۱.
زمینه و هدف: پارگی رباط متقاطع قدامی یکی از آسیب های شایع در میان کشتی گیران است که یکی از روش های درمان آن، جراحی بازسازی به روش آتوگرافت تاندون همسترینگ (HST) می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر بریس پروفیلاکیتک زانو بر آزمون های ایزوکنتیکی و عملکردی کشتی گیران مرد نخبه متعاقب جراحی بازسازی رباط به وسیله آتوگرافت همسترینگ بود. روش تحقیق: 10 کشتی گیر نخبه با میانگین و انحراف استاندارد سنی 2/37± 26/1 سال، وزن 11/32±78/25 کیلوگرم و قد 3/62±174 سانتی متر که در فاصله زمانی شش تا هجده ماه قبل از پژوهش حاضر مورد جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی به وسیله آتوگرافت همسترینگ قرار گرفته بودند، به طور در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این تحقیق نتایج آزمون های ایزوکنتیکی (نسبت گشتاور عضلات خم کننده به بازکننده زانو، حداکثر گشتاور، حداکثر توان و کل کار عضلات خم کننده و بازکننده زانو) بوسیله دستگاه دینامومتر ایزوکنتیک Gymnex مدل ISO-1 در سرعت 120 درجه بر ثانیه و آزمون های عملکردی پرش عمودی تک پا و پرش های متوالی مورب افقی در دو حالت بدون بریس و با بریس پروفیلاکتیک ساده مورد اندازه گیری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از بریس سبب افزایش معنی داری در حداکثر گشتاور (0/005=p)، حداکثر توان (0/04=p)، کل کار عضلات خم کننده زانو (0/003=p) و نسبت گشتاور عضلات خم کننده به باز کننده زانو گردید (0/01=p)، با این حال استفاده از بریس سبب ایجاد تغییرات معنی داری در متغیرهای کینتیکی عضلات بازکننده زانو و آزمون های عملکردی نگردید (0/05<p). نتیجه گیری : با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که استفاده از بریس پروفیلاکتیک سبب بهبود متغیرهای کینتیکی عضلات خم کننده زانو در کشتی گیران نخبه متعاقب جراحی بازسازی می شود. بنابراین کشتی گیران پس از جراحی بازسازی به روش HST و انجام توانبخشی، می توانند از مزایای این نوع بریس به منظور بهبود متغیرهای کینتیکی زانو در حین فعالیت ورزشی استفاده نمایند.
۲.
زمینه و هدف: در سال های اخیر استفاده از تمرینات تراباند به دلیل هزینه پایین، نیاز به فضای کم و ایمن بودن، در توانبخشی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین تراباند بر وضعیت زانو، زاویه Q و تعادل ایستا و پویای دانش آموزان مبتلا به پای پرانتزی بود. روش تحقیق: 30 دانش آموز دختر دوره متوسطه اول مبتلا به زاتوی پرانتزی به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری تجربی (سن 1/6±14/01 سال، قد 0/12±1/57 متر و وزن 9/7±50/3 کیلوگرم) و کنترل (سن 1/6±14/06 سال، قد 0/18±1/56 متر و وزن 11/3±50/03 کیلوگرم) وارد مطالعه شدند. فاصله بین زانو ها، زاویه Q، تعادل ایستا و تعادل پویای آزمودنی ها به ترتیب توسط کولیس، گونیامتر، آزمون لک لک و آزمون Y اندازه گیری شد. آزمودنی های گروه تجربی به مدت 12 هفته، هفته ای 3 جلسه و در هر جلسه 60 دقیقه به تمرین پرداختند. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس ترکیبی در بسته آماری SPSS نسخه 22 استفاده شد (0/05>P). یافته ها: پس از دوره تمرینی، کاهش معنی داری در فاصله بین زانو ها (0/001=p) و افزایش معنی داری در زاویه Q (p=0/04)، تعادل ایستا (0/001=p) و تعادل پویا در جهت قدامی (0/001=p)، خلفی داخلی (0/002=p) و خلفی خارجی (0/003=p) دیده شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل می توان اذعان نمود که تمرینات تراباند مربوط به پروتکل تمرینی ارائه شده در تحقیق حاضر بر بهبود زانوی پرانتزی، زاویه Q و تعادل دانش آموزان مبتلا به زانوی پرانتزی مؤثر بوده است.
