۱.
زمینه و هدف: خستگی ناشی از دویدن با تغییراتی در مکانیک دویدن همراه است. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر خستگی ناشی از دویدن روی فعالیت برخی از عضلات اندام تحتانی در مرحله اتکای دویدن بود. روش تحقیق: تعداد 20 نفر دونده مرد در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها قبل و پس از اجرای پروتکل خستگی، 6 بار مسیر 14 متری را دویدند. فعالیت الکترومیوگرافی سطحی عضلات درشت نئی قدامی، دوقلوی داخلی، دوقلوی خارجی، نعلی، پهن خارجی و دوسررانی آزمودنی ها قبل و پس از اجرای پروتکل خستگی ثبت شد. درصد فعالیت عضلات، شاخص هم انقباضی و زمان رسیدن به حداکثر فعالیت عضلات، در مرحله اتکاء دویدن ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته در سطح معنی داری 0/05 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: پس از خستگی در مرحله جذب، فعالیت عضلات دوقلوی داخلی (0/02=p) و دو سررانی (0/02=p) و شاخص هم انقباضی بین عضلات پهن خارجی و دوسر رانی (0/02=p)، پهن خارجی و دوقلوی خارجی (0/001=p) و درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی (0/01=p)؛ کاهش پیدا کرد. در مرحله تولید پس از خستگی، فعالیت عضله درشت نئی قدامی کاهش (0/001=p) و فعالیت عضله دوقلوی داخلی (0/01=p) افزایش پیدا کرد. در این مرحله، هم انقباضی عضلات درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی (0/0001=p) و درشت نئی قدامی و نعلی (0/005=p) پس از خستگی کاهش یافت. در مرحله پیش فعالیت، خستگی باعث افزایش فعالیت عضلات درشت نئی قدامی (0/01=p) و دوسر رانی (0/001=p) شد. هم چنین خستگی باعث افزایش زمان رسیدن به حداکثر فعالیت عضلات دو سررانی، دوقلوی داخلی و دوقلوی خارجی گردید (0/001=p). نتیجه گیری: خستگی سبب ایجاد تغییراتی در مکانیزم زمان بندی عضلانی هنگام دویدن شد که احتمالاً نتیجه تلاش سیستم عصبی بدن برای کاهش خطر ابتلاء به آسیب های وارد بر بدن است. از این رو، توجه به زمان بندی حداکثر فعالیت عضلات در دوندگان مبتدی به منظور پیشگیری از آسیب، پیشنهاد می شود.
۲.
زمینه و هدف: از آنجا که استفاده از تمرینات تناوبی موجب تاثیر بیشتر بر عملکرد هوازی می شود؛ در پژوهش حاضر به مقایسه اثر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی شدید بر عملکرد هوازی قایقرانان نخبه پرداخته شد. روش تحقیق: از بین 60 قایقران حاضر در مسابقات قهرمان کشوری سال 1394، تعداد 18 قایقران مرد دعوت شده به اردوی تیم ملی روئینگ، به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی تداومی و تناوبی شدید تقسیم شدند. از ارگومتر قایقرانی و دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی استفاده شد و همزمان، متغیرهای فیزیولوژیک عملکرد هوازی شامل حداکثر اکسیژن مصرفی (VO<sub>2</sub>max)، حداقل سرعت رسیدن به حداکثر اکسیژن مصرفی (2</sub>max ) و زمان رسیدن به واماندگی (Tmax) اندازه گیری شدند. تمرین تداومی 3 هفته، 10 جلسه پارو زدن در مسافت 10 کیلومتر با شدت70 الی 75 درصد حداکثر ضربان قلب بود. 