مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از میراث کمتر شناخته شده از طریقه کبرویه فردوسیه، اثری است که در سال 1321 ق. به شیوه چاپ سنگی در آگره منتشر شده و شامل سه رساله کوتاه به نام های راحت القلوب و وفات نامه و وصیّت نامه است. دو رساله نخست به طور مستقیم به شرف الدّین منیری (661؟‑782 ق.) پیوند می یابد؛ چراکه راحت القلوب یکی از ملفوظات به جا مانده از شرف الدّین است که اندیشه های او و نیز طریقه کبرویه فردوسیه و تعلیمات مشایخ آن را در آینه این اثر می توان بازیافت. وفات نامه نیز گزارش آخرین روز حیات شیخ منیری است که یکی از مریدان خاصّ شیخ با نام زین بدر عربی (م: پس از 782 ق.) نوشته و از چند جنبه، در شمار ارزنده ترین متون صوفیانه فارسی در شبه قارّه است. رساله سوم نیز به طور غیر مستقیم با شرف الدّین مرتبط است؛ زیرا وصیّت نامه نجیب الدّین فردوسی (م: 732 ق.) است که پیر و مراد شیخ منیری بوده و به سبب بررسی علمی آرا و افکار شرف الدّین و مشخّص کردن آبشخورهای فکری و تأثّرات وی، از اهمّیت بسیاری برخوردار است. این مقاله بر آن است تا با روش کتابخانه ای، ضمن معرّفی کامل این چاپ سنگی و سه رساله منتشر شده در آن، اهمیّت هریک از آن ها را در شناخت بیشتر و بهتر شرف الدّین و طریقه کبرویه فردوسیه نشان دهد.
سهراب سپهری در بوته نقد: گونه شناسی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقدهایی که طیّ دوره پنجاه ساله رواج شعرِ سهراب سپهری (1359- 1307) متوجّه آن شده است، یا نقدهایی اند که به قلم ناقدان و شاعران سنّت گرا رفته و هدف آن ها اساساً طعن و تحقیر شعر مدرن ایران است و یا نقدهایی اند که هدف آن ها مشخّصاً تحلیل شعر سپهری است و با تمرکز بر آن نوشته شده است. نقدهای دسته نخست، تاریخ مصرفی داشته اند که با تثبیت شعر نو در ایران، به سرآمده. نقدهای دسته دوم در دو ساحتِ «نقدهای غیرنظریه مدار» و «نقدهای نظریه مدار»، قابل ارزیابی و بررسی هستند. نقدهای غیرنظریه مدار بر شعر سپهری، عمدتاً متوجّه این موضوعات اند: 1) فقدان تعهّد در شعر سپهری؛ 2) جدولی بودن شعر سپهری؛ 3) عدم انسجام شعر سپهری. در مقابل، نقدهای نظریه مدار، کوشش های روش مندی هستند برای بیان معانی ضمنی اشعار سپهری. عیبی که بر این گونه نقدها متوجّه تواند بود، عمدتاً به اصول و مفروضات آن رویکرد نظری ای بازمی گردد که نقدهای مذکور بر مبنای شان صورت گرفته است. ازآنجاکه سپهری، یکی از شاعران برجسته معاصر است و چه در زمان زندگی و چه پس از درگذشت وی نگاه های گوناگون و در جاهایی نیز کاملاً متضاد به شعر وی وجود داشته، جستار پیش رو به شیوه تحلیلی و توصیفی در صدد نقدِ نقدهای نوشته شده بر شعر این شاعر کاشانی برآمده است. ازجمله دستاوردهای این جستار آن است که به گونه شناسی نقدهای نوشته شده بر شعر سپهری پرداخته و با تحلیل آن ها نشان داده است که کدام نقدها و به چه دلایلی اعتبار پیشین خود را از دست داده و کدام نقدها همچنان حرفی برای گفتن دارند و یا می توانند داشته باشند.
مقایسه فهرست شاهان اشکانی در متن های تاریخی سده سوم تا پنجم هـ. ق با تمرکز بر تفاوت فهرست فردوسی، بیرونی و ثعالبی از شاهنامه ابومنصوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر متن های تاریخی سده های نخستین اسلامی که بر اساس روایت های پیش از اسلام و ترجمه آن ها نوشته شده است، فهرست هایی از نام و سال شمار شاهان اشکانی دیده می شود که تفاوت هایی با یکدیگر دارد. با در نظر گرفتن این تفاوت ها می توان فهرست پادشاهان اشکانی را به پنج گروه تقسیم و ریشه روایت های آن ها را بررسی کرد. در این میان تفاوت فهرست پادشاهان اشکانی در شاهنامه فردوسی و روایتِ بیرونی از شاهنامه ابومنصوری و همچنین سخن ثعالبی از کتابی به نام شاهنامه ، این پرسش را پیش می کشد که اگر فردوسی شاهنامه ابومنصوری را منظوم کرده است، چرا روایت منظوم او با سخن بیرونی از همین کتاب تفاوت دارد؟ در این مقاله کوشش شده تا با روشِ تحلیلِ اسناد نشان داده شود که فهرست فردوسی و بیرونی در کدامیک از پنج گروهِ مورد نظر قرار می گیرد. با در نظر گرفتن این نکته می توان احتمال داد که دو روایت متفاوت در شاهنامه ابومنصوری بوده است؛ نخست روایتی نه چندان دقیق، اما متداول در میان تاریخ نویسان که فردوسی آن را به نظم درآورده است و ثعالبی به بخش هایی از آن اشاره می کند و دیگری جدولی که در متن های تاریخی به آن اشاره ای نشده و بیرونی آن را به کتاب خود برده است.
