فرهنگ و ادبیات عامه
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم مرداد و شهریور 1399 شماره 33 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ مردسالار و رسمی گذشته و تقسیم بندی کلیشه های جنسیتی، عقلانیت همواره امری مردانه بوده است. به همین دلیل، تفکر، تصمیم گیری و ارائه راه حل مشکلات، عموماً به مردان نسبت داده می شد و درمقابل، زنان افرادی منفعل، وابسته و نظاره گر تعریف می شدند و اگر برای زنان نقش فعالی در عرصه های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی قائل می شدند، عموماً جنبه منفی یا «مکارانه و دسیسه گرانه» داشته است؛ اما در فرهنگ عامه فارسی که افسانه ها به منزله یکی از برجسته ترین اشکال ادبی در بطن آن بالیده اند کلیشه مذکور، یعنی انتساب عقلانیت به مردان شکسته شده است و در این افسانه ها زنانی ظاهر شده و به ایفای نقش پرداخته اند که به مدد تدبیر (عقلانیت) آنان گره کارها گشوده می شود. گره گشایی های زنان و دختران را در افسانه ها می توان به «عقلانیت زنانه» تعبیر کرد. در این پژوهش، با استفاده از نظریه یونگ و در قیاس با کهن الگوی «پیر فرزانه» زنان خردمند روایت های عامه ایران را با عنوان کهن الگوی «زن خردمند» نام گذاری کرده ایم. تحقیق حاضر به روش توصیفی تحلیلی، به بررسی چگونگی بازنمود عقلانیت زنانه در افسانه های ایرانی پرداخته و نشان داده شده است که چگونه خلاف باورهای کلیشه ای جهانی که خود یونگ نیز در تحلیل کهن الگوها در دام آن ها افتاده است، زنان «عقلانیتی ایجابی» از خود بروز می دهند و نقش هایی مثبت در راستای یاریگری به قهرمانان و سایر شخصیت های داستانی ایفا می کنند. این پژوهش می تواند الگویی مناسب برای بررسی و کاوش های مجدد در فرهنگ های دیگر درنظر گرفته شود؛ بدین معنا که نقش و حضور واقعی زنان در تاریخ فرهنگ ها بازخوانی شود تا واقعیت هایی را که مردسالاری طی هزاره ها سرکوب کرده بود، برملا سازد.
باورهای عامه در رمان درخت انجیر معابد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات اقلیمی ابزار مهمی در کشف سازوکارهای سنت ها، آیین ها و آداب و رسوم ملل مختلف در نظام اجتماعی است که هدف از آن، به دست آوردن اطلاعات جامعه شناسی، مردم شناسی و بررسی عناصر هویت ساز فرهنگی در درازنای تاریخ است. از این رو، بسیاری از مضامین عامه را می توان در ادبیات اقلیمی، ازجمله رمان درخت انجیر معابد جست وجو کرد. بنابراین، جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی، ﻣﺴﺌﻠه درخت پرستی و مولفه های ادب عامه را در این رمان مورد بررسی قرار داده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که احمد محمود درصدد پیوند میان بن مایه های اسطوره ای با باورهای عامه در این رمان بوده است و خویشکاری های شخصیت های رمان را در تقابل با طبیعت، به تصویر کشیده و نیز، نقبی به باورها و اعتقادهای مردم جنوب زده است.
