۱.
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که کلستروم یا آغوز گاوی دارای خاصیت ضداکسایشی است اما تاکنون مطالعه ای که اثربخشی آن را بر آسیب ورزشی مورد ارزیابی قرار داده باشد یافت نشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف مکمل آغوز گاوی بر آسیب عضلانی ناشی از ورزش شدید اجرا گردید. روش تحقیق: 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه مساوی تقسیم شدند گروه 1 (کنترل)، گروه 2 (ورزش هوازی)، گروه 3 (ورزش بی هوازی)، گروه 4 (مکمل بدون ورزش)، گروه 5 (مکمل با ورزش هوازی)، گروه 6 (مکمل با ورزش بی هوازی). پس از انجام 1 هفته ای بارگیری مکمل و تمرین، نمونه گیری خون از تمام موش ها انجام و سطح پلاسمایی آنزیم های LDH و CK توسط کیت های استاندارد و دستگاه اتوآنالایز تعیین گردید. داده ها با آزمون های آماری ANOVA و آزمون تعقیبی توکی در سطح 0/05>p تحلیل شد. یافته ها: مقادیر پلاسمایی LDH (p=0/010) و CK (p=0/006) درگروه ورزش بی هوازی به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. اختلاف معنی داری بین گروه ورزش هوازی و گروه کنترل در متغیرهای CK و LDH (p=0/86) وجود نداشت. موش های دریافت کننده مکمل و ورزش بی هوازی شدید (گروه 6) به طور معنی داری سطح CK و LDH کمتری در مقایسه با گروه ورزش بی هوازی بدون مکمل (گروه 3) داشتند (0/001=p)، نتایج نشان داد که بارگیری 7 روزه مکمل آغوز توانست افزایش سطوح CK و LDH ناشی از تمرین بی هوازی را در موش ها مهار نماید. نتیجه گیری: مکمل آغوز با توجه به خواص ضداکسایشی، می تواند به عنوان یک مکمل ورزشی جهت کاهش آسیب های عضلانی استفاده گردد.
۲.
زمینه و هدف: وضعیت برنامه ایمن ورزشی، به توانایی فیزیولوژیکی و انگیزه افراد وابسته است. در این زمینه، برآورد مولفه شدت کار بر پایه مقیاس های روان تنی به ویژه در برنامه ریزی فعالیت های ورزشی بچه های ناشنوا حایز اهمیت است. روش تحقیق : 24 نوجوان ناشنوا با شاخص توده بدنی 3/5±19/9 کیلوگرم بر مجذور قد به متر و نارسایی شنوایی بالاتر از 80 دسی بل، پروتکل بیشینه کارسنجی را به همراه آنالیز گازهای تنفسی با روش مقیاس های درک فشار کار کلامی (BORG<sub>10</sub>) و تصویری (OMNI)، داوطلبانه اجرا کردند. یافته ها: دو مقیاس BORG<sub>10</sub> و OMNI هنگام فعالیت ورزشی درسطوح کار زیر بیشینه (0/002=r=0/73، p) و درمانده ساز (0/001=r=0/91، p)، همبستگی بالایی را نشان داد. اعتبار همزمان مناسبی از جنبه وابستگی میان این دو مقیاس روان تنی با متغیرهای تهویه دقیقه ای (0/45 و 0/41=r)، اکسیژن مصرفی (0/45 و 0/13=r) و درصد ضربان قلب ذخیره (0/38=r) هنگام فعالیت ورزشی زیر بیشینه مشاهده شد (0/05≥p). نتیجه گیری: به دلیل مشکل برقراری تعامل بچه های ناشنوا با محیط اجتماعی بویژه هنگام فعالیت های بدنی، هر دو مقیاس تصویری و عددی درک شدت کار بدنی برای تنظیم تکالیف فیزیکی روزانه این بچه ها، از اعتبار ساختاری مناسب برخوردارند. با این حال، مقیاس تصویری شدت کار هنگام فعالیت ورزشی هوازی نزدیک بیشینه و درمانده ساز کار آمدتر است و می تواند برای مربیان ورزش هنگام شرکت هدفمند بچه های ناشنوا در برنامه ریزی فعالیت های بدنی هنگام اوقات فراغت یا مسابقات ورزشی قابل استفاده باشد.
