در پیدایش فرقه های اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از میان عوامل گوناگون تاثیرگذار در پیدایش فرقه های مذهبی، عاملی که به سهم خود تاثیر چشمگیری در این راستا ایفا کرده است، منع تدوین سنت نبوی است. در این نوشتار برآنیم تلاش دستگاه خلافت در صدر اسلام را در جهت منع تدوین حدیث و انگیزه های حاکمان وقت از این امر را بررسی کرده، به طور مختصر آثار زیانباری را که این مسئله در جامعه اسلامی به بار آورد، مطرح کنیم.
یکی از این آثار، مطرح شدن افراد یهودی الاصل همچون کعب الاحبار و وهب بن منبه در جامعه اسلامی و تصاحب کرسی بیان معارف و تفسیر قرآن از ناحیه آنان بود. چرا که به دنبال منع تدوین حدیث و ایجاد محدودیت هایی در نقل حدیث برای صحابی بزرگواری همچون ابوذر، ابن مسعود و امثال اینان، توجه خلفا به افرادی همچون کعب و وهب بن منبه جلب شده، زمینه برای تحریف تفسیر آیات قرآن توسط آنان فراهم شد. بعدها در اواخر سده اول که منع تدوین حدیث برداشته شد، سیل روایات که بسیاری از آنها از اصل و اساسی هم برخوردار نبودند، با انگیزه های گوناگون روانه جامعه اسلامی شد و در کتاب ها ثبت گردید؛ به گونه ای که هر کس عقیده ای مطرح می کرد یا فرقه ای می ساخت، می توانست برای تثبیت آن به برخی از این احادیث استناد جوید.
زبان و سیاست
تحلیلى، ضرورى و پیشین
حوزههای تخصصی:
بنیاد تاریخ در تفکر هگل
حوزههای تخصصی:
در این مجال کوشیده ام تا به بنیاد تاریخ از منظر هگل نزدیک شوم.این نوشتار براین باور است که :تفکر تاریخی هگل بر بنیاد سوبژ کتیویته پا می گیرد.لوگوس به عنوان سوبژ کتیویته مطلق همان دانش منطق و دیالکتیک است و دیالکتیک از نظر هگل،به صورت تجربه آگاهی ظاهر می شود.می دانیم که هگل پدیدارشناسی روح را دانش تجربه آگاهی می نامد.بدین سان،پدیدارشناسی روح با برهه های تجربه آگاهی که بنیاد تاریخ است،سروکاردارد.از سوی دیگر تاریخ سلسله انتظاراتی است که مراحل بروز روح را در قالب برهه های نه هنوز ثبت می کند.اما این برهه ها همان طور که متذکر شدیم بر بنیادی به نام تجربه آگاهی آشکار می شود.
کارکرد اقتصادی دین اسلام (مطالعه موردی: تولید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریدا: واسازی، از نقد مابعدالطبیعة غربی تا سیاست
حوزههای تخصصی:
به نظر دریدا، منشأ خشونت و دیگرستیزی موجود در ساحت سیاست غربی تفکر متافیزیکی است؛ سنت متافیزیک غربی، از افلاطون تا هوسرل، جایگاه اصلی و اولیة دیگرستیزی سیاسی است. این تفکر با نفوذ به تمامی ساحت های اندیشه و عمل انسان غربی، راه را بر بینش و کنشی دیگرخواه بسته است. دریدا با نقد ِمصادیق این دیگر ستیزی، می کوشد سیاستی دیگرگون بیا فریند. این مقاله پژوهشی در ماهیت نقد دریدا از سنت متافیزیکی در مرحلة نخست، و نحوة ارتباط این نقد با سیاست واسازانه در مرحلة بعد است.
آنتروپولوژی کانت
حوزههای تخصصی:
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزههای تخصصی:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره به عنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمز و هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمز سرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف می شمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی می داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیخته ای از احساسات دینی و ایده های دینی می داند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و به نحوی بارزتر، به عنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقم زدن مفاهیم، نظریات و استدلال های روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریباً نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کامل تر و روشن تر از آن زاده می شوند. بدین سان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟
حوزههای تخصصی:
مدعای اصلی این مقاله رد قول به اعتباریت ماهیت است. از همین روی، نویسنده تلاش نموده تا ادلّه اعتباریت ماهیت را نقد و بررسی کند. نکته مهمی که در این مقاله بر آن تأکید شده این است که بسیاری از ادلّه ای که در این زمینه ارائه شده، در حقیقت ناظر به اصالت وجود است نه اعتباریت ماهیت; در حالی که میان این دو ملازمه ای در کار نیست.
پذیرش اصالت وجود به معنای تن دادن به اعتباریت ماهیت نیست. بنابراین دَوَرانی که در کلمات برخی بزرگان مشاهده میشود، که یا باید اصالت وجودی شد و یا اصالت ماهوی، از نظر منطقی موجه نیست.
روش و روش شناسی در علوم انسانی اسلامی چارچوبی برای تحلیل و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
153 - 179
حوزههای تخصصی:
روش شناسی علوم انسانی اسلامی عهده دار کشف، توصیف و ارزیابی معرفت شناختی روش های پیشنهادی در نظریه های علم اسلامی و علوم انسانی اسلامی است. توصیف مذکور ترکیبی است از «معرفی نحوه گردآوری و تحلیل داده های مرتبط با پرسش ها یا فرضیه های تحقیق» و «تشریح منطق و الگوی کلی فعالیت علمی». ارزیابی معرفت شناختی یافته های حاصل از کاربست روش، بر اساس این توصیفات صورت می گیرد که بخش مهمی از «روش شناسی» را تشکیل می دهد. مقاله حاضر در صدد بیان الزامات روش شناختی علم دینی و علوم انسانی اسلامی است؛ لذا الزامات مذکور را در سه مورد بیان کرده است: نخست در خصوص شناخت علمی موضوع مورد پژوهش؛ دوم درباره شناخت آموزه های دینی مرتبط با موضوع مورد پژوهش؛ سوم درباره ضرورت بیان نحوه ارتباط میان آموزه های دینی مذکور با یافته علمی حاصل از روش پیشنهادی. این الزامات همچون چارچوبی کلی برای توصیف و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی شناسایی و تشریح شده اند.
نظریه لیبرال عدالت (عدالت از دیدگاه جان راولز)
حوزههای تخصصی:
رده های نامتناهی
حوزههای تخصصی:
نظریة وجود ذهنی ابن سینا در برابر بالفعل گرایی غیر جدی و امکان گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
تبیین وضعیت متافیزیکی معدومات یکی از مسائل غامض فلسفی است که برخورد با آن هر نظام منطقی و فلسفی را دچار چالش می کند و می تواند قسمت عمده ای از نظریات جهان شناسی فیلسوفان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله سه پرسش اصلی و مهم مطرح می کنیم و سپس به معرفی سه رویکرد بالفعل گرایان (به ویژه بالفعل گرایان غیر جدی)، امکان گرایان، و ابن سینا در مواجهه با این سه پرسش می پردازیم و با مقایسة پاسخ هایی که هر یک از این سه دیدگاه به این پرسش ها می دهند نشان می دهیم که نظام فلسفی ابن سینا عناصری ناهمگون از رویکرد های امکان گرایی و بالفعل گرایی را در خود جمع کرده است که قابل جمع نیستند.