مدیریت دانش سازمانی (مدیریت راهبردی دانش سازمانی)
مدیریت راهبردی دانش سازمانی سال دوم بهار 1398 شماره 4
مقالات
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت پیاده سازی حکمرانی دانش در سازمانهای پروژه محور در سالهای اخیر، شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد حکمرانی دانش در سازمانهای پروژه محور به منظور کمک به این سازمانها برای جلوگیری از خروج دانش کسب شده در طول طرحهای انجام شده با توجه به چالش های موجود در فضای کسب و کار امروزی، امری ضروری است. هدف این مقاله، ارائه چارچوب حکمرانی دانش در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص) به عنوان سازمانی پروژه محور است که بازوی اجرایی و کلیدی کشور در عرصه های مختلف اجرای طرحهای عمرانی و سازندگی قلمداد می شود. این تحقیق از نوع کاربردی و توسعه ای و روش آن کیفی از نوع تحلیل محتوای کیفی است. جامعه آماری این تحقیق در بخش کیفی شامل تمام مقالات در زمینه حکمرانی دانش از پایگاه های داده معتبر بین المللی و در بخش مصاحبه تمام مدیران و خبرگان فعال در قرارگاه و هلدینگ های تخصصی تابع است که در بخش مقالات از روش نمونه گیری نظری و در بخش میدانی از مصاحبه با خبرگان مبتنی بر روش نمونه گیری هدفمند انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که در نهایت شش عنوان به همراه 36 زیرمقوله در سه عامل بر اساس محتوا و اشتراکات دسته بندی شد که عوامل الزام آور شامل اسناد بالادستی، بدنه تصمیم گیری، عوامل بسترساز شامل ساختار سازمانی، ارتباطات سازمانی و عوامل تسهیلگر شامل فرایندهای کلیدی و روشها است که در نهایت به شکل گیری چارچوب حکمرانی دانش در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص) منجر شد.
تحلیل رابطه کانونی تسهیم دانش با یادگیری سازمانی (نمونه پژوهش: مدارس ناحیه دو شهر همدان)
حوزه های تخصصی:
پژوهش با هدف بررسی رابطه کانونی تسهیم دانش با یادگیری سازمانی در جامعه آماری معلمان مدارس ناحیه دو شهر همدان انجام شد که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان نمونه ای به حجم 274 نفر انتخاب گردید. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی و ابزار پژوهش نیز پرسشنامه تسهیم دانش واندن هوف و وان وینن (2004)، یادگیری سازمانی نیفه (2001) است. برای تعیین روایی و پایایی ابزار گردآوری اطلاعات از شیوه های تحلیل عاملی تأییدی و آلفای کرانباخ استفاده شده، ضرایب پایایی پرسشنامه تسهیم دانش، 945/0 و برای یادگیری سازمانی، 927/0 به دست آمده؛ هم چنین با توجه به نتایج تحلیل عاملی تأییدی، ابزارهای پژوهش از برازش مناسب و قابل قبول (روایی سازه) برخوردار است. برای تحلیل داده ها از همبستگی کانونی و رگرسیون خطی چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS 25 استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که مقادیر بار کانونی ابعاد یادگیری سازمانی در دامنه (396/0-) تا (876/0-) قرار دارد؛ ابعاد یادگیری سازمانی قادر به تببین 5/41 درصد واریانس متغیر یادگیری سازمانی است. مقادیر بار کانونی ابعاد تسهیم دانش در دامنه (339/0-) تا (899/0-) قرار داشت. ابعاد تسهیم دانش قادر به تببین 2/46 درصد واریانس متغیر تسهیم دانش است. ابعاد یادگیری سازمانی قادر به تببین 7/7 درصد واریانس متغیر تسهیم دانش، و ابعاد تسهیم دانش قادر به تببین 9/6 درصد واریانس متغیر یادگیری سازمانی است. هم چنین با توجه به مقادیر اثر معنادار می توان گفت تنها بعد اهدای دانش دارای اثر مثبت و معنادار (353/0) بر متغیر یادگیری سازمانی در سطح 01/0 است. بعد گردآوری دانش فاقد اثر رگرسیونی معنادار بر یادگیری سازمانی است.
