۱.
زمینه و هدف : ورزش می تواند منجر به عصب زایی در مغز پستانداران بالغ شود. تاکنون مطالعات اندکی چگونگی تاثیر نوع ورزش بر عصب زایی را بررسی کرده اند. هدف مطتاعه حاضر بررسی تاثیر مسافت دویدن در روز بر میزان تکثیر سلولی در هیپوکمپ موش های صحرایی نر بالغ بود. روش تحقیق : تعداد 18 سر موش صحرایی نر بالغ به دنبال یک هفته آشنا سازی با دستگاه نوارگردان، به طور تصادفی به سه گروه شامل گروه کنترل (6 سر)، گروه دویدن به مدت 30 دقیقه (6 سر)، و گروه دویدن به مدت 60 دقیقه (6 سر) تقسیم شدند. حیوانات گروه های تجربی روزانه در جلسات 30 و 60 دقیقه ای با سرعت 12 متر بر دقیقه روی نوارگردان برای 14 روز متوالی دویدند. در 10 روز پایانی، به منظور نشاندار کردن سلول های پس از تقسیم، دوز مشخصی از برمو دی اکسی یوریدین (Brdu) به طور روزانه به حیوانات تزریق شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه فعالیت، حیوانات قربانی شدند و مغز آن ها جهت انجام مطالعات ایمونوهیستوشیمی برداشته شد. جهت تجزیه تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنی دار (LSD) در سطح معنی داری 05/0 >p استفاده شد. یافته ها : تعداد سلول های Brdu+ هم پس از دویدن به مدت 30 (001/p=) و هم پس از دویدن به مدت 60 (001/0p=) دقیقه افزایش معنی داری پیدا کرد؛ ضمن آن که این تغییر در گروه دویدن به مدت 60 دقیقه نسبت به گروه دویدن به مدت 30 دقیقه، به طور معنی دار (001/p=) بیشتر بود. نتیجه گیری : دویدن صرف نظر از زمان طی شده در روز، تکثیر سلولی را در هیپوکمپ موش های صحرایی نر بالغ افزایش می دهد؛ این در حالی است که هر چه زمان بیشتر در روز طی شود، میزان تکثیر سلولی بهمان نسبت بیشتر تغییر می کند.
۲.
زمینه و هدف : در سال های اخیر، روش های مختلف سرما درمانی به منظور کاهش آسیب ها و التهاب ناشی از تمرینات شدید، بازیافت سریع و کامل و همچنین، افزایش ظرفیت تمرین مورد استفاده قرار گرفته است. از این رو، هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات غوطه وری در آب سرد (CWI) متعاقب یک جلسه تمرینی ووشو، بر شاخص های آنابولیکی/کاتابولیکی و آسیب سلولی بود. روش تحقیق : تعداد 16 ورزشکار نخبه ووشو استان کردستان (میانگین سن: 80/2±17/19 سال، وزن: 3/8±37/77 کیلوگرم، و چربی بدن: 7/3±25/10 درصد) به عنوان آزمودنی انتخاب شده و یک جلسه تمرین ووشو را به اجرا درآوردند. در طول دوره بازیافت، به مدت 20 دقیقه آزمودنی های گروه CWI پروتکل غوطه وری در آب سرد را انجام دادند؛ اما شرکت کنندگان در گروه کنترل در موقعیت مشابه استراحت غیرفعال داشتند. نمونه های خونی در زمان های قبل از فعالیت، بلافاصله و بعد از بازیافت جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها : تغییر معنی داری در سطح آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT) متعاقب یک جلسه تمرین مشاهده نشد (05/0<p). سطح هورمون رشد، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول، متعاقب تمرین در هر دو گروه به طور معنی دار افزایش یافت (05/0>p)؛ در حالی که متعاقب دوره بازیافت، سطح تستوسترون تنها در گروه CWI کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>p). علاوه بر این، سطح کورتیزول پس از دوره بازیافت به طور معنی داری کاهش یافت، اما بین تغییرات دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). نتیجه گیری : سطح هورمون های آنابولیکی (هورمون های رشد و تستوسترون) با انجام غوطه وری در آب سرد متعاقب یک جلسه تمرین شدید ووشو کاهش یافت و به نظر می رسد که استفاده از این روش بازیافت می تواند پاسخ های مثبت ناشی از تمرین را تخفیف دهد و یا اثرات بلندمدت منفی بر عملکرد ورزشکاران داشته باشد.
۳.
