مقالات
حوزه های تخصصی:
باور به نیروی جادویی نهفته در اجزاء هستی امری است که تنها به بشر بدوی در دوران کهن متعلق نبوده است و انسان ها در طول تاریخ تا به امروز همواره به جانمندانگاری1 و طلسم2 معتقد بوده اند. از زمان های بسیار دور، انسان می پنداشته است بعضی از اجسام، حیوانات و اجرام سماوی قدرتی نهفته دارند؛ زیرا با دانش ناقص اش امکان شناخت قوانین علمی حاکم بر جهان را نداشته است. لذا به ناچار برای توجیه یا یافتن علت و درمانی برای ناگواری های زندگی، یا مانع شدن از آن ها، باور به دخل و تصرف قدرت های ناشناخته جادویی بر زندگی روزمرهرا در ذهن خویشتن بارور ساخت و خود را به تطبیق امور ریز و درشت زندگی با چنان باورهایی ملزم کرد. در ایران باستان و درپی آن در ادیان ایران پیش از اسلام، مانند سایر ادیان بسیاری از باورهای خرافی زیر سایه دین، رنگ مشروعیت به خود گرفته بودند و باور بهتأثیرات ستاره ها و سیارات بر روزها و سال ها و انواع فال و طالع بینی امری متداول بوده و گاه به عنوان پاره ای از مناسک دینی ترویج می شده است.
در این پژوهش با بررسی متون ایرانی دوره میانه، انواع پیشگویی بررسی خواهد شد، ازجمله پیشگویی به وسیله الهامات، تأثیرات ستارگان و سیارات بر روزها و سال ها و باید و نبایدهای روزها، و متون فال و طالع بینی برگرفته از کتاب خطی فالنامه زرتشتی شامل: فال اعداد 1-5، فالنامه جاماسب حکیم و فال انامل. بدین ترتیب، تأثیر شگرف باور به جادو در هر لحظه از زندگی مردم ایران پیش از اسلام مشخص می گردد.
تحلیل و توصیف گویش شناختی یک زبان رمزی خانوادگی خاص در مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ عامیانه گاهی این تمایل وجود دارد که گویشوران در میان خود به گونه ای سخن بگویند تا بیگانگان به راز و رمزشان پی نبرند. از این رو، برخی از خرده فرهنگ های محلی یا گروه های اجتماعی درصدد ساخت زبان رمزی1 (لوترا) برمی آیند تا از آن در میان گروه خود استفاده کنند. این زبان رمزی بیشتر بر پایه گویش غالب و رایج در هر منطقه ساخته می شود، قواعد صرف و نحو آن بر اساس همان گویش یا شبیه آن است و فرمول های خاص آوایی مهم ترین ابزار ایجاد رمز در آن هاست. در این مقاله ضمن مطالعه این پدیده در فرهنگ عامه مردم ایران، ویژگی های یک زبان رمزی خاص- که در میان یک گروه نسبتا گسترده خویشاوندی در مشهد رایج است- بررسی می شود و البته هنوز نام خاصی برای آن تعیین نشده است؛ اما با عنوان «زبان خانواده برومند» از آن یاد می شود. این زبان که حدود چهار تا پنج نسل از عمر آن می گذرد، زبان رمزی زنده ای است که در میان گویشوران خود نسل به نسل انتقال یافته و بیشتر ویژگی های زبان های رمزی را داراست. برخی از واژگان این زبان عربی است؛ برخی واژگان فارسی هستند که تغییر شکل یا تغییر آوایی یافته اند، و نیز برخی از آن ها واژگان ساختگی اند و ریشه مشخصی ندارند. این زبان تنها در میان همین گروه از مردم مشهد دیده شده است و در هیچ کجای ایران و جهان گویشور ندارد.
ریشه های خرافات و کارکرد آن ها در فرهنگ مردم (مورد مطالعه: باورهای مردم کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خرافات نگرش یا رفتاری است که بر اساس ترس، تهدید، عادت و عوامل ناشناخته ای به ذهن فرد خطور می کند تا بر اساس نگرشش از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری کند. این رفتار بر مبنای کنش منطقی و روابط علت و معلولی نیست. اگرچه گسترش سطح سواد و فرهنگ عمومی جامعه منجر به کاهش اعتقاد خرافی می شود؛ اما باید اذعان کرد حتی انسان های مدرن نیز نمی توانند به طور کامل خرافات را رد کنند یا عملا از آن خلاص شوند. پژوهش حاضر با تحلیل محتوایی علل رواج این باورها در فرهنگ مردم، چگونگی کاربرد آن ها را بررسی می کند. با اینکه رواج خرافات بر پایه های غیر عقلانی استوار است، بشر برای واداشتن به امری یا بازداشتن از کاری، تسکین، تلقین و انتقال شر و در سطحی کلی برای جلب منفعت یا دفع ضرر از خرافات استفاده می کند.
