مقالات
حوزه های تخصصی:
افسانه ها و داستان ها که عموم مردم آفریدگان آن هستند، بستر مناسبی برای واکاوی باورهای اساطیری هر قوم است. در منطقه لارستان به دلیل وضعیت بد آب و هوایی، خشک سالی و کم آبی، باورها و اندیشه هایی درباره باروری و آیین های باران خواهی برجای مانده که میراث پیشینیان و دارای الگوهای اساطیری است. آمیزش این باورها با زندگی مردم گاه چنان است که بر همه ارکان زندگی آن ها تأثیر می گذارد. هدف از پژوهش حاضر، دست یابی به الگوهای اسطوره باروری و آیین های باران خواهی نمودیافته در منطقه لارستان است. در این جستار، به روش میدانی و کتابخانه ای، داده ها گردآوری شده و با رویکرد توصیفی تحلیلی اسطوره باروری و آیین های باران خواهی در منطقه لارستان واکاوی شده است. همچنین کوشش شده است اگر شباهت یا تفاوتی میان اسطوره های این منطقه و اسطوره های ایرانی و غیرایرانی وجود دارد، بازنموده شود. یافته های پژوهش نشان می دهد اسطوره باروری در منطقه لارستان از پنج رکن ورزوا، ایندرا، کلاغ، تیشتر و اناهیتا تشکیل شده است که مردم منطقه، باورهای خاصی درباره هریک دارند. ازسویی دیگر، سه آیین «قبله دعا»، «الله بده بارون» و «خوشه نشان» بازمانده آیین های باران خواهی در منطقه لارستان است.
ساختار بن مایه های داستانی هانی و شَیمُرید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قوم بلوچ علاوه بر فرهنگ غنی ایرانی خود، میراث دار فرهنگ و ادبیاتِ بومی کم نظیری است، در ادبیات این قوم منظومه های حماسی و رزمی و داستان های عاشقانه منظومی وجود دارد که تاریخ سرودن آن ها به قرن ها پیش برمی گردد. هانی و شَیمُرید معروف ترین داستان عاشقانه ادبیات بلوچی است و جایگاه آن در ادبیات بلوچ، همانند جایگاه داستان لیلی و مجنون در ادبیات فارسی است. این دو دلداده پس از سال ها جدایی، به وصالی عارفانه می رسند و به باور مردم بلوچ، آن ها همانند خضر و الیاس به زندگی جاوید دست می یابند و به لقب «زندَه پیر» مشهور می شوند. از این داستان کهن چند روایت و ده ها منظومه کوتاه و بلند در دست است. خنیاگران یا در اصطلاح بلوچی «پهلوانان»، مهم ترین انتقال دهندگان منظومه های این داستان از نسلی به نسل دیگر بوده اند. راویان این داستان از بن مایه های متنوعی استفاده کرده و بر غنای آن افزوده اند. در این مقاله ساختار بن مایه های داستانی هانی و شَیمُرید در چهار بخش «بن مایه های عاشقانه، عیاری، کرامت و عرفانی» موردبررسی قرار گرفته اند. داستان با بن مایه عیاری «قول و پیمان» آغاز و با بن مایه کرامت «غایب شدن» دو قهرمانِ اصلی از نظر و زندگی جاوید آن ها، به پایان می رسد. این داستان همانند داستان های منظوم دیگر بلوچی، به ویژه درمیان ایرانیان غیربلوچ ناشناخته است. اشعار و روایات این تحقیق از زبان خنیاگران و راویان به صورت میدانی گردآوری شده است و ما ضمن گزارش خلاصه دو روایت مشهور به تحلیل نکات و بن مایه های اصلی و مهم این داستان پرداخته ایم
کارکرد اعداد در افسانه های آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانه ها در جهان در زمره مهم ترین زیرشاخه های ادبیات عامه و سرمنشأ بسیاری از اعتقادات، باورها و هنجارهای هر جامعه اند. علاوه برآن در آفرینش گونه های متعدد ادبی سهیم اند. سوای زنجیره های روبنایی، نکات بسیار دیگر در ژرف ساخت افسانه ها دخیل است. اعداد و کارکرد آن در زمره این عوامل درونی است. ارزش کمّی اعداد گاه به مرور در پس ویژگی های کیفی و معنوی آن رنگ می بازد و مایه شکل گیری اعتقادات مذهبی، رفتار اجتماعی و باورهای عامیانه می شود تا بدان حد که قادر خواهد بود زاینده و توسعه پذیر یا بازدارنده و ضدتوسعه باشد. ایران به دلیل تنوع قومیتی و آذربایجان به عنوان یکی از اصلی ترین اقوام آن دارای غنای فرهنگی ویژه ای است. پژوهش حاضر براساس جایگاه اعداد و دانش مبتنی بر آن و به شیوه توصیفی تحلیلی، به استخراج اعدادِ به کار رفته در پانزده افسانه شاخص آذربایجان خواهد پرداخت؛ سپس کیفیت اشاعه و اثرگذاری آنان در باورهای عامه را در سه شاخه اصلیِ «کوچک تر از ده، ده دهی و ترکیبی» بررسی خواهد کرد. حاصل آنکه از مجموع 26 عدد با 462 بار تکرار، دسته نخست با درصد تقریبی 71 درصد، مجموعه دوم با درصد و گروه سوم با 6 درصد به ترتیب پربسامد ترند. «یک» در جایگاه واحد شمارش، «چهل» برای مراسم شادی و «دوازده» برای گروه و دسته نیز فراوان ترین عدد و کارکرد در هر رده اند. اعداد مندرج سوای عملکرد منحصربه فرد خود، گاه دارای وجوه مشترک به ویژه در مضرب هایشان هستند. دیگر آنکه بن مایه حماسی یا عشقی افسانه ها با عدد منتخب اغلب رابطه ای دوسویه دارد. وفور ترکیبات مرکب و کنایی نیز نشانگر رسوخ اعداد در ساختار زبانی این افسانه هاست.
