مقالات
حوزه های تخصصی:
بروز نسبیت انگاری معرفتی در قالب آنومیهای اجتماعی و مسائلی چون ناهنجاریها و بحرانهای عاطفی و هویتی، تزلزل و سرخوردگیهای روانی، نتیجه مبنا قرار گرفتن جریان مدرنیته و حاکمیت پارادایم پوزیتویسم است. این موارد به عنوان مسائل حیاتی زندگی بشری در برهه های مختلف مورد توجه بوده است که مصداقهای آن را می توان در دو اثر سه شنبه ها با موری و مثنوی مولوی مشاهده کرد. رمان سه شنبه ها با موری یکی از آثار قابل توجه دنیای غرب بر مسأله گرفتاری دائم بشریت در دام مادیت و غفلت از خودشناسی(عشق و مهرورزی، مرگ، معنویت و آگاهی و...) تأکیدکرده است. همین موارد به گونه ای دیگر در مجموعه آثار مولوی به طور اخص، مثنوی معنوی مورد توجه است. پژوهش می کوشد با روش تحلیل تطبیقی، مبتنی بر مکتب امریکایی به تجزیه و تحلیل محتوای این دو اثر و ارائه راهکارهای مطلوب به منظور برون رفت از وضعیت حاکم بر زندگی انسانها دست یابد. یافته های تحقیق حاکی است که وجه غالب هردو اثر، مطرح کردن بحران گرفتاری بشریت در دام عالم مادی است. تمایز دو اثر را می توان در تأکید مولوی بر فراتر رفتن از عوامل مادی وتکیه بر هستی شناسی عرفان اسلامی اشاره کرد.
کارکرد عنصر «مکان» در داستانهای شهری با رویکرد مطالعات فرهنگی (نمونه بررسی: کارکرد «تهران» در رمانهای دهه های هشتاد و نود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مکان» عنصری حذف ناشدنی در هر متن روایی است؛ زیرا هر کنش یا توصیفی در داستان و هر پیشرفتی در پیرنگ، خواه ناخواه در مکانی واقعی یا مخیل اتفاق می افتد. عنصر مکان در داستان، گاهی صرفاً پس زمینه ای صامت و بستری برای رخدادن رویدادها است؛ اما گاهی نیز به مثابه عنصری زنده و پویا در شکل گیری حوادث نقش دارد. در این پژوهش رمانهای شهری فارسی دهه های هفتاد تا نود، که حوادث آنها در تهران روی داده، با رویکرد مطالعات فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد مکان در این رمانها گاه عینی (مانند بزرگراه ها، خیابانها، پاساژها و...) است که مظاهر پیشرفت و تمدن پایتخت را به رخ می کشد؛ اما به سبب ناهمگنی با فرهنگ و عواطف شهروندان، پیوستار گفتمانی ایجاد نمی کند. حاصل زندگی در این مکانها برای شهروندان بومی، دلزدگی و ملال، و برای شهروندان مهاجر (شهرستانی)، ترس، اندوه و سردرگمی است. گاهی نیز فضا بر شهروندان استیلا می یابد و توصیفات مکان، تحت تأثیر آرزوها، دلتنگی ها، ترسها، یا آرمانهای شخصیت ها قرار می گیرد. این فضاها، عموماً دور از دسترس است؛ در خاطرات یا آرزوهای شخصیت ها حضور دارد و برای آنها حس نوستالژی ایجاد می کند.