مقایسه بازتاب فرهنگ عامه در آثار سیمین دانشور و احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور و احمد محمود دو تن از نویسندگان نامی معاصرند که در آثارشان به عناصر فرهنگ مردم ایران و ادبیات شفاهی بسیار توجه کرده اند؛ به گونه ای که حتی نام برخی از آثار دانشور مثل سووشون و بخت گشایی برگرفته از مضامین فرهنگ مردم است. البته در آثار هر دو نویسنده مضامین مشترک فرهنگی فراوانی وجود دارد که با روشی متفاوت بیان شده اند. دقت در شیوه زندگی، جنسیت، تحصیلات و آگاهی و به طورکلی، شخصیت های متفاوت این دو نویسنده، تاحدودی تفاوت شیوه بیان آن ها را آشکار می کند. با درنظر گرفتن تفاوت بیان، حتی در دو فضای داستانی متفاوت، میزان دقت و ظرافت هر نویسنده و غیرت ملی یا دغدغه های شخصی هرکدام درنوع خود قابل تحلیل و بررسی است.
نشانه شناسی عناصر اسطوره ای در روایتهای عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره و کهن الگوها بیانگر آمال و اندیشه های جهان شمول انسانی اند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربه دینی و رویارویی آدمی با امر قدسی اند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونی های گونا گون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهن الگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایت های عرفانی یکی از اساسی ترین محمل ها برای بروز کهن الگو و اسطوره هاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایت های عرفانی و لزوم تفسیر آن ها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطوره ای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف المحجوب، رساله قشیریه و تذکرة الاولیا پرداخته است. از آن جا که روایت های عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشه بشری به خصوص کهن الگوها سود می برند، عناصر اسطوره ای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگ ها، دور و مرکز، نام ها و اعداد در سه اثر مذکور دسته بندی و بررسی و لایه های پنهان دلالت های این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان می دهد روایت های عرفانی همچون دیگر حوزه های تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهن الگو به عنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره می برند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایت های عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده می کنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ عامه نزدیک می شوند. در روایت های عرفانی کهن الگو و اسطوره ها به بیان و توضیح تجربه های دینی در قالب نمادین و پوشیده می پردازند. هرچند عناصر اسطوره ای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایت های عرفانی رنگ و بویی متمایزتر می گیرند و به بیان اندیشه هایی چون مراحل سه گانه تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهه آدمی با امر قدسی می پردازند.
نقش قصه گو در پردازش قصه های عامیانه آمره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه و تحلیل علمی جلوه های گوناگون ادبیات عامه موجب درک شایسته تر ماهیت، عناصر سازندة درونی و عوامل تأثیرگذار در پردازش فرهنگ شفاهی می گردد. قصه گویی یکی از کهن ترین اشکال ادبیات شفاهی است. در روزگاران کهن، قصه گوها تاریخ، سنت، مذهب، آداب، قهرمانی ها و غرور قومی را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کردند. اصولا قصه زمانی شکل می گیرد و عینیت می یابد که از زبان راوی نقل شود. قصه گو یا راوی خواه ناخواه خویشتنِ خویش را در قصه می بیند و برای جلب نظر شنونده یا خواننده، از ذوق و هنر خویش برای تبیین هرچه بیشتر قصه کمک می گیرد. این عوامل موجب ایجاد تغییراتی در ساختار و محتوای قصه می شود.
پژوهش حاضر به نقش قصه گو در شکل گیری قصه می پردازد و درپی یافتن دلایلی است که سبب می شود قصه گو در روند قصه تغییراتی پدید آورد. نکته ای که توجه نگارنده را هنگام ضبط و گردآوری قصه های آمره طی دو دهه به خود جلب کرده، وجود روایات متعدد یا متفاوت از قصه ای واحد به سبب تعدد قصه گویان و تصرف آنان در قصه است.
نوع ادبی قضیه در وغ وغ ساهابِ صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قضیه یک نوع ادبی طنزآمیز است که به ابتکار صادق هدایت در کتاب وغ وغ ساهاب پدید آمده و با وجود ظرفیت زیاد آن برای کاربرد در طنزپردازی، هنوز مورد بازشناسی دقیق و پیروی جدی قرار نگرفته است. در قضیه با نوع ادبی کلی تر نقیضه مواجه ایم؛ ضمن اینکه مختصات زبانی، شکلی و محتوایی آن، برجستگی خاصی به آن داده است. دو شگردِ برخورد عامیانه با شعر و تخریب عمدی وزن و قافیه نیز هرچه بیشتر به این برجستگی دامن زده و انتقاد از مسائل پنهان اجتماعی، فرهنگی و ادبی نیز بر ویژگی های منحصربه فرد آن افزوده است.
نگارنده در این مقاله به بازکاوی سبک شناسانة قضیه های وغ وغ ساهاب می پردازد و برآن است تا نشان دهد هدایت از چه شگردهایی برای نوشتن قضیه هایش سود جسته است.