۳.
زمینه و هدف : با توجه به نتایج محدود و متناقض مربوط به پاسخ شاخص های التهابی و آسیب عضلانی به فعالیت ورزشی شدید در نوجوانان، هدف از تحقیق حاضر بررسی پاسخ و رابطه بین برخی شاخص های التهابی و شاخص آسیب عضلانی در پسران 14 تا 16 سال در پاسخ به فعالیت ورزشی شدید بود. روش تحقیق : 24 پسر سالم 14 تا 16 سال در دو گروه تمرین (12 نفر) و کنترل (12 نفر) داوطلب شرکت در پژوهش شدند. آزمودنی های گروه تمرین، آزمون ورزشی فزاینده بالک را بر اساس پروتکل تعریف شده انجام دادند. جهت بررسی سطوح فیبرینوژن پلاسما، پروتئین واکنشیC و کراتین کیناز سرم از گروه تمرین در حالت پایه و 2 دقیقه بعد از اتمام آزمون ورزشی و از گروه کنترل در حالت پایه و 48 ساعت بعد از آن خونگیری به عمل آمد. جهت بررسی شاخص های مورد نظر از روش های آماری t زوجی و t مستقل و نیز ضریب همبستگی پیرسون و ضریب بتا در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد. یافته ها: مقادیر فیبرینوژن پلاسما (0/01=p)، پروتئین واکنشی (0/01=p) و کراتین کیناز سرم (0/01=p) بلافاصله پس از فعالیت بدنی فراینده افزایش معنی داری یافتند. در بررسی ارتباط متغیرها، بین فیبرینوژن پلاسما با پروتئین واکنشیC سرم (0/675=p=0/016، r) و فیبرینوژن پلاسما با کراتین کیناز سرم (0/61=p=0/01، r) در گروه تمرین همبستگی معنی دار مثبت یافت شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه در نوجوانان شاخص های التهابی فیبرینوژن پلاسما و پروتئین واکنشیC سرم و شاخص آسیب عضلانی کراتین کیناز تحت تاثیر فعالیت ورزشی شدید هوازی افزایش می یابد که نشانگر وجود التهاب و آسیب عضلانی در پاسخ به فعالیت شدید می باشد.
۴.
زمینه و هدف: کم آبی ناشی از ورزش و گرما پدیده ای رایج در میان ورزشکاران است که می تواند عملکرد و حتی سلامتی ورزشکار را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثرات کم آبی در شدت های متفاوت بر برخی عملکردهای فیزیولوژیکی و جسمانی زنان فعال بود. روش تحقیق: 10 نفر زن سالم فعال با میانگین سن: 6/24± 26/6 سال، قد: 5/20±163/20 سانتی متر، وزن 6/59±54/82 کیلوگرم و BMI 20/59 ±2/45 به صورت داوطلبانه در سه روز جداگانه در شدت های متفاوت یوهیدراسیون، دهیدراسیون خفیف و دهیدراسیون متوسط شرکت کردند. موقعیت دهیدراسیون با استفاده از ورزش و فشار گرمایی و کنترل مصرف مایعات ایجاد شد. توان بی هوازی، قدرت ایزومتریک و استقامت عضلانی اندام فوقانی و تحتانی در سه حالت اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید و سطح معنی داری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافته ها: در حالت های دهیدراسیون خفیف و متوسط به ترتیب در توان بی هوازی کاهش معنی داری به میزان 7/37 درصد و 11/94 درصد، استقامت عضلانی اندام فوقانی 3/4 درصد و 17/44 درصد، استقامت عضلانی اندام تحتانی 2/66 درصد و 5/75 درصد، قدرت عضلانی اندام تحتانی 4 درصد و 11 درصد در مقایسه با یوهیدراسیون مشاهده شد. قدرت عضلانی اندام فوقانی در حالت دهیدراسیون متوسط 62/8 درصد نسبت به حالت یوهیدراسیون کاهش معنی داری را نشان داد. نتیجه گیری: به نظر می رسد عوامل جسمانی مثل توان بی هوازی، قدرت و استقامت عضلانی در شدت های خفیف نیز تحت تأثیر دهیدراسیون قرار گرفته و به صورت معنی داری کاهش می یابند.
