۱.
زمینه و هدف : هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف بر سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق : برای این منظور 40 سر موش نر هشت هفته ای با میانگین وزن 10 ± 189 گرم از انستیتو پاستور شمال ایران تهیه و به طور تصادفی در گروه کنترل و سه گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، هر هفته پنج روز، با شدت 20 متر بر دقیقه )معادل 50 تا 55 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی( با مدت های 30 ، 60 و 90 دقیقه و شیب صفر درجه روی نوار گردان ویژه جوندگان، به تمرین پرداختند. برای اندازه گیری سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما پس از هشت هفته تمرین و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، موش ها بی هوش شدند. سطح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما با استفاده از کیت EIA و به روش آنزیم لینک ایمنواسی ( ELISA ) اندازه گیری شد. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل گردیدند. مقدار p<0/05 به عنوان حداقل سطح معنی داری تفاوت میانگین ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها : نتایج نشان داد که سطوح پروتئین شوک گرمایی27 پلاسما در گروه تمرینی 60 دقیقه، به طور معناداری (P<0/05) بالاتر از سایر گروه ها است. نتیجه گیری : نتایج این تحقیق نشان می دهد که تمرینات استقامتی با شدت و مدت متوسط (60دقیقه) در مقایسه با مدت کوتاه تر و بلندتر، باعث افزایش بیشتری در سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما می شود.
۲.
زمینه و هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید ویژه فوتبال بر شاخص های عملکردی هوازی بازیکنان فوتبال می باشد. روش تحقیق : به این منظور18 بازیکن فوتبال شرکت کننده در لیگ آزادگان ایران با میانگین سنی 24 / 2± 88 / 21 سال، قد 174/22±5/32سانتی متر، وزن± 5/7 67/77 کیلوگرم و درصد چربی 12/38+ 3/29، در غالب دو گروه تمرین ) 12 نفر( و کنترل ) 6 نفر( برای شرکت در این پژوهش داوطلب شدند. یک برنامه چهار هفته ای تمرین متناوب هوازی شدید )هاف(، سه جلسه در هفته، شامل چهار دوره حرکت با توپ در یک مسیر ویژه از پیش طراحی شده، اجرا گردید. دوره های کاری فعالیت به صورت چهار دوره چهار دقیقه ای با شدت 90 - 95 درصد حداکثر ضربان قلب بود که با سه دقیقه استراحت فعال، و با 70 درصد حداکثر ضربان قلب، اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری tمستقل و زوجی و آنوا با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها : نتایج نشان داد که پس از چهار هفته تمرین، VO2max، و زمان واماندگی بازیکنان اندکی افزایش یافت، اما سطوح هماتوکریت و هموگلوبین در بین دو گروه تمرینی و کنترل تغییر معناداری نکرد. با این حال، کاهش معناداری در نشانگرهای آسیب عضلانی خون پس از تمرین مشاهده شد. نتیجه گیری : بر اساس نتایج تحقیق می توان اظهار داشت که چهار هفته تمرین هاف شاخص های آسیب عضلانی بازیکنان فوتبال را به طور معنادار متاثر ساخت.
۳.
زمینه و هدف : پروتئین شوک گرمایی 72( HSP72) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) دو شاخص مهم در دفاع درونی بدن می باشند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی تداومی روی نوارگردان بر میزان HSP72 و TAC پلاسمای موش های دیابتی شده توسط استرپتوزوتوسین بود. روش تحقیق : بدین منظور 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به وزن 165±1 گرم و سن 6 تا8 هفته، به طور تصادفی در 4 گروه (هر گروه 10 سر)، کنترل دیابت، و 3 گروه دیابتی+تمرین حاد استقامتی (گروه های 1، 2 و 3 که به ترتیب 30 دقیقه، 4 ساعت و 24 ساعت پس از ورزش کشته شدند)، تقسیم شدند. موش های صحرایی با تزریق استروپتوزوتوسین محلول در بافر سیترات 1/ 0 مول (PH = 5/4) به صورت درون صفاقی، دیابتی شدند. پروتکل تمرینی با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز شد و به تدریج به 18 متر در دقیقه رسید. مدت دویدن تقریبا 60 دقیقه بود. برای تعیین سطوح HSP72 و TAC به ترتیب از روش الایزا و رنگ سنجی استفاده شد. یافته ها : به دنبال اجرای یک جلسه فعالیت در موش های دیابتی، میزان HSP72 پلاسمای تمام گروه ها افزایش یافت. افزایش HSP72 در گروه 30 دقیقه پس از فعالیت، نسبت به گروه کنترل، غیر معنادار بود؛ اما سطوح این شاخص در گروه 2) 4ساعت( نسبت به گروه کنترل(p=0/03) و در گروه 3(24ساعت) نسبت به گروه کنترل و گروه 30 دقیقه، افزایش معناداری را نشان داد (به ترتیب P=0/001 و P=0/005 ) افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) فقط در گروه 3 نسبت به گروه کنترل معنی دار بود .(P=0/03) نتیجه گیری : نتایج به دست آمده نشان دهنده اثرات مفید یک جلسه فعالیت استقامتی حاد بر سطوح HSP72 و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در بیماری دیابت می باشد. با توجه به این، احتمالا می توان فعالیت استقامتی حاد را به عنوان یک توصیه درمانی در مقابله با عوارض این بیماری به کار برد.
