مدیریت دانش سازمانی (مدیریت راهبردی دانش سازمانی)
مدیریت راهبردی دانش سازمانی سال سوم تابستان 1399 شماره 9 (مقاله علمی وزارت علوم)
یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
در حال حاضر یکی از روندهای مهمی که در اغلب کشورهای جهان تحت تاثیر دنیاگیری ویروس کرونا (COVID-19) قرار گرفته، روند توسعه یادگیری الکترونیکی در سازمان ها و مراکز آموزشی می باشد. یادگیری الکترونیکی از مفاهیمی است که با رشد و گسترش فناوری های ارتباطات و اطلاعات (ICT)، در حوزه تعلیم و تربیت مطرح شد و توجه بسیاری از سازمان ها و مراکز آموزشی را به خود جلب کرده است. با پیشرفت روز افزون فناوری های ارتباطات و اطلاعات، یادگیری الکترونیک نیز در حال رشد بود که با شیوع ویروس کرونا این روند با سرعت زیادی، "جهش" پیدا کرده است و اغلب سازمان ها، مدارس و دانشگاه ها برای پیشگیری از شیوع بیشتر ویروس کرونا مجبور به گسترش استفاده از فرایندهای یادگیری الکترونیکی در سازمان خود شده اند. رشد یادگیری الکترونیکی مزایای دیگری را نیز به دنبال داشته که مهمترین آنها عبارتند از: دسترسی جهانی، برنامه های متعدد و حق انتخاب، مشارکت فعال، دانشجو محوری، به موقع بودن، صرفه جویی در هزینه ها، یادگیری با سرعت دلخواه و امکان بازگشت، ارزیابی چند وجهی، کمک به حفظ محیط زیست. این درحالی است که به کارگیری مدیریت دانش می تواند نقش مهمی در توسعه دانش بنیان فرایند یادگیری الکترونیکی و پیامدهای آن از جمله بهبود عملکرد فردی و سازمانی داشته باشد و برخی از چالش ها و مشکلات یادگیری الکترونیکی را نیز مدیریت نماید. به دلیل رابطه نزدیک دانش و یادگیری، مدیریت دانش می تواند سهم زیادی در بهبود فرایندهای آموزش داشته باشد و این موضوع به ساخت یک فرهنگ یادگیری پیوسته کمک می نماید. بهبود کیفیت، گسترش منابع انسانی و گسترش پایه در مدیریت و اندازه گیری، ازجمله نقش های مدیریت دانش در آموزش می باشد.
مقالات
تحقیق آزمایشی و کاربرد آن در توسعه دانش مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیط نهادها و کسب وکارها دائماً متلاطم و متغیّر است لذا بهره گیری از شیوه های نوین جهت تولید و توسعه دانش مدیریتی امری غیرقابل اجتناب است. روش تحقیق آزمایشی یکی از روش های تحقیق مهم جهت بررسی و بهبود مسائل سازمانی بوده و استفاده از آن در علوم اجتماعی و رفتاری مانند جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و مدیریت در سال های اخیر رشد قابل توجهّی داشته است. تحقیقات آزمایشگاهی یکی از انواع اصلی تحقیقات آزمایشی هستند که در محیط کنترل شده آزمایشگاه، با هدف بررسی رابطه علّی و ضمن کنترل متغیرهای مزاحم اجرا می شوند. استفاده از این پژوهش ها به توسعه دانش در شاخه های مختلف مدیریت شامل رفتار سازمانی، مدیریت منابع انسانی، تبلیغات و رفتار مصرف کننده، مدیریت عملیات رفتاری، راهبرد رفتاری و اقتصاد رفتاری انجامیده است. با وجود توسعه کاربردهای تحقیق آزمایشی در ادبیات مدیریت و انباشت دانش مرتبط در منابع بین المللی، به نظر می رسد شناخت و استفاده از آن در پژوهش های داخلی کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. تحقیق حاضر قصد دارد با استفاده از منطق روش دلفی، مقولات و مفاهیم اصلی این روش تحقیق و کارکردهای آن در مدیریت را بازشناسد و با مرور نظام مند ادبیات موضوعی، مفاهیم احصاشده را تشریح نماید. مطابق یافته های تحقیق 11 مقوله و بیش از 30 مفهوم مرتبط شناسایی شده که مقولات اصلی شامل چیستی پژوهش آزمایشی و انواع آن، دست کاری متغیّرها، کنترل، تکرار، اعتبار و اخلاق در پژوهش آزمایشی است. یافته های این پژوهش از حیث شناخت و توسعه کاربردهای یک روش شناسی نوین در تولید دانش مدیریت برای پژوهشگران و دانشمندان حوزه های مختلف مدیریت قابل بهره برداری است.