۳.
زمینه و هدف : پیامدهای ناشی از وضعیت بدنی غیر صحیح به حدی گسترده است که در ابعاد جسمی، روحی، اقتصادی، اجتماعی قابل تعمق و بررسی می باشد و درمان آن در سنین جوانی از هزینه های هنگفت جهت جراحی و درمان این ناهنجاری در آینده جلوگیری می کند، بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین با توپ تعادلی بر میزان لوردوز دانش آموزان پسر 15 تا 18 سال بود. روش تحقیق: در پژوهش نیمه تجربی حاضر تعداد 40 دانش آموز با دامنه سنی 15 تا 18 سال از بین دانش آموزان داوطلب شهر دهدشت بصورت در دسترس و هدفمند انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی هشت هفته تمرینات فیزیوبال را سه جلسه در هفته به مدت 60 دقیقه انجام دادند، ولی گروه کنترل در هیچ گونه فعالیتی به غیر از فعالیت های معمول روزانه شرکت نداشتند. زاویه لوردوز کمری با استفاده از خط کش منعطف در دو مرحله قبل و بعد از اجرای تمرینات فیزیوبال اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله آزمون t مستقل و t زوجی در سطح معنی داری (0/05≥p) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از هشت هفته تمرین بهبود معنی داری در نمرات لوردوز کمری گروه تجربی نسبت به پیش از دوره تمرینات فیزیوبال یافت شد (0/001=p)، در حالی که در گروه کنترل تغییر معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، چنین به نظر می رسد که تمرین با توپ تعادلی روش مناسبی جهت بهبود عارضه لوردوز دانش آموزان می باشد. بنابراین به متخصصین حرکات اصلاحی توصیه می شود که از روش تمرین با توپ تعادلی برای بهبود عارضه لوردوز در کنار سایر روش های اصلاحی بیشتر استفاده نمایند.
۴.
زمینه و هدف: استعدادیابی، شناسایی عوامل موفقیت را برای رسیدن به قله های افتخار در تمامی رشته های ورزشی و به خصوص رشته شنا هموار می سازد و زمان رسیدن به اجراهای ورزشی بهتر توسط ورزشکاران زبده را کاهش می دهد. هدف از تحقیق حاضر بررسی ویژگی های آنتروپومتریکی، بیومکانیکی و آمادگی جسمانی و عملکردی پسران نوجوان نخبه در استعدادیابی و پیش بینی عملکرد در شنای 50 متر کرال سینه بود. روش تحقیق: 39 شناگر نوجوان نخبه پسر 12-11 ساله، شرکت کننده در ماده 50 متر کرال سینه در مسابقات قهرمانی کشور، که رتبه های برتر را در مسابقات قهرمانی استان های خود به دست آورده و به مسابقات کشوری راه یافته بودند، رضایت نامه را تکمیل کردند. پارامترهای آنتروپومتریکی، بیومکانیکی وآمادگی جسمانی و عملکردی آزمودنی ها بر اساس فرم ریدکو، اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از میانگین±انحراف معیار و آزمون فریدمن تحلیل شدند. یافته ها: بین میانگین رتبه طول اندام ها، زوایای مفاصل و ویژگی های جسمانی-عملکردی تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/05>p). طول کف دست (17/82 سانتی متر)، طول ساعد (25/89 سانتی متر) و طول پا (26/39 سانتی متر) مهم ترین شاخص های آنتروپومتریکی؛ باز شدن بیش از حد آرنج (3/72 درجه)، دور شدن پنجه پا از ساق (6/69 درجه) و بازشدن گردن (40/79 درجه) مهم ترین شاخص های بیومکانیکی و سرعت عمل و عکس العمل (21/26 سانتی متر)، انعطاف پذیری (27/02 سانتی متر) و پرش ارتفاع (توان) (31/07 سانتی متر)، مهم ترین شاخص های آمادگی جسمانی و عملکردی در استعدادیابی شناگران نخبه پسر در رده سنی 12-11 سال کشور در ماده 50 متر کرال سینه بودند. بین میانگین رتبه مقدار چربی در سه ناحیه فوق خاری، تحت کتفی و سه سر بازویی اختلاف معنی داری وجود نداشت و بین میانگین رتبه قدرت دست چپ و قدرت دست راست تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05<p). نتیجه گیری: با توجه به رتبه های بدست آمده، اهمیت همه شاخص های آنتروپومتریک، بیومکانیک، و جسمانی – عملکردی برای موفقیت در شنای کرال سینه سرعت یکسان نیست و اولویت ها باید مورد توجه مربیان قرار گیرد.
