جامعه شناسی هنر و ادبیات
جامعه شناسی هنر و ادبیات دوره 2 پاییز و زمستان 1389 شماره 2 (پیاپی 4) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر تحلیل گفتمانِ هنر خاورمیانه است. از این رو در گام اول با نقد محدودیت های نظریه سبک در تحلیل هنر مدرن، بر تحلیل گفتمان به عنوان رویکردی جایگزین تاکید خواهیم کرد و در گام دوم رویکرد گفتمانی را برای تحلیل هنر خاورمیانه به کار خواهیم گرفت. تحلیل گفتمان هنر در یک سطح شامل تحلیل ویژگی های بصری، کالبدی و ژانر اثر و در سطحی بالاتر شامل تفسیر بینامتنی اثر و نسبت آن با تاریخ و در سطحی بالاتر شامل مطالعه فضای اندیشه ای است که امکان خلق اثر را فراهم می کند؛ مواردی همچون مطالعه نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی و نهادهای آموزشی، موزه ها و رویدادهای هنری (مانند فستیوال ها و حراجی های فروش) که فضای گفتمانی را بازتولید می کنند و برخی از آثار را مورد تایید یا رد قرار می دهند . بنابراین در مقاله حاضر مطالعه گفتمانی هنر، به معنای فراتر رفتن از مطالعه سبک های هنری است که به ما امکان مطالعه جریان های تازه ای از هنر مانند هنر فمنیستی، هنر ملی، هنر استعماری، هنر آسیایی و دیگر هنرهای منطقه ای مانند هنر خاورمیانه را می دهد. در این مقاله بر مبنای تحلیل فوکو از صورت های گفتمانی، به تحلیل چهار قاعده شکل گیریِ یک گفتمان یعنی وحدت موضوع، وحدت اسلوب های بیانی، وحدت نظام مفاهیم و وحدت استراتژی در هنر خاورمیانه می پردازیم تا ویژگی های صورتبندی گفتمانی آن روشن گردد. این رویکرد ابعاد تازه ای از قراردادهای زیباشناختی و قواعد هنری رایج میان نقاشان معاصر ایران را ، به مثابه جزئی از هنر منطقه ای مزبور، آشکار خواهد کرد.
بدل پوشی: آشوب سازی در ایدئولوژی، جستاری در باب بدل پوشی با نگاهی به «افسانه های آذربایجان» بازنگاشت صمد بهرنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد نشان دهد بدل پوشی به مثابه امری نمایشی، چگونه قادر است نشانه-های تثبیت شده بوسیله ی ایدئولوژی را به چالش بکشد و در جهت نیل به این مقصود نمونه های بدل پوشی در افسانه های آذربایجان بررسی شده اند. ابتدا برای تبیین روش و نظریه های بنیانی مقاله، ایدئولوژی و روند طبیعی سازی مورد مطالعه قرار گرفته اند و آرای آلتوسر راهگشای این مسیر بوده است. سپس، نظر وی مبنی بر وقوع واکنش هایی بر ضد ایدئولوژی، در ادبیات شفاهی پیگیری می شود و بدل پوشی در سه گونه مردپوشی، کچل پوشی و درویش پوشی، به عنوان اشکالی از این واکنش های ضد ایدئولوژیک، در افسانه های آذربایجان مورد تحلیل قرار می گیرد. در هریک از این سه گونه این مساله مدنظر بوده است که بدل پوشی چگونه می تواند بحران آسیب زای دسته بندی بیافریند و نشانه های طبیعی سازی شده و تثبیت شده در مورد جنس و جنسیت، طبقات اجتماعی و روش های روایی کهن را به چالش کشیده و پیشنهادهایی برای برقراری ساختارهای جدید ارائه کند. از رهگذر پژوهش حاضر این یافته حاصل گردید که بدل پوشی توان بازشناخت ساختارهای ازلی- ابدی طبیعی شده، ساختارزدایی از آن ها و پیشنهادهایی برای برقراری ساختارهای جدید را داراست.