۵.
زمینه و هدف: هدف تمرینات ورزشی ایجاد سازگاری هایی در سطوح سلولی و بهبود عملکرد ورزشی است. اگر چه افزایش شدت تمرینات فراتر از میزان توانایی های فیزیولوژیکی ورزشکاران باشد، منجر به ایجاد سندرم بیش تمرینی می گردد. به همین منظور، مطالعه حاضر مقایسه اثر دو شیوه تمرینی بر روی برخی از نشانگرهای سیستم ایمنی ورزشکاران نوجوان را بررسی می کند. روش تحقیق: این پژوهش، روی 45 نفر از ورزشکاران نوجوان که به صورت تصادفی در سه گروه قدرتی، سرعتی و کنترل تقسیم شده بودند، انجام گرفت. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 90 دقیقه، تحت یکی از تمرینات قدرتی و سرعتی قرار گرفتند. متغیر های پژوهش (کورتیزول، تستوسترون و شمارش گلبول های سفید)، در ابتدا و 48 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرینی، اندازه گیری شد. برای بررسی تفاوت های درون گروهی داده ها، از آزمون تی همبسته و برای تفاوت های بین گروهی از آنالیز واریانس یک سویه با سطح معنی داری (0/05>p)، استفاده شد. یافته ها: نتایج درون گروهی نشان داد، تمرین قدرتی (0/02=p) و سرعتی (0/04=p)، باعث کاهش معنی دار غلظت کورتیزول شد. اما افزایش غلظت تستوسترون تنها در گروه قدرتی معنی دار (0/05=p) بود. در بررسی واریانس گروه های تمرینی و کنترل تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج درون گروهی نسبت تستوسترون به کورتیزول در هر سه گروه، افزایش (0/05>p) داشت. اما نتایج بین گروهی تفاوت معناداری را در این نسبت در بین سه گروه، نشان نداد. تمرینات قدرتی و سرعتی، به طور معنی داری باعث افزایش لنفوسیت ها (001/0p=)، افزایش مونوسیت ها در گروه سرعتی (0/001=p)، و افزایش ایزوفیل ها در گروه قدرتی (0/05=p) شد. همچنین کاهش نوتروفیل ها در دو گروه قدرتی (0/03=p) و سرعتی (0/01=p) مشاهده شد. در بررسی واریانس گروه های تمرینی و کنترل نیز تفاوت معنی دار در نوتروفیل ها و لنفوسیت ها مشاهده شد (0/05=p) . نتیجه گیری: تغییرات مشاهده شده در نشانگرهای سیستم ایمنی، نشان دهنده آن است که استفاده از هر دو نوع برنامه های تمرینی، می تواند در بهبود سازگاری های آنابولیکی و سیستم ایمنی سودمند باشد.
۶.