۵.
زمینه و هدف: کمر درد مزمن از بیماری های شایعی است که موجب اختلال در فعالیت های روزمره می شود. علی رغم وجود روش های درمانی گوناگون، هنوز توافق کلی در ارتباط با یک درمان جامع وجود ندارد. از این رو هدف این مطالعه، مقایسه تأثیر دو روش درمانی کنزیوتیپ و رفلکسولوژی کف پا بر روی شدت درد و ناتوانی بیماران مبتلا به کمر درد مزمن غیراختصاصی بود. روش تحقیق: 30 بیمار مرد مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی بین دامنه سنی 20 تا 40 سال به صورت تصادفی به سه گروه کنزیوتیپ (10 نفر)، رفلکسولوژی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. زمان اعمال مداخله 6 هفته و هر هفته 3 جلسه بود. محل چسباندن کنزیوتیپ ها پایین تر از استخوان لگن شروع و در ادامه عضلات پارااسپاینال ادامه می یافت و در مورد نحوه انجام رفلکسولوژی نقاط مربوط به ستون فقرات در کف پا توسط ماساژور با تکنیک های مخصوص ماساژ داده می شد. جهت ارزیابی درد و ناتوانی عملکردی افراد به ترتیب از پرسشنامه بصری درد و اوسستری قبل و بلافاصله بعد از درمان استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون های تی زوجی و آنالیز واریانس یک طرفه در سطح معنی داری (0/05≥p) استفاده گردید. یافته ها: مقایسه درون و بین گروهی نشان دهنده اثر بخش بودن هر دو روش کنزیوتیپ و رفلکسولوژی کف پا بر میزان کاهش درد و ناتوانی بود (0/001=p). در مقایسه نتایج آزمون توکی گروه کنزیوتیپ کاهش درد بیشتری نسبت به گروه رفلکسولوژی بعد از مداخلات از خود نشان دادند (0/001=p)، ولی در مورد میزان ناتوانی عملکردی افراد میان دو گروه کنزیوتیپ و رفلکسولوژی تقاوتی دیده نشد (0/93=p). نتیجه گیری: کنزیوتیپ و رفلکسولوژی کف پا می توانند در کاهش درد و ناتوانی بیماران با کمر درد مزمن غیراختصاصی موثر باشند ولی برای کاهش درد بیشتر بیماری روش کنزیوتیپ به بیماران توصیه می شود.
۶.