زمینه و هدف : میکرو RNA (miRNA)، RNA های کوتاهی هستند که به عنوان تنظیم گرهای مهم فرآیندهای فیزیولوژیک مرتبط با چاقی، نقش مهمی در بدن بر عهده دارند؛ این در حالی است که ترکیب تأثیر تمرین تناوبی و تداومی همراه با محدودیت کالریک، می تواند بیان ژن miR-146a و پاره ای از عوامل التهابی همچون عامل تومور نکروزی آلفا (TNF-α)، اینترلوکین-6 (IL-6) و پروتئین واکنشی C (CRP) را تحت تاثیر قرار دهد. از این رو، مطالعه حاضر با هدف مقایسه دو نوع تمرین ورزشی به همراه محدودیت کالریک متناوب (ICR) بر بیان ژن miR-146a و سطوح سرمی TNF-α، IL-6وCRP در زنان چاق به اجرا درآمد. روش تحقیق : از میان زنان 45- 35 ساله چاق شهر تبریز، 28 نفر به صورت نمونه گیری هدف دار انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه ICR (ICR؛20 درصد)، ترکیب تمرین تناوبی شدید و ICR (10 درصد محدودیت کالری از تمرین و 10 درصد ICR)، ترکیب تمرین تداومی و ICR (10 درصد محدودیت کالری از تمرین و 10 درصد ICR)، و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرین تناوبی (با شدت 95-75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره) و تداومی (با شدت 75-60 حداکثر ضربان قلب ذخیره) به مدت 8 هفته و با تکرار 3 جلسه در هفته به اجرا درآمد. متغیرهای وابسته تحقیق قبل از مداخله و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری شدند. نتایج با استفاده از آزمون های شاپیرو- ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p استخراج گردید. یافته ها : هر دو گروه تمرینی همراه با محدودیت کالریک در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معنی داری در میزان حداکثر اکسیژن مصرفی و سطح بیانmiRNA-146a و کاهش معنی دار در TNF-α، IL-6 وCRP را نشان دادند (05/0>(p؛ در حالی که بین دو گروه تمرین تناوبی و تداومی هوازی همراه با محدودیت کالریک، تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0< .(p نتیجه گیری : انجام تمرینات ورزشی (صرف نظر از تناوبی بودن یا تداومی بودن آن) و محدود کردن کالری دریافتی روزانه، می تواند در کاهش التهاب مزمن افراد چاق موثر بوده و به عنوان یک روش غیردارویی، برای کمک به حل مشکلات این قبیل افراد، مورد استفاده قرار گیرد.
۴.
زمینه و هدف : اثر تمرینات انسدادی در فواصل زمانی مختلف بر عوامل رشد عضلانی در دختران به عنوان موضوعی جدید، مطرح می باشد. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی با و بدون انسداد عروقی، بر سطوح سرمی برخی هورمون های آنابولیکی و کاتابولیکی در دختران فعال به اجرا درآمد. روش تحقیق : بدین منظور 36 دانشجوی دختر تربیت بدنی با میانگین شاخص توده بدنی 79/2 ± 32/23 کیلوگرم بر متر مربع به سه گروه (هر گروه 12 نفر) شامل گروه تمرین مقاومتی بدون انسداد عروق، تمرین مقاومتی با انسداد عروق، و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات مقاومتی را اجرا کردند و انسداد عروقی به صورت بستن تورنیکت به دور ناحیه پروگزیمال بازو با فشار 100 میلی لیتر جیوه اعمال گردید. نمونه های خونی قبل از شروع تمرین و 24 ساعت بعد، پس از جلسه ششم و جلسه هجدهم پروتکل تمرینی؛ در حالت ناشتا جمع آوری شد. سطوح هورمون های رشد شبه انسولینی-1، رشد، کورتیزول، تستوسترون و انسولین سرمی به روش الایزا اندازه گیری شدند. برای استخراج نتایج از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0>p بهره برداری شد. یافته ها : نتایج نشان داد که پس از 6 هفته مداخله، تمرین مقاومتی با و بدون انسداد عروقی، موجب کاهش معنی دار هر دو شاخص کورتیزول (10/0=p) و انسولین (10/0=p) شد؛ در حالی که هورمون تستوسترون (95/p=0) و هورمون رشد شبه انسولینی-1 (28/0=p) تغییر معنی داری نکردند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تمرینات مقاومتی انسدادی با شدت کم، می تواند تغییراتی مشابه با تمرینات مقاومتی بدون انسداد با شدت زیاد؛ در هورمون های انسولین و کورتیزول ایجاد نماید.
۵.
