۱.
زمینه و هدف: در زمینه انتقال اثر و نوع تمرین مقاومتی- توانی جهت ایجاد سازگاری های مطلوب عصبی- عضلانی در بازیکنان فوتبال همواره اختلاف نظر وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر ۱۲ هفته تمرینات مقاومتی- توانی با بارهای مختلف، بر سازگاری های عصبی- عضلانی بازیکنان فوتبال دانشگاهی بود. روش تحقیق: در این تحقیق نیمه تجربی، ۳۶ آزمودنی از ۴ دانشگاه از شهرستان کاشمر انتخاب و به روش نمونه گیری تصادفی، به ۳ گروه مساوی۱۲ نفری شامل گروه بار سبک (70-60 درصد 1RM)، گروه بار متوسط (80-70 درصد 1RM) و گروه بار سنگین (90-80 درصد 1RM) تقسیم گردیدند. برنامه تمرینات مقاومتی- توانی به مدت ۱۲ هفته و هر هفته ۳ جلسه، برای تمام گروه ها اجرا گردید. در مراحل پیش آزمون و پس آزمون، آمپلی تود الکترومایوگرافی و میانگین فرکانس توان در دو عضله پهن خارجی و داخلی، قدرت عضلانی، توان بی هوازی، میانگین و اوج توان انفجاری پایین تنه اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی LSD و آزمون t زوجی در سطح معنی داری 0/05>p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: اِعمال بار ۹۰-۸۰ درصد (بار سنگین) یک تکرار بیشینه باعث افزایش معنی داری در میانگین فرکانس توان عضله پهن خارجی نسبت به بارهای ۷۰-۶۰ درصد و ۸۰-۷۰ درصد یک تکرار بیشینه شد (به ترتیب با 0/01=p و 0/02=p). به علاوه، اِعمال بار سنگین باعث افزایش معنی داری در مقادیر آمپلی تود الکترومایوگرافی عضلات پهن خارجی (0/01=p) و پهن داخلی (0/006=p) و قدرت عضلانی پایین تنه (0/01=p) نسبت به بار سبک گردید. همچنین اِعمال بار سنگین و متوسط باعث افزایش معنی داری در توان بی هوازی پایین تنه (به ترتیب با 0/0001=p و 0/02=p) نسبت به بار سبک گردیدند. نتیجه گیری : در برنامه ریزی تمرینات مقاومتی- توانی برای تیم های فوتبال، بهتر است از بار سنگین با سرعت بالا و تکرار کم استفاده شود.
۲.
زمینه و هدف : یکی از موضوعات مهم توان بخشی ورزشی در افراد مبتلا به سندرم اضافه وزن، افزایش عملکرد عضلانی و تعدیل پاسخ های درد عضلانی متعاقب فعالیت های بدنی با مصرف گیاهان دارویی است. لذا، هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تمرین مقاومتی غیرخطی و مکمل اسید گلیسیریزیک بر عملکرد عضلانی و درد عضلانی ادراک شده در مردان جوان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق : در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 32 مرد جوان دارای اضافه وزن (میانگین سن: 1/52±22/25 سال و شاخص توده بدن: 0/65±26/90 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی در چهار گروه: تمرین مقاومتی غیرخطی+مکمل اسید گلیسیریزیک (8=n)، تمرین مقاومتی غیرخطی+دارونما (8=n)، مکمل اسید گلیسیریزیک (8=n) و کنترل (8=n) جای گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه اجرا شد. قبل و بعد از 8 هفته، شاخص های عملکرد عضلانی با روش یک تکرار بیشینه و درد عضلانی ادراک شده با مقیاس درک درد مک گیل اندازه گیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر، آنالیز واریانس دوراهه، آنالیز واریانس یک-راهه و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 0/05>p استفاده گردید. یافته ها : نتایج نشان داد که درد عضلانی ادراک-شده در فواصل زمانی بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل کاهش معنی دار داشت (0/0001 =p). عملکرد عضلانی نسبت به پیش آزمون افزایش معنی دار داشت (0/0001 =p). بین درد عضلانی ادراک شده با شاخص توده بدن و توده بدون چربی رابطه معکوس معنی دار مشاهده شد (0/02 =p). نتیجه گیری : تمرین مقاومتی غیرخطی همراه با مصرف مکمل اسید گلیسیریزیک به جهت حصول نتایج سودمند، می تواند بخش مهمی از برنامه توان-بخشی ورزشی افراد دارای اضافه وزن قرار گیرد.
