مقالات
حوزه های تخصصی:
ادب عامه در جایگاه یکی از بخش های مهم فرهنگ عامه، علاوه بر جنبه های عمومی و هنری خود، نقش مؤثری در شکل گیری ادبیات جدی آن جامعه و بیش از هر عنصری، در اصالت آثار هنرمندان آن نقش دارد. ذهن هنرمند به عنوان فردی پرورش یافته در فرهنگ بومی یک اجتماع لبریز از وجوه مختلف ادب عامه است و به کارگیری و احضار آن ها در آثار هنری فردی، روحی تازه و عمیق و ژرف به اثر می بخشد. هرچند درمورد وجوه مختلف فرهنگ عامه و حتی ادب عامه در آثار مختلف بحث شده، اما کارکردها و جنبه های هنری آن کم تر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی (از نوع مطالعه موردی) انجام گرفته، بررسی وجوه زیباشناختی سنت های گفت و گوی عامه در داستان شوهر آهوخانم نوشته علی محمد افغانی است. وی توانسته جنبه های وسیع این نوعِ ادبیات ازجمله: کاربرد حکایات، ضرب المثل ها، کنایات، بوم سروده ها و واسونک های بومی را در ایجاد لحن مناسب، تصویرپردازی، فضاسازی، ایجاد رابطه بینامتنی و ساخت پشتوانه و بستر فرهنگی متناسب با موضوع به کار گیرد تا جایی که بخشی از وجوه اثرگذاری، ادبیت و ژرفای فرهنگی این داستان، برخاسته از کاربرد هنرمندانه ادب عامه به خصوص سنت های گفت وگو در آن است.
ارتباط پوشش با مناسک آیینی -اسطوره ای در میان زرتشتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوششی که در اجرای مراسم آیینی استفاده می شود مکمل یک آیین باستانی یا داستان اساطیری از دوران کهن است. لباس ها، تزیینات و اشیای مورد استفاده در اجرای مراسم آیینی همگی نمادین هستند. افراد با این نمادها آشنایی دارند و به تقلید از پیشینیان خود آن ها را به کار می برند، حتی اگر از جنبه نمادین آن اطلاع دقیقی نداشته باشند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی پوشش در اسطوره و حماسه و تأثیر آن در مراسم آیینی با تأکید بر پوشش زرتشتیان است. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از شیوه تحلیلی توصیفی و استفاده از اسناد کتابخانه ای کاربرد پوشش در مراسم آیینی بررسی شود. در این پژوهش مشخص شد که رنگ و نوع لباس نشان دهنده باورها واعتقادات مردم است و کاربرد آن در مراسم آیینی جنبه اسطوره شناختی دارد. اقوام مختلف برای فرایند گذار از زندگی بدوی و ورود به زندگی متمدن روایت های اساطیری درمورد پوشاک دارند. این روایت ها را که به تولید و استفاده از پوشاک اشاره دارد، در حماسه به شخصیت ها و قهرمانان حماسی نسبت داده اند.
پیکرگردانی و بن مایه های اسطوره ای آن در افسانه های خراسان (با تکیه بر چهار جلد از مجموعه ده جلدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیکرگردانی یکی از مضامین پرکاربرد قصه های عامه است که به تغییر شکل ظاهری، اساس هستی و هویت قانونمند شخص یا چیزی با استفاده از نیرویی ماوراءالطبیعی دلالت دارد. اشکال گوناگون پیکرگردانی و دلالت های معنایی آن، در تفکر اسطوره ای بشر ریشه دارد. از این روی، در مقاله حاضر، برمبنای روش توصیفی تحلیلی و منابع اسطوره شناسی ابتدا پیکرگردانی های چهار جلد از مجموعه ده جلدی افسانه های خراسان استخراج و دسته بندی شده است. سپس ارتباط هر نوع از پیکرگردانی ها با بن مایه های اسطوره ای مورد واکاوی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که در 79 قصه بررسی شده، 165 مورد پیکرگردانی وجود داشت که کارکرد های اسطوره ای حیواناتی چون مار، شیر، کبوتر، خروس، آهو و غیره به شکلی نمادین در پیکرگردانی حیوانات سخنگو تجلی یافته است. همچنین، دگردیسی اشیا به انسان در قصه های عامه خراسان می تواند بازتابی از تفکر اسطوره ای جاندارپنداری یا آنیمیسم باشد. بن مایه اسطوره ای جاودانگی و گیاه تباری انسان در دگریسی انسان به گیاهانی چون هندوانه و نی، انار، نارنج و غیره انعکاس یافته است. دگردیسی دیو و پری به صورت انسان و موجودات دیگر حاکی از نفوذ باورهای اساطیری ایرانیان درمورد اهریمنی بودن آن هاست.