بن مایه های اساطیری و بازتاب حضور فرهنگ عامه در دوره حماسه منظوم قاجار(مطالعه موردی: شهنشاه نامه صبای کاشانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهنشاه نامه مشهورترین حماسه تاریخی عهد قاجار است که فتحعلی خان صبای کاشانی آن را به تقلید از شاهنامه سروده است. بخش پایانی این منظومه به روایت جنگ ایران و روس و دلاوری های عباس میرزا اختصاص دارد. گزارش جنگ و شرح دلاوری پهلوانان اصلی ترین موضوع این حماسه است و اساطیر نیز به شکل های گوناگون در آن تبلور می یابد. از سوی دیگر اسطوره پیوندی ناگسستنی با باورهای عامه دارد. پژوهش حاضر این بن مایه های اساطیری و عامه را در شهنشاه نامه مطالعه می کند: پیش گویی از طریق خواب، جادو، هفت خان، رویین تنی، فر، نام پوشی، پوشش فریبنده، و ایزد سروش. هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین کارکرد اسطوره و باورهای عامه در شهنشاه نامه به منزله منظومه ای تاریخی است. از این رو تلاش می شود تا بن مایه های به کاررفته در شهنشاه نامه که متأثر از شاهنامه بوده اند یا به منظور اسطوره ای کردنِ تاریخ پدید آمده اند، نشان داده شود. با توجه به بازتاب این مضامین در شاهنامه ، شیوه صبای کاشانی در بهره گیری از آن ها و درواقع کیفیت این مضامین در شهنشاه نامه نیز بررسی شد تا روشن شود که صبای کاشانی به تکرار و تقلید صرف روی آورده یا در آن ها دخل و تصرف کرده است. این پژوهش نشان می دهد که صبای کاشانی به سبب غلبه رویکرد مدحی، این بن مایه ها را برای اسطوره ای کردنِ تاریخ به کار برده است. او اصل بن مایه ها را از شاهنامه برگرفته که گاه در فرهنگ عامه ریشه دارند؛ ولی برخی را توسعه بخشیده و برخی دیگر را تقلیل داده است. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. بدین منظور از دست نویس شهنشاه نامه (نسخه شماره 587 کتابخانه مجلس، کتابت 1230ق) استفاده شده که کامل ترین دست نویس در بین نسخ کهن این اثر به شمار می آید.
بن مایه های پیکرگردانی در فرهنگ و داستان های مردم بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیکرگردانی یکی از موضوعات محوری در اساطیر و داستان های اسطوره ای است که در آن موجودی تغییر شکل می دهد و شکل ظاهری، ساختمان طبیعی و شناخته شده خود را در جهت نقص یا کمال، به مدتی محدود یا نامحدود از دست می دهد و به صورتی تازه درمی آید. این تنوع گاهی بخشی از وجود آن موجود را شامل می شود و یا به صورت های ترکیبی گوناگون حیوانی، گیاهی و... درمی آید و خلاف طبیعت خود زندگی می کند. در این پژوهش و با توجه به اهمیت موضوع و جایگاه فرهنگ و ادبیات عامه در پژوهش ها، به بررسی و تحلیل انواع پیکرگردانی در فرهنگ و ادب عامه مردم بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد می پردازیم. همچنین، ضمن بررسی انواع پیکرگردانی انسان به حیوان، درخت، پرنده، اجرام آسمانی و بالعکس، برآنیم تا نمود های ادبی و جنبه های اساطیری آن ها را تحلیل و بررسی کنیم. این پژوهش به شکل بنیادی بر پایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. پس از بررسی و تحلیل انواع پیکرگردانی در قوم بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد می توان گفت مهم ترین انواع پیکرگردانی در فرهنگ و باور این مردم، پیکرگردانی انسان به حیواناتی چون خرس، گرگ، پلنگ و لاک پشت به دلیل انجام گناه و نیز پیکرگردانی انسان به درخت بلوط و... است. همچنین، بسیاری از نمودهای پیکرگردانی در این اقوام، بازمانده پیکرگردانی در فرهنگ ایران باستان است که نمونه های مشابهی در شاهنامه فردوسی نیز دارد.