۳.
زمینه و هدف : محدودیت جریان خون با تغییرات فیزیولوژیکی متعددی در نورون ها همراه است که در نهایت به مرگ سلولی منجر خواهد شد. شواهد نشان می دهد که فعالیت بدنی اثرات محافظت عصبی دارد و می تواند از مغز در برابر آسیب های ناشی از محدودیت جریان خون محافظت کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین استقامتی بر سطح عامل نکروزیس تومور آلفا، اینترلوکین-6 و اینترلوکین-1 بتا هیپوکامپ پس از محدودیت جریان خون- خون رسانی مجدد مغز در موش های صحرایی نر صورت گرفت. روش تحقیق : تعداد 21 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به سه گروه کنترل، محدودیت جریان خون و تمرین- محدودیت جریان خون تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 4 هفته، 5 روز در هفته بر روی نوارگردان دویدند. ایسکمی مغزی با انسداد شریان های کاروتید مشترک به مدت 20 دقیقه ایجاد شد. سطح سایتوکاین ها با روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنی داری 0/05≥p، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها : تمرین استقامتی موجب کاهش معنی دار سطح عامل نکروزیس تومور آلفا (0/04=p)، اینترلوکین-6 (0/003=p) و اینترلوکین-1 بتا (0/004=p) شد. نتیجه گیری : تمرین بدنی استقامتی می تواند با کاهش التهاب ناشی از محدودیت جریان خون، در مقابل آسیب ها و اختلالات ناشی از محدودیت جریان خون- خون رسانی مجدد مغز در ناحیه هیپوکامپ، اثر محافظتی داشته باشد.
۴.
زمینه و هدف: بر اساس شواهد موجود، فعالیت ورزشی منظم می تواند موجب کاهش التهاب مزمن شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی اینترلوکین 10 و ترکیب بدنی زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: 22 زن غیرفعال از زنان میانسال شهر پردیس دارای اضافه وزن (25<BMI) به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرین استقامتی شامل 8 هفته دویدن بر روی نوار گردان با تواتر 3 جلسه در هفته، به مدت 20 تا 30 دقیقه و شدت 50 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره بود. ارزیابی های جسمانی و نمونه گیری خونی در حالت ناشتا، 48 ساعت قبل و بعد از برنامه تمرین استقامتی انجام شد. جهت سنجش اینترلوکین 10 از روش الایزا استفاده شد. برای استخراج نتایج از آزمون آنکوا در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: درصد چربی (002/0=p)، شاخص توده بدنی (01/0=p) و نسبت دور کمر به دور لگن (04/0=p) گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد، در حالی که توده بدون چربی (11/0=p) و سطح سرمی اینترلوکین 10 (52/0=p) تغییر معنی دار نکرد. نتیجه گیری : فعالیت ورزشی استقامتی از طریق بهبود ترکیب بدنی می تواند نقش مهمی در پیشگیری از ابتلا به بیماری های مرتبط با اضافه وزن و چاقی داشته باشد؛ اما برای برای دست یابی به اثرات ضد التهابی این نوع فعالیت ورزشی، احتمالا به مطالعات بیشتری نیاز است.
۵.