80 درصد تمرین تناوبی شدید مشابه گروه تداومی بود، اما 20 درصد دیگر به شکل 6 دور پارو زدن یک دقیقه ای با 100 درصد ( 2</sub>max ) و با افزایش یک دور در هر هفته اجرا شد. آزمون t وابسته و مستقل به ترتیب برای مقایسه درون گروهی و بین گروهی در سطح 0/05> p به کار گرفته شد. یافته ها: در گروه تداومی و تناوبی شدید، افزایش معنی دار VO<sub>2</sub>max (به ترتیب 0/01=p و 0/001=p) و 2</sub>max (0/02=p و 0/004=p) مشاهده شد؛ اما شاخص زمان واماندگی (Tmax)، فقط در گروه تناوبی شدید افزایش معنی دار داشت (0/001=p). نتایج آزمون t مستقل برای مقایسه دو گروه در شاخص VO<sub>2</sub>max (p=0/52)، 2</sub>max (p=0/42) و Tmax (p=0/14)، تفاوت معنی داری را نشان نداد. نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین شاخص های VO<sub>2</sub>max و <sub> V </sub>Vo<sub>2</sub>max را بهبود بخشیدند، اما میزان بهبودی پس از تمرین تناوبی به طور غیر معنی دار بیشتر بود؛ با اختصاص تنها 20 درصد جلسات تمرین به تمرینات تناوبی شدید، اظهار نظر قطعی به مطالعه بیشتر موکول می گردد.
۳.
زمینه و هدف: گرلین هورمونی است که در تنظیم انرژی و چاقی نقش دارد و اتخاذ تدابیری برای تنظیم آن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مصرف مکمل امگا 3 و تمرین هوازی بر میزان گرلین پلاسمایی و میزان اشتها در زنان چاق می باشد . روش تحقیق : از بین زنان سالم چاق (BMI ≥30 ) شهر لاهیجان، تعداد 60 نفر داوطلب از مراجعه کنندگان به باشگاه های ورزشی سطح شهر در محدوده سنی 35 تا 45 سال، انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در چهار گروه تمرین، تمرین+ مکمل، مکمل و کنترل قرار گرفتند . آزمودنی های گروه های تمرین + مکمل و تمرین، 12 هفته برنامه تمرینی هوازی را اجرا نمودند. همچنین گروه های تمرین+ مکمل و مکمل، روزانه 2 عدد کپسول یک گرمی امگا 3 استفاده نمودند. برنامه تمرینات هوازی شامل 12 هفته و هر هفته 4 جلسه بود که با شدت 55 تا 65 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به اجرا درآمد. ویژگی های آنتروپومتریک و سطوح گرلین پلاسمایی و میزان اشتها، 48 ساعت قبل از برنامه تمرینی و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی در مرحله لوتئالی آزمودنی ها اندازه گیری شدند. از آزمون های آماری t وابسته، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی برای تحلیل داده ها در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد. یافته ها : نتایج تحقیق نشان داد که میزان گرلین و اشتها در گروه های تمرین و مکمل+ تمرین، افزایش معنی داری پیدا کرد (0/0001 = p )؛ در حالی که در گروه مکمل و کنترل تغییرات معنی داری مشاهده نشد (0/05< >p ). نتیجه گیری : به نظر می رسد که مکمل یاری امگا 3 به تنهایی بر میزان گرلین و اشتها تاثیر معنی داری ندارد و تغییرات مشاهده شده بیشتر بر اثر تمرینات هوازی ایجاد شده است؛ این به معنای توجه به انجام فعالیت های ورزشی هوازی برای تغییر و تعدیل اشتها و گرلین پلاسما در زنان چاق می باشد.
۴.
