جامعه شناسی هنر و ادبیات
جامعه شناسی هنر و ادبیات دوره 11 بهار و تابستان 1398 شماره 1 (پیاپی 21) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این خیابان سرعت گیر ندارد اثری داستانی است که پیرنگ آن بر بستر دغدغه ها و تقلاهای زنی برای به چنگ آوردن و حفظ استقلال شخصی خود گسترده شده است. این تلاش و تقلاها، همان طورکه می توان حدس زد، در رابطه یا مواجهه با دیگری "مرد" یا "فضای مردانه" گشوده می شود. در این نوشتار با تکیه بر مفاهیم نظری و شیوه تحلیل روایی ملهم از نگاه باختینی، برآنیم تا نشان دهیم که اولاً، در این داستان نه یک دیگری، بلکه سه دیگری و در سه ساحت حضور دارند و ثانیاً، با وجود نثر نسبتاً روان و گیرای داستان و نیز اقبال مخاطبان به آن، رابطه یا مواجهه با دیگری های چندلایه، مخدوش و غیرگفتگویی است. معضل اخیر نه فقط به مؤلفه های غیرگفتگویی، در رابطه مشخص با "دیگری" بازمی گردد، بلکه نوع فضاسازی ها و نیز نقصان های زبانی، ساختمان داستان را از ساختاری رمان وار و نگاه گفتگویی جامعه شناسی آگاهی ها (در جهان داستانی به مثابه جهان اجتماعی) دور می کند.
زنان پس از« بازیابی هویت» در داستان های کوتاه معاصر از منظر روان شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه «هویت زنان» و تلاش آنان برای «بازیابی هویت جنسیتی» به عنوان بخشی از سبک زندگی که رفتار و تجربیات آنان را دچار تغییر می کند، هدف پژوهش حاضر است که به کمک روان شناسی اجتماعی و با واکاوی تعدادی از داستان های کوتاه معاصر صورت گرفته است. برای دستیابی به این هدف از نظریه روان شناسی اجتماعی مایرز و بارون و نیز نظریه جامعه شناسی جنکینز بهره گرفته ایم و معتقدیم داستان ها، بنایی بازسازی شده از کنش ها و واکنش های بینافردی از واقعیت های اجتماعی در جامعه هستند و این قابلیت را دارند که به جای نمونه گیری و تکمیل پرسش نامه و یا مصاحبه، از طریق مطالعه گفتمان ها و تک گویی ذهنی و زبانی شخصیت ها و از میان باورها، رفتارها و خاطرات فرد، طرز نگرش آنان به تحلیل رفتارها و تعامل های فردی و اجتماعی در نظام رفتاری جامعه پرداخت. جامعه پژوهشی این تحقیق، شخصیت های زن مجرد و متأهل از طبقه اجتماعی زنان فعال و شاغل 24 تک داستان از مجموعه داستان های کوتاه برگزیده دهه هشتاد بوده است که پس از تحلیل به شیوه پژوهش کیفی و تحلیل محتوا به این نتیجه رسیده ایم که این زنان پس از بازیابی هویت خود و فاصله گرفتن از «هویت زن سنتی»، تحت تأثیر «جامعه پذیری، تعهدات فرهنگی و ارزش های ناظر بر الگوهای مقبول رفتاری و نقش جنسیتی زنان در جامعه»، به گزینش «هویت و نقش جنسیتی همسری» می پردازند و همچنین بررسی ها نشان می دهد که یکی از مسائل زنان متأهل طبقه اجتماعی شاغل و تحصیل کرده، نابرابری جنسیتی، تعارض و دوگانگی هویتی ناشی از نفوذ اجتماعی باورهای قالبی و کلیشه های رفتاری منتسب به نقش های زن سنتی بوده است.
اسطوره فقر در سینمای ایران: تحلیل نشانه شناختی فیلم ابد و یک روز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر ابتدا به طرح موقعیت فقرا در جامعه مصرفی جدید از دیدگاه زیگمونت باومن، ژان بودریار و جان گالبریت می-پردازیم و با بررسی جایگاه فقرا در ایران پس از انقلاب اسلامی، رویکردی برای بررسی بازنمایی از فقرا در سینمای پس از انقلاب ارائه می دهیم؛ سپس به تحلیل نشانه شناسانه فیلم ابد و یک روز (سعید روستایی، 1394) می پردازیم؛ این فیلم از جمله آثار سینمایی درباره فقرا و تهی دستان است که در دهه هشتاد و نود بر پرده سینما اکران شده است. این مقاله تلاش دارد تا از خلال شناسایی دلالت های ضمنی برساخته شده از فقرا، اسطوره پردازیِ جامعه مصرفی از فقر را تحلیل کند و به نقد این روایت در سینمای دو دهه اخیر ایران بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در فیلم ابد و یک روز، تصویری از "فقرای تقدیرگرا"، "فقرای تبعیدی" ،"فقرای مقصر" برساخته می شود که با بهره از مکانیسم های "تاریخ زدایی" و "جابجایی رمزگان نابرابری با توانایی های ذاتی"، تصویر اسطوره ای و تغییرناپذیر از فقر ارائه می دهد؛ تصویری که سعی در بازتولید کلیشه های فرهنگی از فقر و در نهایت حفظ نظم طبقاتی و طبیعی سازی فقر در جامعه دارد.