بررسی نظریه ناخودآگاهی یونگ در تفسیر رؤیای گودرز (در شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار، تعبیر رؤیای گودرز در شاهنامه از دو دیدگاه خوابگزاری سنتی و مباحث ناخوداگاه فردی و جمعی یونگ مورد بررسی قرار گرفته و با تعبیر مدنظر روایت داستانی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل و مقایسه است؛ یعنی در بخش خوابگزاری سنتی، تعبیر نمادهای آمده در رؤیا براساس کتابهای تعبیر خواب ایرانی و اسلامی گزارش می شود؛ اما در بخش تحلیل روانشناسی رؤیا، ابتدا با در نظر گرفتن وقایع زمان دیدن خواب و نیز رخدادهای زندگی، شخصیت و روحیات گودرز ، نمادهای رؤیای او تحلیل، و در بخش پایانی نیز شباهتهای ساختاری این رؤیا با اسطوره ها و کهن الگوها بررسی شده است. در نهایت از دیدگاه تعبیر سنتی خواب، نمادهای آمده در رؤیا را منطبق با تعبیر آن در روند داستانی شاهنامه می بینیم. در بررسی ناخودآگاهی فردی، این نتیجه به دست آمد که ناآرامی خاطر و دغدغه گودرز برای به نتیجه رسانیدن نبردهای کین خواهی سیاوش در روان او گرهی ایجاد کرده که به دیدن چنین رؤیایی منجر شده است؛ اما این رؤیا از دیدگاه ناخودآگاهی جمعی، کهن الگوها و نیز همسویی با اساطیر کهن با چند رویکرد قابل تبیین است. این رویکردها عبارت است از: کهن الگوی قهرمان، کودک رها شده، اسطوره باروری و اسطوره آفرینش نخستین.
بنیادهای فرهنگ عامیانه در منظومه بدیع الزّمان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمّل در فرهنگ بومی، سبب آشنایی با فرهنگ جامعه و شناخت هویت جمعی می شود و این مهم را در آثار ادبی هر ملّت به عنوان آیینه تمام نمای فرهنگ آن ملّت می توان جست وجو کرد. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای، بنیادهای عامیانه در مثنوی بدیع الزّمان نامه بررسی شده است. بدیع الزّمان نامه منظومه ای تقریباً ناشناخته سروده شاعری ناشناس از متون نماینده عصر صفوی در 3287 بیت و بحر متقارب است. این مثنوی، عاشقانه ای رزمی را در شرح ماجراجوییهای بدیع الزّمان، شاهزاده ایرانی برای رسیدن به وصال قمرچهر، دختر خاقان چین، روایت می کند. این مضمون در ذیل دو شاخه اصلی اثرپذیری از سنّت نقل و آثار پیشین و بنمایه های قصّه های عامیانه نمود می یابد. روایت بدیع الزّما ن نامه تحت تأثیر متون کهن و عامه پسند فارسی مانند شاهنامه، اسکندرنامه نقالی و قصّه حمزه است که با طرح مدوّر روایت، کاربرد واژگان و عبارات عامیانه، اشاره به آداب و رسوم و آیین ها، مضمون دینی و مذهبی، شخصیّت پردازی مشابه قصّه های عامیانه، خرق عادت، شگفت آوری، کاربرد اعداد خاص، سرانجام خوش و ناتمام ماندن روایت، حاکی از شکل گیری این مثنوی بر بنیادهای عامیانه کهن است. بنابراین از دلایل اهمّیّت و جایگاه متون فارسی در تاریخ ادبیات، هویّت برآمده از فرهنگ ایرانی این نوع آثار است که می توان این مهم را از رهگذر بررسی گستره بنیادهای عامیانه در دیگر آثار ادب فارسی نیز مطالعه کرد و بدین وسیله به جریان تحوّل فرهنگی جامعه و مخاطب شناسی آثار دست یافت.