۴.
زمینه و هدف : هدف تحقیق مقایسه تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان اندام برتر و غیر برتر مردان نخبه کاراته کار استان خراسان جنوبی بود. روش تحقیق : آزمودنی های این پژوهش تعداد 27 مرد کاراته کا (میانگین سنی: 23 / 2 ± 6/ 23 سال) بودند. کاراته کاها از بین افرادی که حداقل 5 سال سابقه ورزشی مستمر یا عضویت در تیم ملی را داشتند و از سلامت بدنی و رژیم غذایی طبیعی برخوردار بودند، انتخاب شدند. با استفاده از روش DEXA ، میزان تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان ران (نواحی گردن، برجستگی بزرگ و انتهای نزدیک به تنه) و ساعد (انتهای دور از تنه استخوان زند زیرین و زند زبرین و استخوان های مچ دست) شرکت کنندگان اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل در سطح معناداری p ≤0/05 بهره گرفته شد. یافته ها : نتایج نشان داد که میزان تراکم و محتوای استخوان ناحیه ساعد دست برتر از دست غیر برتر کاراته کاها به طور معنی دار (به ترتیب P =0/001و p= 0/05) بالاتر است. همچنین تراکم مواد معدنی استخوان ران پای غیر برتر کاراته کاها در مقایسه با پای برتر، به طور معناداری ( p =0/03) بالاتر بود. نتیجه گیری : نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن است که ورزش کاراته به طور موثر موجب بهبود وضعیت استخوانی ورزشکاران می شود؛ اما در مقایسه وضعیت استخوانی دو سمت بدن، به نظر می رسد ناحیه ساعد دست برتر و ران پای غیر برتر کاراته کاها به علت فشارهای مکانیکی وارد شده و استفاده بیشتر و کارآمدتر اندام یک طرف، وضعیت استخوانی بهتری دارد.
۵.
زمینه و هدف : فعالیت های ورزشی احتمالاً می توانند بر شاخص های خونی مرتبط با عملکرد اثر بگذارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک جلسه تمرین شبه رقابتی بر شاخص های هماتولوژیک اعضای تیم ملی ایروبیک ژیمناستیک انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی 7 نفر از اعضای تیم ملی ایروبیک ژیمناستیک مردان ایران با میانگین سنی 1/72± 22/87 سال، وزن 3/50±68/50 کیلوگرم و قد 4/80± 172/50 سانتی متر، به صورت داوطلبانه شرکت کردند. جلسه تمرینی حدود 32 دقیقه به طول انجامید که شامل: 10 دقیقه گرم کردن عمومی، 1دقیقه و 45 ثانیه انجام حرکات اختصاصی به صورت گروهی همراه با موزیک، 10 دقیقه گرم کردن اختصاصی، 6 دقیقه مرور حرکات، 4 دقیقه استراحت و تمرکز و در پایان برنامه اصلی، مسابقه به مدت 1 دقیقه و 45 ثانیه بود. پیش و بلافاصله پس از تمرینات ویژه، مقدار 10 میلی لیتر خون از ورید بازویی ورزشکاران اخذ گردید. از t همبسته جهت بررسی متغیرهای هماتولوژیکی در مراحل پیش و پس آزمون استفاده شد ( 05/p<0). یافته ها: پس از جلسه تمرین شبه رقابتی ایروبیک ژیمناستیک، تعداد گلبول های سفید خون (01/p=0). درصد پلاکت های خون ( 02/p=0)، و تعداد لنفوسیت ها ( 001/p=0) به طور معنی دار افزایش یافتند؛ اما سایر متغیرهای هماتولوژیک، تغییر معنی داری نکردند ( 05/p>0). نتیجه گیری: با توجه به عدم تغییر عمده شاخص های هماتولوژیک مورد بررسی در پژوهش حاضر، به نظر می رسد اجزاء برنامه فعالیت شبه رقابتی اختلالی در عوامل خونی به واسطه نوع فعالیت ایجاد نمی کند.