زمینه و هدف: هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر بافت های نرم در اندازه گیری زاویه کایفوز سینه ای بوسیله کایفومتر ایرانی از طریق قرارگیری آن بر روی بدن و بر روی عکس رادیو گرافی و همچنین مقایسه نتایج با روش کوب بود. روش تحقیق : تحقیق حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و نمونه گیری بصورت هدفمند و در دسترس بود. نمونه ها را 18 نفر تشکیل دادند. اندازه گیری های کایفوز سینه ای بوسیله کایفومتر یک بار از روی بدن نمونه ها و بار دیگر از روی عکس رادیوگرافی صورت گرفت. همچنین زاویه کوب بصورت جداگانه از عکس رادیوگرافی محاسبه گردید. یافته ها: نتایج نشان داد در بررسی اندازه گیری کایفوز سینه ای از طریق کایفومتر روی بدن و نیز روی عکس رادیوگرافی با اندازه گیری زاویه کوب از طریق عکس رادیوگرافی، همبستگی و روایی بالایی وجود دارد (0/05≥p) و همچنین همبستگی بالایی بین اندازه گیری با کایفومتر روی بدن و روی عکس رادیوگرافی وجود دارد (0/05≥p). در مقایسه این سه روش از نظر میانگین نتایج اندازه گیری کایفوز سینه ای با استفاده از کایفومتر روی بدن و روی عکس رادیوگرافی و نیز میانگین اندازه گیری کایفوز سینه ای با استفاده از کایفومتر روی عکس رادیوگرافی با میانگین اندازه گیری کایفوز سینه ای از طریق زاویه کوب نیز اختلاف معنی داری وجود ندارند (0/34=p). نتیجه گیری: با توجه به همبستگی بالا بین 3 روش اندازه گیری (کایفومتر روی بدن، کایفومتر روی عکس، روش کوب) و همچنین نبود اختلاف معنی دار بین نتایج این 3 روش، می توان گفت کایفومتر ایرانی به عنوان وسیله ای معتبر در اندازه گیری های مربوط به ستون فقرات به ویژه کایفوز سینه ای می باشد و وجود بافت های نرم روی ستون فقرات اثری بر اندازه گیری با کایفومتر ندارند.
۷.
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی به عنوان شکل خاصی از فعالیت های بدنی جهت دار، ممکن است بر فرآیند شکل گیری وضعیت بدنی، اثرات مهمی داشته باشد. هدف تحقیق حاضر، ارزیابی و مقایسه وضعیت بدنی دختران کاراته کا با افراد غیرورزشکار بود. روش تحقیق: 50 نفر دختر کاراته کا و 50 نفر غیرورزشکار در این مطالعه شرکت کردند. برای ارزیابی وضعیت بدنی آزمودنی ها، ناهنجاری های سر به جلو (با استفاده از روش فتوگرامتری)، شانه گرد (با استفاده از گونیا)، کایفوز و لوردوز (با استفاده از خط کش منعطف) و تیلت قدامی لگن (با استفاده از روش ساندرز) اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها آزمون t مستقل و در سطح معنی داری 0/05>p مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین زاویه سر به جلو (0/004=p)، شانه گرد در سمت چپ و راست (0/0001=p) و کایفوز پشتی (0/0001=p) در دختران کارته کا بیشتر از غیر ورزشکاران بود و تفاوت آن ها از نظر آماری معنی دار بود. علاوه بر این اختلاف معنی داری در میزان لوردوز کمری (0/47=p) و تیلت قدامی لگن (0/75=p) کارته کاها و افراد غیر ورزشکار یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد علی رغم کم بودن اختلاف شاخص های مورد بررسی در این مطالعه، این اختلاف از نظر بالینی حائز اهمیت است و مربیان و ورزشکاران بهتر است، تدابیر پیشگیرانه و اصلاحی لازم را در برنامه های تمرینی لحاظ کنند.
۸.
