مدیریت دانش سازمانی (مدیریت راهبردی دانش سازمانی)
مدیریت دانش سازمانی سال ششم پاییز 1402 شماره 22 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر رهبری دانش محور بر توسعه منابع انسانی با نقش میانجی رفتارهای کاری نوآورانه می پردازد. این پژوهش در زمره پژوهش های کمی و همچنین از حیث فلسفه تحقیق دارای رویکرد قیاسی است. جامعه آماری این پژوهش 120 نفر از کارشناسان سازمان های دانش بنیان فعال در پارک علم فناوری لرستان هستند که با استفاده از جدول مورگان 92 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه استاندارد ویتالا (2004)، شای و همکاران (2004) و جانسن (200) است که روایی و پایایی آن با استفاده از روش اعتبار محتوا و آلفای کرونباخ تایید شده است. در این پژوهش برای بررسی و آزمون فرضیه ها، رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار spss و pls به کار رفت. یافته ها نشان داد که در سطح اطمینان0/95 رهبری دانش محور تاثیر مثبت و معنادار بر توسعه منابع انسانی دارد. همچنین رهبری دانش محور تاثیر مثبت و معنادار بر رفتارهای کاری نوآورانه دارد. نتایج پژوهش مبین آن است که رفتارهای کاری نوآورانه نقش میانجی در تاثیر رهبری دانش محور بر توسعه منابع انسانی دارد
تحلیل علی هم افزایی دانش در شرکت های دانش بنیان با رویکرد تلفیقی مدل سازی ساختاری تفسیری و معادلات ساختاری (مورد مطالعه: پارک علم و فناوری یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شرکت های دانش بنیان می توانند با هم افزایی دانش در مراحل ادغام و اکتساب دانش، قابلیت های پویا را در خود ایجاد و تقویت نمایند. از این رو هدف از انجام این پژوهش تحلیل و بررسی عوامل اثرگذار بر هم افزایی دانش در شرکت های دانش بنیان پارک علم و فناوری یزد است. به منظور انجام پژوهش در ابتدا عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری هم افزایی دانش در درون شرکت های دانش بنیان شناسایی گردید. در ادامه با استفاده از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری، عوامل شناسایی شده ساختاربندی شدند. به منظور اعتبارسنجی مدل مفهومی تحقیق، از رویکرد معادلات ساختاری و از نرم افزار SmartPls3 استفاده گردید جامعه آماری این پژوهش را متخصصین، خبرگان و کارکنان شرکت های دانش بنیان در پارک علم و فناوری یزد تشکیل داده اند. روش نمونه گیری در این پژوهش در بخش معادلات ساختاری، روش نمونه گیری در دسترس بوده است. در این پژوهش در بخش معادلات ساختاری، تعداد 186 پرسشنامه تکمیل و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در سطح ششم و آغازین مدل، عامل زمینه های محیطی، در سطح پنجم عامل رهبری مدیریت و در سطح چهارم عامل فرهنگ سازمانی قرار گرفته اند. در سطح سوم مدل عوامل منابع، چشم انداز و استراتژی و سرمایه اجتماعی جای گرفته اند. در سطح دوم عوامل آموزش و تعهد کارمندان و نهایتاً در سطح پایانی عامل فناوری اطلاعات قرار گرفته اند. زمینه های دیگر نتایج این پژوهش می-توان به تأثیر آموزش و تعهد کارکنان شرکت های دانش بنیان پارک علم و فناوری یزد بر فناوری اطلاعات اشاره کرد.
