مقالات
حوزه های تخصصی:
در مطالعه «تمثیل» سه نگرش اصلی وجود دارد: الف) در نگرش «بلاغی» تمثیل یک صنعت ادبی است که اندیشمندان بلاغت آن را ذیل علم بیان بررسی می کنند و کارکرد زیبایی شناسانه دارد؛ ب) در نگرش «شناختی» پدیده ای شناختی است که نقش مهمی در ساماندهی مفاهیم و تفکر انسان ایفا می کند و آنچه در زبان ظاهر می شود تنها نمود آن پدیده شناختی است؛ ج) در نگرش «گفتمانی» تمثیل ابزار قدرتمندی است که کنشگران اجتماعی متکی بر آبشخورهای فردی و اجتماعی و برای مشروعیت بخشی به گفتمان خود و طرد گفتمان های رقیب از آن بهره می جویند. صوفیه در طول تاریخ تصوف همواره کوشیده اند تا به کمک تمثیل به عناصر معنوی تجربه های عرفانی خویش هیأتی مملوس ببخشند؛ اما هر تمثیل، مفاهیم عرفانی را به شکل خاصی بازنمایی می کند. پژوهش حاضر با تکیه بر چنین نگرشی و به کمک مبانی و ابزارهای روش شناختی نظریه گفتمان لاکلائو و موف به بررسی کارکرد گفتمانی تمثیل پردازی صوفیه در باب مفهوم «طاعت و عبادت» در بیان صوفیه می پردازد. از منظر گفتمانی، در ادوار نخستین تصوف، تمثیل ها ماهیتی بیناگفتمانی دارند؛ یعنی هویت ها و مفاهیم، اغلب حول دال هایی شکل می گیرند که برآمده از گفتمان های رایج آن دوره یا حتی گفتمان هایی بیرون از میدان گفتمانی علوم شرعی اسلامی است. اما در ادوار متأخرتر، صوفیه کوشیدند با ساخت شکنی مفاهیم و هویت ها، معانی گفتمان های رقیب را طرد کنند و شبکه های تازه ای از نشانه ها برسازند.
فرزندنامه؛ به مثابه یک ژانر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نمونه های جهانی، پربسامد و تکرارشونده کلان ژانر ِ ادبیات تعلیمی، اندرز و تعلیم والدین به فرزندان است که در مباحث نوع شناسی در پژوهش های ادبیات فارسی- شاید در ادبیات جهان- به صورت آکادمیک به آن توجّه نشده است. در این جستار تلاش شده است به روش کمّی و توصیفی، پس از بررسیِ نمونه های پرتکرار و کهن فرزندنامه ، شاخصه های برون متنی(عنوان، انگیزه تألیف، تقدیمیه، باب بندی و پیشینهاثر) و درون مایه ایِ آن (مقدمهعاطفی، نگرش ویژه به پسران، نگران از به کارنبستن اندرزها، تأکید در به کاربستن اندرزها، تجربه های والدین، تفاخر به خود و اجداد، بیان خاطرات دوران کودکیِ نویسنده، بیان سنّت اندرزگویی، سادگی و اختصار) ترسیم شود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که فرزندنامه نویسان ، در کل، با هدف تعلیم مباحثی چون؛ پزشکی، موسیقی، علوم غریبه، علوم ادبی، دین، مباحث اعتقادی، حکمت عملی(برنامه ای برای تهذیب اخلاق فردی، خانوادگی و سیاست یا همان شیوه درست زندگی) برای فرزندان خود(چه حقیقی و چه خیالی) کتاب یا رساله می نوشتند. از طرفی، با توجّه به بسامد بالای مباحث اندرزی و شیوه خاص بلاغی که صرفاً متوجّه متون اندرزی است، می توان فرزندنامه را ژانری سیّال در گونه اندرزنامه ها نیز به شمارآورد که ساختار و محتوایی مشخص دارد و متناسب با فرهنگ و مقتضیات زمان و انتظارات مخاطبان، دچار تغییرات می شود. آنچه در تشخیص فرزندنامه از سایر اندرزنامه ها اهمیت دارد این است که آفریننده اثر، به صراحت بیان کند که نامه یا کتاب را برای فرزند می نویسد و در سراسر متن، نشانه هایی از حضور فرزند و خطاب به او وجود داشته باشد.
وسعت مشرب: مشی کارگزاران تاجیکیه عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امراء محلی، دیوانیان، مستوفیان و کاتبان در ایرانِ دوره اسلامی نقش مهمی در نگهداری از میراث، سنت ها، فرهنگ و اندیشه های ایرانی بر عهده داشته اند. این طبقه که معمولا به عنوان دیوانیان شناخته می شوند، نقش واسط میان شاهان با بدنه جامعه را برعهده داشته اند و اندیشه آنها به عنوان اندیشه ایرانشهری شهرت یافته است. در دوره صفویه طبقه دیوانیان و اهل قلم با عنوان تاجیکیه و ایرانی شهرت دارند و ایرانی بودن آنها به اعتبار فارسی زبانی، نسب و زادبوم و حمایت از فرهنگ ایرانی است. سلوک و مشی طبقه تاجیکیه و اهل قلم، حریت و آزادگی، شادخواری، باطنی گرایی و اتصاف به کمالات اخلاقی است که مجموعا با عنوان «وسعت مشرب» در آثار ادبی و تاریخی صفوی شناخته شده است. در این جستار سازه های مهم گفتمان وسعت مشرب را بیان نموده، بنیاد های ایرانی آن را واکاوی کرده ایم و با بازنگری در باورها و رفتارهای کارگزاران تاجیک دولت صفوی گفتمان وسعت مشرب را در سلوک آنها بازیابی کرده ایم.