زمینه و هدف: کوله پشتی یکی از ابزارهای شایع و محبوب در میان اقشار مختلف جامعه به ویژه کودکان محسوب می شود. بدین سبب هدف از این مطالعه، تعیین اثر حمل کوله پشتی با بارهای مختلف، بر پارامترهای کینماتیکی را ه رفتن دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی بود. روش تحقیق: 15 دانش آموز با میانگین سنی 0/61± 9/6 سال به صورت در دسترس انتخاب شدند. هریک از آزمودنی ها کوله پشتی هایی با بارهای 0، 10، 15 و 20 درصد وزن بدن در حال راه رفتن بر روی نوارگردان با سرعت 1/1 متر بر ثانیه به مدت 20 دقیقه حمل کردند. راه رفتن آزمودنی ها توسط دوربین دیجیتالی ثبت شد. تجزیه و تحلیل سینماتوگرافی فیلم های گرفته شده با نرم افزار دارت فیش انجام گرفت. داده ها با ANOVA با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند (0/05>p). یافته ها: نتایج نشان داد افزایش بار کوله پشتی موجب افزایش معنی داری در زاویه خم شدن زانو برای شرایط 15 درصد (0/02=p) و 20 درصد (0/03=p)، افزایش معنی داری در باز شدن مچ پا برای شرایط 15 درصد (0/03=p) و 20 درصد (0/04=p) و افزایش معنی داری در فاصله یک طول قدم برای شرایط 20 درصد (0/02=p) می شود. همچنین افزایش بار باعث کاهش معنی داری در زاویه خم شدن مچ پا برای شرایط 10 درصد (0/01=p)، 15 درصد (0/02=p) و 20 درصد (0/03=p) و کاهش معنی دار تواتر قدم در شرایط 20 درصد (0/03=p) می شود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که حمل کوله پشتی معادل 10 تا 15 درصد وزن بدن برای دانش آموزان مقطع ابتدایی مناسب باشد.
۹.
زمینه و هدف: تمرینات تعادلی به همراه تمرینات قدرتی به عنوان اثربخش ترین تمرینات بر روی بیماران با سندرم درد کشککی_رانی معرفی شده اند. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی تمرینات قدرتی عضلات دورکننده و چرخاننده خارجی هیپ و تمرینات تعادلی بر بیماران سندرم درد کشککی - رانی بود. روش تحقیق : تعداد 20 بیمار مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تمرینات قدرتی عضلات دورکننده و چرخاننده خارجی هیپ (سن 2/8±42/9 سال) و گروه تعادلی (سن 3/07±44/1 سال) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه تمرینات مربوط به گروه خود را انجام دادند. برای اندازه گیری درد و عملکرد جسمانی بیماران قبل و پس از مداخله به ترتیب از پرسشنامه های مقیاس بصری درد و پرسشنامه عملکرد جسمانی استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل در سطح 0/05 استفاده شد. یافته ها : تفاوت معنی داری در خصوص درد و عملکرد جسمانی بیماران بین دو گروه یافت شد، به طوری که درد در گروه قدرت نسبت به گروه تعادل کاهش بیش تری داشت (0/05>p). همچنین عملکرد جسمانی در گروه قدرت در مقایسه با گروه تعادل بهبودی بیش تری نشان داد (0/05>p). نتیجه گیری: از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که تمرینات قدرتی نسبت به تمرینات تعادلی نتایج بهتری بر روی درد و عملکرد در بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی داشته است.
۱۰.
زمینه و هدف : سفتی سطح ورزشی به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر نیروهای رد و بدل شده بین ورزشکار و سطح می تواند بر فرکانس و شدت آسیب های ورزشی تأثیر گذار باشد. هدف این تحقیق تأثیر سفتی سطوح ورزشی بر رفتار بیومکانیکی اندام تحتانی طی هاپینگ بود. روش تحقیق : سفتی اندام تحتانی، سفتی مفاصل زانو، مچ پا و نیروی عکس العمل زمین 15 مرد جوان در دامنه سنی30-18 سال و دامنه وزنی 60 تا 88 کیلوگرم در تکالیف هاپینگ روی پنج سطح با سفتی 200 تا 500 کیلونیوتن بر متر با استفاده از صفحه نیرو و سیستم آنالیز حرکت مورد اندازه گیری قرار گرفت. یافته ها : نتایج آزمون آنالیز واریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد در پارامتر سفتی اندام بین سطح 200 و صفحه نیرو (04/0p=)؛ بین سطح 300 و صفحه نیرو (03/0p=)؛ بین 400 و صفحه نیرو (007/0p=)، در حداکثر نیروی عکس العمل بین سطح 200 و صفحه نیرو (01/0p=)؛ بین سطح 200 و 500 (003/0p=) و در سفتی مفصل مچ پا بین سطح 300 و 400 (04/0p=) تفاوت معنی داری مشاهده شد. نتیجه گیری : نتایج این تحقیق نشان داد بر خلاف تصور رایج که عنوان می کند افزایش سفتی سطح موجب کاهش سفتی اندام می شود و برعکس، تعامل بین سفتی سطح و سفتی اندام تنها به دامنه سفتی کم و نزدیک به سفتی اندام محدود می شود و در دامنه سفتی بیشتر این فرض منطقی به نظر نمی رسد.