زمینه و هدف: تاثیر زمان بندی بر سازگاری های تمرینی مورد تایید قرار گرفته است؛ اما موثرترین روش برای توسعه قدرت و استقامت در طیف گسترده ای از جمعیت ها هنوز به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو مدل تمرین مقاومتی با زمان بندی خطی و غیر خطی بر قدرت و استقامت عضلانی دختران نوجوان تمرین نکرده می باشد. روش تحقیق : 23 دختر نوجوان تمرین نکرده به طور تصادفی در سه گروه گواه، تمرین با زمان بندی خطی و تمرین با زمان بندی غیرخطی قرار گرفتند. زمان بندی خطی شامل کاهش حجم تمرین و افزایش شدت تمرینات همزمان با پیشرفت تمرینی است و زمان بندی غیرخطی شامل افزایش و کاهش شدت و حجم تمرینات در طول چرخه های تمرینی است. قدرت عضلانی بالاتنه و پائین تنه آزمودنی ها به ترتیب از طریق آزمون یک تکرار بیشینه (1RM) در حرکات پرس سینه و پرس پا؛ و استقامت عضلانی بالاتنه و پایین تنه به ترتیب از طریق شنای روی دست و اجرای حرکت اسکات؛ 48 ساعت قبل و بعد از 8 هفته ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری آنالیز کوواریانس استفاده شد و سطح معتی داری 0/05> pدر نظر گرفته شد. یافته ها : تحلیل داده ها نشان داد که تمرینات خطی و غیرخطی باعث افزایش معنی دار قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، استقامت عضلانی بالاتنه (0/001>p)، استقامت عضلانی پائین تنه و کاهش درصدچربی (0/05>p) شد. علاوه براین، گروه خطی موجب افزایش بیشتر قدرت عضلانی پایین تنه و گروه غیرخطی موجب افزایش بیشتر استقامت عضلانی بالاتنه شده است (0/05>p). نتیجه گیری : هر چند قدرت و استقامت عضلانی در نتیجه هر دو مدل تمرین مقاومتی خطی و غیرخطی بهبود می یابند؛ مدل تمرین مقاومتی خطی، روش تمرین مناسب تری برای بهبود قدرت عضلانی پایین تنه و مدل تمرین مقاومتی غیرخطی، روش تمرین مناسب تری برای بهبود استقامت عضلانی بالاتنه در دختران نوجوان تمرین نکرده می باشد.
۶.
زمینه و هدف: سروتونین و دوپامین، انتقال دهنده های عصبی مونوآمینی مؤثر در کنترل احساسات و اشتها می باشند. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر 8 هفته تمرینات منتخب یوگا بر سطوح سروتونین و دوپامین زنان چاق غیر ورزشکار بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 20 زن چاق غیرورزشکار با شاخص توده بدنی برابر و یا بیشتر از 30 کیلوگرم بر مترمربع و دامنه سنی 25 تا 35 سال، برای شرکت در تحقیق داوطلب شدند. آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه مساوی 10 نفره شامل گروه کنترل (بدون فعالیت بدنی منظم) و گروه تجربی (تمرینات منتخب یوگا) تقسیم گردیدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60 تا 75 دقیقه تمرینات منتخب یوگا را به اجرا درآوردند. قبل و بعد از مداخله تمرینی، از همه شرکت کنندگان نمونه خونی از ورید کوبیتال در حالت 12 ساعت ناشتایی گرفته شد. سطوح سروتونین و دوپامین با روش الایزا مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج با استفاده از روش آزمون t زوجی و کوواریانس در سطح معنی داری 0/05>p استخراج گردید. یافته ها: اجرای 8 هفته تمرینات منتخب یوگا منجر به افزایش معنی دار در سطوح سروتونین (0/02=p) و دوپامین (0/001=p) گروه تجربی نسبت به گروه کنترل گردید. نتیجه گیری: به نظر می رسد انجام تمرینات یوگا می تواند اثرات مثبتی بر برخی انتقال دهنده های عصبی مؤثر در رفتارهای دریافت غذا و اشتها در زنان چاق داشته باشد.
۷.
زمینه و هدف: با وجود اهمیت آمادگی جسمانی مطلوب برای افراد نظامی و انتظامی، نشان داده شده است که چاقی و افزایش وزن در نیروهای نظامی و انتظامی رو به گسترش است. هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی آثار تمرین هوازی و بی تمرینی بر شاخص مقاومت به انسولین، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی مردان دارای اضافه وزن نیروی انتظامی بود. روش تحقیق: تعداد 40 نفر از مردان نیروی انتظامی دارای اضافه وزن با میانگین سنی6/3±29/8 سال، قد 6±175/5 سانتی متر، وزن 6/2±87/42 کیلوگرم و شاخص توده بدن 4/4±28/55؛ به صورت هدفمند در تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه 20 نفری شامل گروه تمرینات هوازی و یک گروه شاهد تقسیم گردیدند. برنامه تمرینی هوازی مشتمل بر دویدن مداوم با روند ثابت به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته، با شدت 65 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب، به مدت 20 دقیقه در هر جلسه و افزایش یک دقیقه ای به زمان تمرین در هر جلسه؛ اجرا شد. پس از انجام پروتکل تمرینات هوازی توسط گروه تجربی و آزمون گیری برای بار دوم، آزمودنی ها به مدت 6 هفته در شرایط بی تمرینی قرار گرفتند. بعد از 6 هفته بی تمرینی، تمامی آزمون ها تکرار شدند. برای مطالعه اثر درون گروهی و بین گروهی، از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی توکی در سطح 0/05≥p استفاده شد. یافته ها: اجرای 8 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی دار مقاومت به انسولین (0/003=p)، درصد چربی (0/001=p)، شاخص توده بدن (0/004=p)، و بهبودی نیمرخ لیپیدی (0/05>p) شد؛ اما پس از 6 هفته بی تمرینی، تمامی سازگاری های ایجاد شده حالت اولیه قبل از تمرین برگشت. نتیجه گیری: تمرین هوازی مداوم و منظم می تواند در بهبود عوامل خطرزای قلبی – عروقی در نیروهای انتظامی موثر باشد، در حالی که با بی تمرینی، این آثار مثبت از بین می رود.