زمینه و هدف: سایتوکاین های پیش التهابیعامل نکروز توموری آلفا ( TNF- α ) و ضد التهابی اینترلوکین-10 (IL-10) به ترتیب نقش مهمی در ایجاد و جلوگیری از التهاب سیستمیک و بروز بیماری های ناشی از چاقی از جمله بیماری عروق کرونر (CAD) دارند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی بر مقادیر پلاسمایی TNF - α ، IL-10، مقاومت انسولینی و نیمرخ چربی در نوجوانان پسر دارای اضافه وزن و چاق بود. روش تحقیق : در این مطالعه نیمه تجربی 28 آزمودنی (سن 1/89±16/93 سال، وزن 9/98±88/07 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 2/55±28/35 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه تجربی (13 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین به مدت 8 هفته، 4 روز در هفته، 70 دقیقه در هر جلسه اجرا شد. نمونه های خونی قبل و بعد تمرین جهت ارزیابی متغیرهای مورد نظر گرفته شد. سطوح پلاسمائی TNF-α وIL-10 با استفاده روش الایزای ساندویچی با کیت های تجاری اندازه گیری شدند. داده ها با آزمون آماری t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری pیافته ها : نتایج نشان داد بعد از مداخله تمرین مقادیر پلاسمائی TNF -α و IL-10 گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معنی دار نداشت (به ترتیب 0/32= p و 0/53= p ) اما مقادیر متغیرهای شاخص مقاومت انسولینی، تری گلسیرید، کلسترول تام، نسبت لیپوپروتئین کم چگال به لیپوپروتئین پرچگال، نسبت کلسترول تام به لیپوپروتئین پرچگال، درصد چربی بدن، شاخص توده بدنی و اندازه دور کمر در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل در اثر تمرین، کاهش معنی دار و حداکثر اکسیژن مصرفی، افزایش معنی داری داشت p<0.05)). نتیجه گیری : به نظر می رسد تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی به مدت 8 هفته برای کنترل وزن، کاهش چربی های خون و بهبود آمادگی هوازی مناسب است، اما پتانسیل ایجاد تغییرات مطلوب در سایتوکاین هایی مثل TNF- α و IL-10 را ندارد. احتمالاً انجام این تمرینات با شدت و حجم بالا کارساز خواهد بود؛ موضوعی که نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
۵.
زمینه و هدف: بسیاری از مطالعات گذشته آثار کوتاه مدت مواد ممنوعه نیروزا را تائید کردند، با این حال آثار درازمدت مصرف این مواد بر دستگاه های مختلف بدن، به ویژه دستگاه قلبی عروقی نامشخص است. هدف پژوهش حاضر، مطالعه آثار دراز مدت قلبی عروقی ناشی از استروئیدهای آنابولیک -آندروژنیک در مصرف کنندگان پیشکسوت درگیر در ورزش های قدرتی بود. روش تحقیق: 23 شرکت کننده مرد به سه گروه اندام پرور پیشکسوت (8 نفر)، اندام پرور جوان در حال مصرف استروئیدهای آنابولیک -آندروژنیک (8 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. ترکیب بدنی شرکت کنندگان و نیز پاسخ شاخص های همودینامیکی مرتبط با استرس قلبی- عروقی از قبیل فشار خون سیستولی و دیاستولی، حاصل ضرب دوگانه، میانگین فشار سرخرگی و ضربان قلب، قبل و پس از فعالیت ورزشی درمانده ساز روی تردمیل اندازه گیری شد. یافته ها: روش تحلیل واریانس یک سویه در تغییرات شاخص های مورد نظر پس از فعالیت نسبت به قبل، بین گروه پیشکسوت و گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد (0/05<p). با وجود این، ضربان قلب (0/001=p)، فشارخون دیاستولی (پیشکسوت- جوان، 0/002=p؛ کنترل- جوان، 0/01=p) و حاصل ضرب دوگانه (کنترل- جوان، 0/05=p؛ پیشکسوت- جوان، 0/04=p) پس از فعالیت نسبت به قبل آن، به طور معنداری در گروه جوان در حال مصرف بالاتر از گروه پیشکسوت و کنترل بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر موید برگشت پذیر بودن عملکرد همودینامیکی قلب و عروق متعاقب قطع مصرف بلند مدت مواد استروئیدهای آنابولیک اندروژنیک می باشد؛ هر چند مطالعه بیشتر برای تائید این یافته ها ضروری است.
