مقالات
حوزه های تخصصی:
افراسیاب، شاه پهلوان نامدار تورانی و بزرگترین دشمن ایرانیان در شاهنامه در دورهای تقریباً سیصد و بیست ساله است که در منابع اساطیری - حماسی ایران مانند اوستا، متون پهلوی و آثار عربی و پارسی از او در کنار شهریاران و یلان ایراان زمین به تفصیل و اختصار سخن رفته است.
تحلیلی بر کاربرد هنری فعل در غزلهای سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوه و تجلی آن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور شناخت جنبه ای از اسطوره کوه یعنی قداست و ارتباط معنوی این جلوه پر شکوه طبیعت با عالم ماورایی است. نوعی ارتباط اسرار آمیز، که مطابق اساطیر و اصول اعتقادی ادیان و سرزمینهای مختلف و با دیدی جزئی تر مطابق ادب و آیین مزدیسنا، کوه ها را مکانی مقدس با ویژگیهای اسرار آمیز مختص به خود قرار می دهد؛ ویژگیهایی که شکل دهنده ارتباط معنوی آدمیان با پروردگار قلمداد می شود. همچنین این ارتباط در اساطیر ایران باستان به صورت جایگاه خدایان و ایزدان و قربانگاه مخصوص عابدان برای این ایزدان و الهگان بر بلندای کوه ها آشکار، و در واقع کوه ها مکانی برای عروج و سیر اندیشه از درهای آسمان به جهان علومی تلقی می گردد. فردوسی، بزرگترین شاعر حماسه سرا و اسطوره پرداز ایران زمین این مطلب را چنان در خود متجلی می نماید که ما در سراسر این اثر بزرگ، جایگاه عبادت عابدان و ارتباط معنوی آنان را با پروردگار در اوج کوه ها، که نزدیکترین مکان به آسمان است، می یابیم. در این پژوهش سعی شده علاوه بر کتابهای دینی اوستایی و پهلوی، که بیانگر این ارتباط اسرار امیز است، تمامی مواردی که حکیم توس در شاهنامه خود کوه را مکان برافروش آتش مقدس و یا ارتباط معنوی عابدان و زاهدان با پروردگار خود دانسته است، بیان گردد.
ماهیت شعر از دیدگاه منتقدان ادبی اروپا (از افلاطون تا دریدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازان ادبی از دیر باز تاکنون از چشم اندازهایی مختلف به شعر و ماهیت آن نگریستهاند. پیش از همه، افلاطون و ارسطو بودند که شعر را چونان دیگر مقوله های هنری، تقلید از طبیعت دانستند. این نظریه که سنگ بنای دیگر نظریه های ادبی هم بود تا روز گار معاصر هم تداوم یافت. در اوایل قرن بیستم و همزمان با پیدایش نظریات جدید فلسفی و زبانشناختی، بوطیقاهایی جدید پدید آمد که در آن بر خلاف نظریه های کلاسیک، زبان شعر بتدریج وظیفه انتقال پیام و معنی را از دست می داد. مطالعه در باره زبان (جنبه عینی) اثر، محور تدریجی معنی یا چند معنایی شعر و نیز دخالت دادن مخاطب در خلاقیت ادبی اثر از جمله برجسته ترین ویژگیهای نظریه هایی چون صورتگرایی، ساختارگرایی، نشانه شناسی، تأویل متن و ساختار شکنی است. یکی از نکاتی که در بررسی تحلیلی این نظریه های شعری بیش از نتایج دیگر به چشم می آید تعدد و تنوع چشم اندازهایی است که به واسطه آن، شعر و ماهیت آن بارها مورد کند و کاو و بررسی قرار گرفته است.
داستان پردازی و شخصیت پردازی مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که مثنوی مولوی، اثری تعلیمی ـ عرفانی است، سعی شاعر بر این بوده است که در قالب داستانها، حکایتهاو تمثیلها به بیان پند و اندرز و گوشزد کردن مسائل اخلاقی و همچنین تشریح افکار و اندیشه های عرفانی خود بپردازد. لذا داستانها، حکایتها و تمثیلهای مثنوی از شمول و تنوع بسیاری برخوردار است . بهترین نمونه از تداخل حکایات مثنوی در دفتر سوم در ضمن "قصه اهل سبا و یاغی کردن نعمت، ایشان را" نمود یافته است. این حکایت با بیت "282" آغاز، ولی دنباله اش رها می شود و مجددا در بیت "364" بدان باز می گردد و نقل آن به پایان می رسد. این پراکنده گویی در بیان حکایت، باعث کثرت و تنوع کاربرد شخصیتها در مثنوی می شود؛ چه پایه و اساس هر داستانی را شخصیتهای آن تشکیل می دهد که خود عامل یا معمول رخدادها هستند. مولوی در مثنوی از سه شیوه در پردازش شخصیتها سود جسته که عبارت است از: الف) شیوه مستقیم که در این شیوه با صراحت در مورد افراد اظهار نظر می کند. ب) شیوه غیر مستقیم: در این روش این تنها به نمایش کردار شخصیتها می پردازد و خواننده خود را خلال نقشی که آنها ایفا می کنند به حقیقت وجود آنها پی می برد. ج) شیوه تلفیقی که آمیزهای از روش مستقیم و غیر مستقیم است. همچنین در این مقاله به ابزارهای شخصیت پردازی مولانا، ویژگی شخصیتها در مثنوی و دسته بندی نام اشخاص در داستانهای مثنوی پرداخته شده است.