۱۱.
زمینه و هدف: پرش عمودی در بسیاری از فعالیت های ورزشی دیده می شود و به عنوان یک مدل تحقیقی در بسیاری از مطالعات بیومکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر چهار هفته تمرین بر تغییرپذیری نیروهای عکس العمل در اجرای پرش عمودی در مردان جوان فعال بود. روش تحقیق: در این تحقیق نیمه تجربی 20 مرد جوان در دو گروه تمرین و کنترل شرکت کردند. داده های نیروی عکس العمل زمین قبل و بعد از برنامه تمرینی با استفاده از دستگاه صفحه نیرو سنج در اجرای پرش عمودی ثبت شد. با استفاده از روش نمودار اثر کلی، ضریب تغییرات 10 نمودار نیروی عکس العمل زمین قبل و بعد از تمرین برای هر آزمودنی محاسبه شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تفاوت معنی داری را بین میزان ضریب تغییرات نیروی عکس العمل زمین در راستای عمودی و داخلی- خارجی پیش آزمون و پس آزمون نشان نداد، در حالی که در راستای قدامی- خلفی میانگین ضریب تغییرات در پس آزمون بیشتر از پیش آزمون بود (0/03=p). نتیجه گیری: به نظر می رسد تغییرپذیری نمودار نیروی عکس العمل زمین از تمرین تاثیر می پذیرد. مطالعه تغییرپذیری در نمودار نیروی های عکس العمل زمین می تواند به عنوان شاخص عملکرد در پرش عمودی در نظر گرفته شود.
۱۲.
زمینه و هدف: مطالعات گذشته در زمینه تاثیر کشش های ایستا و پویا بر عملکرد نتایج متناقضی ارائه داده اند. در مطالعه حاضر با استفاده از روش های نوین تحلیل غیرخطی تاثیر این دو کشش بر فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی بررسی شد. هدف از این مطالعه بررسی غیرخطی پایداری دینامیک موضعی فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی پس از کشش ایستا و پویا در مردان فعال حین رکاب زدن بود. روش تحقیق: 15 دانشجوی پسر (وزن 10/52±69/02 کیلوگرم، قد 6/74±174/00 سانتی متر و سن 1/47±21/20 سال) علوم ورزشی به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها در طی دو روز با اختلاف 48 ساعت در هر مراجعه به آزمایشگاه مراجعه کردند و در حالت های بدون کشش و پس از گذشت 2، 5 و 10 دقیقه از کشش ایستا و پویا، اطلاعات فعالیت الکتریکی شش عضله اندام تحتانی آن ها در 30 چرخه رکاب زدن روی چرخ کارسنج ثبت شد. اطلاعات فیلتر شده فعالیت الکتریکی عضلات، جهت ساختن سری زمانی و محاسبه نمای لیاپانوف استخراج شدند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد نمای لیاپانوف فعالیت الکتریکی عضلات منتخب در وهله های 2، 5 و 10 دقیقه پس از کشش پویا در مقایسه با حالت کشش ایستا و بدون کشش به طور معنی داری کاهش یافت (0/05≥p). نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده از کشش پویا به جای کشش ایستا در برنامه گرم کردن قبل از رکاب زدن یا انجام بازتوانی روی دوچرخه ثابت بهتر باشد.
۱۳.