۶.
زمینه و هدف : رشته بدن سازی بیش از دیگر ورزش ها، نیازمند تغذیه صحیح و علمی می باشد. هدف از این تحقیق، طراحی و ارزیابی رژیم غذایی رایانه ای و بررسی تأثیر آن بر برخی از ویژگی های پیکرسنجی و عملکردی ورزشکاران رشته بدن سازی بود. روش تحقیق : در این تحقیق نیمه تجربی، تعداد 7 دانشجوی بدن ساز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. رژیم غذایی معمولی آزمودنی ها به مدت یک هفته با نرم افزار تغذیه و رژیم درمانی، از نظر انرژی و ترکیبات مغذی تجزیه و تحلیل شد. سپس رژیم غذایی بر اساس نیاز آزمودنی ها و نیازمندی های فعالیت ورزشی (65- 55 % کربوهیدرات، 25-20% چربی و 20-18% پروتئین) به کمک نرم افزار برای یک هفته طراحی شد و توسط آزمودنی ها اجرا گردید. در دو مرحله پیش و پس آزمون، شاخص های وزن، درصد چربی، محیط اندام ها (دور سینه، کمر، باسن، بازو، ران و مچ دست)، میزان اوره و کراتینین ادرار، ، نیروی ایزومتریک پنجه دست، نیروی لیفت کمر و پاها و آزمون های پرش طول ایستاده، پرش عمودی، پرس سینه، یک تکرار بیشینه پا ، دراز نشست و بارفیکس و با روش های استاندارد بعمل آمد و رژیم غذایی روزانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آزمودنی ها در طول هر دو مرحله، 3 جلسه در هفته تمرین با وزنه داشتند. برای بررسی تاثیر برنامه غذایی از آزمون t همبسته و همچنین برای بررسی رابطه بین متغیرها، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و سطح معنی داری 0/05 <p منظور گردید. یافته ها : افزایش معنی داری در مقادیر دور بازو، دور ران، نیروی پنجه دست و عضلات کمر و پاها، و نتایج آزمون های پرش طول ایستاده، پرش عمودی، پرس سینه، یک تکرار بیشینه پا، درازونشست، بارفیکس و نیز کاهش معنی داری در درصد چربی و دور سینه وجود داشت (0/05 <p) . نتیجه گیری : اتخاذ یک هفته رژیم غذایی متعادل از نظر انرژی و درشت مغذی ها، متناسب با نیازهای فردی و ورزشی و همراه با تمرینات مناسب؛ حتی بدون استفاده از مکمل ها، می تواند موجب بهبود ترکیب بدنی، مشخصه های پیکری و عملکرد ورزشکاران رشته بدن سازی شود.
۷.
زمینه و هدف: مطالعات نتایج متناقضی را پیرامون اثر حاد تمرین ورزشی بر شاخص های التهابی، آسیب اکسایشی و آسیب عضلانی مطرح ساخته اند. از این رو، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر حاد فعالیت مقاومتی شدید بر سطوح سرمی عامل نکروز دهنده تومور آلفا ( TNF- α ) به عنوان شاخص التهابی، مالون دی آلدهید ( MDA ) به عنوان شاخص فشار اکسایشی، و لاکتات دهیدروژناز ( LDH ) و کراتین کیناز ( CK ) به عنوان دو شاخص آسیب عضلانی بود. روش تحقیق: بدین منظور 20 زن سالم غیرفعال (میانگین سن 1/56 ± 21/55 سال و شاخص توده بدنی 3/26 ± 21/68 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به دو گروه فعالیت مقاومتی شدید و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها فعالیت مقاومتی حاد را با شدت 85 درصد یک تکرار بیشینه در 8 ایستگاه (پرس سینه، پرس پا، قایقی نشسته، پرس بالای سر، باز کردن زانو، باز کردن بازو، خم کردن بازو و بلند کردن پاشنه) در 3 نوبت انجام دادند. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی، نمونه های خونی جمع آوری شدند. با استفاده از کیت های تجاری متغیرهای MDA و TNF- α به روش الایزا اندازه گیری شدند و سطوح LDH و CK به روش فتومتریک مورد سنجش قرار گرفتند. از آزمون t وابسته و مستقل به ترتیب برای مقایسه درون گروهی و بین گروهی متغیرهای وابسته در سطح (0/05 > p ) استفاده شد. یافته ها: یک جلسه فعالیت مقاومتی شدید موجب افزایش معنی دار (0/001= p ) سطوح سرمی TNF- α و MDA شد. همچنین، سطوح سرمی شاخص های آسیب عضلانی LDH ( p =0/03 ) و CK ( p =0/001 ) متعاقب فعالیت مقاومتی حاد به طور معنی داری افزایش یافت. نتیجه گیری: یک جلسه فعالیت مقاومتی شدید با آسیب اکسایشی و عضلانی در زنان غیرفعال همراه است و اتخاذ تدابیر تمرینی و تغذیه ای هنگام اجرای این نوع تمرینات، ضروری به نظر می رسد.