تصحیح و شرحِ بیتی چند از حافظ با گزارشی از کهن ترین نسخه شناخته شده کامل، مورّخ 801 ه. ق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با شناسایی، معرفی و انتشارِ چاپِ عکسیِ نسخه مورخ 801 ه.ق، متعلق به کتابخانه نور عثمانیه استانبول، که در حالِ حاضر، کهن ترین نسخه شناخته شده کاملِ دیوانِ حافظ است، ضروری است ضبط های این نسخه، در قیاس با روایتِ نسخه های موجود، بررسیِ انتقادی شود؛ به ویژه آنکه با کشفِ این نسخه، برخی معادلات در زمینه روایتِ نسخه ها، نظمی نوین یافته است. به طورمثال اگر پیش تر، در موردی خاص، مصححان، ضبطِ نسخه ای را به دلیلِ متأخربودن، رد می کرده اند، اکنون همان ضبطِ متأخر، به پایمردیِ نسخه 801 ه.ق بر مسندِ ضبطِ اقدم نشسته است. پیش از این، نسخه ایاصوفیه مورخ 813 ه.ق و نسخه خلخالی مورخ 827 ه.ق، از منظرِ قدمت، اهمیت و تبارشناسیِ نسخ، به عنوانِ دو نسخه سرگروه، در تصحیحاتِ معتبرِ دیوانِ حافظ ، موردِ توجهِ خاص بوده اند و عمده اختلافِ آراءِ حافظ پژوهان در بابِ ضبطِ برتر، با محوریتِ روایت های این دو نسخه شکل یافته است. تا جایی که می دانیم نسخه 8 0 1 ه.ق به صورتِ انتقادی تصحیح نشده است و این نوشته می تواند جزوِ اولین گام ها در بررسیِ برخی روایت های این نسخه باشد. منابعِ موردِ مراجعه ما در این سنجش، علاوه بر نسخه 801 ه.ق، دفترِ دگرسانی ها –برگرفته از پنجاه نسخه خطیِ سده نهم– و همچنین تصحیحاتِ معتبرِ دیوانِ حافظ است.
صوفیان در عصر روشنگری ایرانی (پژوهشی درباره ریشه های معرفتی، اقتصادی و اجتماعی صوفی ستیزی در دوره مشروطه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصوف یکی از بحث برانگیزترین جریانات فکری در ایران بوده ، بنیان های معرفتی تصوف و رفتارهای صوفیان، همواره محل نقدِ منتقدان و مخالفان قرار گرفته است. نزاع با صوفیان غالباً بُعد شرعی و گاه نیز بُعد فقهی داشته است. اما دوره مشروطه، جریان خاصی از نقد تصوف پدید می آید که با همه ادوار پیشین نقد تصوف تفاوت دارد. منتقدانِ این دوره، از طبقه فقیهان و متکلمان نیستند و انتقاد آنان از تصوف نیز پیرامون سازگاری/ناسازگاری تصوف و شریعت اسلام نیست؛ بلکه این منتقدان، روشنفکرانی هستند که به دلیل آشنایی با دانش های جدید رفتارها و باورهای صوفیان را به نقد می کشند و صوفیان و باورها و رفتارهای آنان را مانعی در جهت تحقق هدف خود، یعنی تجدد ایران قلمداد می کنند. در مقاله حاضر، ضمن بررسی انتقادات این روشنفکران بر تصوف در سه بُعد معرفتی، اقتصادی و اجتماعی، نشان می دهیم که تضاد معرفتیِ عمیقِ روشنفکرانِ لیبرال دوره مشروطه با صوفیان برخاسته از جهان نگری لیبرالیستی آنان است که مفاهیم بنیادین آن عبارت اند از: خودآئینی، تقسیم کار اجتماعی، تولید و ….
مسأله تاریخ مندیِ شعر منوچهر آتشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن نسبت هنری که میراث شعری یک شاعر با تاریخ روزگاران خود برقرار می سازد، برسازنده ساخت و صورت هایی است که شاکله اصیل چهره ادبی او را در سنجش با سایر دوره ها و نظام های هنری دیگر، معلوم می دارد. شعر آتشی فارغ از توفیقی که در القاء توانمند فضاهای بومی جنوب ‑تالی نیمای شمال‑ به دست آورده است، از گرفت و گیرهایی نیز بی آسیب نمانده است که خود برخاسته از غیاب نگاهی تاریخ مند به هستی و انسان مدرن می تواند بود. با تمرکز بر سه فقره از شعرهای دو دفتر «آهنگ دیگر» و «آواز خاک»، بیشتر به این نکته التفات خواهیم یافت که او چگونه در «خنجرها، بوسه ها و پیمان ها»، «گُلگون سوار» و «ظهور»، با اشتمال سه حوزه «تاریخ»، «تراژدی» و «ادبیّات اکثریّت» از آن گونه فقر نگرشی رنج می برد که سعی نگارنده را همه بر آن داشته که با در نظر داشت نظریه های ادبی منتقدان جدید و دسته بندی مناطق نقدپذیر شعرها، چند و چون و کاستی آن ها را بررسی و تحلیل کند.