از مادرانگی همچون اسطوره تا بحران مادرانگی خوانشی نشانه شناختی بر بازنماییِ مادرانگی در سینمای ایرانِ پس از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این نوشتار بررسی برساخت مادرانگی، با توجه به ساختار ایدئولوژیکِ فیلم های منتخب در سینمای ایرانِ پس از انقلاب است. پرسش بنیادینِ این مقاله پرسش از بازنماییِ ایدئولوژیکِ مضمون مادری است. برای بررسی این موضوع، منظومه ای از مقوله های مطالعات جامعه شناختی زنان در زمینه بازنماییِ مادرانگی همچون مادری، مادرانگی، غریزه مادرانگی، تجربه مادرانگی، مادرانگی متکثر و اسطوره ای را به وام گرفته ایم. ایده نظری مقاله این است که سینما در ایران، مادرانگی را به مثابه یک تقابل برساختی به تصویر می کشد. در تداومِ کار با استفاده از روش نشانه شناسیِ انتقادیِ جان فیسک، فیلم های «مادر»، «مهرِ مادری»، «دعوت»، «گیلانه» و «من مادر هستم» مورد بررسی واقع شده اند. خوانش نشانه شناختیِ این فیلم ها، بیان از این دارد که سینمای ایران تحول مادرانگی را در از اسطوره مادرانگی تا بحران مادرانگی را بازنمایی می کند و در این زمینه مادرانگی را همچون نشانه ای در حال تحول که معنای آن در ارتباط با امور بیرونی و نه درونی زنان همچون مردسالاری، اسطوره-های فرهنگی، طبقاتی و طردشده بر می سازد.
تحلیل چگونگی شکل گیری میدان تئاتر نوین عصر مشروطه ایران (با تکیه بر وضعیت تئاتر کشور بین سال های 1280 تا 1300 شمسی بر اساس آرای پیر بوردیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی شکلگیری و ساختار یافتن میدان تئاتر نوین عصر مشروطه ایران، قطبهای تئاتری این دوره و تکوین زیر میدانهای آن، زمینه مورد بحث این پژوهش میباشد. تئاتر نوین ایران کمی پیش از آغاز مشروطیت بین سالهای 1280 تا 1300 به مثابه یک میدان شکل پیدا کرد. این فرایند حاصل تغییر در نظام سرمایه و عادتوارههای کنشگران آن بود که با ایجاد بدعت در سبکها و فرمهای متداول نمایش این دوره، خواهان استفاده از تئاتر نوین به عنوان ابزاری جهت اعتلای فرهنگ عموم و آگاهی بخشی سیاسی جامعه بودند. چگونگی حرکت و فعالیت این گروهها، جایگاه و مواضع عاملان گروهها به لحاظ اجتماعی و هنری، نوع سرمایه و عادتوارههای آنان و چگونگی ارتباطشان با ساختار سیاسی حاکم و قطب نمایش عامه پسند از مهمترین پرسشهای مطرح شده در این پژوهش میباشد. در انتها درمییابیم تئاتر نوین عصر مشروطه دارای تمایز قابل تاملی از نمایش عامه پسند آن دوره و حاصل سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و نمادین برآمده از جریان مشروطیت است و در مسیر کاملا متفاوتی از نمایش عامه پسند جریان دارد. این پژوهش در تحلیل محتوای خود از شیوه ساختارگرایی تکوینی پیر بوردیو بالاخص مفاهیم تمایز، میدان و سرمایه بهره گرفته است.
«تاریخ هنر» به مثابه «تاریخ سیاسی» نقدی بر رویکرد سیاست-محور در تاریخ نگاری هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تسلط رویکرد سیاست-محور در تاریخ نگاری از اواخر قرن نوزدهم و مقارن با پیدایش رویکردهای تاریخ جدید به چالش کشیده شده است و تاریخ نگاران و فیلسوفان تاریخ در دوره ی جدید در تلاش برای به چالش کشیدن این پارادایم، الگوها و شیوه های تاریخ نگری و تاریخ نگاری بدیلی ارائه کرده اند که با عنوان «تاریخ جدید» شناخته می شود. منابع گوناگون تاریخ هنر و معماری اسلامی در طول قریب به دو سده از پیدایش این حوزه ی مطالعاتی و مشخصاً یک سده از ورود این حوزه به آکادمی و در نتیجه تولید گستره ی متنوعی از متون پیرامون میراث هنری تمدن اسلامی، سنت تاریخ نگاری مشخصی را شکل داده اند که نگارندگان آن را «سنت تاریخ نگاری هنر اسلامی» می نامند. حال اگر بر اساس پارادایم تاریخ جدید به نقد این سنت تاریخ نگاری بپردازیم به نتایج قابل توجهی دست خواهیم یافت. هدف از این پژوهش، پرده برداشتن از رویکرد سیاست-محور موجود در سنت تاریخ نگاری هنر اسلامی و نقد پارادایم تاریخ نگاری سنتی مسلط در این سنت است. رویکرد روشی انجام این پژوهش کیفی است. داده ها با استفاده از روش کتابخانه ای-اسنادی گردآوری شده و برای تحلیل داده ها از تکنیک «تحلیل مضمون» استفاده شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، منابع و متون اصلی تاریخ هنر اسلامی عمدتاً منظر روایی سیاسی را برای روایت تاریخ و سرگذشت هنرها در جوامع اسلامی به کار بسته است و در نتیجه ی آن بخش مهمی از میراث هنری تمدن اسلامی به حاشیه رانده شده است.