زمینه و هدف: آپوپتوزیس برای تنظیم سیستم ایمنی و به ویژه لنفوسیت ها و یا کاهش خطر شروع پاسخ های ویرانگر بسیار مهم می باشد؛ از این رو هدف از این پژوهش بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت وامانده ساز بدنبال هشت هفته تمرین قدرتی بر میزان آپوپتوزیس لنفوسیتی زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: در این پژوهش، 24 دانشجوی زن غیر ورزشکار به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه مساوی تجربی و کنترل به ترتیب با میانگین سنی 0/9±21/7 و 0/9±20/58 سال تقسیم شدند. گروه تجربی، هشت هفته تمرین قدرتی را انجام دادند. سپس هر دو گروه یک جلسه فعالیت وامانده ساز را تا سرحد خستگی اجرا نمودند. نمونه خون قبل و بعد از هشت هفته، بلافاصله پس از تمرین وامانده ساز و 24 ساعت بعد جمع آوری شد. برای بررسی تغییرات برون گروهی و درون گروهی به ترتیب از آزمون تحلیل واریانس دو عاملی و اندازه گیری های مکرر استفاده شد (0/05>p). یافته ها : تحلیل داده ها نشان داد، بین میزان آپوپتوزیس لنفوسیتی دو گروه تفاوت معنی دار وجود داشت. میزان آپوپتوزیس در گروه کنترل بعد از یک جلسه فعالیت وامانده ساز افزایش معنی دار نشان داد (0/001=p) و با گذشت 24 ساعت پس از فعالیت همچنان بالا بود و کاهش معنی داری پیدا نکرد (0/496=p). میزان آپوپتوزیس در گروه تجربی بعد از هشت هفته تمرین نسبت به مقادیر اولیه تفاوت معنی دار داشت (0/000=p)، اما پس از یک جلسه فعالیت این تغییرات معنی دار نبود و 24 ساعت پس از فعالیت، منجر به کاهش معنی دار آپوپتوزیس در گروه تجربی و کاهش غیرمعنی دار در گروه کنترل شد (0/020=p). نتیجه گیری: تفاوت در میزان آپوپتوزیس گروه ها نشان دهنده تأثیر مثبت فعالیت بدنی بر تقویت سیستم ایمنی بدن است. لذا احتمالاً می توان از تأثیر ورزش بر آپوپتوزیس سلول های سرطانی سود جوست و سلامت افراد جامعه را بهبود بخشید.
۷.
زمینه و هدف: آپلین توسط بافت چربی ترشح می شود و نقش مهمی در فرآیندهای التهابی ایفا می کند و به نظر می رسد به عنوان یک سایتوکاین ضد التهابی عمل می کند. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین استقامتی و مهار کننده نیتریک اکساید بر آپلین بافت چربی، گلوکز و انسولین در موش های صحرایی نر سالمند بود. روش تحقیق: به همین منظور 24 سر رت نر با نژاد ویستار 22 ماهه از انستیتو رازی خریداری و به مرکز تحقیقات منتقل شدند که به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل، تمرین، مهارکننده و مهارکننده-تمرین تقسیم شدند. دوره تمرینی به مدت 8 هفته اجرا شد که هر هفته 5 روز و شدت تمرین 80-75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بود. گروه مهارکننده- تمرین همراه با دوره 8 هفته ای تمرینات، به صورت محلول با آب آشامیدنی به مقدار 0/75 اختلاف معنی داری میلی گرم/ میلی لیتر (معادل 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن موش ها در روز) L-NAME دریافت کردند. گروه مهارکننده طی دوره تنها مکمل دریافت نمودند. تمامی رت ها 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و بعد از 24 ساعت ناشتایی کشته و نمونه های بافت چربی جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون توکی در سطح معنی داری 0/05>p انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هشت هفته تمرین استقامتی موجب افزایش معنی دار سطح آپلین در بافت چربی رت های نر سالمند شد (0/000=p). با این وجود، تغییری در سطوح گلوکز (0/157=p) و انسولین (0/832=p) پس از دوره تمرینات استقامتی در گروه ها مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرین استقامتی می تواند سطح آپلین بافت چربی را مستقل از انسولین و گلوکز افزایش دهد. بنابراین احتمالاً تمرین استقامتی بتواند در کنترل وضعیت التهابی آزمودنی های سالمند نقش داشته باشد.
۸.