۸.
زمینه و هدف : در مطالعه حاضر تأثیر دو شیوه تمرینی استقامتی تناوبی شدید و مقاومتی دایره ای بر عملکرد ریوی و ترکیب بدن در دختران دارای اضافه وزن بررسی شد. روش تحقیق: از بین دختران داوطلب واجد شرایط 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی دایره ای، تناوبی شدید و کنترل جای گرفتند. گروه های تمرینی 8 هفته، هفته ای 3 جلسه به تمرین پرداختند. تمرین مقاومتی در 7 ایستگاه، 2 نوبت، 15-8 تکرار و شدت 85-65 درصد یک تکرار بیشینه و تمرین تناوبی به صورت دویدن های 2 دقیقه ای با شدت 95-85 درصد ضربان قلب بیشینه، 11-8 تکرار و استراحت فعال (40-30 درصد ضربان قلب بیشینه) اجرا گردید. قبل و بعد از دوره تمرینی، شاخص های تنفسی، ترکیب بدن، قدرت و استقامت عضلانی و حداکثر اکسیژن مصرفی اندازه گیری شدند. نتایج با آزمون های تحلیل واریانس یک سویه، تعقیبی LSD و t وابسته استخراج گردید و سطح معنی داری 0/05> p در نظر گرفته شد. یافته ها: بین تأثیر دو نوع تمرین بر بازدم با فشار در اولین ثانیه (FEV1 ) ، ظرفیت حیاتی با فشار (FVC) ، نسبت بازدم با فشار در ثانیه اول بر ظرفیت حیاتی با فشار ( FEV1/FVC) و جریان بازدمی 75- 25 درصد (FEF 25- 75%) ، وزن، شاخص توده بدن و محیط کمر به لگن؛ تفاوت معنی داری وجود نداشت (0/05< p )؛ اما FVC در گروه تمرین مقاومتی نسبت به حالت پایه بهبود یافت (0/03 = p ). توده بدون چربی تنها در گروه مقاومتی افزایش معنی داری داشت (0/03 = p) ، اما درصد چربی در دو گروه تمرین مقاومتی و تناوبی (به ترتیب با 0/008 = p و 0/01 = p ) کاهش معنی داری پیدا کرد. نتیجه گیری: انجام یک دوره تمرینات تناوبی شدید یا مقاومتی دایره ای تأثیر معنی داری بر اغلب شاخص های تنفسی پویا نداشتند؛ اما به نظر می رسد تمرین مقاومتی به بهبود بیشتری در FVC و ترکیب بدنی شرکت کنندگان منجر می شود.
۹.
