۱.
روش شناسی یکی از ارکان مهم دستگاه واره فکریِ علم دینی است. گرچه به لحاظ رتبی، شناسایی روش مطلوب مطالعه علمی، تابعی از فلسفه عام در یک دستگاه واره علمی است اما به جهت دیگر، می توانند مقوم یکدیگر نیز باشند. هدف مطالعه حاضر، مقایسه روش شناختی علم رایج و علم دینی بود که حاصل آن شناسایی 8 تفاوت در این خصوص شد. تفاوت های کلیدی ای که بین علوم رایج و علوم انسانی اسلامی فرض شدند عبارت اند از: مبادی فلسفی، اهداف و غایات انسان، تعریف نظری و عملیاتی متغیرها، نحوه تدوین فرضیه ها، معیار صحت فرضیه، مطالعه لایه های عمیق تر پدیده ها، استفاده از روش های متنوع پژوهش و تعیین نظام موضوعات. در راستای شناسایی روش شناسی مطلوب علم دینی، حاصل برخی تأملات، منتهی به پیشنهاد و تبیین یک نمودار روش شناختی از منظر علم دینی گردید.
۲.
نظام تعلیم و تربیت رسمی در اسلام مبتنی بر مراحل رشد، 4 مقطع دارد که هر یک از این مقاطع شش و هفت ساله است؛ مقاطع شش ساله ناظر به تعلیم و تربیت دختران و مقاطع هفت ساله ناظر به تعلیم و تربیت پسران است. از مقطع شکل گیری نطفه تا شش و هفت سالگی، یک مقطع اساسی در این نظام تربیتی اسلامی است که متأسفانه در «سند تحول بنیادین» از آن غفلت شده است. منابع انسانی قابل قبول سازمان ها، شخصیتی مرکب از دو هویت ارزشی و حرفه ای دارند. نظام تعلیم و تربیت رسمی اسلامی متکفل شکل گیری این دو هویت، در مقاطع چهارگانه مبتنی بر مراحل رشد است. مقطع اول و دوم، متکفل شکل گیری هویت ارزشی مبتنی بر محوریت موسیقی و محتوای قرآن کریم است. مقطع سوم، متکفل شکل گیری هویت حرفه ای خانواده محور و شغل محور برای بازار کار و زندگی خانوادگی است. مقطع چهارم، ناظر به تربیت نخبگان و گسترش مرزهای علم و تولید آن است.
۳.
در این مقاله درصدد هستیم تا ضمن نگاهی به خاستگاه بحث از علوم انسانی اسلامی و بومی در غرب و جهان اسلام، بر کارنامه تلاش های صورت گرفته در ایران معاصر (با تأکید بر سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) مروری داشته باشیم. با توجه به اینکه معضل اصلی در وضع کنونی را تنقیح نکردن مبانی نظری بحث تحول در علوم انسانی از افق سنت فکری اسلامی تشخیص داده ایم، در بخش دوم با مطالعه ای تطبیقی ضمن بازخوانی طرح فکری مؤسس علوم انسانی مدرن غربی (ویلهلم دیلتای آلمانی)، به تأمل در باب امکانات و محدودیت های سنت فکری اسلامی با تأکید بر بحث حکمت عملی و سیر تاریخی آن تا علامه طباطبایی ره و نظریه ادراکات اعتباری ایشان می پردازیم. در گام نهایی تفاوت های پارادایمیک این دو طرح بیان خواهد شد؛ تفاوت هایی که تأمل در باب آن، راه برون رفت از وضع کنونی علوم انسانی در ایران معاصر را هموارتر خواهد کرد.
۴.