۸.
زمینه و هدف: بافت چربی به عنوان یک بافت اندوکرین، محل تولید بیش از 50 سایتوکاین و سایر مولکول هایی است که در فرآیندهای ایمنی و التهابی بدن دخیل می باشند. هدف این مطالعه بررسی اثر تعاملی تمرین روی چرخ کارسنج و مصرف عصاره ضدالتهابی گزنه، بر تغییرات برخی شاخص های التهابی مرتبط با چاقی در زنان دچار اضافه وزن و چاق بود. روش تحقیق: تعداد 46 نفر زن دارای اضافه وزن و چاق با BMI بزرگ تر از 25 کیلوگرم بر مترمربع و دامنه سنی 45-25 سال به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به 4 گروه شامل گروه های تمرین + گزنه (12 نفر با میانگین نمایه توده بدن 4/83±31/28)، تمرین + دارونما (12 نفر با میانگین نمایه توده بدن 3/11±30/34)، گزنه (11 نفر با میانگین نمایه توده بدن 4/22±29/66) و دارونما (11 نفر با میانگین نمایه توده بدن 2/63±29/79) تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل فعالیت به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته، هر جلسه 16 تا 30 دقیقه با شدت 55 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به صورت رکاب زدن روی چرخ کارسنج بود. شرکت کنندگان در دو گروه مصرف کننده گزنه روزانه 8 میلی لیتر عصاره هیدروالکلی گزنه دریافت نمودند و دارونمای مورداستفاده نیز ترکیبی از آب و رنگ مشابه عصاره به میزان روزانه 8 میلی لیتر بود. داده ها با آزمون های کولموگروف – اسمیرنوف، آنالیز واریانس یک سویه و t وابسته در سطح معنی داری 05/0p≤ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از 8 هفته مداخله، مقادیر عامل نکروز دهنده تومور آلفا در گروه های تمرین + گزنه (0/005=p)، تمرین + دارونما (0/04=p) و گزنه (0/02=p) به طور معنی دار کاهش یافت. همچنین 8 هفته مداخله موجب کاهش معنی دار IL-6 در گروه های تمرین + گزنه (0/03=p) و تمرین + دارونما (0/004=p) گردید؛ درحالی که در گروه دارونما افزایش معنی داری داشت (0/01=p). نتیجه گیری: تمرین هوازی روی چرخ کارسنج به عنوان یک شیوه غیرتهاجمی و مصرف عصاره گزنه به عنوان یک مکمل گیاهی، می توانند به تنهایی و به صورت ترکیبی، شاخص های التهابی را در افراد دارای اضافه وزن یا چاق تعدیل نمایند.
۹.
