مقالات
حوزه های تخصصی:
این نوشتار درپی بررسی گونه های کارکردی شعر و موسیقی محلی سنگسر است که این موسیقی در فهرست میراث فرهنگی ناملموس کشور در سال1390 به ثبت ملی رسیده است. سنگسر یکی از شهرستان های استان سمنان که درواقع محل اسکان خانوار ایل سنگسر در زمان قشلاق است، امروزه به مهدیشهر تغییر نام یافته است. موسیقی محلی بخشی از فولکلور سنگسر است که شامل آوازها و ترانه های محلی و همچنین قطعات اجرایی با ساز نی است که به دلیل استفاده چوپان ها در سنگسر رواج یافته است. به منظور جمع آوری و بررسی آوازها و ترانه ها ضمن کسب اطلاعات درمورد یافتن افراد پیش کسوت جهت حفظ اصالت های موسیقایی اهتمام شده است که بدین منظور به مصاحبه و ضبط نمونه های موسیقایی اقدام شده است. این نوشتار با روشی توصیفی تحلیلی به گونه شناسی آوازها و ترانه های سنگسری از منظر کارکردی پرداخته است. نتایج نشان می دهد آوازها و ترانه های محلی سنگسری شامل گونه های متنوع سرور، اشعار تغزلی، اشعار کار (که مرتبط با کوچ به ییلاق و قشلاق است) و پاس داشت یاد قهرمانان محلی و دلاوری های آنان است. بیشترین بسامد را ترانه های تغزلی و پس از آن ترانه های آیینی به ویژه اشعار عید نوروز به خود اختصاص داده است.
ویژگی های اسطوره ای شخصیت «درویش» و چهره دوگانه او در افسانه های سحرآمیز ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شخصیت هایی که در افسانه های سحرآمیز ایرانی دیده می شود درویش است. درویش در افسانه سحرآمیز توانایی های خاصی دارد. وی درمان برخی بیماری ها و مشکلات را می داند و از برخی دانش های پوشیده آگاهی دارد. در افسانه ها علاوه بر درویش یاریگر که به ویژه در تولد قهرمان و راهنمایی او نقش دارد، نوعی درویش شریر نیز در افسانه ها دیده می شود. درویش شریر در افسانه ها نوعی جادوگر است که برای ازبین بردن قهرمان تلاش می کند. گاه نیز ممکن است درویش درواقع موجود پلیدی نباشد، اما در بخشی از داستان با ایجاد نوعی ابهام درباره نیات خود به صورت مقطعی شخصیتی منفی به نظر برسد که درواقع خیرخواه قهرمان است. هدف از این پژوهش نشان دادن این نکته است که به نظر می رسد چهره دوگانه درویش افسانه ای زیرساختی اسطوره ای دارد و شخصیت درویش با برخی خدایان ایران باستان همچون ایزد وایو، آناهیتا و مهر پیوند دارد.
خوانش استعاری فرهنگ عامه در نگاره «بردن مجنون به خیمه گاه لیلی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجوه گوناگون فرهنگ عامه در نگارگری ایران، سنتی است که قرن ها در آثار نگارگری موردتوجه بوده است. نگارگران از این عناصر فرهنگی نه تنها برای فضاسازی آثارشان بهره برده اند، بلکه نقشی استعاری به آن ها بخشیده اند تا بتوانند بخشی از لایه های معنایی را از این طریق به مخاطب عرضه کنند، تا درک بهتری از مضمون اثر حاصل شود. انسان ها و ابزار مادی شان، در کنش ها، حالت ها و حرکات قشرهای گوناگون، موضوعاتی از فرهنگ عامه در نگارگری ایران به حساب می آیند که با ترفند های مختلف در تداعی معنا ایفای نقش می کنند. این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی و به صورت موردپژوهی انجام گرفته، درپی پاسخ به این پرسش است که عناصر فرهنگ عامه در «نگاره بردن مجنون به خیمه گاه لیلی» چه کارکرد استعاری دارد؟ هدف از این پژوهش، بررسی فرهنگ عامه در نگارگری ایران و چگونگی بیان استعاری این عناصر فرهنگی به منظور توجه به باطن نگاره است. یافته های تحقیق نشان می دهد که نگارگری از طریق قابلیت استعاره، توسط رنگ لباس ها، حالت ها و حرکات و مشغله های گوناگون و کنش گری این موارد با سایر عناصر و ملزومات بشری در فرهنگ عامه، توانسته است مخاطب را از ظاهر اثر به باطن و حقیقت آن دعوت کند.