زمینه و هدف: کف پا از بخش های بسیار فعال در فعالیت های جهشی مانند طناب زنی بوده و با سطح اندک خود، نقش مهمی در حفظ تعادل ایفا می کند. هدف این تحقیق بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات طناب زنی بر کنترل پاسچر، تعادل ایستا و پویای دانش آموزان پسر 13-10 ساله دارای کف پای صاف بود. روش تحقیق: جامعه آماری این مطالعه نیمه تجربی 450 نفر از دانش آموزان پسر 10 تا 13 ساله بخش جرقویه سفلی بودند. پس از ارزیابی اولیه با دستگاه پدسکوپ (کیفی) و سپس اندازه گیری با اسکنر کف پا (کمی) و شاخص استاهلی، تعداد 30 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری تجربی و کنترل تقسیم شدند. جهت اندازه گیری کنترل پاسچر از دستگاه فوت اسکن استفاده و تغییرات مرکز فشار در کف پاها به مدت 20 ثانیه ثبت گردید. تعادل ایستا با آزمون لک لک و تعادل پویا با آزمون تعادل Y ارزیابی گردید. آزمودنی های گروه های تجربی به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه 45 دقیقه ای در یک پروتکل تمرین طناب زنی شرکت کردند. در طی این مدت آزمودنی های گروه کنترل در هیچ برنامه فعالیت بدنی منظمی شرکت نداشتند. داده ها با روش های آزمون t مستقل و تحلیل واریانس ترکیبی در سطح معنی داری 0/05>p تحلیل آماری شد. یافته ها: تغییرات درون گروهی (پس آزمون نسبت به پیش آزمون) و همچنین اثرات تعاملی (نوبت آزمون×گروه) در تمام متغیرها معنی دار بود (0/001>p) ولی تفاوت های بین گروهی تنها در متغیر تعادل ایستا معنی دار بود (0/01>p). نتیجه گیری: تمرینات طناب زنی تمریناتی مفید جهت بهبود تعادل ایستا، پویا و کنترل پاسچر افراد دارای کف پای صاف منعطف است. از این رو استفاده از این تمرینات در کنار سایر روش های بهبود تعادل و کنترل پاسچر، به این افرادی توصیه می شود.
۹.
زمینه و هدف: یکی از عوامل بروز صدمات ورزشی، ضعف عضلانی و یا عدم توازن نیروی عضلانی می باشد. با توجه به اینکه ورزش والیبال فعالیتی است که سرشار از پرش و فرود با یک پا می باشد، در پژوهش حاضر به مقایسه نسبت قدرت عضلات آگونیست به آنتاگونیست و دامنه حرکتی ران در والیبالیست ها و افراد غیر ورزشکار پرداختیم. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- مقایسه ای بود. 30 زن والیبالیست با میانگین سنی 2/58 ± 21/40 سال و 30 زن غیر ورزشکار با میانگین سنی 1/13±22/63 سال به صورت هدفمند انتخاب شدند. اندازه گیری قدرت عضلات توسط قدرت سنج دستی و دامنه حرکتی مفصل ران توسط انعطاف سنج لیتون انجام شد. پس از مشخص شدن طبیعی بودن توزیع داده ها از آزمون تی مستقل و همبسته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. سطح آلفای کوچکتر مساوی 0/05 سطح معنی داری در نظر گرفته شد. یافته ها: در مقایسه نسبت قدرت عضلات آگونیست به آنتاگونیست پای برتر و غیر برتر، تنها در نسبت قدرت چرخش دهنده داخلی به خارجی (0/005=p) و اکستنشن به فلکشن ران (0/001= p) والیبالیست ها تفاوت معنی داری وجود داشت. از طرفی در مقایسه ی نسبت های فوق در پای برتر و غیر برتر بین گروه ها، تنها در نسبت قدرت عضلات چرخش دهنده داخلی به خارجی پای برتر تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/005=p). همچنین تفاوت دامنه حرکتی پای برتر و غیر برتر، در حرکت فلکشن (0/006=p) و چرخش خارجی ران (0/026= p) والیبالیست ها معنی دار شد. در دو گروه دامنه حرکتی پای برتر کمتر از پای غیر برتر بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد، ماهیت والیبال در استفاده بیشتر از پای برتر، می تواند منجر به عدم تعادل نسبت قدرت عضلات و دامنه حرکتی مفصل ران بین دو اندام شود که باعث آسیب در مفاصل اندام تحتانی می شود. بنابراین در راستای پیشگیری از عدم تعادل، به کار گیری یکسان هر دو اندام به ورزشکاران، درمانگران و مربیان توصیه می شود.
۱۰.
