۱.
هدف این پژوهش مطالعه روشمند برنامه پژهشی محمد عابدالجابری، اندیشمند معاصر عرب، و ارزیابی روش شناسی او در پروژه «نقد عقل عربی» است. نگارنده کوشیده است با استخراج روشمند شیوه های عابدالجابری درباره هویت سازی از اسلام و تاریخ اسلام، هویت سازی از مسئله بنیادین جهان معاصر اسلامی، نحوه مفهوم سازی از «عقل» و «تراث» و استخراج روشمند فرم زبانی منطقی اندیشه ها و به ویژه نحوه استدلال ورزی و روش شناسی این دانشمند عرب به فراتحلیل اندیشه ها و نظام فکری او بپردازد. در مقام نتیجه گیری، این پژوهش به ما نشان می دهد که عابدالجابری در پروژه فکری نقد عقل عربی، اصولاً از دو روش شناسی بهره می گیرد؛ در برخورد با میراث موجود فرهنگی در جهان اسلام از یک سو می کوشد همچون یک متفکر ساختارگرا به ورای داده های موجود در حوزه های متفاوت مانند سیاست، اخلاق و فلسفه برود و نشان دهد که در پشت این تنوع های مشهود چه ساختارهای ثابتی (منطقی زبانی) نهفته که این آن ها را ممکن کرده است و ازسوی دیگر، می کوشد همچون یک متفکر «عصری ساز» نشان دهد که اگر بخواهیم از درون میراث فرهنگی موجود و قرائت آن به فهم دقیق تر و روشن تری از «وضعیت ممکن شده امروزی خود» بپردازیم، چگونه باید به تدوین سناریوهای فکری خود مبادرت ورزیم که «امکان» های فکری نوین بر ما گشوده شوند. به اعتقاد عابدالجابری، آن امر ناشناخته که قاعدتاً باید مشکلات شناخته شده جهان اسلام را توضیح دهد عبارت است از قواعد و الگوهای مربوط به ساختار فکر و زبان.
۲.
در رابطه با حکومت از منظر قرآن مطالعات زیادی انجام شده است. اما در مورد مفهوم نوظهور حکمرانی، مدل آن و مولفه های اصلی آن کمتر پژوهشی در این زمینه به چشم می آید. از اینرو هدف اصلی این مطالعه شناخت مدل کلی حکمرانی از منظر قرآن کریم قرار گرفت. روش مورد استفاده در این گزارش روش «تحقیق موضوعی در قرآن کریم با رویکرد تفسیر قرآن به قرآن» می باشد که بر اساس آن پس از دقیق کردن موضوع و یافتن کلید واژه مناسب، به بررسی آیات مرتبط بر اساس روش تحقیق موضوعی قرآن کریم پرداخته شد. پس از بررسی های صورت گرفته واژه «تبعیت» برگزیده شد که در اصلِ معنا به «دنبال رفتن» و «دنبال بودن» اشاره دارد و این معنا قرابت زیادی با مفهوم محوری حکمرانی داشت. از اینرو تبعیت کلیدواژه ی اصلی مطالعه قرآن قرار گرفت. در بررسی آیات از رویکری هنجاری پرهیز شد تا توجه به پیش فرض ها و توصیف های قرآنی، دلالت های روشن تری در مورد حکمرانی برداشت کنیم. در نهایت نتایج پژوهش به صورت مدل حکمرانی در قرآن کریم در سه محور تابع، متبوع و تبعیت که ارکان «تبعیت کردن» هستند، ارائه گشت.
۳.
قدرت در ذات خود مستتبع فساد است؛ ازاین رو، تاریخ پر از دغدغه اندیشمندان نسبت به نظارت بر کارگزاران است. بدیهی است هر حکومتی نیز برای دورماندن از مفاسد، مطابق مبانی خود، گونه متمایز از نظارت بر کارگزاران را مدنظر قرار داده است. نظام ولایی نیز، به مثابه نظام برآمده از آموزه های اصیل اسلام، رویکرد بومی از نظارت را متناسب با مبانی خود ارائه کرده است که ضمن تمایز نسبت به رویکردهای نظارتی در نظم هایی چون سلطنت مشروطه و دموکراسی، از امتیازات فراوانی نسبت به آن ها برخوردار است. این رویکرد از نظارت (نظارت ولایی) با تحفّظ بر ویژگی های ممتاز برای حاکم، نظارت را در راستای کارآمدی حاکم و تحدید قدرت کارگزاران، به کار می بندد و علاوه بر مؤلفه های نظارت سنتی در فقه، از این قابلیت برخوردار است که در فرایند بازخوانی مؤلفه های مدرن نظارتی، نسخه ای مستند به شریعت از آنان ارائه کند. در نظارت ولایی، علاوه بر فراگیری نسبت به مراحل تأسیس، إعمال، توزیع و گردش قدرت، نظارت تقنینی، ساختاری و قضایی نیز مورد عنایت و مشتمل بر نظارت توأمان درونی و بیرونی و نظارت نخبگانی و توده وار است. نظارت ولایی علاوه بر کاربست در نظام جمهوری اسلامی ایران، از قابلیت ارائه رویکرد نظارتی برای سایر نظام های سیاسی نیز برخوردار است.
۴.