نمادپردازی «آتش» در فرهنگ شفاهی مردم روستای سَطوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از بنیادی ترین عناصری که از دیرباز تاریخ در تکوین سرشت و سرنوشت بشر نقش داشته، آتش است. اهمیت آتش در زندگی اقوام کهن روشن تر از آن است که نیازمند بازگفت باشد. بسیاری از آیین ها، رسوم و جشن های اقوام متعدد دنیا با این عنصر پیوستگی تام دارد. پژوهش پیش رو بر آن است تا در قالب پارادایم توصیفی تحلیلی و با اتکا به داده های مبتنی بر مشاهده، مصاحبه حضوری و تحلیل فرهنگی محتوا، به تبیین و تحلیل کارکردهای فرهنگی و دینی عنصر آتش در فرهنگ شفاهی مردم روستای سَطوه از توابع شهرستان شاهرود بپردازد. در همین راستا نمودها و جلوه های نمادین حضور آتش در واژگان، امثال و کنایات، بومی سرودها و باورهای عامه مردم سطوه شناسایی، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد عنصر آتش به مثابه بوده ای اهورایی در زیرساخت باورهای مردم روستای سطوه، در افقی فرهنگی و فراتر از یکی از عناصر چهارگانه هستی، ایفای نقش می کند. درآمیختن باورهای ایران باستان با اندیشه های اسلامی این عنصر را در باور مردم این دیار در جایگاهی سپند نشانده که نماد نور، الوهیت و رمزی از حقیقت و راستی است. در مقابل آن، رمزهای اهریمنی و شیطانی با نمادهایی همچون «سگ سیاه» برجسته شده که نمودگار ظلمت، اهریمن (شیطان) و ناراستی است.
گونه شناسی عروسک های روان آسا در فرهنگ های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در جست وجوی شناخت عروسک های آیینی روان آسا در ایران است. عروسک هایی گاه هراسناک یا نکوهیده که انسان ها از طریق ساخت، به کارگیری، یا تخریب آیینی آن ها، تلاش در فروکاستن بار روانی خود، و برانگیختن حس دلسوزانه دارند. این نوشتار به لحاظ هدف، در زمره پژوهش های توسعه ای قرار داشته و از نظر ماهیت، توصیفی تاریخی به شمار می رود. جمع آوری اطلاعات به شیوه اسنادی و میدانی انجام شده و داده های گردآوری شده از طریق فیش برداری نظم یافته اند. جامعه آماری پژوهش عروسک های روان آسای ایران است که به صورت هدفمند برگزیده شده اند. موارد موردمطالعه را می توان به دو گروه کلی برگرفته از تاریخ و خیالی تقسیم کرد. عروسک های برگرفته از تاریخ به دو دسته قابل بخش بندی هستند: برگرفته از تاریخ ایران (همچون: احمدشاه، اوزون حسن، سلطان سلیم، و شاه کشان) و برگرفته از تاریخ اسلام (همچون: ابن ملجم، ابودردا، و کوله مرجن). همچنین در میان عروسک های خیالی می توان به سه دسته عروسک های برگرفته از موجودات اساطیری (همچون: خر دجال، زمستان، ملک جهنم، و ارواح طبیعت)، شخصیت های ادبی (همچون: پتروشکا) و پیکرک های مورداستفاده برای رفع نیازهای روزمره (همچون: چشم زخم، موکل، عروسک های رفع خشک سالی، باران شدید، تنگدستی یا نازایی، بلاگردان عروس و همزاد کودک) اشاره کرد. استفاده از عروسک به منزله رونوشتی از دیگری ای نیرومند یا جبار (همچون شاهان ستمگر یا غاصبان حکومت های ملی)، یا نماد نیرویی فراطبیعی، روشی برای بیان سخنانی بوده که طبیعت، قدرت حاکمه، دین مستقر یا باورهای عمومی، امکان آن را از سازنده یا کنشگر می گرفته است. نابودی آیینی این عروسک ها، به گلایه از طبیعت، فرونشانی خشم و آسودن از بار روانی منجر می شده است.