ارائه مدل مفهومی مدیریت دانش اجتماعی با استفاده از روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت دانش اجتماعی فصل مشترک میان مدیریت دانش اجتماعی و سرمایه اجتماعی است که نقش مهمی را در استخراج دانش نهان اجتماعی بازی می کند، لذا هدف از انجام این پژوهش شناسایی ابعاد و مؤلفه های مدیریت دانش اجتماعی است. این پژوهش کاربردی و با روش اسنادی و فراترکیب انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش هفت مرحله ای فراترکیب سندلوسکی و باروسو استفاده شده است. همچنین در مجموع 44 منبع از 258 منبع برای انجام فراترکیب نهایی انتخاب شد که 224 کد، 25 مفهوم و 8 مقوله از آن ها استخراج و با استفاده از نرم افزار آماری اِکسل 2016 به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخته شد. یافته ها نشان داد که مؤلفه های مدیریت دانش اجتماعی شامل سرمایه فکری (انسانی، ساختاری و ارتباطی)؛ سرمایه اجتماعی (ساختاری، شناختی و رابطه ای)؛ مدیریت دانش (ابعاد دانش، انواع دانش، فرآیندهای مدیریت دانش، تبدیل دانش، اکوسامانه دانش و موانع آن)؛ ارتباطات (جمعی و فردی)؛ یادگیری (فردی، جمعی و سبک های یادگیری)؛ رهبری (مهارت های مدیریتی و سبک های مدیریتی)؛ فرهنگ (اعتماد و علاقه و انگیزه)؛ و فناوری (رسانه های جمعی، وب معنایی، نرم افزارهای اجتماعی و سامانه های مدیریت اطلاعات و دانش) است. همچنین یافته ها نشان داد که مدل مفهومی مدیریت دانش اجتماعی متشکل از مؤلفه های دانش، سرمایه اجتماعی و فکری است که عوامل ارتباطی، فرهنگی، فناوری و رهبری نیز در آن دخیل هستند و تمام این عوامل بر روی هم اثرگذار هستند. درکل می توان گفت که مدل مفهومی ارائه شده می تواند برای ارزیابی عوامل موفقیت مدیریت دانش اجتماعی در سازمان ها کمک کند.