تحلیل تکوین زیر میدان موج نو تئاتر ایران در دو ده ی سی و چهل شمسی (با تکیه بر تشکیل «کارگاه نمایش» بر اساس نظریه میدان های پیر بوردیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی فرایند ساختاریابی میدان تئا تر نوین ایران و ایجاد قطب های هنری و تکوین زیرمیدان های آن زمین? این پژوهش جامعه شناختی است. موج نو تئا تر ایران در دو ده ی سی و چهل شمسی به مثابه یک زیرمیدان شکل پیدا کرد و این حاصل تغییر در نظام توزیع سرمایه ها و تغییر عادت واره های کنش گران آن بود، که خواهان بدعتی در سبک ها و فرم های متداول تئا تر نوین ایران بودند. یکی از نتایج روشن موج نو در تئا تر ایران «کارگاه نمایش» بود که بین سال های ???? – ???? به وجود آمد. چگونگی هدایت گری فضای مقدورات در فعالیت عاملان حاضر در موج نو به ویژه کارگاه نمایش، جایگاه و مواضع این مولدان هنری در هندسه موقعیت های اجتماعی و هنری زمانه شان، نوع سرمایه ها و عادت واره های ایشان و رابط? هنرمندان کارگاه با ساختار حاکم قدرت سیاسی و همچنین دیگر قطب های هنری و فرهنگی مجاورشان از جمله هنرمندان چپ گرا و عامه پسند آن عصر، عمده پرسش های مطروحه در این نوشتار هستند. در نتیجه، در می یابیم که کارگاه نمایش حاصل تمایز معناداری از تئا تر متعارف ایران بر اساس سرمای? نمادین برآمده از موج نو و وابستگی به حاکمیت سیاسی وقت ایران بوده است، تمایزی که آن را در قطب مخالف تئا تر متمایل به چپ و تئا تر عامه پسند قرار می دهد و به میراث موثر نسل پس از خود تبدیل می کند. این مقاله از روش شناسی جامعه شناختی پیر بوردیو، خاصه نظری? کنش و تمایز او، در تحلیل تکوین زیرمیدان موج نو و «کارگاه نمایش» در فضای اجتماعی پیش از انقلاب بهره می برد.
تحولات سیاستگذاری در تئاتر ایران (1368 تا 1388 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر عبارت است از شناسایی انواع سیاست های هنری اتخاذی از سوی دولت های ایران مابین سال های ???? (آغاز دوره اول ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی) تا ???? (پایان دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی-نژاد) در حوز? تئا تر. به این منظور کلیه مصوبات دولت ها طی این سال ها، که در عنوان یا متن آن ها کلمات تئا تر، نمایش، نمایشی و هنرهای نمایشی آمده است (??مورد)، شناسایی شده و تمامی آن ها مورد تحلیل محتوا قرار گرفته اند. مقوله-بندی این پژوهش بر اساس مدلی انجام شده که سیاست های هنری را در چهار طبقه: تسهیل گر، حامی، معمار و مهندس تقسیم بندی کرده است. با ارتقاء و بومی سازی مدل، مقولات به واسط? شاخص های نحو? سرمایه گذاری، ابزار، تحرک سیاسی و هدف شناسایی شده اند (?? مورد شاخص در کل ?? مصوبه). نتایج تحقیق نشان می دهد که در روند بیست سال? مورد بررسی، دولت ها در مصوبات مربوط به تئا تر به ترتیب اقدام به سیاست گزاری از نوع معمار (??/??%)، حامی (??/??%)، مهندس (??/??%) و تسهیل گر (??/??%) نموده اند. همچنین دولت ها در مصوبات مربوط به حوز? تئا تر به ترتیب از شاخص های ابزار (?/??%)، هدف (??/??%)، نحو? سرمایه گذاری (??/??%) و تحرک سیاسی (??/?%) استفاده کرده اند. ضمن اینکه اولویت دولت ها در به کارگیری انواع سیاست ها و شاخص ها با یکدیگر تفاوت داشته است.
