قصه های عامه توانایی آن را دارند تا فرایند رشد، ظرفیت های ذهنی و همچنین هوش کلامی کودکان را وسعت ببخشند. در این مقاله به بررسی نوعی از قصه های عامه با عنوان «قصه های زنجیروار» پرداخته می شود و برای نمونه قصه «پیرزن»، از قصه های عامیانه لرستان، با روش توصیفی تحلیلی و البته کیفی موردبررسی قرار می گیرد. پیش فرض مقاله این است که قصه های زنجیروار می توانند حس تعلیق و انتظار کودکانه را بر انگیزند و او را برای شنیدن حلقه عدی قصه مشتاق کنند و با این شگرد ساختاری، فرایند بلوغ و بسط فکری و شناخت شناسی کودک را سرعت ببخشند. نظم و توالی شکلی و البته محتوایی موجود در قصه های زنجیروار موجب می شود تا کودک مهارت های اجتماعی، جامعه پذیری و شرکت در فرایند کسب هویت جمعی را تمرین کند. در این قصه ها، فرایندهای تجریدی چون خلقت، آفرینش و همچنین نظام احسن و عِلّی حاکم بر جهان، به صورتی زنجیروار و باورپذیر در اختیار کودک قرار می گیرد. این قصه ها بیش از هر چیز بر ضرورت آشنایی کودک با فرایند مشارکت در کنش های جمعی، کسب هویت مشترک، تقویت روحیه تعاون و همکاری اجتماعی، تأکید دارند. از آنجاکه پرورش و تقویت روحیه و بسط شخصیت جمع گرا برای کودکان اهمیت زیادی دارد، شایسته است که این گونه از قصه های زنجیروار در مراکز پیش دبستانی و دبستانی مورداستفاده متولیان آموزش و پرورش قرار گیرد.