کارکردشناسی قصه های «زنجیروار» در رشد فکری کودکان با تأکید بر نظریات برونو بتلهایم (تحلیل موردی قصه «پیرزن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های عامه توانایی آن را دارند تا فرایند رشد، ظرفیت های ذهنی و همچنین هوش کلامی کودکان را وسعت ببخشند. در این مقاله به بررسی نوعی از قصه های عامه با عنوان «قصه های زنجیروار» پرداخته می شود و برای نمونه قصه «پیرزن»، از قصه های عامیانه لرستان، با روش توصیفی تحلیلی و البته کیفی موردبررسی قرار می گیرد. پیش فرض مقاله این است که قصه های زنجیروار می توانند حس تعلیق و انتظار کودکانه را بر انگیزند و او را برای شنیدن حلقه عدی قصه مشتاق کنند و با این شگرد ساختاری، فرایند بلوغ و بسط فکری و شناخت شناسی کودک را سرعت ببخشند. نظم و توالی شکلی و البته محتوایی موجود در قصه های زنجیروار موجب می شود تا کودک مهارت های اجتماعی، جامعه پذیری و شرکت در فرایند کسب هویت جمعی را تمرین کند. در این قصه ها، فرایندهای تجریدی چون خلقت، آفرینش و همچنین نظام احسن و عِلّی حاکم بر جهان، به صورتی زنجیروار و باورپذیر در اختیار کودک قرار می گیرد. این قصه ها بیش از هر چیز بر ضرورت آشنایی کودک با فرایند مشارکت در کنش های جمعی، کسب هویت مشترک، تقویت روحیه تعاون و همکاری اجتماعی، تأکید دارند. از آنجاکه پرورش و تقویت روحیه و بسط شخصیت جمع گرا برای کودکان اهمیت زیادی دارد، شایسته است که این گونه از قصه های زنجیروار در مراکز پیش دبستانی و دبستانی مورداستفاده متولیان آموزش و پرورش قرار گیرد.
درنگی بر ضبط و معنی چند واژه در آثار چاپی ابوطاهر طرسوسی (داراب نامه و ابومسلم نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوطاهر طرسوسی از راویان توانمند قصه های عامیانه فارسی است که از میان قصه های او داراب نامه، ابومسلم نامه، قران حبشی، مسیّب نامه و قهرمان نامه تصحیح و چاپ شده است. در مقاله حاضر، پاره ای از لغزش های دو متن مصحح: داراب نامه و ابومسلم نامه که تا امروز درباره آن ها مقاله ای نوشته نشده، اصلاح شده است. در اصلاح این لغزش ها، استناد به ضبط های درست و اصیل نسخه های اساس مصححان، رجوع به دست نویس های این دو اثر، سبک این آثار و ارائه شواهدی از خود این متون کارساز بوده است. همچنین، با تحلیل محتوا، معانی ای برای واژه ها و ترکیبات نادر این دو اثر که پاره ای از آن ها، واژگان محلی و گویشی اند و از لغت نامه ها و واژه نامه های پایان متون مصحح فوت شده، پیشنهاد شده است. اعمال این اصلاحات و ضبط معانی واژه ها و ترکیبات نادر این دو متن می تواند چاپ های بعدی این دو اثر را منقح تر کند.