پژوهشی درباره آیین لقمه گیر؛ نمونه ای از وَر ایرانی در فرهنگ قوم بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مبانی شناخت بن مایه های اساطیری و چگونگی حفظ و ترویج آن ها، انجام مطالعات علمی در حوزه فرهنگ و ادب عامه است. سوگند خوردن در نمودهای مختلف ازجمله آیین هایی است که از دیرباز تاکنون در فرهنگ و ادب عامه به طریق گوناگون نمود یافته است. در این پژوهش به تحلیل آیین لقمه گیر؛ نمونه ای از آیین سوگند خوردن (وَر) در فرهنگ قوم بختیاری می پردازیم که می تواند در ایران باستان ریشه داشته باشد. آخرین راهکار برای تشخیص درستکار از نادرستکار و اثبات درستی کلام، نشان دهنده اهمیت آزمون لقمه گیر نزد مردم بختیاری است. در پژوهش حاضر نخست داستان مربوط به آیین لقمه گیر در قوم بختیاری را ذکر و سپس نمودهای اساطیری آن را تحلیل می کنیم. در این پژوهش، روش جمع آوری داده ها، بر پایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و روش تحلیل آن ها، به صورت محتوای کیفی انجام شده است. پس از بررسی منابع گوناگون و تحلیل نمود های ادبی و اساطیری آزمون لقمه گیر در قوم بختیاری می توان گفت که این آیین، بازمانده آیین خوردن آب گوگرد در ایران باستان است که با حفظ عناصر اساطیری نزد این قوم، آخرین راهکار برای اثبات درستی کلام و تشخیص حق از باطل است. همچنین برخی از عناصر این آزمون مانند وجود آتش، پوشیدن لباس سفید قبل از آزمون و عطرافشانی یادآور داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی است.
پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد یک ضرب المثل: «مثل چنبر دف حلقه به گوش»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نمودهای هر فرهنگی ادبیات عامیانه آن است و یکی از کهن ترین نمونه های ادبیات عامیانه، مَثل است. مَثل ها دربردارنده تفکرات، جهان بینی و آداب ورسوم هرقوم و ملتی هستند. ریشه پیدایش آنان به طور قطع معلوم نیست، اما مردمان در طول زمان مَثَلی را که محصول یک واقعه، افسانه، اسطوره، شعر و... است برمی گزینند و مطابق با ذوق و پسند خود آن را دگرگون می سازند. «مثل چنبر دف حلقه به گوش» از ضرب المَثل هایی است که در کتاب های مربوط به امثال ضبط شده و در این پژوهش به دنبال پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد آن هستیم. با روش توصیفی تحلیلی و کاربست مطالعات کتابخانه ای ابتدا زمینه های پیدایش مَثل را بررسی کردیم و سپس پیشینه آن را کاویدیم و پس از آن سیر کاربردش را در متون گوناگون تا عصر حاضر جست وجوکردیم و درنهایت دریافتیم که پیشینه این مَثل حداقل به سده ششم هجری بازمی گردد و در متون شعر بروز یافته است. گمان است که تا سده ششم مَثَلی رایج بوده که به شعر شاعران این سده وارد شده و یا از شعر شاعران این دوره خصوصاً خاقانی شروانی به ادبیات عامیانه آمده و غالباً بر مضمون بنده و خدوم بودن دف، در جایگاه لفظ مستعار تکیه داشته و رفته رفته با دگردیسی شرایط اجتماعی در عصر حاضر و تغییر نگاه عمومی نسبت به موسیقی و ساز دف به سوی ورافتادگی پیش رفته است.
فاز و انضمام در ساخت های ارگاتیو در گویش کوهمره سرخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ساخت های ارگاتیو در کوهمره سرخی انضمام مشاهده می شود که دستور زایشی اخیراً در قالب نظریه فاز و ساخت سازه بی برچسب به توجیه آن ها می پردازد. کوهمره سرخی دارای صورت هایی مانند «ام گفت» است که واژه بست تنها در صورت گذشته متعدی به قبل از فعل می چسبد. تولید این صورت و صورت های مشابه در قالب حرکت V به T و انضمام قابل توجیه شده است. در این گویش V فاز تشکیل می دهد و T هم دارای مشخصه T است هم مشخصه فعلی. مشخصه فعلی عامل اصلی حرکت است. در مرحله بعد انضمام در مرحله پسانحوی و حذف مشخصه ها صورت می گیرد. واژه بست ها به صورت مشخصه قابل تعبیر هستند و V به عنوان هسته فاز می تواند با آن انضمام حاصل کند. انضمام از طریق افزوده گری انجام می گیرد و برچسب چیزی که انضمام می شود نباید متفاوت از میزبان باشد. به موضوع در قالب ساخت سازه بی برچسب نگاه شده است. حرکت به T در بخش نحو صورت می گیرد و انضمام در بخش منطقی صورت می گیرد. این پدیده در سایر زبان های دنیا نیز مشاهده شده است. فاز بودن vP در ساخت های ارگاتیو می تواند دلیل تقابل ساختی آن ها با سایر ساخت ها باشد.