زمینه و هدف : عوامل التهابی و اختلالات وابسته به آن (از جمله مقاومت به انسولین)، با شروع دوره یائسگی در زنان دارای اضافه وزن افزایش می یابد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح کالپروتکتین پلاسمایی و مقاومت به انسولین در زنان یائسه و غیریائسه دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق : تعداد 27 زن دارای اضافه وزن (با نمایه توده بدنی بیشتر از 25 کیلوگرم/متر مربع) به دو گروه شامل 13 نفر زن یائسه (با میانگین سن 76/5 ± 53/46 سال) و 14 زن غیریائسه (با میانگین سنی 7/85±32/50 سال) تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل هشت هفته تمرین هوازی با تکرار سه جلسه در هر هفته با شدت 40 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره بود که به مدت 25 دقیقه در هفته اول اجرا شد و در هفته هشتم به 45 دقیقه رسید. سطوح پلاسمایی کالپروتکتین، انسولین، گلوکز، و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) قبل و 48 ساعت پس از پایان تمرین اندازه گیری شد. از آزمون t همبسته جهت بررسی تغییرات درون گروهی و از آزمون تحلیل کوواریانس برای بررسی تغییرات بین گروهی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها : بر اساس نتایج حاصل از آزمون t همبسته، میزان پلاسمایی کالپروتکتین پس از تمرین در هر دو گروه زنان یائسه (0/01=p) و غیریائسه (0/04=p) به طور معنی داری افزایش یافت؛ اما آزمون تحلیل کوواریانس، عدم اختلاف معنی دار (0/80= p) بین مقادیر کالپروتکتین دو گروه را تایید کرد. غلظت پلاسمایی انسولین (0/009=p) و مقاومت به انسولین (0/03=p) در زنان یائسه به طور معنی داری کاهش یافت؛ در حالی که در زنان غیر یائسه با افزایش معنی دار مقاومت انسولینی (0/01=p) همراه بود. نتیجه گیری : تمرین ورزشی هوازی موجب افزایش سطوح کالپروتکتین در زنان یائسه و غیریائسه دارای اضافه وزن می شود؛ تغییری که مستقل از تغییرات انسولین و شاخص مقاومت انسولینی در زنان رخ می دهد.
۶.
زمینه و هدف : آلزایمر یک بیماری پیشرونده اختلال عصبی می باشد. التهاب نقش مهمی در اختلال عملکرد عصبی و از دست دادن سلول های عصبی در بیماری آلزایمر ایفا می کند. مطالعات قبلی نشان داده اند که فعالیت پروتئین متصل شونده به عنصر پاسخگوی cAMP (CREB) با بتا آمیلوئید و التهاب کاهش می یابد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین هوازی قبل و بعد از القای آلزایمر بر بیان اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) و CREB هیپوکمپ موش های نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق : تعداد 115 سر رت نر بالغ (8 هفته) با میانگین وزنی 20/17±250 گرم در مرحله قبل از القای آلزایمر به صورت تصادفی به دو گروه مساوی استراحت (55 سر) و تمرین (55 سر) تقسیم شدند. پس از چهار هفته بعد از القای آلزایمر، رت های هر کدام از گروه ها به سه زیرگروه شامل گروه تزریق آمیلوئیدبتا؛ گروه تزریق دارونما؛ و گروه بدون تزریق تقسیم شدند. قبل از شروع مطالعه، پس از چهار هفته تمرین (قبل و بعد از القای آلزایمر)، حیوانات کشته شده (5 سر در هر گروه) و هیپوکمپ آن ها جهت بررسی برداشته شد. بیان IL-1β و CREB با روش Real Time-PCR اندازه گیری و داده ها در دو مرحله پیش و پس از القای آلزایمر، با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی حداقل احتلاف معنی دار (LSD) در سطح 05/0≥p تحلیل شدند. یافته ها : هم در مرحله قبل و هم بعد از القای آلزایمر، بیان IL-1β و CREB در گروه تمرین نسبت به گروه استراحت، به ترتیب کاهش و افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0>p). نتیجه گیری : تمرین هوازی می تواند قبل و بعد از القای آلزایمر، منجر به به افزایش CREB و کاهش التهاب شده و احتمالاً از این طریق، به شکل پذیری هیپوکامپی کمک نموده و فوای د ش ناختی و عملک ردی در پی دارد.
۷.
