مدیریت دانش سازمانی (مدیریت راهبردی دانش سازمانی)
مدیریت راهبردی دانش سازمانی سال چهارم تابستان 1400 شماره 13 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش طراحی مدلی برای استقرار مدیریت دانش در مدارس بوده است. زیرا مدیریت دانش، رویکرد کلیدی در توانمندسازی معلمان و کیفیت بخشی به فعالیت های یاددهی یادگیری، ایجاد نشاط علمی در دانش آموزان، جلوگیری از تضییع وقت و منابع و به طور خلاصه افزایش بهره وری در مدارس است. در این پژوهش از رویکرد پژوهش کیفی و روش داده بنیاد نظام مند استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش اساتید تعلیم و تربیت و کارگزاران نخبه آموزشی در وزارت آموزش و پرورش و در مدارس تهران بوده اند. از روش نمونه گیری نظری استفاده شده و با تعداد 16 نفر مصاحبه انجام گرفته تا به اشباع نظری رسیده ایم. روائی مصاحبه توسط خبرگان سنجیده شد و اعتمادپذیری آن نیز بوسیله توافق درون موضوعی بین دو کدگذار مورد تائید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل مصاحبه ها از روش کدگذاری استفاده شد. یافته های پژوهش که پس از انجام مراحل کدگذاری باز و محوری و انتخابی بدست آمده اند نشان می دهند که استقرار مدیریت دانش از 280 کد و 17 مفهوم در 5 مقوله تشکیل شده است. استقرار مدیریت دانش در مدارس در 5 مقوله ایجاد و جذب دانش (آموزش، بازدید، ثبت دانش، پژوهش، حضور کارشناسان و تشکیل گروه های حرفه ای)، سازماندهی دانش (مستندسازی، پالایش و هستی شناسی دانش)، ذخیره دانش ( استفاده از فناوری و ایجاد محیط تعاملی)، انتشار دانش (عوامل فردی، عوامل سازمانی و تربیت سرمایه انسانی) و کاربرد دانش (عوامل فردی و ساختار سازمانی) شکل گرفت.
تجزیه و تحلیل چند سطحی تاثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت دانش مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه های اجتماعی پتانسیل بالایی در خصوص حمایت از ارتباطات دوجانبه میان سازمانها و مشتریانشان، با هزینه نسبتا پایین و سطوح بالایی از کارایی را دارا می باشند، از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات ناشی از ابعاد استفاده از رسانه های اجتماعی (شامل ابعاد اجتماعی، سرگرمی، شناختی) بر ابعاد تشکیل دهنده مدیریت دانش مشتری صورت گرفته است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، پژوهشی توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل37 مدیر و تمامی مشتریان بانک کارآفرین در سطح شهر تهران می باشد و 400 نفر به عنوان نمونه براساس روش احتمالی تصادفی از بین جامعه آماری انتخاب و پرسشنامه پژوهش میان آنها توزیع شده است داده ها به وسیله نرم افزارهای SPSS و Amos تحلیل شدند. درنهایت فرضیّه های تحقیق براساس نتایج بدست آمده از تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری(SEM) مورد آزمون تجربی قرار گرفتند. براساس این نتایج، استفاده از محتوای اجتماعی و لذّت جویانه رسانه های اجتماعی تأثیر مستقیم معناداری بر روی همه ابعاد مدیریّت دانش داشته اند. امّا استفاده شناختی از رسانه های اجتماعی تنها روی بعدهای دانش از مشتری و دانش برای مشتری تأثیر مستقیم معناداری داشته و تأثیر آن بر روی بعد دانش درباره مشتری غیرمعنادار بوده است. رسانه های اجتماعی در سطح سازمانی و در نهایت بر مدیریت دانش مشتریان در سطح فردی اثر مثبت و معناداری دارد .تجزیه و تحلیل اثرگذاری رسانه اجتماعی (در سطح سازمانی) بر متغیر سطح فردی یعنی مدیریت دانش به کمک روش های عادی رگرسیونی امکان ناپذیر است و به همین دلیل برای شناسایی این اثرگذاری در دو سطح مختلف از تجزیه و تحلیل چند سطحی استفاده گردید. داده ها همچنین به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب(HLM) تحلیل شده اند خروجی نرم افزار تأییدکننده روابط چند سطحی متغیرهای پژوهش می باشد.