تحلیل خویشکاری های زنان در داستان های عامه کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانه ها در نگاهداشت میراث فرهنگی کهن ازجمله آیین ها، آداب و رسوم و سنن همواره جایگاهی ویژه داشته اند. مردم کهگیلویه و بویراحمد با انتقال سینه به سینه آن ها به نسل های آینده، یکی از اقوامی برشمرده می شوند که توانسته اند در پناه حفظ میراث نیاکان خود، فرهنگی دست نخورده به جامعه کنونی عرضه کنند. در این پژوهش با استفاده از 130 داستان شفاهی این منطقه که به روش میدانی ثبت و ضبط شده است به بررسی چگونگی نقش زنان بر اساس الگوی ریخت شناسی پراپ پرداخته می شود. زنان در ساختار این داستان ها به منزله قوه محرکه رخدادها در نقطه های فراز و فرود قصه ها حضوری فعال و پربسامد دارند. نقش های همسر، دختر، مادر، پیرزن، نامادری و کنیز به ترتیب میزان کنش هایشان در قالب شخصیت های شریر (24 بار)، یاریگر (20 بار)، قهرمان (17 بار)، شاهزاده خانم (12بار)، بخشنده (8 بار)، قهرمان دروغین (4 بار) و گسیل دارنده (2 بار) علاوه بر نشان دادن حضور پررنگ زنان در ساختار داستان ، عامل اثرگذاری های عمیق در درک بایدها و نباید ها محسوب می شوند . پیامد کنش های زنان به منزله عاملان اصلی، علاوه بر نهادینه کردن ارزش های عمیق و مثبت فرهنگی و اجتماعی با توجه به رسوایی، تحقیر و مجازات شخصیت های شریر و قهرمانان دروغین در پایان، می تواند عامل بازدارنده در برابر اعمال غیراخلاقی و ناشایست جامعه باشد. زنان در نقش شریر و قهرمان دروغین در پایان داستان به شدت مجازات شده و حتی در بسیاری موارد جان خود را ازدست داده اند. این جریان از جنبه های مختلف فرهنگی می تواند زمینه عبرت گیری و اثرگذاری مثبت در سطح جامعه محسوب شود.
تحلیل محتوای قصص عصر صفوی با رویکرد اهداف سیاسی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفریح و سرگرمی یکی از شناخته شده ترین اهداف قصه است. در این مقاله، نشان داده خواهد شد که قصه علاوه بر سرگرمی، نقش مهمی در اهداف و وضعیت سیاسی و اجتماعی در عصر صفوی داشته است. بدین منظور، قصه های منثور عصر صفوی بر اساس رویکرد اغراض و اهداف تحلیل شده است. اولین هدف مهم در قصص این دوره، «تبلیغ مبانی مذهبی» است. نقالان در این دوره، با تبلیغ مذهب رسمی کشور، سعی در ترویج، تحکیم و تثبیت مبانی مذهبی در میان عامه داشته اند. مقصود دیگر قصص این دوره، مباحث «سیاسی و اجتماعی» در دو حوزه «نقال، در نقش تثبیت کننده/ شکل دهنده به هویت ایرانی» و «نقال، در نقش موعظه گر سیاسی اجتماعی» بررسی خواهد شد. غرض دیگر قصص این دوره، مباحث «روان درمانی» است. متونی سرشار از خیال پردازی که از طریق هم ذات پنداری یا فراموشی حاصل از غرقه گی، سبب سلامت افراد را فراهم می آورده است. هدف دیگر قصص منثور عصر صفوی، «تفریحی و سرگرم کنندگی» است. بر اساس آمار مستخرج از قصه ها، نشان داده خواهد شد که کدام یک از اهداف قصه در این دوره، نسبت به اهداف دیگر دارای اهمیت بیشتری بوده است و چرا.