زمینه و هدف : هدف این پژوهش مقایسه شدت فعالیت عضلات کمربند شان ه ای هنگام بالا بردن اندام فوقانی در سطوح حرکتی فرونتال و اسکپشن با سرعت و بار های مختلف بود. روش تحقیق: تعداد 16 زن 28-20 ساله مورد مطالعه قرار گرفتند. با استفاده از دستگاه الکترومایوگرافی سطحی فعالیت عضلات دلتوئید (قدامی، میانی و خلفی)، فوق خاری، همچنین ذوزنقه (فوقانی، میانی و تحتانی) هنگام الویشن 90 درجه اندام فوقانی در دو سطح فرونتال و اسکپشن ثبت شد. وظایف حرکتی در شرایط سرعت آهسته و تند که با و بدون یک بار (معادل 5% جرم بدن) تکرار شدند. از آنالیز واریانس با اندازه گیری های تکراری در سطح معنی داری 0/05>p برای تحلیل آماری استفاده شد. یافته ها: در شرایط تعامل عوامل عضله، سرعت، بار و صفحه حرکتی اثر معنی دار بود (0/06=p). سطوح فعالیت عضلات دلتوئید (قدامی، میانی و خلفی)، فوق خاری و ذوزنقه (فوقانی، میانی و تحتانی) در صفحه فرونتال به ترتیب %53، %68، 73%، %55، 58%، %33 و %51 بود. این ارزش ها برای الویشن شانه در صفحه اسکپشن %43، %73، %96، %67، %69، %43 و %62 بود. در مجموع فعالیت عضلات در سطح فرونتال حدود 16/0 برابر بیشتر از سطح اسکپشن بود (0/0001=p). میانگین کل شدت فعالیت عضلات با افزایش سرعت 11/0 برابر بیش تر از حرکت آهسته بود (0/0001=p) و همچنین در حرکت با بار فعالیت عضلات حدود 52/1 برابر بیشتر از شرایط بدون بار بود (0/0001=p). نتیجه گیری: الگوی فعالیت عضلات الویشن شانه در سطح فرونتال به وسیله فعالیت بیش تر در سطح فرونتال، متفاوت از سطح اسکپشن است. در بالا بردن، اندام فوقانی عضله دلتوئید خلفی فعالیت بیش تری از دیگر بخش های دلتوئید نشان داد. عضلات ذوزنقه میانی و دلتوئید قدامی کمترین فعالیت را در بالا بردن اندام فوقانی داشتند. افزایش سرعت و بار، اثر بیشتری بر عضله دلتوئید خلفی نسبت به دیگر عضلات داشتند.
۱۴.
زمینه و هدف: تمرینات پلایومتریک احتملاً منجر به افزایش عملکرد و کاهش خطر آسیب در زنان ورزشکار می شود، اما اثرات آن بر روی بی ثباتی عملکردی مچ پا نامشخص است. هدف این تحقیق بررسی تأثیر شش هفته تمرین پلایومتریک بر عملکرد و زمانبندی فعالیت عضلات منتخب ساق پای زنان فعال مبتلا به بی ثباتی عمکردی مچ پا در فرود تک پا بود. روش تحقیق: الکترومیوگرافی سطحی از عضلات نازک نئی بلند، درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی در 30 زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا ثبت شد. جهت ارزیابی کنترل وضعیتی پویا نیز از آزمون تعدیل شده ستاره استفاده شد. در این تحقیق از برنامه ی تمرینات پلایومتریک پی هانگ (2014) به مدت شش هفته و 18 جلسه استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری 95 درصد در نرم افزار SPSS نسخه 20، استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر افزایش معنی دار در زمان شروع فعالیت عضله نازک نئی بلند (036/0=p)، بهبود کنترل وضعیتی پویا (قدامی (001/0=p)، خلفی داخلی (001/0=p) و خلفی خارجی(021/0=p)) و عدم تغییر در فعالیت عضلات درشت نئی قدامی (831/0=p) و دوقلوی داخلی(618/0=p) پس از شش هفته تمرین پلایومتریک بود. نتیجه گیری: تمرینات پلایومتریک با تسریع زمان واکنش در مرحله پیش از فرود منجر به تغییر در زمانبندی فعالیت عضله نازک نئی بلند و کنترل وضعیتی پویا می شود که احتمالاً می تواند عملکرد اندام تحتانی افراد مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا را بهبود بخشد.