درپوش های سرامیکی کندوی عسل: گنجینه ای ناشناخته از هنرهای عامه تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از گونه های ناشناخته از هنرهای تصویری قاجار و پهلوی، نقاشی های روی درپوش های سفالین کندوی عسل است. این درپوش ها به قطر تقریبی 23 سانتی متر بر روی کندوهای حصیری به طول حدود 85 سانتی متر نصب می شدند و یک سوراخ جهت عبور زنبورها در کناره آن ها قرار داشت. در این مقاله برای اولین بار ده ها نمونه از این درپوش ها که از اواخر عصر صفوی تا دوره پهلوی اول ساخته شده اند، معرفی می شود. مهم ترین مسئله این تحقیق شناسایی محل تولید این درپوش ها، دسته بندی مضامین نقوش و کتیبه ها و تحلیل محتوای آن هاست. نتایج نشان می دهد که این آثار را می توان به سه گروه کلی کتیبه دار، نقاشی های مذهبی و نقاشی های غیرمذهبی دسته بندی کرد. در میان آثار کتیبه دار، اذکار و دعاهایی نوشته شده که باید آن ها را وسیله ای جهت برآورده شدن حاجات و نیز تعویذی برای دفع بلاها از محصولات تلقی کرد. همچنین برخی از دعاها و آیات قرآنی در ارتباط با افزایش برکت محصول و نیز دفع چشم زخم هستند. علاوه بر کتیبه هایی با محتوای «ناد علی» و «اسم اعظم» که بر شیعی بودن آثار دلالت می کنند، تمام نقاشی های مذهبی شناسایی شده نیز مرتبط با باورهای مذهب تشیع است. نقاشی های مذهبی شامل تصاویری از دلدل، پنجه و زیارتگاه های امامان شیعه ازجمله آستانه های کاظمین و نجف است. در میان نقاشی های غیرمذهبی، بیشترین فراوانی به تصاویر حیوانات اختصاص دارد که آن ها را در نقش مایه های درخت زندگی یا صحنه های شکار نشان می دهد.
تحلیل ساختار اجتماعیِ آیین های بلوچ در مثل های بلوچی سَرحَدی برپایه رویکرد مردم مدارانه بوراوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به تحلیل و خوانش جامعه شناختیِ پاره ای از مثل هایِ بلوچیِ سرحدی می پردازد. این تحقیق، نمود ساختارهای اجتماعی و ارزش های آیینی را در مثل های بلوچی گویش سرحدی، براساس رویکرد مردم مدارِ مایکل بوراوی واکاوی کرده است. باتوجه به اینکه شناخت حرکات و پویش هایِ اجتماعی و بررسی قوانین حاکم بر این حرکات از وظایف اصلی جامعه شناسی است و زندگی اجتماعی به واسطه جنبه شفاهی اش با ادب عامه پیوند می یابد، می توان به ضرورت تحلیل جامعه شناختیِ مثل های بلوچی به عنوان یکی از برجسته ترین ژانرهای ادب عامه پی برد که در بازنمایی هویت مردمی و به تصویر کشیدن پدیده هایِ زندگی، نقش قابل توجهی دارند. جامعه شناسیِ مردم مدار در پیوند با مطالعات فرهنگی به تجربه و شیوه زندگیِ مردم، میراث، ساختار و سرمایه هایِ فرهنگیِ هر جامعه با بهره گیری از داده های فولکلوریک که بیانگر باورها و عملکرد عامه هستند، می پردازد. روش تحقیق این پژوهش، کیفی بوده و گردآوری اطلاعات برپایه تحلیل محتوا صورت گرفته است که از رایج ترین شیوه های شناسایی هویتِ آثار ادبی است و مثل ها به صورت تحقیق میدانی و روش مطالعه کتابخانه ای گردآوری شده اند. یافته هایِ تحقیق نشان می دهد بسیاری از کنش های معنادار ساختار اجتماعیِ قوم بلوچ در قالبِ سنت های فولکوریک و آیین هایِ ارزشی مانند پناهنده پذیری، دیوان، هم یاری، انتقام جویی، سوگندِ نال، شمشیر و کفن، نان نمک و... در مثل هایِ بلوچی نمود برجسته دارند.