زمینه و هدف: اندازه گیری قوس داخلی پا به عنوان مهم ترین مرجع برای مشخص کردن ناهنجاری های پا و پیگیری روند درمان به شمار می رود و استفاده از شاخص های اثر پا به عنوان متداول ترین روش برای ارزیابی قوس داخلی پا شناخته می شود. این مطالعه با هدف بررسی پایایی جعبه عکسبرداری کف پا در اندازه گیری منتخبی از شاخص های اثر پا انجام شده است. روش تحقیق: طراحی جعبه عکسبرداری کف پا با دوربین و بر اساس تکنیک پردازش تصویر می باشد. به منظور تعیین پایایی وسیله جدید تعداد 30 آزمودنی زن و مرد به صورت تصادفی با میانگین سنی 3/08±25/33 سال، وزن 9/60±61/53 کیلوگرم، قد 9/16±168/23 سانتی متر و شاخص توده بدنی 2/32±21/70 از میان جامعه آماری انتخاب شدند. اندازه گیری شاخص های اثر پا 3 روز متوالی تکرار شدند. برای تعیین پایایی جعبه عکسبرداری کف پا از ضریب همسانی درونی (ICC) و خطای استاندارد اندازه گیری (SEM) در سطح معنی داری 0/05>p استفاده گردید. یافته ها: ضریب همسانی درونی بین 3 بار اندازه گیری در تمامی شاخص ها بسیار قوی (عالی) بود. بیشترین پایایی مربوط به شاخص استاهلی (0/96=ICC) و سپس به ترتیب شاخص قوس (0/95=ICC)، شاخص چیپائوکس اسمیراک (0/95=ICC) و شاخص اثر پا (0/94=ICC) بود. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان دادند که جعبه عکسبرداری کف پا در سنجش شاخص های رایج اثر پا وسیله ای پایا می باشد؛ لذا استفاده از این وسیله برای اندازه گیری دقیق و سریع شاخص های اثر پا در مراکز درمانی و تحقیقاتی توصیه می شود.
۱۱.
زمینه و هدف: تقویت عوامل موثر در حفظ تعادل می تواند به عنوان یک راهبرد اساسی در درمان مشکلات تعادلی سالمندان باشد و تحریک گیرنده های لمس و فشاری پوست، عضلات و کپسول می تواند به بهبود حس عمقی مفصلی و در نتیجه به ثبات عملکردی مفصل کمک کند، هدف مطالعه ی حاضر بررسی تاثیر هشت هفته ماساژ رفلکسولوژی کف پا بر تعادل و خطای حس عمقی مفصل مچ پای مردان سالمند می باشد. روش تحقیق: راهبرد این تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح کاربردی پیش آزمون – پس آزمون با دو گروه آزمایش– کنترل است. نمونه آماری این تحقیق را 30 نفر از سالمندان مرد سالم واقع در شهرستان فارسان با دامنه سنی 60 تا 80 سال از بین 100 مرد سالمند تشکیل دادند و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفر آزمایش با میانگین سنی (7/93 ± 76/58) سال که تمرینات رفلکسولوژی را انجام دادند و 15 نفر کنترل با میانگین سنی (6/27 ±77/64) سال، تقسیم شدند. میزان خطا در بازسازی زوایای مفصلی مچ پا در حرکت های اینورشن و اورشن و زمان تعادل ایستا و پویای هر دو گروه در پیش ازمون و پس آزمون اندازه گیری شد. گروه مداخله رفلکسولوژی کف پا را در مدت 30 دقیقه روی هر دو پا (برای هر پا 15 دقیقه) و طی هشت هفته و هر هفته 3 جلسه انجام دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های t وابسته و t مستقل در سطح معنی داری 0/05>α انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون تی مستقل قبل از مداخله تفاوت معنی داری بین دو گروه از لحاظ میانگین میزان خطا در بازسازی زوایای مفصلی و تعادل ایستا و پویا نشان نداد (0/05<p). اما پس از مداخله نتایج حاصل از این آزمون حاکی از وجود تفاوت معنی دار بین میانگین میزان خطا و تعادل ایستا و پویا در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بود (0/05>p). نتیجه گیری: از یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که رفلکسولوژی کف پا می تواند سبب بهبود تعادل ایستا و پویا و حس عمقی مفصل مچ پای مردان سالمند شود.