ارائه مدل انتخاب استراتژی مدیریت دانش در زنجیره تأمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رقابت جهانی و تغییرات سریع در تقاضا و نیاز به عرضه چابک، اهمیت مدیریت دانش به عنوان یک موضوع راهبردی و منبع مزیت رقابتی در زنجیره های تأمین را بیشتر ساخته است. با این پیش فرض بحث انتخاب راهبرد مدیریت دانش در زنجیره های تامین اهمیت پیدا می کند، به این دلیل که اگر راهبرد مناسب با زنجیره تأمین اتخاذ نشود امکان موفقیت مدیریت دانش در زنجیره کم است. هدف از این پژوهش ارائه مدلی برای انتخاب راهبرد مدیریت دانش در زنجیره تأمین است. در مطالعه حاضر ابتدا متغیرهای تأثیرگذار بر راهبرد مدیریت دانش در زنجیره تأمین شناسایی و یک مدل برای انتخاب راهبرد ارائه شده است. دراین مدل به ترتیب راهبرد زنجیره تأمین، عوامل فرهنگی، ساختار شبکه توزیع، نواحی دانش بر، فرآیندهای خلق و انتشار دانش، رویکرد منابع انسانی و بلوغ فناوری اطلاعات زنجیره مورد بررسی قرار گرفته و ارتباط هر کدام از آنها با راهبردهای سامانه گرا و انسان گرای مدیریت دانش مشخص شده است. به منظور اعتبارسنجی مدل از نظرات خبرگان حوزه مدیریت دانش استفاده شده است. در مرحله بعد به منظور مدل سازی تاثیر عوامل بر انتخاب راهبرد، یک سامانه استنتاج فازی با استفاده از نرم افزار متلب طراحی شده است. به عنوان مطالعه موردی زنجیره تأمین ایران خودرو به عنوان نمونه انتخاب شده است و بر اساس نظرات مدیران زنجیره و با استفاده از مدل و سامانه ارائه شده در پژوهش، عوامل تاثیرگذار بر راهبرد مدیریت دانش در زنجیره تأمین ایران خودرو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که راهبرد مناسب برای این زنجیره راهبرد سامانه گرا می باشد و در نهایت راه کارهای مدیریت دانش زنجیره تامین برای اساس راهبرد انتخاب شده به شرکت مورد مطالعه، ارائه شده است. سامانه پیشنهادی در این پژوهش می تواند به منظور انتخاب راهبرد مدیریت دانش در هر زنجیره تامینی مورد استفاده قرار گیرد.
ارائه مدل مدون سازی دانش ضمنی منابع انسانی و شناسایی موانع پیاده سازی آن در اداره کل امور اقتصادی و دارایی همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش تغییر پارادایم از حوزه مدیریت منابع انسانی به مدیریت سرمایه های انسانی، اهمیت بهره گیری از دانش های ضمنی منابع انسانی را دوچندان کرده است. مستندسازی، مدیریت دانش و تجارب منابع انسانی خبره و بهره گیری از آن ها برای تحقق اهداف سازمان ها، نیازمند شناسایی فرآیند مدون سازی دانش است. در این پژوهش با استفاده از رویکرد پژوهش کیفی و انجام مصاحبه با مدیران اصلی، پایه، میانی و ذی حسابان اداره کل دارایی و امور اقتصادی همدان و با روش نمونه گیری قضاوتی به این سؤال پاسخ داده می شود که مدل مدون سازی دانش ضمنی در این اداره کل و راه کارهای اجرایی برای پیاده سازی آن چگونه است. تحلیل داده های گردآوری شده از تعداد 20 مصاحبه به شیوه تحلیل مضمون، به شناسایی تعداد 186 تِم فرآیند مدون سازی دانش ضمنی و تعداد 31 تِم موانع پیاده سازی این فرآیند منجر شد. پس از طبقه بندی تم ها، مراحل فرآیند مدون سازی دانش ضمنی شامل شناسایی یا کشف دانش ضمنی، استخراج یا کسب دانش ضمنی، ثبت و ذخیره دانش ضمنی، تسهیم دانش ضمنی و کاربست دانش ضمنی شناسایی شد. همچنین اقدامات موردنیاز و پیشنهادهایی در تحقق هر کدام از مراحل مذکور ارائه شدند. در نهایت، موانع مدون سازی دانش ضمنی، شناسایی و راه کارهایی برای رفع آن ها پیشنهاد شد.