نقش و کارکرد عنصر «مایگان» در افسانه ها (مطالعه موردی افسانه های عامیانه سَنخواست)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتخاب مایگان (تِم) در هر اثر با پذیرش خواننده آن اثر رابطه تنگاتنگی دارد. در این مقاله کوشش می شود با روش تحلیل محتوا مایگان به کاررفته در افسانه های عامیانه جلگه سَنخواست، از توابع استان خراسان شمالی، موردبررسی قرار گیرد تا مشخص شود افسانه گویان چگونه از این عنصر برای تحقق اهداف موردنظرشان بهره گرفته اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که افسانه پردازان مایگان این افسانه ها را گاه در تفسیرهایشان به طور صریح بیان می کنند و گاهی نیز به جای بیان واضح احکامِ گوناگون، با بیان نمایش وارِ افسانه بیشتر به ارائه نمونه های اخلاقی می پردازند که این نوع نگرش علاوه بر اثرگذاری بیشتر بر خواننده، سطح افسانه را از کلیشه ساده انگار افسانه عامیانه تا اندازه ای فراتر می برد. به طور کلّی شیوه گزینش مایگان در افسانه های موردبحث بیشتر در پایان افسانه ها صورت گرفته، اما گاهی نیز در برخی از این افسانه ها مایگان مقدم بر افسانه است. مایگان موجود در افسانه های تاتی سَنخواست نشان می دهد که بخش عمده ای از آن ها برگرفته از شنیده ها، زندگی، تفکرات و اندیشه های مردم عادّی است. همچنین، هرچند که هدف این افسانه ها به ظاهر خلق قهرمان، ایجاد کشش، بیدار کردن حس کنجکاوی و سرگرم کردن خواننده یا شنونده و لذت بخشیدن و مشغول کردن آن ها بوده، اما درحقیقت درون مایه و زیربنای فکری و اجتماعی آن ها ترویج و اشاعه اصول انسانی، برابری، برادری و عدالت اجتماعی است.
تحلیل سیمای اعتقادی- اسطوره ای کیخسرو در باورهای مردم کهگیلویه وبویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گنجینه فرهنگ مردم کهگیلویه و بویراحمد سرشار از بن مایه هایی است که در فرهنگ کهن مردم ایران ریشه دارد. از دیرباز به دلیل ارتباط عمیق مردم این منطقه با شاهنامه، اندیشه ها، آیین ها و باورهای آنان ضمن تأثیرپذیری از حماسه ملی در روایت های آنان از طریق داستان های پهلوانی راه یافته است. کیخسرو یکی از شخصیت های مهم اوستا و شاهنامه است که در فرهنگ عامه کهگیلویه و بویراحمد حضوری پررنگ داشته و حتی ارزش قدسی پیدا کرده است. در این مقاله، ضمن بازخوانی روایت مردم کهگیلویه و بویراحمد از حوادث پایان زندگی کیخسرو و تحلیل بن مایه هایی حماسی و اسطوره ای مربوط به آن، به بازنمایی سیمای قدسی کیخسرو در باورهای این مردم می پردازیم. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییراتی که داستان کیخسرو در روایت مردم کهگیلویه و بویراحمد پیدا کرده، ضمن تأثیرپذیری از روحیه حماسی و پهلوانی آنان، حاوی بن مایه هایی است که با اسطوره های باستانی ارتباط دارد. ازجمله این بن مایه ها می توان به ارتباط جام کیخسرو با فرمانروایی او، ارتباط جام با چشمه آب، غیب آموزی از طریق فرشته آب، ارتباط چشمه با جاودانگی، و تقدس گیاه اشاره کرد