بحث از «مبادی غیرمعرفتی فعل انسان» در حوزه «فلسفه فعل»، از خلال آثار ملاصدرا، می تواند قدمی نو و اساسی در راستای حضور فعال فلسفه اسلامی در گستره مسائل جدید باشد. مسئله خاص این پژوهش آن است که چه مبادی غیرمعرفتی ای در افعال انسان تأثیر دارند و نقش هرکدام از این مبادی و روابط آن ها با یکدیگر و با قوای ادراکی چگونه تبیین می گردد؟ بر مبنای تحلیل آرای ملاصدرا، در این پژوهش، به تناسب حجم مقاله، 7 مورد از مبادی غیرمعرفتی افعال انسان بررسی گردید: 1. عشق؛ سبب طلب و صدور فعل است و درنتیجه فرآیندِ عشق ورزیدن، نفس عاشق تحول و صیرورت می یابد و سپس صدور فعل به دلیل اتحاد با نفس معشوق صورت می گیرد؛ هم چنین در اسلوبی دیگر صدور فعل از عاشق به دلیل مطلوب دانستنِ تشبّه به معشوق و در نهایت، به نوعی محرک اصلی تمام افعال است؛ 2. ملکات نفسانی ؛ بین افعال و ملکات رابطه ای دیالکتیک وجود دارد که البته اشتدادپذیر است؛ 3. خواطر ؛ از سنخ دواعی و محرکات اراده اند و به تبع، از مقدمات افعال انسانی ؛ 4. گناه؛ سبب صدورِ با واسطه افعال مختلف به دلیل ایجاد ملکات نفسانی نامطلوب، دریافت خواطر شیطانی و مانع و نقص معرفتی است؛ 5. تعصب ؛ عامل صدور افعال به دلیل شکل گیری تصورات و تصدیقاتِ هم سنخ با خود؛ 6 . عادت ؛ با ضمیمه شدن به تخیل با ایجاد نوعی لذت خیالی مبدأی بسیاری از افعال است؛ 7. طبیعت؛ مبتنی بر تعریف حاصله، مشتمل بر هر فعلی که ملائم با طبع باشد و فاعلش، علم مؤثر بر فعل نداشته باشد؛ همچون تنفس، ضربان قلب، افعال نباتی، مزاج و... .
۵.
این پژوهش با هدف گردآوری صفات و کشف ساختار شخصیت از منابع اسلامی، انجام شده است. برای تحقق این هدف، از بررسی منابع اسلامی (قرآن کریم، روایات و کتاب های اخلاق اسلامی) حدود 25000 واژه گردآوری و پس از حذف موارد تکراری، مبهم و ناظر به جنبه های زیستی، تکالیف عبادی و حالت های زودگذر یک فهرست 103 واژه ای از صفات، بر پایه نظر متخصصان در منابع اسلامی تهیه شد. در مرحله بعد، روابط معنایی بین واژه ها از نظر شمول معنایی، هم معنایی و تقابل معنایی با استفاده از دو شیوه تحلیل مؤلفه ای و معناشناسی ساخت گرا بررسی شد و درنتیجه واژه های مترادف و متضاد، عام و خاص، اصلی و فرعی، همگرا و واگرا و تک کانونی و چندکانونی از هم متمایز شد. نتایج این مرحله از بررسی نشان داد برخی صفات هم معنی و برخی تقابل معنایی دارند؛ هم چنین، دو صفت متقابل به لحاظ اینکه روی یک پیوستار قرار می گیرند، مربوط به یک حوزه معنایی هستند. سرانجام با قراردادن واژه های هم حوزه همه 103 واژه گردآوری شده در مرحله قبل در 15 حوزه واژگانی طبقه بندی شد. هم چنین، سعی شد خصیصه های کانونی و پایه، از خصیصه های پیرامونی و روساختی در هر حوزه متمایز شود. سرانجام نتایج حاصل از مطالعه کیفی با استفاده از روش معناشناسی زبانی و همبستگی مفهومی واژه ها منجر به تعیین 15 خصیصه یا صفت بزرگ به عنوان عاملهای اصلی شخصیت در بخش مطالعه کیفی شد: طمأنینه، اعتدال، بزرگی نفس، خوش خُلقی، مناعت طبع، انعطاف پذیری، تعهد، شادکامی، فعال بودن، عفت، ثَبات، زیرکی، فروتنی، پیوندجویی و تکلیف پذیری.
۶.