زمینه و هدف : شیوع COVID-19 تاثیری زیادی بر همه جنبه های زندگی بشر داشته و برای کنترل آن، استفاده از ماسک های تنفسی به عنوان ابزاری کنترلی، گسترش یافته است. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر استفاده از ماسک های پزشکی بر پاسخ های قلبی – عروقی و درک فشار زنان سالم حین اجرای یک پروتکل ورزشی زیربیشینه بود. روش تحقیق : این یک طرح تحقیق تصادفی جهت ارزیابی اثرات ماسک های تنفسی(N95 در برابر جراحی) و یا وضعیت بدون ماسک، متعاقب یک فعالیت زیربیشینه ( با شدت 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب) در سه گروه زنان داوطلب سالم (به ترتیب با میانگین سن و نمایه توده بدن معادل 6±3/28 سال و 3±23 کیلوگرم بر متر مربع) اجرا شد. شرکت کنندگان در گروه های تمرین زیربیشینه با ماسک N95 ، تمرین زیربیشینه با ماسک جراحی، و تمرین زیربیشینه بدون ماسک قرار گرفتند. پارامترهای قلبی - عروقی شامل مدت QRS، فاصله QT، قطعه ST و مدت موج P با دستگاه ECG ارزیابی و داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح p≤0/05حلیل شدند. یافته ها : پوشیدن ماسک تاثیر معنی داری بر درصد اشباع هموگلوبین از اکسیژن (77/p=0)، ضربان قلب (34/p=0)، فاصله QT (64/p=0)، قطعه ST (58/p=0)، مدت موج QRS (67/p=0) و مدت موج P (45/p=0) متعاقب فعالیت زیربیشینه روی نوارگردان نداشت. میزان درک فشار متعاقب فعالیت با ماسک N95 افزایش معنی داری نسبت به گروه بدون ماسک (006/0=p) و افزایش غیرمعنی داری در مقایسه با گروه با ماسک جراحی (06/0=p) داشت. نتیجه گیری : پوشیدن یک ماسک تنفسی، بویژه ماسک جراحی در حین اجرای فعالیت ورزشی زیربیشینه، بر پاسخ های قلبی عروقی و عملکرد زنان سالم تاثیر زیان باری ندارد.
۸.
زمینه و هدف : نورم های استاندارد و به روز، برای بررسی مداوم وضعیت آمادگی جسمانی اقشار مختلف مردم و پایش وضعیت سلامتی آنان ضرروی هستند. هدف تحقیق حاضر بررسی وضعیت آمادگی جسمانی و تدوین نورم استاندارد زنان و مردان 60-18 سال شهر بیرجند بود. روش تحقیق : در این مطالعه توصیفی، جامعه آماری را افراد 18 تا 60 سال ساکن شهر بیرجند تشکیل دادند. از معادله کوکران برای تعیین حجم نمونه استفاده شد و نمونه گیری طی چند مرحله به صورت خوشه ای صورت گرفت. تعداد 400 نفر مرد و زن (از هر جنس 200 نفر) در گروه های سنی 29-18، 39-30، 49-40 و 60-50 سال به عنوان نمونه آماری شرکت کردند. از آزمون های شنا سوئدی، نشستن و رساندن، دراز و نشست، دویدن یک مایل راکپورت، و قدرت پنجه دست استفاده گردید. درصد چربی بدن با معادله جکسون و پولاک بدست آمد. به منظور تهیه نورم از روش نمرات استاندارد و برای مقایسه متغیرها بین زنان و مردان و گروه های سنی، از آزمون های t مستقل و یومن ویتنی در سطح معنی داری 05/0>p بهره برداری گردید. یافته ها : ضمن تدوین نورم آمادگی جسمانی، مشخص گردید که در تمام گروه های سنی، مردان دارای قد بلندتر، دور کمر بزرگتر و درصد چربی کمتری نسبت به زنان همسن خود هستند و روند تغییرات دور کمر و درصد چربی در طول عمر افزایشی بود. زنان دارای VO2max کمتری نسبت به مردان همسن خود در همه گروه ها، بجز گروه سنی 60-50 سال بودند. در تمام گروه ها، مردان دارای میانگین قدرت دست و استقامت عضلانی شکم و شانه بهتری نسبت به زنان همسن خود بودند. شاخص های آمادگی جسمانی تحت بررسی، روند کاهشی را در طول عمر نشان دادند؛ اما شیوع چاقی در شهر بیرجند با بالارفتن سن، روند افزایشی داشت و بیشترین مقدار آن در زنان و مردان 60-50 سال بدست آمد. نتیجه گیری : وضعیت آمادگی جسمانی در مردان بهتر از زنان بود و با افزایش دامنه سنی، غالبا افت محسوسی در آمادگی جسمانی هر دو جنس مشاهده شد. در مقایسه با سایر نقاط، در اغلب موارد مردمان استان خراسان جنوبی وضعیت آمادگی جسمانی ضعیف تری داشتند و رفع این کمبودها به برنامه ریزی حرکتی مطلوب نیاز دارد.