بررسی نقش مدیریت ارتباط با مشتری در رابطه بین مدیریت دانش مشتری و توسعه محصول جدید (نمونه پژوهش: شرکتهای صنعتی فعال در بخش پلاستیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش شده است تا تاثیر مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) در رابطه بین مدیریت دانش مشتری (CKM) و توسعه محصول جدید (NPD) بررسی شود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شرکت های فعال استان خوزستان و آذربایجان غربی می باشد که از بین آن ها 169 شرکت به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد بوده است. در پرسشنامه مورد استفاده ابعاد متغیر مدیریت دانش مشتری شامل دانش درباره مشتری، از مشتری، و برای مشتری به ترتیب بر اساس مقیاس های بوچنوسکا (2011)، موسی خانی، حقیقت و ترک زاده (2012)، و شامی زنجانی و نجف لو (2011) سنجیده شده است. ابعاد متغیر مدیریت ارتباط با مشتری نیز شامل اطلاعات، ارزش، و ارتباطات چندکاناله به ترتیب بر اساس مقیاس های کوهلی و جاورسکی (1990)، جارویس، و همکاران (2003)، و جیندال، و همکاران (2007) سنجیده شده است. همچنین متغیر محصول جدید بر اساس مقیاس کوپر و کلین اشمیت (1995) سنجیده شده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SmartPLS استفاده شده است. بررسی پایایی داده ها با استفاده از آزمون ضریب آلفای کرونباخ و پایایی مرکب نشان داد که کمترین مقدار آلفای کرونباخ مربوط به متغیر دانش از مشتری با مقدار 775/0 و کمترین مقدار پایایی مرکب مربوط به متغیر دانش از مشتری با مقدار 843/0شده است و از این رو پایایی همه متغیرهای آزمون مورد تایید قرار گرفته شد. بررسی نتایج پژوهش نشان داد که ضریب مسیر CKM-CRM و CKM-NPD به ترتیب دارای مقادیر 833/0 و 612/0، ضریب مسیر CRM-NPD دارای مقدار 774/0، و اثر میانجی CRM بر رابطه CKM-NPD مقدار 648/0 شده است که همه موارد درسطح خطای 5 درصد معنی دار است. این یافته ها چندین پیامد مهم علمی و عملی دارند و از این رو پیشنهاد می شود شرکت ها اهمیت مدیریت ارتباط با مشتری را در فعال سازی استعداد مدیریت دانش و توسعه محصول جدید مورد توجه ویژه قرار دهند.
رابطه مهارت های مدیریت کوانتومی ادراک شده با اینرسی سازمانی: نقش میانجی سرمایه فکری و یادگیری سازمانی (مورد مطالعه: کارکنان دانشگاه کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق رشد و توسعه پایدار دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی می تواند به کمک مهارت های مدیریت کوانتومی، یادگیری سازمانی و سرمایه فکری در دانشگاه ها ایجاد گردد. زیرا دانشگاه ها، مکان هایی برای تولید، سازماندهی و انتقال دانش اند که در این فرایند نقش کارکنان به عنوان سرمایه های فکری و انسانی، مشهود و حیاتی است. بر همین اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مهارت های مدیریت کوانتومی ادراک شده بر کاهش اینرسی سازمانی با نقش میانجی سرمایه فکری و یادگیری سازمانی بود. نوع پژوهش، توصیفی- همبستگی و جامعه آماری شامل کارکنان دانشگاه کاشان بود که از میان آن ها و از طریق جدول مورگان 150 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش، چهار پرسشنامه مهارت های مدیریت کوانتومی، اینرسی سازمانی، سرمایه فکری و یادگیری سازمانی بود. پایایی پرسشنامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای مهارت کوانتومی 70/0، اینرسی سازمانی 75/0، سرمایه فکری 87/0 و یادگیری سازمانی 90/0 برآورد شد. تحلیل داده ها در سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و اسمارت پی ال اس انجام شد. نتایج نشان داد میانگین متغیرهای مهارت های کوانتومی، سرمایه فکری و یادگیری سازمانی، بالاتر از نمره ملاک و میانگین اینرسی سازمانی، پایین تر از نمره ملاک بود. ضرایب مسیر نشان داد سرمایه فکری با (51/0-=Beta)، مهارت کوانتومی با (26/0-=Beta) و یادگیری سازمانی با (50/0-=Beta) روی اینرسی سازمانی، تاثیر منفی و معنادار دارد. مهارت کوانتومی با (42/0=Beta) روی سرمایه فکری و با (45/0=Beta) روی یادگیری سازمانی تاثیر مثبت و معنادار دارد. به علاوه نقش میانجی یادگیری سازمانی و سرمایه فکری در تاثیر مهارت های کوانتومی در کاهش اینرسی سازمانی، تایید شد.