مدل یابی معادلات ساختاری رابطه فرهنگ سازمانی با فرایند پیاده سازی مدیریت دانش (نمونه پژوهش: شهرداری زاهدان)
حوزه های تخصصی:
در آستانه هزاره سوم، مدیریت دانش، به عنوان یک نیاز استراتژیک برای مؤسسات، سازمانها و نهادهای خدماتی مطرح است و تضمین کننده برتری های بلند مدت برای سازمان ها و جوامع و نشان دهنده میزان بهره گیری آنها از سرمایه های انسانی، فکری و اطلاعاتی است. یکی از عوامل اصلی پیاده سازی مدیریت دانش فرهنگ سازمانی است. پژوهش با هدف تحلیل ساختاری رابطه فرهنگ سازمانی با فرایند پیاده سازی مدیریت دانش با رویکرد پژوهش آمیخته انجام شده است. در بخش کیفی پژوهش با بهره گیری از شیوه دلفی و دیدگاه صاحبنظران به روش تحلیل محتوای جهتدار و تلخیصی و مصاحبه های نیمه ساختار یافته، دوازده مؤلفه فرهنگ سازمانی مبتنی بر دانش در جامعه آماری استخراج شد که این مؤلفه ها شامل میل به دانش، دانشکارمحوری، آموزش و یادگیری، ارتباطات متقابل دانشی، همدلی، جمعگرایی دانشی، التزام به برنامه دانشی، ارزیابی و پاداش دانشی، مشروعیت دانشی، زمانبندی دانشی، انعطاف دانشی و صیانت دانش است. در بخش کمّی از روش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی با استفاده از نرم افزار لیزرل و روش مدل یابی معادلات ساختاری، ارتباط هر یک از این مؤلفه ها با فرایند پیاده سازی مدیریت دانش تحلیل شد. در مرحله کیفی نمونه آماری 33 نفر خبره مرتبط با موضوع انتخاب شدند و در مرحله کمی، نمونه آماری شامل 141 نفر از کارکنان شهرداری زاهدان هستند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. پس از تجزیه و تحلیل، مشخص شد در ارتباط فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش، مؤلفه های التزام به برنامه دانشی و قدرت و مشروعیت دانشی بیشترین تأثیر را بر فرایند پیاده سازی مدیریت دانش در شهرداری زاهدان دارد و در پایان نیز راهکارهای اجرایی در این زمینه ارائه شد.
شناسایی محدودیتها و موانع ایجاد و اشتراک دانش
حوزه های تخصصی:
اشتراک دانش در بین کارکنان، مؤلفه ای کلیدی در راستای کسب مزیت رقابتی برای سازمانها در محیط پویای امروز است. در همین راستا شناخت محدودیتهای تأثیرگذار بر اشتراک دانش در سازمان نیز امری مهم می باشد. این محدودیتهای شامل عواملی است که مانع از تسهیم و به اشتراک گذاری مؤثر دانش می گردد. هدف این مقاله شناسایی و دسته بندی محدودیتهای ایجاد و اشتراک دانش و نیز بررسی تأثیر این محدودیتها بر اشتراک دانش در سازمان است. تحقیق شامل دو مرحله است: در مرحله اول با استفاده از روش تحلیل محتوا در ادبیات مدیریت دانش، محدودیتهای ایجاد و اشتراک دانش شناسایی شد. در مرحله دوم با استفاده از پرسشنامه، داده های تحقیق جمع آوری، و با بهره گیری از روش تحلیل واریانس و آزمون کروسکال والیس به بررسی تأثیر این محدودیتها بر ایجاد و اشتراک دانش پرداخته شد. به دلیل محدودیت و امکان دسترسی با استفاده از روش تمام شماری، جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مدیران و کارکنان بانک کشاورزی شهرستان نهاوند به تعداد 40 نفر است. یافته های تحقیق نشان داد که هشت محدودیت برای ایجاد و اشتراک دانش وجود دارد: سامانه های موروثی، روابط دشوار، فاصله، هزینه دانش، راهبرد به کارگیری دانش، فناوری در دسترس، عدم اثبات و اعتماد. هم چنین یافته ها نشان می دهد تأثیر محدودیتهای راهبرد به کارگیری دانش، فاصله، عدم اثبات و اعتماد در طول فرایندهای مختلف زنجیره عرضه متفاوت است.