صاحبان قدرت سیاسی به مثابه دیگری در نامه های امام محمّد غزّالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان این مقاله، با هدف روشن کردن عقیده حقیقی امام محمّد غزّالی در مورد صاحبان قدرت سیاسی، با استفاده از مدل تئون ون دایک به بررسی حضور آنان به مثابه دیگری در متن نامه های غزّالی می پردازند. پس از تعیین بخش هایی از متن مکاتیب غزّالی که در آنها با صاحبان قدرت سیاسی به منزله دیگری برخورد شده است، ابزارهای مورد استفاده غزّالی در جهت بازنمایی منفی آنان را معرّفی می کنیم. با بررسی شیوه استفاده از این ابزارها، روشن می شود که نگاه غزّالی به صاحبان قدرت سیاسی به مثابه دیگری بیشتر معطوف به ویژگی «گمراه بودن» و حاکی از ترحّم است. در نتیجه، غالب استراتژی های وی به جای سرکوب دیگری و مقابله با او در جهت ترغیب دیگری به تغییر به کار می رود. غزّالی در میان دو دسته «شاهان» و «وزرا»، غالباً به وزرا می پردازد و در برخورد با شاه، احتیاط و ملاحظه کاری موجب کاربرد شیوه های بالا بردن تفسیرپذیری متن می شود. تأثیر مطالعات فلسفی غزّالی در عدم قطعی نگری، در نظر گرفتن احتمال تغییر دیگری، کاربرد قیود تردید و صراحت بالای متن نمایان است.
بازتاب یک شاخصه گویشی، در مصرعی از شاهنامه فردوسی «به آب دو دیده نباید گریست»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، بازتاب یک شاخصه گویشی در مصرعی از شاهنامه فردوسی نشان داده می شود. این مصراع: «به آب دو دیده نباید گریست» در داستان رستم و سهراب آمده است. اغلب شاهنامه پژوهان، برای آن شرح و توضیح بیان نکرده اند، برخی معانی ارائه شده نیز پذیرفتنی به نظر نمی رسد. برپایه نتایج این مقاله، دشواری این مصراع از کاربرد تکواژ «به» در معنایی نادر و کمیاب سرچشمه می گیرد. با این توضیح که این تکواژ، در این کاربرد، با حرف اضافه «به» در فارسی امروز ایران، تحوّل یافته pad در فارسی میانه، پیوندی ندارد، بلکه صورت گویشیِ abē در فارسی میانه معادل "بی و بدونِ" در فارسی امروز ایران است. بر این مبنا، عبارت کِنایی «به آب دو دیده گریستن (= بی اشک گریستن)» به معنی "مستأصل و درمانده شدن" است. افزون بر این، مصراعِ مذکور برگرفته از یک مَثَلِ محلّی است که هنوز با همان معنا و مفهوم به کار رفته در شاهنامه فردوسی، با دو صورت آواییِ: "be ow dida girya kadan" و be âw dida čixrâ mukuna''" در برخی گویش های خراسان بزرگ برجای مانده است. داده های گویشی استفاده شده در این پژوهش، به کمک گویش نامه ها و پژوهش میدانی فراهم آمده است.
نقدی بر اصطلاح «موسیقی معنوی» شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: یکی از عناصر مهم کلام منظوم، که تقریبا در همه تعاریف شعر دیده می شود، موسیقی آن است. موسیقی شعر را می توان در سه ساحت «موسیقی بیرونی، کناری، و درونی» خلاصه کرد. طرح اصطلاح «موسیقی معنوی شعر» که اول بار از سوی محمد رضا شفیعی کدکنی ارائه شد، پیشنهادی بود که بر آن سه نوع موسیقی شعر، علاوه می شد و اکنون بیش از سه دهه از سابقه این پیشنهاد می گذرد و آن را در همه چاپ های کتاب «موسیقی شعر» در طی این سال ها می توان دید. در مقاله حاضر برهان های ارائه شده این طرح مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. نتیجه سخن این است که اتکا به تعبیر واژه «موسیقی» از سوی اخوان الصفا در «رسایل» و همچنین بحث صنعت «جناس معنوی» در برخی کتب بدیعی نمی تواند مبانی محکمی برای طرح اصطلاح موسیقی معنوی شعر باشد؛ چرا که تعبیر اخوان الصفا جنبه ذوقی دارد و نه علمی؛ و مبانی صنعت «جناس معنوی» نیز با آنچه در باب «موسیقی معنوی» ارائه شده است، کاملاً متفاوت است.