اگرچه واژه دانش اصطلاح عامی است، دوگانه نص و دانش بیانگر آن است که نص از منبع وحی و عصمت تولید شده است و دانش در سامانه عقلی و بشری تکوّن یافته است. با غیبت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه) و انقطاع چشمه جاری نصوص، به دلایل و ضرورت های استمرار زندگی و بقای رسالت و دین و مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، جامعه اسلامی نیازمند تولید دانش هایی شد تا براساس آن حیات سیاسی خویش را مدیریت کند. زمینه های اعتقادی و باورهای دینی اهالی اندیشه را به سمت بازسازی ارشادات دینی درخصوص سبک زندگی و الگوی رفتاری جدید رهنمون کرد، اما بسترهای تاریخی و شرایط سیاسی عینی مسیر ناهمواری را فراروی آن ها قرار داد. تزاحم الگوی مطلوب آن ها با الگوی نامطلوب مخالفان، مباحث و منازعات فراوانی را به وجود آورد و به تبع آن تبدیل به هنجارهای رایج و ایدئولوژیک در جامعه شد. در چنین شرایط پیچیده ای، متفکران می بایست با تصرف در آن ها و بازسازی الگوی مطلوب خویش سبک زندگی سیاسی را در قالب نظام مطلوب عصر غیبت بازسازی می کردند. تلاش موفقیت آمیز آن ها زمانی به ثمر نشست که توانستند با بازشناسی و بازخوانی نصوص غیبت و اجتهاد در منابع، دو دانش جدید با عنوان «نص شناسی» و «فقه سیاسی» را تولید کنند و براساس آن ها الگوی «دولت نیابت» و «ولایت فقیه» را استنباط کنند و با ضرورت زمانه تطبیق دهند. اندیشه ورزی آن ها در چنین شرایطی سبب شد تا در دو حوزه «باورها» و «عقلانیت» هم دو دانش «کلام سیاسی» و «فلسفه سیاسی» تکوّن یابند و در سایه عنصر غیبت به کمک نصوص و فقه سیاسی بشتابند و با تمرکز بر ولایت فقیه، مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را از میان چالش های دشوار و آزمون های سخت عبور دهند.
۵.
پس از فراگیرشدن دین مبین اسلام و تأثیر آن بر فرهنگ و تمدن ساکنان شهرها، سکونتگاه ها و محیط های ساخته شده ای در سرتاسر سرزمین های اسلامی به منصه ظهور رسید که امروزه از آن ها با عنوان «شهر و شهرسازی اسلامی» یاد می شود. شهر اسلامی دارای صفات و ویژگی های مختلفی در ابعاد کالبدی، اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و فرهنگی است که در مطالعات و بررسی های گوناگون به آن ها اشاره شده است. با ظهور مدرنیسم و فراگیرشدن آن در سراسر جهان و به ویژه کشورهای اسلامی در حال توسعه، تقلید و توسعه برون زا در این شهرها باعث ایجاد ناپایداری در محیط های شهری این سرزمین ها شده است. با مطرح شدن نظریه توسعه پایدار در اواخر قرن بیستم و درپی آن شهرهای پایدار، جنبه های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی و کالبدی منتج از آن ها، به طور جدی در معماری و شهرسازی معاصر مورد توجه قرار گرفته است. سؤال اصلی تحقیق این است که مبانی توسعه پایدار شهری، به ویژه در ابعاد اجتماعی و کالبدی، از چه پارادایم فکری نشئت می گیرد و تا چه حد با اصول شهرسازی اسلامی انطباق دارد؟ و آیا این ادعا که توسعه پایدار شهری همان شهرسازی اسلامی است صحت دارد یا خیر. تحقیق حاضر از نوع تحقیق های بنیادین است و با روش توصیفی تحلیلی و مقایسه تطبیقی صورت گرفته است که در آن ضمن تشریح اصول مطرح در شهر اسلامی و نیز ماهیت توسعه پایدار و بعد اجتماعی و کالبدی آن، به تحلیل و مقایسه آن ها پرداخته شده است و با درنظر گرفتن نقاط قوت هرکدام در ساخت شهرها، به تبیین اصول و راهکارهایی جهت تحقق شهر های اسلامی پایدار مبتنی بر مبانی و ارزش های اسلامی در دنیای معاصر می پردازد. در نهایت، با توجه به این اصول و معیارهای مطرح شده، راهکار هایی کالبدی و اجتماعی جهت دستیابی به شهر اسلامی پایدار پیشنهاد می شود.
۶.
علوم انسانی، که ابعاد انسانی پدیده ها و کنش های انسان را می کاوند، دارای دو بُعد توصیفی و دستوری هستند که هر کدام کارکردهایی دارند. علوم انسانی در بُعد توصیفی به تعریف، توصیف، تفسیر، تبیین و پیش بینی کنش های انسانی می پردازند و در بُعد دستوری خود نیز ارزشیابی و جهت دهی کنش های انسانی را به عهده دارند. نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، در مقام پاسخ دادن به این سؤال است که ازنظر آیت الله مصباح یزدی، خداباوری چه تأثیری بر ابعاد دستوری علوم انسانی دارد و این تأثیرگذاری چگونه اتفاق می افتد؟ نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که خداباوری با تأثیر در هدف نهایی شخص خداباور، در فرایند کشف ارزش و نیز در جهت دهی کنش های اختیاری انسان ها مؤثر است؛ چراکه از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی، ارزش کارها با هدف نهایی سنجیده می شود و جهت دهی عالمان علوم انسانی نیز با توجه به هدف نهایی صورت می گیرد. عالمان علوم انسانی اسلامی کنش های اختیاری آحاد جامعه را در جهت رسیدن به قرب الهی هدایت و جهت دهی می کنند و از توصیه به افعالی که در تضاد با این هدف باشد، به شدت پرهیز می کنند.