زمینه و هدف: کنترل پاسچر در اکثر ورزش ها به ویژه کاراته، اهمیت به سزایی دارد. به نظر می رسد سابقه فعالیت در ورزش کاراته روی شاخص هایی نظیر تعادل بین دو اندام تحتانی تأثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر مقایسه کنترل پاسچر پای برتر و غیر برتر زنان کاتاکا و کومیته کای تیم ملی کاراته تحت شرایط مختلف حسی بود. روش تحقیق: 12 کومیته کا و 8 کاتاکای عضو تیم ملی کاراته بانوان در سال 1392 به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. قوس کف پای آزمودنی ها حین راه رفتن با پای برهنه روی پلت فورم ایمد و نوسانات پاسچر با دستگاه تعادل سنج بایودکس حین ایستادن تک پا با چشمان باز و بسته در سطح پایدار و ناپایدار ،سنجیده شد. آزمون تحلیل واریانس با اندازه های مکرر برای مقایسه متغیرها استفاده گردید و سطح معنی دار 0/05 منظور گردید. یافته ها: زمانی که نوسانات پاسچر با چشم باز بررسی شد، تفاوت معنی داری بین پای برتر و غیر برتر مشاهده نشد (0/05<p )؛ اما وقتی بینایی حذف گردید، شاخص های پایداری کلی (0/02=p) و داخلی- خارجی (0/03=p) در سطح ناپایدار تفاوت معنی دار داشتند. به علاوه، بین دو گروه در هیچ کدام از شرایط حسی تفاوت معنی داری (0/05<p ) مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد ملاک قرار دادن تعادل برای انتخاب رشته کاتا و کومیته، چندان مناسب نیست؛ زیرا در سطح بالای عملکردی، تفاوتی بین افراد کاتاکا و کومیته کا وجود ندارد. همچنین ممکن است برتری یک پا و به طبع آن استفاده نابرابر از پاها روی تعادل تاثیر بگذارد به طوری که احتمالاً تعادل بهتر کاراته کاران روی پای غیر برتر به علت بهبود حس عمقی این پا است. در نهایت، احتمالا بین سازگاری منفی دستگاه عضلانی- اسکلتی با الگوهای تکراری مهارت در ورزشکاران رابطه وجود دارد و این موضوع مستلزم پرکردن خلا موجود در زمینه شناخت، پیشگیری و درمان این پدیده می باشد.
۱۰.
زمینه و هدف: افتادن یک مشکل بهداشتی بزرگ برای سالمندان است که اثرات قابل توجهی بر سلامت و کیفیت زندگی آن ها دارد، اما احتمالاً از طریق توسعه قدرت عضلانی، قابل پیشگیری است.هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین قدرت عضلات پشت و تعادل پویا و ترس از سقوط در سالمندان بود. روش تحقیق: 68 سالمند زن و مرد با میانگین سنی 5/43±70 سال، قد 8/95± 157/29 سانتی متر، و میانگین وزنی 9/63 ± 70/46 کیلوگرم؛ به صورت تصادفی از بین افراد داوطلب عضو کانون جهاندیدگان شیراز انتخاب شدند. برای اندازه گیری قدرت عضلات بازکننده ستون فقرات از دینامومتر، تعادل پویا از سیستم ثباتی بایودکس و ترس از سقوط از پرسشنامه تعدیل شده مقیاس کارآمدی افتادن استفاده شد. روش تحقیق حاضر از نوع تجربی و علی رابطه ای بود و برای استخراج نتایج از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و سطح معنی داری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین قدرت عضلات پشت با تعادل پویا در سطح قدامی- خلفی همبستگی منفی معنی دار وجود دارد (0/0001=p)، در حالی که بین قدرت عضلات پشت با تعادل پویا در سطح داخلی- خارجی همبستگی معنی دار مشاهده نگردید (0/29=p). به علاوه، بین قدرت عضلات پشت با ترس از سقوط، همبستگی مثبت معنی دار به دست آمد (0/01=p). نتیجه گیری: قدرت عضلات پشت، عاملی موثر در حفظ تعادل پویا در جهت قدامی- خلفی و ترس از سقوط در سالمندان است.