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و تعیین اولویت های پژوهشی در روان شناسی اسلامی است تا با فراهم ساختن اطلاعات صحیح و کافی، گامی مؤثر در زمینه برنامه ریزی پژوهشی و انجام پژوهش های اولویت دار برداشته شود. روش این پژوهش کیفی، و ترکیبی از روش پیمایشی، تحلیل محتوا و تکنیک دلفی است. جامعه آماری در شناساییِ نیازها کلیه منابع اسنادی، انسانی و سازمانی در زمینه روان شناسی اسلامی است. جامعه آماری در اولویت بندی شامل کلیه متخصصان در زمینه روان شناسی اسلامی است و نمونه آماری در بخش شناسایی نیاز، شامل 502 منبع در مجموع منابع اسنادی، انسانی و سازمانی می شود. نمونه آماری در بخش اولویت بندی برای هر یک از 14 پرسش نامه طراحی شده در گرایش های مختلف روان شناسی، شامل 35 نفر از متخصصان و کارشناسان می شود که با روش نمونه گیری هدف دار و با توجه به تخصصشان انتخاب شدند. یافته های پژوهش شامل دستیابی به 311 عنوان پژوهشی در روان شناسی اسلامی در 14 گرایش روان شناسی است که 60 عنوان اولویت الف (اولویت خیلی زیاد)، 140 عنوان اولویت ب (اولویت زیاد)، 83 عنوان اولویت ج (اولویت متوسط) و 28 عنوان اولویت د (اولویت کم) دارند. بیشترین عنوان با اولویت الف و ب، در گرایش های روان شناسی مثبت، روان شناسی اجتماعی و روان شناسی خانواده بود و کمترین عنوان با اولویت الف و ب در گرایش های آسیب شناسی روانی، روان سنجی و روش تحقیق بود.
۷.
امنیت از ابتدایی ترین دغدغه های بشری است که قدمت آن با سابقه حیات بشری قرین است. بازتولید داخلی امنیت در قلمرو درونی نظام سیاسی، از منابع متعددی مشروب می شود، که کیفیت مناسبات میان رهبران و مردم از مهم ترین آن ها به شمار می آید. از حیث غایت ها و اهدافِ مورد تعقیب، می توان نظام های سیاسی را در دو دسته «کارکردگرای عرفی» و «کمال گرای ولایی» طبقه بندی کرد. امنیت در نظام های دسته اول به واسطه بافت و ماهیت آن ها، به صورت ساختاری و سیستماتیک بازتولید شده است و عموماً در این خصوص، نمی توان نقش چندانی برای ماهیت مناسبات بین مردم و رهبران سیاسی تصور نمود. از سوی دیگر بافت نظام های کمال گرای ولایی به گونه ای است که دو عنصر باور قرین به ایمان عاشقانه امت به منظومه ارزشی دینی، و محبت محورانه بودن مناسبات میان اجزای مختلف نظام، ضامن ثبات و امنیت آن خواهد بود. به بیان دیگر برای تحقق امنیت جامع و مطلوبِ دینی در نظام ولایی باید 3 سطح از مناسبات محبت آمیز میان «خلق و حق»، «خلق و خلق» و «خلق و ولیِ حق» تحقق یابد. درنتیجه هرچند که ساختارهای حاکمیتی و سیاسی نیز نقش مهمی در امنیت زایی در نظام کمال گرای ولایی دارند اما باید بنیاد امنیت در چنین نظام هایی را «محبت» عنوان کرد. سیر برهان پذیری چنین مدعایی از حوزه عرفان و فلسفه محض آغاز می شود و با عبور از حوزه فلسفه سیاسی و ورود به ساحت ساختار هندسه فقهی-اخلاقی نظام ولایی، به طرح ریزی مقدمات و اصول موضوعه برهان می انجامد و در نهایت اثبات اصل مدعای پژوهش را در پی دارد. نهایت آنکه تغافل از تحکیم و تثبیت چنان منظومه تعاملاتی محبت محورانه ای، می تواند ضدامنیتی ترین چالش را برای نظام ولایی پدید آورد. درنتیجه، بخش بنیادین تدابیر امنیت زای نظام ولایی در حوزه فرهنگی و اعتقادی تعریف خواهد شد.