مدل سازی اثر دانش فرآیندهای کسب وکار بر ارزش سازمان با استفاده از روش دیمتل و فرآیند تحلیل شبکه ای فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه های اجتماعی پتانسیل بالایی در خصوص حمایت از ارتباطات دوجانبه میان سازمانها و مشتریانشان، با هزینه نسبتا پایین و سطوح بالایی از کارایی را دارا می باشند، از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات ناشی از ابعاد استفاده از رسانه های اجتماعی (شامل ابعاد اجتماعی، سرگرمی، شناختی) بر ابعاد تشکیل دهنده مدیریت دانش مشتری صورت گرفته است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، پژوهشی توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل37 مدیر و تمامی مشتریان بانک کارآفرین در سطح شهر تهران می باشد و 400 نفر به عنوان نمونه براساس روش احتمالی تصادفی از بین جامعه آماری انتخاب و پرسشنامه پژوهش میان آنها توزیع شده است داده ها به وسیله نرم افزارهای SPSS و Amos تحلیل شدند. درنهایت فرضیّه های تحقیق براساس نتایج بدست آمده از تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری(SEM) مورد آزمون تجربی قرار گرفتند. براساس این نتایج، استفاده از محتوای اجتماعی و لذّت جویانه رسانه های اجتماعی تأثیر مستقیم معناداری بر روی همه ابعاد مدیریّت دانش داشته اند. امّا استفاده شناختی از رسانه های اجتماعی تنها روی بعدهای دانش از مشتری و دانش برای مشتری تأثیر مستقیم معناداری داشته و تأثیر آن بر روی بعد دانش درباره مشتری غیرمعنادار بوده است. رسانه های اجتماعی در سطح سازمانی و در نهایت بر مدیریت دانش مشتریان در سطح فردی اثر مثبت و معناداری دارد .تجزیه و تحلیل اثرگذاری رسانه اجتماعی (در سطح سازمانی) بر متغیر سطح فردی یعنی مدیریت دانش به کمک روش های عادی رگرسیونی امکان ناپذیر است و به همین دلیل برای شناسایی این اثرگذاری در دو سطح مختلف از تجزیه و تحلیل چند سطحی استفاده گردید. داده ها همچنین به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب(HLM) تحلیل شده اند خروجی نرم افزار تأییدکننده روابط چند سطحی متغیرهای پژوهش می باشد.
ارائه الگوی پیاده سازی مدیریت دانش در سیستم فرماندهی و کنترل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بدنبال ارائه الگوی پیاده سازی مدیریت دانش در سیستم فرماندهی و کنترل بوده که با تحقیق درباره «مدیریت دانش» و «فرماندهی و کنترل» به شناسایی ابعاد موضوع پرداخته است. اگر این پدیده اتفاق نیافتد، دانش ضمنی به دانش صریح تبدیل نشده و در مجموع تصمیمات و تجربیات که فلسفه مدیریت دانش است در مجرای تصمیم گیری، فرماندهی و مدیریت مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. در این پژوهش ضمن بهره گیری از نظریه پردازی داده بنیاد، مصاحبه با 10 نفر خبره (که از خبرگان، صاحب نظران، فارغ التحصیلان و شاغلین پُست های کلیدی مرتبط با موضوع می باشند) انجام شده که در کدگذاری باز، 148 گزاره مرتبط استخراج گردید و در مرحله کدگذاری محوری به 21 مقوله تقسیم شد و در کدگذاری انتخابی 8 بُعد کلی استخراج شده و الگوی نهایی پژوهش طراحی گردید. این الگوی مشتمل بر 6 گام حیاتی در سیستم فرماندهی و کنترل شامل: جمع آوری، ذخیره سازی، تجمیع، داده کاوی، تحلیل و پردازش، تصمیم گیری و همچنین 7 بُعد چرخه مدیریت دانش شامل جمع آوری دانشی، اعتبارسنجی دانشی، تجمیع دانشی، داده کاوی دانشی، پردازش و تحلیل دانشی، تصمیم گیری دانشی و بازخوردگیری دانشی می باشد.