آسیب شناسی کتاب های «کلیات» ادبیات عامه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1380 به بعد با ورود فرهنگ و ادبیات عامه به حوزه دانشگاهی تحولی در مطالعه آن ایجاد شد و هر روز آثار پژوهشی متنوعی در قالب: کتاب، پایان نامه و مقاله و ... در قلمرو های مختلف آن نوشته می شود. از اصلی ترین این آثار کتاب هاست که به منزله آثاری بنیادین در رشته ادبیات عامه باید خصوصیات ممتازی داشته باشد تا بتواند بار آموزشی و پژوهشی این رشته را به دوش بکشد. یکی از انواع کتاب های ادبیات عامه کتاب های «کلیات» است. منظور از کتاب های «کلیات» کتاب هایی است که هم زمان به موضوعات مختلف در حوزه ادبیات عامه می پردازد و عموماً این کتاب ها برای تدریس نوشته و چاپ شده است. هرچند که در مبانی و کلیات پژوهش های این رشته نیز نقش اساسی دارد. با اینکه روز به روز تعداد انتشار این نوع کتاب ها در حال افزایش است، اما تاکنون هیچ نقدی درباره آن ها صورت نگرفته است تا به طبقه بندی و ارزیابی نقاط قوت و ضعف این آثار کمک کند و پژوهشگران را در انتخاب بهتر این آثار یاری دهد. باتوجه به اهمیت این مسئله، در این جستار پنج کتاب مهم از مجموعه کتاب های کلیات فرهنگ عامه به ترتیب زمانی از اولین کتاب در دهه 1350 تا کتاب های دهه اخیر معرفی و نقد می شود. چون این کتاب ها عموماً در دانشگاه تدریس می شوند، با نگاهی به مصوبات وزرات علوم در رشته فرهنگ و ادبیات عامه به نقد این آثار از جهت محتوا، توالی، جامعیت و وسعت بررسی، کاربست نظریه، روزآمدی و اعتبار علمی، جریان شناسی درست از پیشینه و مبانی و ... در دو بخش صوری و محتوایی موردنقد و مقایسه قرار می دهد.
رستم را که کشت؟ بهمن یا شغاد تحلیل منابع داستان فرجام رستم برپایه تطبیق اسناد رسمی و عامیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان «فرجام رستم» در شاهنامه و غررالسیر ثعالبی متفاوت با همه منابع دیگر است. در منابع، چهار شکل کشتن به دست بهمن، مرگ طبیعی، مرگ هر دو حریف در پایان جنگ با اسفندیار، و کشتن به دست شغاد دیده می شود. نقد منابع نشان می دهد این داستان در خدای نامه نبوده، از طریق کتاب مستقل رستم و اسفندیار و دو کتاب سیکسران و پیکار، در عصر نهضت ترجمه وارد منابع اسلامی شده است. تفاوت راوی داستان (آزادسرو) با راویان شاهنامه ابومنصوری و گمنامی «شغاد» در منابع، خاستگاه داستان را مبهم کرده است. این جستار با توجه به تداوم محتویات کهن در منابع عامیانه، در کنار نقد منابع رسمی، نقش بهمن در قتل رستم در طومارهای نقالی و حماسه های گفتاری و درنهایت، روایت خوسفی در خاوران نامه در سده نهم هجری را که محتوی افکندن رستم در چاه های بهمن بوده، تحلیل و ثابت کرده است که کشنده رستم در کهن ترین منابع کسی جز بهمن نبوده، برای کاستن از تحقیر کشته شدن وی به دست شاه کیانی، گناهش در سیمای یک برادر ناتنی فرافکنی شده است.
بازشناسی رسم «ستی» در هند و بازتاب آن در متون ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و هند دو همسایه دیرین با خاستگاه مشترک و سابقه تمدنی کهن هستند که قرن ها در مجاورت هم زیسته اند و بر هم اثر گذاشته اند. این اثرگذاری در دوره هایی پررنگ و در زمان هایی کم رنگ بوده، اما می توان ادعا کرد که هرگز بی رنگ نشده است. رسمِ ستی(= ساتی) - که با معیارهای اخلاقی امروزی مغایر و با موازین ادیانِ ابراهیمی و زرتشتی ناسازگار است و طبعاً برای ایرانیان پذیرفتنی نیست - از رسوم قدیمی هندوان است که سالیان درازی اجرا می شده و امروزه ظاهراً متروک شده است؛ رسمی که مربوط به تقدسِ آتش، شکوه عشق، هندوییسم و نتیجه مردسالاری و زن ستیزی هندی است. این پژوهش با بررسی کتاب های هندی (مقدس و تاریخی) و تحقیقات مربوط به آن سرزمین و کنکاش در متون تاریخی ایران کوشیده است با بازشناسی ستی، علت و عناصر پدید آمدن یا چرایی و چگونگی اش را توضیح دهد و حضورش در ادب، شعر و منظومه های فارسی را بررسی و مطالعه کند.