تبیین نظری شکل گیری ژانرها و مناسبات بین ژانر و خلاقیّت ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به تبیینِ چگونگیِ شکل گیریِ ژانرها و مناسباتِ ژانر و خلاقیّتِ ادبی پرداخته می شود. موضوعِ این مقال، بررسیِ تاریخی یا درزمانیِ چگونگی شکل گیریِ ژانرها نیست، بلکه بررسیِ همزمانی دریاره چگونگی رویارویی پدیدآورندگان ادبی با پدیده ژانر از دید خلاقیّت است. تلقیِ مدرنِ از ژانر مبتنی است بر اینکه ژانرها صرفاً ابزارهایی برای طبقه بندی و توصیفِ متنهای ادبی نیست، بلکه بنا به تعریفِ جدید چون ژانرها درحُکمِ کنشهایی گفتاری در موقعیّتهای مکرر به شمار می آید، ابزارهای خلاقیّت است که بدونِ آنها هیچ گونه آفرینشی صورت نمی گیرد و تمام متنها به یک یا چند ژانر وابسته است. مباحث این مقاله عبارت است از اینکه ژانرها مناسباتی چهارگانه با نویسندگان، خوانندگان، متنها و بافتارهای اجتماعی دارد. دیگر اینکه برخلافِ مدعای رمانتیک ها و برخی از پیروانِ مدرن آنان، متنها همگی به یک یا چند ژانر وابسته است. همچنین ژانرها در عین اینکه قوانینی را الزام می کند، فرصتها و عرصه هایی را برای انتخاب و گزینش نیز فراهم می آورد. مبحث دیگر درباره ثبات و انعطافِ ژانرهاست که با پدیده خلاقیّت ادبی ارتباط تنگاتنگی دارد؛ چرا که دگرسانیهای گونه شناختی، تابعِ آشنایی زداییهای ادبی است. مبحثِ پایانیِ این مقال در این زمینه است که پدیدآورندگانِ ادبی، ژانرها را بدون پیشینه خلق نمی کنند، بلکه ژانرها حاصلِ دگردیسیِ گفتارها در فرمها و قالبهایی دگرگون یابنده یا دیرنده است.
بایستگی نقد مقالات دانشگاهی(با تکیه بر جستار تازی سروده های خاقانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار به نقد و تحلیل مقاله «تازی سروده های خاقانی» می پردازیم که سال 1396 در نشریه متن شناسی ادب فارسی دانشگاه اصفهان به چاپ رسیده است. جستار تازی سروده های خاقانی، ویژگیهای پسندیده ای دارد که از آن میان میتوان تازگی موضوع، داشتن انسجام و پرداختن به شگرد تداوم تصویر سازی خاقانی و ... را نام برد در حالی که عنوان نا رسا، به درازا کشیدن مقدّمات، خوانش سرسری پژوهشهای پیشینیان، شناخت سطحی تازی سروده های خاقانی، تحلیل ناروا، دریافت نادرست آرایه های ادبی، لغزش در ترجمه، سرقت ادبی، سهل انگاری در ضبط، بهره گیری نا بجا از چاپهای گوناگون و بهره نجستن از منابع تخصّصی از گرفتاریهای آن است.
مبانی معناشناسانه در زیبایی شناسی عرفانی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در صدد پاسخ به این پرسش است که مبانی معناشناسانه در زیبایی شناسی فرید الدین عطار نیشابوری چیست. برای رسیدن به پاسخ این پرسش با شیوه توصیفی –تحلیلی ابتدا مبانی، زیبایی، زیباشناسی و شناخت با توجه به کتابهای فلسفی و هنری تعریف شد. پس از آن به دلیل قابل تعریف نبودن زیبایی به مؤلفه های آن پرداخته شد. مبانی معناشناختیزیبایی شناسی در عرفان اسلامی شامل سه دسته مبانی معناشناسی، معرفت شناسی و هستی شناسی می شود. در این پژوهش معناشناسی زیبایی شناسی در چهار اثر عطار مورد بررسی قرار گرفته است. مبنای اول، تعریف زیبایی در عرفان و از دیدگاه عطار است که شامل همه هستی است؛ زیرا عالم ناسوت، آینه عالم لاهوت است و همه انعکاس نور الهی است. مبنای دوم معیارهای زیبایی است و دست کم هفت معیار زیباشناختی عطار توضیح داده شد. بر اساس آن می توان گفت مبنای اصلی تشخیص زیبایی از نظر عطار، توجه به وجه الله است؛ یعنی با حواس ظاهری از عالم فیزیک با عقل اشراق یافته به متافیزیک و منشأ حُسن رسیدن و با ابزار دل و تزکیه به کشف معدن حُسن نایل شدن است. مبنای سوم رازگشایی از زیباییهای در پرده است. ثمره تجربه درونی کشف زیبایی، ایجاد نشاط، امید، حیرت و لذت درک وقت در کاشف آن است.