نقش یادگیری سازمانی و فرایند کسب و کار بر عملکرد دانش محور سازمان ها (نمونه پژوهش: اداره دارایی زنجان و سازمان صنعت و معدن بجنورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عمده ترین سرمایه سازمان های تولیدی و خدماتی عصر حاضر، دانشی است که به آن دسترسی دارند. سازمان هایی می توانند پیشرو و پیشتاز باشند که قادرند بیشترین، معتبرترین و به روز ترین دانش بشری را در حوزه کسب و کارشان در اختیار گیرند و از آن استفاده بهینه کنند و با تصرف دانش، خرد و تجربیات با ارزش افزوده کارکنان و نیز پیاده سازی، بازیابی، حفظ و نگهداری دانش به منزلهَ ی دارایی های ناملموس سازمان استفاده کنند. عملکرد دانش محور بر اساس دیدگاه دانشی در منابع دانش سازمان ریشه دارد. به علاوه، این نوع عملکرد تحت تاثیر قابلیت های فرایند کسب و کار نیز می باشد. به همین منظور، این مطالعه با هدف ارائه مدلی برای تعریف عملکرد بر این اساس انجام شده است. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد می باشد و جامعه آماری کارکنان اداره دارایی زنجان و سازمان صنعت و معدن بجنورد می باشد. نمونه آماری این پژوهش شامل 199 نفر از کارکنان اداره دارایی زنجان و سازمان صنعت و معدن بجنورد بودند و پرسشنامه به روش تصادفی ساده بین آن ها توزیع شد. مدل مفهومی تحقیق با استفاده از مدل معادلات ساختاری در نرم افزار PLS برازش شد. یافته های تحقیق نشان می دهد، منابع دانشی با نقش واسطه ای قابلیت های فرایند کسب و کار به عنوان مبنای عملکرد دانش محور سازمان هستند. به عبارتی، دارایی های دانشی و قابلیت های فرایندی دو محرک مرتبط در فرایند خلق ارزش در سازمان هستند. به طور خاص، سرمایه دانشی بر قابلیت فرآیند دانش تاثیر داشته و همچنین یادگیری سازمانی بر سرمایه دانشی و قابلیت فرآیند کسب و کار بر عملکرد سازمانی شرکت تاثیر دارد.
پیشایندهای رفتار نوآورانه کارکنان دانشی فعال در صنایع دارویی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بوده است تا تاثیر پیش آیندهای رفتار نوآورانه کارکنان دانشی چون منبع یابی دانش، خودکارآمدی و ادارک از شفافیت اطلاعات را بر این متغیر مورد ارزیابی قراردهد. جامعه آماری این پژوهش240 نفر از کارکنان دانشی فعال در واحدهای تحقیق و توسعه صنایع دارویی مشهد بودند که تعداد 148 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس و با استفاده از ابزار پرسشنامه استاندارد مورد سنجش قرارگرفتند. برای سنجش رفتار نوآورانه از پرسشنامه سه سوالی دورکیوا (2011)، برای سنجش منبع یابی دانش از پرسشنامه شش سوالی گری و میستر (2004)، برای سنجش شفافیت اطلاعات از پرسشنامه چهارسوالی دورکیوا (2009) و برای سنجش خودکارامدی از پرسشنامه سه سوالی ویلک و موینها (2005) استفاده شد. برای سنجش پایایی ابزار سنجش از آلفای کرونباخ و برای سنجش روایی از روایی صوری و روایی همگرا بهره گرفته شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری و روش تاکسنومی و نرم افزارهای smart PLS3 و SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج بیانگر آن بود که رفتار نوآورانه از منبع یابی دانش (R=0/521,T=7/61)و خودکارآمدی(R=0.61,T=2/81) متاثر شده و شفافیت اطلاعات رابطه میان خودکارآمدی و رفتار نوآورانه را تسهیل میکند(R=0/43, T=2/17). نتایج تحلیل تاکسنومیک نیز نشان داد که می توان سه خوشه رفتاری از کارکنان دانشی را متصور بود که شفافیت اطلاعات و خودکارآمدی در بروز رفتارهای هرخوشه نقش بسزایی دارند. نتیجه این پژوهش بیانگرآن بود که تقویت کارکنان دانشی می تواند بر رفتارکارکنان تاثیر فزاینده ای داشته باشد و مدیران می توانند با بهره گیری صحیح از شفافیت اطلاعات، افزایش خودکارآمدی و بالاطبع آن افزایش رفتارهای نوآورانه کارکنان دانشی را تضمین نموده و زمینه ساز بهبود بهره وری و عملکرد فردی و سازمانی آنها باشند.