۱.
تولید علم دینی از مباحثی است که اخیراً در مجامع علمی دنیا مورد توجه قرار گرفته است. در این میان، علی رغم مخالفت هایی درخصوص امکان ایجاد علم دینی، برخی اندیشمندان مسلمان نیز درپی تولید علوم انسانی اسلامی هستند. این در حالی است که تولید علوم انسانی اسلامی با چالش هایی مواجه است. اگرچه از ظهور دیدگاه پوزیتیویسم منطقی و افول سیطره آن بر علم مدت ها گذشته است، انحصارگرایی در روش تجربی همچنان در عرصه علم شایع است. انحصار روش تجربی در علم، تأکید بر «اصل عینیت گرایی» و «تمایز گردآوری از داوری» را درپی داشته است. علی رغم مبتنی بودن «اصل عینیت» بر «انحصار روش تجربی» و «غیرواقعی دانستن ارزش ها»، برخی نویسندگان مسلمان سعی کرده اند بین این اصل و «پارادایم علوم انسانی اسلامی» جمع کنند. برخی نیز ضمن اشاره به تفکیک مقام گردآوری از داوری، که در بستر پوزیتیویستی ارائه شده است، فقط تأثیر ارزش ها را در یکی از دو مقام جایز دانسته اند. در این مقاله دیدگاه ذکرشده با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده و سعی شده است تعارض این دیدگاه با مبانی «پارادایم علوم انسانی اسلامی» نشان داده شود.
۲.
با آشکارشدن نارسایی های علوم متعارف در حل مسائل جهان و پیامدهای ناپسند آن مانند فقر و شکاف درآمدی، سلطه فناوری، آلودگی محیط زیست و تغییرات جوی و اقلیمی برای زندگی بشری، این پرسش مطرح می شود که آیا سنخ دیگری از علوم امکان پذیر است که ضمن برخورداری از توانمندی های علوم متعارف از نارسایی های آن دور باشد. افزون بر گرایش های رهایی بخش علم، انگیزه های دینی برای سازگارکردن علم با آموزه های الهی نیز به این پرسش دامن می زند. پاسخ به این مسئله نیازمند پژوهش درباره شرایط امکان علوم نامتعارف است. در این مقاله ضمن بررسی گذرای تاریخچه تلاش های صورت گرفته در زمینه علم دینی (اسلامی) در ایران و جهان، شرایط امکان علوم نامتعارف از دیدگاه متافیزیک علم به روش تحلیلی تبیین شده است. سرآغاز این پژوهش اشاره به رساله کمتر شناخته شده کانت با عنوان «بنیادهای متافیزیکی علم طبیعی» است. سپس نسبت متافیزیک با علم، امکان متافیزیک علم، نیاز علم به متافیزیک، امکان پذیری متافیزیک های متفاوت و مهم ترین اصول متافیزیکی علوم اجتماعی تحلیل شده اند. درنهایت شرایط امکان علوم نامتعارف و برخی مزیت های رویکرد متافیزیکی به این علوم تبیین شده است.
۳.
رابطه معنا با انسان و جامعه از مهم ترین دغدغه های فلسفه و علوم اجتماعی به شمار می رود؛ زیرا امروزه منطق علوم اجتماعی فارغ از رویکرد کلاسیک (اثباتی)، نوعی گرایش به سوی نظریه های کلان اجتماعی را نشان می دهد که علاوه بر اینکه نمایانگر فلسفی شدن جامعه شناسی است، کارکرد آن نیز معقول کردن جهان اجتماعی یا به تعبیری معنادارکردن رابطه انسان و جامعه است. بدین وصف سوژگی با وجود ظرفیتی که در علوم اجتماعی به طور عام داشته و افق های مهمی را در سنت های نظری پدیدار کرده است، اما با اکتفا به عقل جزئی و تجربی در میانه دوآلیته فلسفه غرب قرار گرفته و بالمآل در سیر تطور نظریه های اجتماعی نتیجه ای جز تصلب بی روح معنا و تزلزل سطحی معنا در رابطه با انسان و جامعه به دنبال نداشته است. بر این مبنا انسانی که به کمک سوژگی خود، جهان را استعلایی می نگریست، در بستر عواملی مانند سنت، فرهنگ، گفتمان، اساطیر و... چنان از معنا زدوده شد که گویی زاده این عوامل است و اینها نه تنها به فعل او بلکه به خود او نیز معنا می دهند، اما حکمت اسلامی از سقف عقلانیت موجود با اتصال به وجود فراتر رفته و این معناداری در رابطه انسان و جامعه را در دیالکتیک تاریخ معنوی و تاریخ تجربی و در سیر علل طولی و وسائط الهی تبیین می کند. از این حیث معانی از سویی به دلیل اعدادی به کمک اراده و اختیار درصورت افعال اعتباری انسان و از سوی دیگر به دلیل فاعلی به واسطه مشیت الهی درصورت قوه ناطقه (فطرت الهی) تحقق می یابد؛ بنابراین براساس عوالم سه گانه معانی، امر و خلق در انسان معانی عقلی و فطری به تفصیل در معانی مثالی تنزل می یابد و پس از آن به ادراک حسی پیوند می خورد و این ادراک جزئی وهمی لحظه به لحظه به معنایابی انسان در جامعه در قالب اعتبارات اجتماعی منجر می شود.
۴.