بازیهای طنزآمیز زبانی ابوسعید در اسرار التوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوسعید ابی الخیر یکی از عارفان برجسته ایران در کنار سیر و سلوک عالی عرفانی و ذوق و شم ادبی والا از طنزی لطیف و شیرین در رفتار، گفتار و تعابیر برخوردار بوده که خود در نوع سلوک او، که به عارفان " اهل بسط" متعلق است، ریشه دارد. آنچه از حکایات دلنشین اسرارالتوحید برمی آید، ابوسعید نه تنها خود به آفرینش طنزها و بازیهای زبانی زیبایی دست می زده، بلکه از گفتار نمکین دیگران نیز به وجد می آمده است. ساختار ذهنی وی همانند سایر عرفا به گونه ای شکل گرفته بود که تمامی عناصر هستی را جلوه هایی از رموز عرفانی دانسته، بسرعت و حدت، رفتار، سخنان و گفتار عوامانه را تعبیری عارفانه می نمود یا از نامهای اماکن، شهرها و دیه ها، آیات قرآن و احادیث، اصطلاحات کلامی و فقهی و ... برداشتی عرفانی ارائه می کرد. این برداشتها در عین انتقال بخشی از اندیشه های اهل تصوف به دلیل بهره گیری از مایه های طنز ، جذابیت و زیبایی خاصی داشت و به رغم زیباییهای فراوان، مورد توجه پژوهشگرانی قرار نگرفته است که درباره سیر تاریخی طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران تحقیق کرده اند. این مقاله می کوشد برداشتها و تاویلهای عرفانی و حکمت آمیز ابوسعید را از عناصر یاد شده، که می توان گفت نوعی "بازی زبانی" بوده است، بررسی و تحلیل کند.
تحلیل ساختاری یک بیت دشوار از دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل ساختاری بیت: عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقه دردی کشان خوشخویم از ابیات دشوار دیوان حافظ ، می پردازد. این گفتار، طی بحثی طولانی با بهره گیری از همه کوششهای پیشین در شرح بیت مذکور، سرانجام، این معنای کلی را برای این بیت به دست می دهد: ترشروی پارسایی با پرداخت قیمت شراب انداک که مایه خمارآلودگی و نشانه ناپاکبازی است، از بدخویی دست برنمی دارد و آرام نمی گیرد؛ آری برای این منظور، باید قیمت بیشتری بپردازد و این قیمت، چیزی نیست جز پاکبازی در ترک زهد ریا تا مرز خرقه گروه باده نهادن. از این رو، من مرید خرقه زهد نیستم. بلکه مرید خرقه دردی کشان خوشخویم؛ همان خرقه ای که این آزادمنشان، در عین بی چیزی، به پاکبازی تمام، گرو باده می نهند و باز، دامن خوشخویی را از کف نمی دهند.
روانشناسی رنگ در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"رنگ" به عنوان برجسته ترین و نمودارترین عنصر در حوزه محسوسات از دیر باز تاکنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. رنگ، مایه آرایش جهان آفرینش و نمایانگر قدرت نقاش زبر دست هستی است. امروزه - به عقیده بسیاری از بزرگان ادب و هنر جهان - رنگ، مهمترین عنصر در بروز خلاقیت های هنری است. از آنجا که شعر، گزینش واژه هایا به تعبیر دقیقتر، نقاشی با واژه هاست، بی گمان انتخاب رنگها در عرصه هنرمندی شاعر نمی تواند بی تاثیر باشد و انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه هر رنگ از سوی شاعر، بیانگر دیدگاه وی نسبت به هستی و پدیده های آن محسوب می گردد. دقت نظر در میزان بسامد واژگان رنگین در آثار هر شاعر می تواند ما را به بسیاری از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شاعر و همچنین لایه های زیرین جهان بینی وی رهنمون سازد. در این مقاله کوشیده ایم با توجه به بسامد واژگانی رنگها از راهی علمی تر به پاره ای از ویژگیهای رفتاری، اخلاقی سهراب سپهری دست یابیم.
طنز و خلاقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرکاربردترین معنی واژه "طنز" در زبان فارسی طعنه زدن، خرده گیری، مسخره و انتقاد کردن است. طنز یکی از شیوه های بیانی است که در زبانی فارسی با "هجو"، "هجا"، "هزل" و "فکاهه" و ... از دیر باز در میان مردم، رواج داشته و بخشی از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است. پایه طنز در آثار ادبی فارسی، بیشتر بر ناسازگاری "لفظ" و "معنی" در کلام بنا شده است و از این رو تا حدودی می تواند در مقوله "مجاز" جای گیرد. ولی بیشتر آثار مکتوب طنز آمیز فارسی با "هجو"، "هزل"، مطایبه و لطیفه، همراه بوده است. بنابراین، می توان گفت که طنز، نوعی ژرفکاوی و غایت اندیشی است و بر نوعی دگرگونی و استحاله درونی، دلالت می کند. واژه "لطیفه" نیز در فرهنگ و ادب ما، همیشه با گونه ای طنز و خوش طبعی همراه بوده است؛ با این تفاوت که روح غالب در "لطیفه" مضحکه، لذت و تفریح آفرینی است، ولی در "طنز" با اینکه رویه سخن به ظاهر مزاح آمیز و غیر جدی است، در آخر به "تعقل"، تنبیه و سیاست می انجامد. از این روست که می تواند "طنز" را در زبان فارسی در قلمرو ادب تعلیمی به حساب آورد.