خوانش مضاعف: روش شناسی بنیامینی- دلوزی در تحلیل فیلم (همراه با تحلیل فیلم درباره الی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله طرح بحثی روش شناختی در باب چگونگی خوانش فیلم از منظری بنیامینی_ دلوزی و نمایش نحو? کاربرد آن از رهگذر تحلیل یک فیلم است. برای این هدف ابتدا پروبلماتیک دوگانگی واقعیت و هنر و یا رابطه داستان و واقعیت یا سینما و واقعیت را به مثابه زمین? نظری طرح مباحث روش شناختی حول سینما و تحلیل فیلم توضیح می دهیم. سپس با توجه به این زمین? نظری، معرفت شناسی دلوزی در باب سینما و چالش آن با مسئل? افلاطونی تقابل بین واقعیت اجتماعی و بازنمایی یا تصویر سینمایی آن را به مثابه اساس نظری روش- شناسی بنیامینی- دلوزی در تحلیل فیلم به بحث می گذاریم. در اثنای این بحث، روش شناسی دلوزی- بنیامینی را در تقابل با رهیافت های روش شناختی مسلط زبان شناختی و روان شناختی در مطالعات سینمایی معرفی خواهیم کرد، مقالات بنیامین و دلوز در مطالعات سینمایی به گونه ای زیمنه ساز پایان دادن به سلط? محتوا -محوری در خوانش فیلم هاست و بنابراین رویکرد دلوز به سینما در تقابل با رهیافت های رئالیستی و پدیدار شناختی آندره بازن و رهیافت زبان شناختی و روانکاوانه کریستین متز است. چارچوب دلوزی- بنیامینی ضمن اجتناب از در افتادن به حوزه مطالع? سینما به مثابه ابزاری بازتابانه در چارچوب سنت بازنمایی، خوانشی مضاعف از سینما ارائه می دهد؛ به لحاظ روشی، روش شناسی دلوزی- بنیامینی متضمن تحلیل همزمان ابعاد زیبایی شناختی فیلم و زمینه های اجتماعی – سیاسی آن است. در پایان و برای پایان و تدقیق و تصریح بیشتر مباحث نظری و روشی فیلم «درباره الی» را بر اساس روش شناسی فوق مورد تحلیل قرار می دهیم.
مطالعه بازنمایی ابژه های نسلی زندگی روزمره در نقاشی دهه هشتاد در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به مطالعه بازنمایی ذهنیت نسلی در نقاشی فیگوراتیو ایران در دهه ی ?? می پردازد. از این رو با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نمونه آثاری می پردازد که با استفاده از نشانه های شمایلی آشنا، بخشی از هویت و ابژ ه های دوران خود را بازتاب داده اند. بر اساس نظریات مطرح شده در مورد نسل و تعریف مولفه های مرتبط با آن و نیز تغییرات و دگرگونی فرهنگی، بازتاب تغییرات اجتماعی و فرهنگی و نیز برخی از مولفه های شهری در آثار ارائه شده قابل بازخوانی است. نتیج? این مطالعه گویای آن است که هنرمند فیگوراتیو امروز در کنار تاکید بر امر بازنمایی مسائل اجتماعی و محیط شهری در اثر خود، گاه به نقد و داوری در مورد آن ها نیز می پردازد، مطلبی که کمتر در آثار هنرمندان نسل های قبل نمود یافته است.
تحلیل نحوه برخورد و ارزش گذاری موسیقی راک از دیدگاه مخاطبان: مطالعه موردی شنوندگان ایران و ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی راک از اواخر ده ی 1960 وارد مباحثات مهم اجتماعی، فرهنگی و هنری شد و چندین نسل را تحت تأثیر ژانرهای گوناگون خود قرار داد و همچنان نیز مسیر خود را ادامه می دهد. حجم مخاطبین بالای این گونه هنری آن را به یکی از حوزه های مهم موسیقی مردمی تبدیل کرده است؛ با این وجود سویه های جامعه- شناختی مرتبط با آن هنوز نیاز به کاوش های فراوانی دارد. پژوهش حاضر تلاشی است برای تحلیل نحوه برخورد و ارزش گذاری مخاطبان این گونه هنری.
این تحقیق به روش میدانی انجام و بر اساس داده های به دست آمده از 300 نفر از مخاطبین شرکت کننده در فستیوال سه روز? استانبول در ماه ژوئن 2010 انجام شده است. در بخش اول پرسشنامه سؤالات شخصی و کلی مطرح شده که سابقه و میزان تماس بالا با این سبک، پایین بودن سن تأثیرپذیری، توانایی نوازندگی، مطالعه در این سبک و تساهل بالای موسیقائی نتیج? آن است. در بخش دوم سه سؤال اصلی طرح شده است که مخاطبین از شمار? 1 تا 5 و از کم به زیاد، میزان اهمیت، علاقه مندی و جذابیت فاکتورهای مطرح شده را مشخص کردند و در آن فاکتور «موسیقی»، ژانر «ترش متال» و عامل «آزادی» در مجموع امتیازات، به بالاترین رتبه رسیدند که گویای توانایی برقراری ارتباط با موسیقی، ژانرشناسی و تصاحب معنایی توسط مخاطبین در این سبک است؛ سبکی که مخاطب را به کنش فعالانه ای در ساختار شعری، تصویری و موسیقائی خود وا می دارد و در نتیج? این تقابل دوسویه، می توان انتظار شکل گیری مخاطبان فعال را داشت.