پژوهش حاضر با هدف ساخت و هنجاریابی پرسشنامه مادر شایسته براساس منابع اسلامی انجام شده است. برای دستیابی به هدف پژوهش آیات و روایات مرتبط بررسی شد. همچنین مؤلفه ها و زیرمؤلفه های شایستگی مادر استخراج و بعد از اعتباریابی محتوایی، به روش استنباط دینی-روان شناختی تجزیه و تحلیل شدند. جامعه آماری بخش کیفی آیات و روایات و جامعه آماری بخش کمی، مادران دردسترس استان تهران و قم بودند. بعد از تأیید روایی محتوایی مؤلفه ها و زیرمؤلفه ها، پرسشنامه اولیه آماده و بعد از تأیید روایی محتوایی گویه ها، روی نمونه هایی با حجم 55، 79 و 539 نفر برای ارزیابی روایی صوری، پایایی و روایی سازه اجرا شد. براساس یافته های پژوهش، مادر باید در بعد زیستی-روانی، شناختی، عاطفی و رفتاری ویژگی ها و مؤلفه هایی داشته باشد. همچنین هرکدام از این مؤلفه ها دارای زیرمؤلفه هایی هستند: زیرمؤلفه های زیستی-روانی: سلامت جسمی و سلامت روانی، زیرمؤلفه های شناختی: آمادگی شناختی برای مادرشدن و پذیرش نقش مادری، زیرمؤلفه های عاطفی: پذیرش قلبی فرزند، دلسوزی به فرزند و صبوری، زیرمؤلفه های رفتاری: محبت کردن به فرزند و حضور فعال در کنار او، مداراکردن با فرزند، پاسخ گوبودن، تربیت صحیح فرزند، راست گویی، هماهنگی با همسر و عدالت در نقش مادری. همچنین پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 95/0 بود و نتایج تحلیل عاملی نشان داد پرسشنامه از روایی سازه مطلوبی برخوردار است. ارزیابی پرسشنامه با پایایی و روایی مطلوب نیز نشان داد که این ابزار دارای عوامل زیربنایی برای سنجش ویژگی های مادر شایسته است و می توان از آن در سنجش ویژگی های مادر شایسته استفاده کرد.
۵.
مدرسه مکانی است که تعلیم و تربیت دانش آموزان بر بستر آن شکل می گیرد، اما بی توجهی به ساحت مبانی نظری اسلامی با تأکید بر شناخت انسان، نیازهای او و اهداف متعالی تعلیم و تربیت در این مکان، به بروز چالش هایی در پرداختن به قابلیت های فضای مدرسه در شکل دهی به هویت انسان منجر می شود. از آنجا که فلسفه همواره به اصول، بنیان ها و بنیادهای مسائل می پردازد و همه جانبه آن را واکاوی می کند، این پژوهش نیز با توجه به نظریه حرکت جوهری ملاصدرا و شناخت مراتب کمال نفس انسان و صیرورت او در دستیابی به جایگاه انسان کامل بر بستر فضای تعلیم و تربیت صورت گرفته و معیارهای طراحی معماری مدرسه را مطالعه کرده است. براساس نظریهٔ حرکت جوهری، اهمیت تعلیم و تربیت در حکمت متعالیه معلوم می شود؛ زیرا آنچه در تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش رقم می خورد، تحول گوهر وجودی انسان است؛ به عبارت دیگر تعلیم و تربیت مستلزم تحولات ذاتی در انسان است. در این پژوهش، ویژگی های طراحی معماری پنج نمونه از مدارس معاصر ابتدایی در ایران بررسی شده و درنتیجه میزان توجه طراحان به آموزش و پرورش دانش آموزان با توجه به معیارهای فلسفه تربیت اسلامی ارزیابی شده است. راهبرد این پژوهش استدلال منطقی و به روش توصیفی- تحلیلی است؛ درنتیجه می توان گفت، معماری و طراحی فضاهای تربیتی باید در تطابق با ساحات حیات انسان و متناسب با شرایط و اقتضائات زمان و مکان و نیاز متربیان باشد. معماران باید با شناخت صحیح از مراتب کمال نفس انسان، محیط های آموزشی را به گونه ای طراحی کنند که بستر رشد و پرورش دانش آموزان را در تطابق با فلسفه تربیت اسلامی فراهم آورند.
۶.
با گذر زمان وجوه مادی و دنیوی ورزش قهرمانی که «کوبرتن» پایه گذار آن بود، غلبه یافت و در مقابل، روزبه روز از جنبه های معنوی و روحی آن کاسته شد. ورزش قهرمانی نوین با توجه به مبانی انسان شناختی ، در سیر تدریجی خود به بی هویتی و ازخودبیگانگی ورزشکاران و از بین رفتن روحیه اخلاقی و منش پهلوانی انجامیده است. هدف نهایی ورزشکاران در رویدادهای ورزشی نیز کسب نتیجه به هر قیمت و رسیدن به قهرمانی به هر بهایی شده است. در این نوشتار، با اشاره ای به مهم ترین مبنای انسان شناختی اسلامی، نقش آن ها در شکل دهی به ورزش قهرمانی اسلام پسند بیان شده است. مهم ترین مبانی انسان شناختی اسلامی که می توانند در شکل دهی به ورزش قهرمانی اسلام پسند نقش آفرینی داشته باشند، عبارت اند از: هدف مند بودن خلقت انسان، ترکیب انسان از روح و بدن، اصالت و جاودانگی روح، وجود سرشتی مشترک و فطرتی الهی در همه انسان ها و مسئولیت انسان در برابر خدا. تحقیق حاضر از جمله تحقیق های نظری و توسعه ای است و اطلاعات و مواد اولیه به روش اسنادی گردآوری شده و به روش استدلال و نه فن آماری، تجزیه و تحلیل عقلانی شده است