شناخت اینرسی نوآوري در شرکت هاي دانش بنیان و پیامدهاي آن؛ تحلیل عوامل پیشایندي و پسایندي با نقشه شناختی فازي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در محیط متلاطم جهان امروز، اگر شرکت یا سازمانی قابلیت انطباق با تغییرات و تحولات جهانی را نداشته باشد، محکوم به سقوط و نابودی است. بنابراین شرکت ها و سازمان ها، اگر خواهان آن هستند که بقای آن ها تهدید نشود، باید خلاقیت و نوآوری را به عنوان کلیدواژه اصلی راهبردها، برنامه ها و سیاست های اصلی خود بپذیرند. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناخت و فهم اینرسی نوآوری در شرکت های دانش بنیان انجام شد. این پژوهش بر پایه پژوهش آمیخته و به صورت کیفی و کمی است که از نظر هدف، کاربردی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش مدیران و اساتید شرکت های دانش بنیان هستند که به عنوان خبرگان، نظرات آن ها در بخش کیفی و کمی پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. اعضای نمونه آماری این پژوهش به وسیله روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. در بخش کیفی پژوهش ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته است که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون درون کدگذار و میان کدگذار تایید شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی نیز پرسشنامه است که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تایید شد. در بخش کیفی، داده های کیفی بدست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری تحلیل شد و عوامل ایجاد کننده اینرسی نوآوری در شرکت های دانش بنیان ایران شناسایی شدند. به علاوه در بخش کمی پژوهش، با استفاده از روش FCM عوامل ایجاد کننده و همچنین پیامدهای اینرسی نوآوری درشرکت های دانش-بنیان ایران اولویت یابی شده و مهمترین عوامل ایجاد کننده و پیامدهای اینرسی نوآوری در شرکت های دانش بنیان شناسایی شدند. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که حاکمیت فرهنگ تقلید به جای فرهنگ نوآوری، گرفتاری به سندروم آرتروز فکری، ترس و روحیه محافظه کارانه، انجماد فکری و استفاده از تجربیات قبلی در حل مسئله جدید، مهمترین عوامل ایجاد کننده اینرسی نوآوری هستند همچنین چهار عامل از جمله، کاهش کارایی و بهره وری، ضعف در یادگیری و حل مسئله، اخذ تصمیمات نامطلوب و مخاطره بقای سازمان و پدیدایی انسداد و بن بست استراتژیک پیامدهای بسیار مهم اینرسی نوآوری در شرکتهای دانش بنیان هستند.
بررسی تاثیر دانش کنترل فرآیندی سازمان بر عملکرد برندهای ایرانی مبتنی بر خلاقیت فردی، مدیریت راهبردی برند و ابعاد دوسوتوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از شرکت ها به دلیل عدم دانش کافی درباره مدیریت دانش سازمانی با چالش های گوناگونی مواجه هستند که در صورت عدم اتخاذ راهبردهای مناسب از دیگر رقبای خود عقب خواهند ماند. پس سازمان ها در تلاش هستند تا با استفاده از ابزارهای راهبردی همچون ابعاد دوسوتوانی، مدیریت راهبردی برند و کسب دانش سازمانی همچون دانش کنترل فرآیند سازمان (شش سیگما) به این چالش ها پاسخ مناسب دهند تا بتوانند عملکرد برند خود را بهبود بخشند. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر دانش کنترل فرآیند سازمان بر عملکرد برندهای ایرانی مبتنی بر خلاقیت فردی، مدیریت راهبردی برند و ابعاد دوسوتوانی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری را شرکت های ایرانی که در شهر تهران در حال فعالیت هستند، تشکیل داده اند. نمونه گیری به صورت غیر احتمالی در دسترس، حجم نمونه با استفاده از فرمول کلاین به دست آمده است که این مقدار برابر است با 301. ابزار گردآوری داده نیز پرسشنامه که روایی آن به صوری و پایایی آن نیز مورد تایید قرار گرفته است. روش تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به معادلات ساختاری و با استفاده از برنامه اسمارت پی ال اس انجام شده است. نتایج نشان داد که دانش کنترل فرآیندی سازمان تاثیر مثبت و معناداری بر ابعاد دوسوتوانی دارد. همچنین ابعاد دوسوتوانی نیز تاثیر مثبت و معناداری بر خلاقیت فردی و مدیریت راهبردی برند دارد. سرانجام پژوهش نشان داد که خلاقیت فردی و مدیریت راهبردی برند بر عملکرد برند تاثیر مثبت و معناداری دارد. سرانجام می توان بیان کرد که دانش کنترل فرآیند سازمان که یکی از فرآیندهای مدیریت دانش سازمانی است بر عملکرد برند تاثیرگذار است.