زمینه و هدف: افراد مبتلا به کم توانی ذهنی معمولا از آمادگی جسمانی پایین و ترکیب بدنی نامناسب برخوردارند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین ورزشی بر ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی دختران کم توان ذهنی بود. روش تحقیق: تعداد 22 دختر حرفه آموز یک مرکز توانبخشی خصوصی (دامنه سنی: 30-22 سال، ضریب هوشی: 70-50) به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل دو بخش مقاومتی و هوازی، به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 90 دقیقه اجرا شد. بخش مقاومتی شامل تمرینات با کش لاستیکی و تمرینات تحمل وزن بدن (به رعایت اصل اضافه بار) و تمرینات هوازی شامل راه رفتن، دویدن، بازی آزاد و حرکات ریتمیک بود. قبل و بعد از برنامه تمرینی، آزمون های ترکیب بدن، قدرت عمومی و توان هوازی به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون های t وابسته و مستقل با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل گردید و سطح معنی داری آزمون ها 0/05>p در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه کنترل و تجربی تفاوت معنی داری در وزن (0/63=p)، شاخص توده بدنی (0/19=p)، توده بدون چربی (0/81=p)، توده چربی (0/37=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی اندازه گیری شده با آزمون شاتل ران (0/26=p) وجود ندارد؛ اما تمرین ورزشی به اجرا درآمده باعث افزایش معنی دار قدرت عمومی (0/001=p) شرکت کنندگان گردید. نتیجه گیری: تمرین ترکیبی مشتمل بر تمرینات مقاومتی هوازی، می تواند قدرت عضلانی دختران کم توان ذهنی را بهبود بخشد، اما برای بهبودی ترکیب بدنی و توان هوازی آن ها کفایت نمی کند. از این رو پیشنهاد می شود تمرینات ورزشی به عنوان بخشی از برنامه روزانه مراکز توانبخشی با تاکید بر مدت مناسب و شدت مطلوب، طراحی و اجرا شود.
۱۰.
زمینه و هدف: پروتئین شبه آنژیوپویتین-4 (ANGPTL4) یکی از تنظیم گرهای نوظهور متابولیسم چربی هاست که در بروز بیماری های همراه با چاقی نظیر بیماری های قلبی- عروقی نقش دارد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر، تاثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر سطوح سرمی ANGPTL4 و نیم رخ لیپیدی در زنان چاق 65-50 ساله بود. روش تحقیق: 18 زن چاقِ یائسه و کم تحرک (شاخص توده بدنی بیش تر از 30 کیلوگرم/مترمربع) به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی در 12 هفته تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت 80-60 درصد حداکثر ضربان قلب شرکت کردند. سطوح سرمی ANGPTL4، نیم رخ لیپیدی و شاخص های ترکیب بدنی قبل و 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین؛ اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های t وابسته، t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 0/05>p انجام گرفت. یافته ها: بر اساس نتایج آزمون t وابسته، سطوح ANGPTL4 (p=0/04)، کلسترول تام (0/01=p)، تری گلیسرید (0/03=p) و لیپوپروتئین بسیار کم چگالی (0/01=p) بعد از 12 هفته تمرین استقامتی به طور معنی دار کاهش یافت؛ با این حال آزمون t مستقل تفاوت معنی داری را بین تغییرات هیچ یک از شاخص های خونی، در دو گروه تجربی و گروه کنترل نشان نداد (0/05<p). بین سطوح اولیه و تغییرات ANGPTL4 با سطوح اولیه و تغییرات نیم رخ لیپیدی، رابطه معنی داری به دست نیامد (0/05<p)؛ و از بین شاخص های ترکیب بدنی، فقط با تغییرات محیط کمر رابطه مثبت معنی داری مشاهده گردید (0/04=p). نتیجه گیری: تمرین استقامتی مزمن در تنظیم سطح سرمی ANGPTL4 و بهبود نیم رخ لیپیدی در زنان چاق یائسه کم تحرک نقش دارد و سبب کاهش خطر بیماری های قلبی- عروقی می گردد.
۱۱.