تقابل های دوگانه در ضرب المثل های مردم ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه یکی از مفاهیم اساسی در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی و نظریات زبان شناسی و نشانه شناسی است که در باورهای اساطیری و فرهنگی بشر ریشه دارد؛ نظریه ای که از زبان شناسی به مطالعات فرهنگی راه می یابد و سرانجام، در وضعیت پسامدرن به چالش کشیده می شود. کلود لوی اشتروس برای منطق اسطوره ازجمله ضرب المثل ها به ساختاری دوقطبی تقابلی قائل است. به عقیده او ساختار ذهن انسان برای درک پدیده ها، هر پیوستاری را در قطب های متقابل دوگانه ای قرار می دهد و درنهایت، این کنش ذهنی فراگیر به تقابل های دوگانه ای همچون طبیعت و فرهنگ و مفاهیمی از این قبیل منجر می شود . هدف از پژوهش حاضر بازنمایی دوگانه های ارزشی در ضرب المثل های مردم ایلام است. با توجه به ماهیت برساختی پدیده مورد مطالعه، پارادایم تحقیق حاضر کیفی و روش مورد استفاده بازنمایی ازطریق تحلیل کیفی محتواست. میدان مطالعه پژوهش، کتب چاپ شده درخصوص ضرب المثل های مردم ایلام است که به منظور تکمیل اطلاعات از آگاهان کلیدی نیز بهره گرفته شد. این افراد از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با بهره از مصاحبه نیمه ساختمند از آنان پرس و جو شد. یافته های به دست آمده بیانگر آنند که دوگانه ها ی ارزشی در ضرب المثل های مردم ایلام شامل تقابل های دوتایی کلی: عقلانی غیرعقلانی، جمعی فردی، پویایی/ ایستایی، عام گرایی/ خاص گرایی، نظم/ بی نظمی، تکوین سرمایه اجتماعی/ فرسایش سرمایه اجتماعی، اعتدال/ افراط، و عدالت/ ظلم است. این دوگانه ها شامل زیر مقوله های جزئی تری هستند که بیانگر جامعه ای اشباع شده از تعارض اند. تقابل های دوگانه مستخرج از یافته ها تا حد زیادی با متغیرهای الگویی تالکوت پارسونز هم خوانی دارند.
فرایند فردیت در منظومه خورشید و مه پاره، بر اساس نظریه کهن الگویی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن بیستم و با شکوفایی نظریه اسطوره ا ی و کهن الگویی یونگ، پس از آنکه پیش تر، انسان شناسان برای مطالعات انسان شناسانه خود از اسطوره ها و ادبیات سود می جستند، در این مرحله بیشتر نقد کهن الگویی و اسطوره ای بود که آثار ادبی و اسطوره ای را از منظر کهن الگویی تحلیل می کرد. بنابراین، نقد کهن الگویی رویکردی میان رشته ای است که به کشف و تبیین و تأثیر اسطوره ها و کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. «فردیت» از برجسته ترین کهن الگوهای نظریه کهن الگویی یونگ است. در داستان خورشید و مه پاره ، خورشید به منزله قهرمان داستان، برای رسیدن به معشوق خویش با عقبه ها و مشقت های فراوانی مواجه می شود که از جمله آن ها می توان به ارغوان جادوگر، عین بلای حیله گر، زنگیان آدم خوار، مرزبان رقیب، دریای طوفانی و... اشاره کرد. در این منظومه، علاوه بر پدیده های کهن الگویی چون جادو و جادوگری و اعمال خارق العاده و نمادهای کهن الگویی، کهن الگوهای سفر، فردیت، خواب، مادر، قهرمان و ... دیده می شوند . این امر سبب شده است تا فرایند فردیت در این منظومه را از زاویه نظریه کهن الگویی یونگ بررسی و تحلیل کنیم. بر این اساس، «خورشید» قهرمان این منظومه، پس از طی سفری قهرمانی و غلبه بر سایه ها و آنیمای منفی، به وصال می رسد و فردیت خویش را به مدد دستگیری پیرخرد و جوهر عشق محقق می سازد و تولدی دوباره می یابد. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی است.