خواص درمانی احجار در متون کانی شناختی کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربردهای طبی معدنیات که از منظر قدما پس از درمان های گیاهی و حیوانی از مهم ترین و رایج ترین انواع درمان ها بوده است، در سه دسته از متون کهن قابل بررسی و تحلیل است: متون کانی شناختی، بخش هایی از عجائب نامه ها و دائره المعارف ها و متون طبی. تأمل در این متون نشان می دهد شیوه های تهیه و کاربرد درمان های معدنی گوناگون بوده و سودن، سوختن، نوشیدن، خوردن، اندودن، بستن، آویختن، همراه داشتن و نگریستن به کانی ها از مهم ترین روش های درمان با معدنیات به شمار آمده است. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و برمبنای متون کهن انجام گرفته، درپی پاسخ به این پرسش است که خواص درمانی معدنیات در متون کهن چیست و مهم ترین زمینه های کاربرد درمانی کانی ها کدام است. نتایج پژوهش نشان می دهد که اعصاب و روان، بیماری های چشم، امراض دهان و حلق و بینی، بیماری های داخلی، کلیه و مثانه، زایمان و بارداری، مفاصل و ورم، پوست و مو، زخم و جراحت، زهر و پادزهر، پیشگیری از بیماری ها و ابزارهای درمانی، مهم ترین زمینه های کاربرد طبی کانی ها در متون کهن است. خواص درمانی سنگ ها که طیف گسترده و متنوعی را دربر می گیرد، ترکیبی است از دانش تجربی کهن و فرهنگ عامه و آیین ها و باورهای معدنی که از جلوه مرموز سنگ ها در نظر انسان قدیم و باور او به خواص درمانی معدنیات ناشی شده است
نمونه هایی از عناصر داستانی مانوی در ادبیات عامه ایران مطالعه ای تطبیقی بر اساس تمثیل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله گستره و ویژگی های رابطه بین ادبیات عامه ایرانی و ادبیات مانوی براساس تجزیه و تحلیل روایات مشابه مطالعه و بررسی شده است. به این منظور و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در مرحله نخست، سی تمثیل و داستان تمثیلی مانوی از میان قطعات مانوی ایرانی میانه استخراج کرده و سپس در ادبیات عامه به جست وجوی نمونه هایی پرداخته ایم که از نظر کنش ها و شخصیت های اصلی به آن ها شبیه باشند. از میان این تمثیلات، تنها پنج مورد نمونه های مشابه در داستان های عامه داشتند که تعداد و مشخصه های این شباهت ها در عناصر ادبی، روایت ها و خرده روایت ها نشان می دهد که ادبیات مانوی فرصت حضور بیشتری در ادبیات عامه به نسبت ادبیات رسمی داشته است. این حضور شاخص می تواند ابزاری کارآمد برای پیگیری مسیری که این روایت ها و تمثیلات در میان فرهنگ های مختلف طی کرده اند، در اختیار ما بگذارد.
تحلیل منتخب حکایات جوحی بر اساس الگوی سه بخشی روایتگری طنزآمیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله روایتگری طنزآمیز لطیفههای داستانی و غیرداستانی یا مصنوع و محاورهای را در پرتو گذار از لطیفۀ غیرداستانی به لطیفۀ داستانی و با اشاره به برخی نمونهها، بررسی میکند. ابتدا، کلیاتی درباره روایت طنزآمیز بیان میشود. سپس، روایت طنزآمیز غیرداستانی در تقابل با روایت طنزآمیز داستانی بحث و گفته میشود روایت غیرداستانی، بافتوابسته، خلقالساعه و محاورهای است که در تبادل کلامی شکل میگیرد و به داستان و راوی نیاز ندارد. درعوض، روایت طنزآمیز به بافت وابستگی ندارد؛ ازپیشساخته و مصنوع است و به داستان و راوی نیاز دارد. لطیفۀ غیرداستانی نوعاً شامل سه مرحله است: سرآغاز، تناقض، گرهگشایی. بهنظر میرسد در متون طنزآمیز روایی طولانیتر نه لُبمطلب که چندین جبلاین رخ میدهد که لزوماً در پایان متن نمیآید و در سرتاسر متن پراکنده است. در این مقاله، گذار از لطیفه داستانی کوتاه به لطیفۀ داستانی بلند در پرتو منتخبی از حکایات جوحی در مصادر مختلف بررسی میشود. یافتهها نشان میدهند تغییر لُبمطلب، بهویژه در حکایات منتخب جوحی، نقش چندانی در تبدیل لطیفۀ غیرداستانی به داستانی ندارد، اما لطیفه داستانی کوتاه بهسبب پراکندگی لُبمطلب به لطیفۀ داستانی حجیمتر بدل میشود