زمینه و هدف: تمرینات تناوبی اثرات متفاوتی بر شاخص های فیزیولوژیک و عملکردی ورزشکاران دارد. همچنین اثرات متنوعی بر عوامل خونی موثر بر عملکرد در پی این تمرینات گزارش گردیده است. بنابراین، مطالعه حاضر قصد دارد به بررسی اثر دو نوع تمرین تناوبی بر شاخص های عملکردی و عوامل خونی پاروزنان نخبه مرد و مقایسه آن با تمرین سنتی بپردازد. روش تحقیق: تعداد 30 پاروزن نخبه با میانگین سنی 3/60±22/40 سال، حاضر در اردوهای ملی در سال 1393 به طور تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی فزآینده، تناوبی یکنواخت و سنتی استقامتی قرار گرفتند. اکسیژن مصرفی بیشینه، میانگین سرعت ارگومتر (vRmax)، بیشترین زمان فعالیت ارگومتر در سرعت میانگین (TvRmax)، ضربان قلب و لاکتات خون پس از آزمون بیشترین زمان فعالیت ارگومتر در دو مرحله پیش و پس آزمون اندازه گیری شد. طول دوره تمرین در سه گروه تناوبی فزآینده، تناوبی یکنواخت و سنتی؛ 8 هفته طول کشید. شاخص های خونی شامل سلول های قرمز خون، هماتوکریت، هموگلوبین و میانگین تخریب هموگلوبین با دستگاه آنالیزگر خون اندازه گیری شدند. از روش تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05>p برای استخراج نتایج استفاده شد. یافته ها: بهبود معنی داری در اکسیژن مصرفی بیشینه (به ترتیب با 0/0001=p و 0/03=p)، vRmax (به ترتیب با 0/02=p و 0/02=p)، و TvRmax (به ترتیب با p=0/01 و 0/03=p) در دو گروه تمرین فزآینده و یکنواخت مشاهده شد. میانگین برون ده توان نیز در گروه تمرین فزآینده (0/02=p) و یکنواخت (0/03=p) بهبود یافت؛ اما تغییرات در عوامل هموریولوژیک بین سه گروه تفاوت معنی داری نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: تمرینات تناوبی فزآینده و یکنواخت موجب ارتقای سطح عملکرد پاروزنان می گردند؛ اما تمرین تناوبی فزآینده در میزان تحمل فعالیت شدید در آستانه لاکتات، بهبودی بیشتری ایجاد می کند.
۱۲.
زمینه و هدف: غوطه وری در آب سرد روشی برای بازگشت به حالت اولیه از مسابقه یا تمرین می باشد. اثربخشی کوتاه مدت غوطه وری بر بازگشت به حالت اولیه در مطالعات بسیاری بررسی شده و نتایج منفاوتی گزارش شده است؛ با این حال ابعاد سازش گونه آن تا حد زیادی مورد غفلت واقع شده است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات غوطه وری در آب با دمای سرد و معتدل طولانی مدت پس از تمرین، بر سازگاری های تمرین مقاومتی می باشد. روش تحقیق: 32 موش صحرایی نر نژاد اسپراگ - داولی (8 هفته ای) به طور تصادفی به چهار گروه مساوی شامل کنترل (22/50±208/52 گرم)، تمرین مقاومتی (26/70±208/87 گرم)، تمرین مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ˚C 27 (208/37±16/30 گرم) و تمرین مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ˚C 14 (218/75±33/20 گرم) تقسیم شدند. تمرین به مدت 8 هفته، 3 روز در هفته، با 3 نوبت 5 تکراری بالا رفتن از نردبان اجرا شد و مقاومت از طریق اتصال کیسه محتوی وزنه به دم حیوان اعمال گردید. در انتهای هر جلسه، موش های گروه 3 و 4 به ترتیب درون استخر آبی با دمای ˚C27 و ˚C14 به مدت 6 دقیقه قرار گرفتند. حداکثر قدرت بالا رفتن موش از نردبان در شروع و در جلسه آخر اندازه گیری شد. 24 ساعت پس از جلسه تمرینی آخر و پس از بی هوشی، عضله نعلی و خم کننده دراز انگشتان (FHL) موش ها برداشته و وزن شد. بافت چربی زیر جلدی شکمی- کشاله ای نیز به سرعت جدا و بلافاصله وزن شد. داده ها با استفاده از روش آنالیز واریانس یک طرفه و در سطح معنی داری 0/05>p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان وزن چربی زیر جلدی - شکمی (0/01=p)، وزن نسبی عضلات نعلی و FHL (p=0/01) و حداکثر قدرت بالا رفتن از نردبان (0/001=p) در گروه ها بطور معنی داری از نظر آماری با یکدیگر متفاوت هستند؛ به گونه ای که در تمامی موارد، این شاخص ها در گروه تمرین مقاومتی و غوطه وری در آب معتدل، بهبودی بیشتری دارد. نتیجه گیری: غوطه وری در آب معتدل (با دمای ˚C27) می تواند بر سازگاری های طولانی مدت تمرین مقاومتی در موش ها اثرگذار باشد؛ استفاده از این دما برای مداخلات غوطه وری ورزشکاران پیشنهاد می گردد.