۶.
زمینه و هدف : هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک و مکمل امگا 3 بر غلظت سرمی عامل نروتروفیک مشتق از مغز و پروتئین واکنش گر C مردان فعال بود. روش تحقیق: 28 دانشجوی مرد به طور تصادفی به چهار گروه (مکمل+تمرین، مکمل، تمرین، کنترل)، تقسیم شدند. آزمودنی های گروه مکمل امگا 3 +تمرین (ترکیبی) و گروه تمرین به مدت 4 هفته برنامه تمرینات منتخب پلیومتریک را اجرا کردند. همچنین گروه ترکیبی و گروه مکمل روزانه 2000 میلی گرم مکمل امگا 3 مصرف کردند. سطوح عامل نروتروفیک مشتق از مغز و پروتئین واکنش گر C به روش الایزا و ایمونوتوربیدیمتری اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای بررسی تفاوت بین گروه ها و ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده شد. سطح معنی داری P <0/05منظور گردید. یافته ها : سطوح سرمی عامل نروتروفیک مشتق از مغز پس از 4 هفته تمرین پلیومتریک همراه با مصرف امگا 3 در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری یافت ( p =0/04) ، اما پروتئین واکنش گر C تغییر معناداری نکرد .( p =0/53) همچنین بین مقادیر عامل نروتروفیک مشتق از مغز و پروتئین واکنش گر C گروه های مختلف پژوهش رابطه معنی داری مشاهده نشد ( P <0/05) . نتیجه گیری : اجرای تمرینات پلیومتریک همراه با مصرف مکمل امگا 3، موجب افزایش میزان عامل نروتروفیک مشتق از مغز سرم آزمودنی ها شد. احتمالا پروتکل مورد استفاده در تحقیق حاضر می تواند بر سلامت مغز تأثیر بگذارد، اما بین عامل نروتروفیک مشتق از مغز و پروتئین واکنش گر C به عنوان شاخص التهابی رابطه معناداری مشاهده نشد. بنابراین برای نتیجه گیری در رابطه با نقش درمانی یا حفاظتی عامل نروتروفیک مشتق از مغز در مقابله با التهاب، به مطالعات بیشتری نیاز است.
۷.
زمینه و هدف : هدف از این پژوهش بررسی شاخص های معماری عضلانی همچون ضخامت عضله، زاویه پنیت و طول فاسیکل در عضلات دو سر بازویی و سه سر بازویی (سر دراز) در بازیکنان تنیس روی میز مرد است. روش تحقیق: 16 نفر از بازیکنان تنیس روی میز و گروهی از افراد غیر فعال (10 نفر) که از نظر شاخص های سن، قد، وزن و طول اندام با گروه ورزشکاران اختلاف معنی داری نداشتند، در این مطالعه شرکت کردند. ضخامت عضلانی و زاویه پنیت عضلات در نقاط 50 ، 60 و 70 درصدی طول بازوی دست برتر از طریق تصاویر اولتراسونوگرافی نوع B اندازه گیری و طول فاسیکل برآورد شد. یافته ها : بر اساس نتایج، بازیکنان تنیس روی میز در مقایسه با گروه افراد غیر فعال در نقاط 50 و 60 درصد عضله دو سر بازویی به طور معنی دار دارای ضخامت عضلانی بیشتری بودند، اما این شاخص در نقطه 70 درصد بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت. همچنین بازیکنان تنیس روی میز در تمامی نقاط عضله سه سر بازویی به طور معنی دار دارای ضخامت عضلانی بیشتر، زاویه پنیت کوچکتر، و طول فاسیکل بزرگ تری بودند. نتیجه گیری : به نظر می رسد شاخص های معماری عضلانی عضلات بازویی بازیکنان تنیس روی میز در جهت کمک به انجام حرکات نیازمند سرعت بالای آنها بهبود یافته است. اما سازگاری پدید آمده در ضخامت عضلانی نقاط مختلف عضلات دوسر و سه سر بازویی، غیر مشابه است.