مناسبات بین اسطوره و باورهای عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورهای عامه که یکی از عناصر اساسی و قوام بخش فرهنگ جامعه به شمار می روند، با اساطیر پیوندی ناگسستنی دارند. برای ریشه یابی این گونه باورها باید به دوران اساطیری بازگردیم و اندیشه های پیشینیان را درباره پدیده های جهان هستی مرور کنیم. می توان گفت بسیاری از آیین هایی که امروزه در زندگی روزمره مردم رواج دارند، همان اعتقادات اسطوره ای اند که به مرور زمان، تغییر کارکرد داده اند و با گذر از اسطوره به آیین، با حفظ بن مایه های اسطوره ای خود، با تغییر و تحولاتی کلی یا جزئی به باورهای عامه تبدیل شده اند. ازجمله باورهای عامه ای که بن مایه های اسطوره ای پررنگی دارند، می توان به سه آیین «ازدواج با چشمه»، «شکستن تخم مرغ برای دفع چشم زخم» و «عبور بیمار از سوراخ دیوار» اشاره کرد که از دیرباز در میان اقوام مختلف ایرانی رواج فراوانی داشته اند. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی، سه باور مذکور را ریشه یابی و پیوند آن ها را با اساطیر تبیین کرده است. برایند پژوهش نشان می دهد که هر سه آیین یادشده خاستگاهی اسطوره ای دارند؛ بدین معنی که آیین ازدواج با چشمه بازمانده باور اسطوره ای قربانی کردن برای چشمه به منظور خشنود کردن موکل آب هاست که پس از نقل مکان از اسطوره به آیین، به ازدواج با چشمه تبدیل شده است. آیین شکستن تخم مرغ نیز با اسطوره اعتقاد به تخم کیهانی پیوند دارد و می توان آن را به مفهوم باززایی آفرینش نخستین تفسیر کرد و سرانجام، عبور دادن بیمار از سوراخ دیوار، تداعی کننده بازگشت به زهدان و تکرار عمل زایش و ولادت اولیه است که از دیدگاه اساطیری به دلیل ارتباطش با صنع الهی، لحظه ای پاک و آرمانی محسوب می شود.
واکاوی ساختار اسطوره ای سفر «قهرمان درون» قصه بهرام و گل اندام با تکیه بر نظریه جوزف کمپبل، پیرسون و کی مار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شباهت ساختار اسطوره و قصه به پیدایی نظریه های منجر شده است که بر مبنای آن ها می توان عناصر تکرارشونده میان اساطیر و قصه ها را کشف و تحلیل کرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و بر اساس چارچوب نظری تحلیل روان شناختی کهن الگویی کارول. اس. پیرسون و هیو.کی مار در نظریه «بیداری قهرمان درون» و در بستر نظریه «سفر قهرمان» جوزف کمپبل تلاش کرده است روند سفر «قهرمان درون» در قصه «بهرام و گل اندام» را واکاود. پژوهشگران تلاش می کنند تا ضمن بررسی روند سفر قهرمان درون، چگونگی تجلی کهن الگوها را در مراحل سفر تحلیل کنند تا نشان دهند قهرمان قصه های عامه نیز همچون شخصیت های هشیوار با تجلی این کهن الگوها می توانند در فرایند تفرّد گام نهند و سفر قهرمانی را پیش گیرند. از تحلیل ساختار اسطوره ای این قصه چنین بر می آید که قصه با بهره از سه مرحله «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت»، زمینه را برای ظهور کهن الگوها فراهم می سازد. قهرمان نیز سفر خود را با ترک خانه و کهن الگوی «جست وجوگر»آغاز می کند و در روند سفر بنا بر موقعیت های داستانی، کهن الگوی درون قهرمان با دگردیسی مواجه می شود و سایر کهن الگوها پدیدار می شوند. تغییر کهن الگوی درون قهرمان سبب نمودهایی در کنش های بیرونی شخصیت می شود. بارزترین کهن الگوهای بهرام، «عاشق»، «جست وجوگر» و «جنگجو» است که درنهایت، با تشکیل خانواده که به نوعی «بازگشت» به محیط خانه است کهن الگوی «حاکم» بیدار می شود . نتایج این تحقیق نشان می دهد قصه «بهرام و گل اندام» ساختاری اسطوره ای دارد و به دلیل رویکرد روان شناختی خود بر پایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل و انطباق است.