رابطه ابعاد ساختار سازمانی با اجرای مدیریت دانش بر مبنای الگوی بوکوویتز و ویلیامز (نمونه پژوهش: 15 سازمان شهرستان شهرکرد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه ابعاد ساختار سازمانی با اجرای مدیریت دانش بر مبنای الگوی بوکوویتز و ویلیامز انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کارکنان و مدیران 15 سازمان شهرستان شهرکرد به تعداد 4560 نفر هستند که از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران 322 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه براساس روش نمونه گیری طبقه ای با تخصیص متناسب بین آنها توزیع و داده ها جمع آوری شد. ابزار مورد استفاده پرسشنامه استاندارد ساختار سازمانی رابینز (1986) و مدیریت دانش بوکوویتز و ویلیامز (1999) بود. روایی محتوایی پرسشنامه را تعدادی از متخصصان خبره و صاحبنظران و روایی صوری آن را تعدادی از پاسخگویان تأیید کردند. به علاوه روایی سازه پرسشنامه نیز محاسبه و مورد تأیید واقع شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ و برای پرسشنامه ساختار سازمانی 9/0 و برای پرسشنامه مدیریت دانش 97/0 برآورد، و شاخصهای آن بیش از 7/0 برآورد شد برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده و در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت پذیرفت. در بخش آمار توصیفی از ویژگیهای آماری شامل فراوانی، درصد وزنی، میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی ازمدل سازی معادلات ساختاری برای آزمون فرضیه ها و الگوی مفهومی پژوهش استفاده شد. یافته ها نشان داد بین ابعاد ساختار سازمانی با به دست آوردن دانش، به کار بردن دانش، یادگیری دانش، تسهیم و مبادله دانش، ارزیابی دانش، ایجاد و تثبیت دانش و استفاده بهینه از دانش رابطه معناداری وجود دارد.
بررسی میزان انطباق پذیری دانشگاه المصطفی قم با مؤلفه های سازمان یادگیرنده، سازمان چابک و سازمان کوآنتومی از دیدگاه کارکنان
حوزه های تخصصی:
ویژگیهای محیط تحصیلی دانشگاهی در عصر حاضر به طور بنیادی متفاوت از گذشته است. دانشگاه ها با واقعیت های جدیدی مانند تحولات تکنولوژیکی، رقابت، رشد توقعات جامعه و دانشجویان، محدودیت های مالی و رشد فزاینده تغییر روبه رو هستند. این واقعیت های محیطی برای آموزش عالی بوجود آمده که تشابهی با محیط های قبلی ندارد و به انواع مختلفی از تخصص ها در محیط و اقتصاد جدید نیاز دارد. دانشگاه ها دیگر نمی توانند با ساختارها و راهبردهای قدیمی، دانشجویان را برای محیط جدید آماده کنند و باید به سمت استفاده از متغیرهای مدرن سازمانی حرکت کنند. هدف این پژوهش بررسی انطباق پذیری دانشگاه المصطفی قم با مؤلفه های سازمان یادگیرنده، چابک وکوآنتومی بود. نوع پژوهش، توصیفی پیمایشی و جامعه آماری شامل تمام کارکنان ستاد مرکزی دانشگاه المصطفی به تعداد حدود 300 نفر بود که با استفاده از فرمول کوکران و به روش تصادفی طبقه ای 168 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه سازمان یادگیرنده، سازمان چابک و سازمان کوآنتومی استفاده شد. برای سنجش روایی پرسشنامه از روایی محتوایی و سازه استفاده، و پایایی پرسشنامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای سازمان یادگیرنده 94/0، سازمان چابک 88/0 و سازمان کوانتومی 78/0 برآورد گردید. تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین) و استنباطی (ضریب همبستگی، آزمون تی و مدل معادلات ساختاری) با استفاده از نرم افزار SPSSو Lisrel انجام گردید. نتایج نشان داد که میانگین همه ابعاد سازمان یادگیرنده بجز مؤلفه مهارت فردی از حد متوسط بیشتر، میانگین همه مؤلفه های سازمان کوانتومی از حد متوسط، کمتر و سازمان چابکاز حد متوسط بیشتر بود. هم چنین بین سازمان یادگیرنده و سازمان چابک 66/0 همبستگی مثبت و معنادار، بین سازمان یادگیرنده و کوانتومی 22/0 همبستگی مثبت و معنادار و بین سازمان چابک و کوانتومی 11/0 همبستگی مثبت و غیر معنادار وجود دارد.