عوامل رفتاری مؤثر بر اشتراک دانش: مرور نظام مند یک دهه پژوهش در دو پایگاه اطلاعاتی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: شناسایی عامل رفتاری مؤثر بر اشتراک دانش در مطالعات پیشین منتشر شده در دو پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و پورتال جامع علوم انسانی از طریق مرور نظام مند است.روش شناسی: در این مطالعه از روش نظام مند به عنوان روش پژوهش استفاده شد.به منظور بررسی فرایند پژوهش از چارچوب آرکسی و اومالی (2005) به عنوان راهنمای اصلی استفاده شد. علت انتخاب این چارچوب این است که مراحل تحلیل بر پایه مؤثرترین روش ها و در عین حال از دستورالعمل ساده ای برخوردار است. جامعه آماری پژوهش، 450 مقاله از هر دو پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و پورتال جامع علوم انسانی که پس از غربالگری، تعداد 42 مقاله که با هدف پژوهش مطابقت داشت به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد بیشترین تعداد مقالات منتشر شده در خصوص تأثیر عوامل رفتاری بر اشتراک دانش مربوط به نیمه دوم دهه 90 شمسی بود. در رابطه با سهم حوزه های مختلف در انتشار مقالات مربوط به تأثیر عوامل رفتاری بر اشتراک دانش در مجلات حوزه علوم مدیریت، حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی و حوزه آموزش و پرورش دارای بیشترین مقالات منتشر شده بودند. از نظر استفاده از نوع رویکرد پژوهشی، روش کمی با بیشترین نوع روش پژوهش با تعداد 37 مقاله بود. همچنین جامعه های آماری مقالات مورد بررسی ابتدا کارکنان، اعضای هیأت علمی و دانشجویان و معلمان به ترتیب رتبه اول تا سوم را به خود اختصاص دادند. در نهایت متغیرهای مورد استفاده در مقالات منتشر شده به سه محور اصلی شامل شناختی، روانی و فردی – اجتماعی تقسیم بندی شد.نتیجه گیری: به طور کلی نتایج این پژوهش حاکی از آن است که عوامل مختلفی بر اشتراک دانش مؤثر است. عوامل رفتاری یکی از این عوامل است که در سه بُعد روانشناختی، روانی و فردی- اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری اشتراک دانش افراد را دارد. همچنین پرداختن به عوامل مؤثر بر اشتراک دانش با رویکرد مرور نظام مند علاوه بر تقویت پژوهش ها می تواند کاستی هایی که در مقالات پیشین وجود دارند را شناسایی نماید تا در این راستا، اقدامات لازم در جهت برطرف کردن آن ها صورت گیرد.
مدیریت دانش مشتری و تأثیر آن بر کیفیت خدمات و رضایتمندی مشتری- مطالعه مقطعی در بانک ملت استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تأثیر مدیریت دانش مشتری بر کیفیت خدمات و رضایتمندی مشتری در بانک ملت بررسی شده است. روش پژوهش پیمایشی و نوع آن کاربردی بود. جامعه آماری، کارکنان و مشتریان شعبه های بانک ملت استان کرمانشاه بود. حجم نمونه برای کارکنان 107 نفر و برای مشتریان 372 نفر مشخص شد. برای آزمون فرضیه، یک پرسشنامه برای اندازه گیری نگرش کارکنان از سطح مدیریت دانش مشتری در بانک و پرسشنامه دیگری برای اندازه گیری نگرش مشتریان از کیفیت خدمات و رضایت آن ها از خدمات تهیه شد. برای تحلیل داده ها ابتدا از آزمون t جهت شناخت وضعیت مدیریت دانش مشتری استفاده گردید. سپس با استفاده از تحلیل عاملی مدل مفهومی پژوهش بدست آمد. در انتها به کمک مدل یابی معادلات ساختاری، مدل مسیر ارایه گردید. نتایج نشان داد مدیریت دانش مشتری در بانک ملت بالاتر از سطح متوسط و مناسب بودن برازش مدل ساختاری و انطباق آن بر مدل مفهومی پژوهش بود. تخمین استاندارد الگوی کلی نشان داد مدیریت دانش مشتری بر کیفیت خدمات و رضایتمندی مشتری اثر مثبت و معنادار داشتند و فرضیه های اصلی پژوهش تأیید شد. تخمین استاندارد الگوی جزیی حاکی از آن بود که ابعاد مدیریت دانش مشتری برای کارکنان شعب بانک برجسته نبود.