مدیریت دانش سازمانی (مدیریت راهبردی دانش سازمانی)
مدیریت دانش سازمانی سال 7 تابستان 1403 شماره 25 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه حکمرانی دانش بنیان می تواند، اقدامی ارزشمند و تاثیرگذار در جهت بهبود عملکرد نهادهای دولتی و خصوصی باشد. لذا، رعایت اصول حکمرانی دانش بنیان می تواند به بهبود وضعیت سازمان ها و دستگاه های اجرایی و جامعه کمک نماید و سبب استفاده حداکثری از توانایی افراد، کاهش چالش های پیش روی جامعه شده و درنتیجه رفاه عمومی جامعه را به دنبال داشته باشد. این پژوهش با روش کیفی از نوع نطریه داده بنیاد با رویکرد اشتراوس و کوربین انجام شده است جامعه آماری این پژوهش از خبرگان آشنا با موضوع تشکیل شده که با 12 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی مصاحبه عمیق، صورت گرفت. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار MAXQDA انجام شده است. تعداد 302 کد باز شناسایی شده در قالب 46 زیر مقوله و 18 مقوله اصلی قرار گرفته اند که در 6 طبقه اصلی به عناوین شرایط علی شامل تسهیم، خلق، حفظ و نگهداری دانش و شایستگی مدیران و شرایط زمینه ای شامل ایجاد زیرساخت، ساختار سازمانی و فرهنگ سازمان است. شرایط واسطه ای در برگیرنده مولفه های قوانین و رویه ها، ارزیابی عملکرد، شفافیت، تیم سازی، سیستم جذب و نگهداری، سیستم برنامه ریزی و اداره است. مولفه های قابلیت پویای نوآوری و استراتژی توسعه گرا جز شرایط راهبردی است. پیامدهای حکمرانی دانش بنیان با ارتقای عملکرد جامعه، عملکرد سازمان و عملکرد کارکنان مشخص می شود. شرایط محوری نیز حکمرانی دانش بنیان است. رویکرد داده بنیاد پژوهش و طراحی الگو در دستگاه های اجرایی جنبه منحصر به فرد بودن دارد و می تواند تسهیل گر پیاده سازی حکمرانی دانش بنیان در دستگاه های اجرایی کشور باشد
الگوهای ذهنی اشتراک گذاری دانش در کارکنان نسل Z در یک مرکز آموزشی – پژوهشی دفاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه اشتراک گذاری کارآمد دانش شانس بقای سازمان ها را افزایش داده و به عنوان یک منبع راهبردی برای بهبود بهره وری سازمان ها در نظر گرفته می شود. هدف از انجام این پژوهش شناسایی ذهنیت های اشتراک گذاری دانش در بین کارکنان نسل Z در یک مرکز آموزشی پژوهشی دفاعی در دانشگاه صنعتی مالک اشتر است. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی، به لحاظ روش توصیفی، از حیث جمع آوری داده ها کمی و کیفی (آمیخته) و ازنظر افق زمانی نیز مقطعی است و تا آنجائیکه محققین بررسی نموده اندپژوهشی با این عنوان انجام نشده است. جامعه آماری تحقیق متشکل از 20 نفر از کارکنان نسل Z (متولدین سال 1373 به بعد) و چند نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه بودند که به صورت هدفمند انتخاب شده اند. برای تحلیل داده های آماری گردآوری شده از روش شناسی کیو استفاده شده است. در تحقیق حاضر پس از بررسی ادبیات موضوع و انجام مصاحبه با چند خبره دانشگاهی گزاره های متفاوتی نسبت به موضوع پژوهش (36 شاخص) شناسایی و استخراج گردیدند. سپس جداول کیو توسط 20 نفر از مشارکت کنندگان در تحقیق تکمیل گردیدند و داده های جمع آوری شده به روش تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل شد. هفت ذهنیت و دیدگاه مختلف بانام های حس خوب اشتراک گذاری دانش ، رهبری دانش محور ، کار تیمی ، نظام پاداش دهی ، ادراک منافع نسبی ، رضایت شغلی و تعهد سازمانی شناسایی کشف و شناسایی گردید که جمعاً 77 درصد واریانس کل را تبیین و پوشش می دهند.
ارائه الگوی مدیریت دانش در دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت دانش در دانشگاه ها صورت گرفته است. این پژوهش از نظر روش شناسی از نوع مطالعات کاربردی و به لحاظ روش در زمره پژوهش های کیفی و از نوع فراترکیب است. برای این منظور از طریق جستجو در پایگاه های اطلاعاتی علمی داخلی و خارجی مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران (ایرانداک)، پایگاه جهاد دانشگاهی، پایگاه استنادی جهان اسلام، وب آوساینس، پروکوئست، اسکوپوس، گوگل اسکالر و ساینس دایرکت استفاده شد. تعداد 786 مقاله با توجه به استراتژی جستجوی تعریف شده، استخراج شد که در پایان فرایند بررسی، 41 منبع برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. روایی محتوایی این اسناد از روش ابزار ارزیابی حیاتی (CASP) احراز گردید. در مرحله تجزیه و تحلیل اسناد منتخب، زیر مؤلفه ها و کدهای باز این اسناد با روش تحلیل محتوای کیفی استخراج و سپس ذیل مؤلفه های اصلی و ابعاد پژوهش دسته بندی و ترکیب گردید. جهت اعتبار یافته ها از روش مقایسه نظر پژوهشگران با فرد خبره استفاده گردید که ضریب توافق کاپا 783/0 بود. نتایج نشان داد با توجه به ماهیت دانشگاه می توان چهار مقوله اصلی برای الگوی مدیریت دانش در دانشگاه ها مد نظر قرار داد.؛ طرح چشم انداز دانشی، جریان دانشی، تحول دانشی و ارزیابی دانشی. همچنین نتایج نشان داد چهار عامل فرهنگ، فناوری، محیط و ذینفعان نقش مهمی در موفقیت الگوی مدیریت دانش برمبنای بافت زمینه ای مدیریت دانش در دانشگاه دارند. در یک جمع بندی کلی می توان گفت مدیریت دانش در دانشگاه ها محدود به زمان و برنامه خاصی نیست و با پایان چهار مرحله این الگو، مدیریت دانش وارد مرحله طرح دانشی جدید خواهد شد.
شناسایی و اعتبارسنجی پیشایندها و پیامدهای احتکار دانش توسط کارکنان دانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احتکار دانش توسط کارکنان دانشی، سازمان را از منابع بسیار ارزشمندی محروم می سازد و می تواند پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم فراوانی در پی داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتبارسنجی پیشایندها و پیامدهای احتکار دانش توسط کارکنان دانشی انجام شده است. این پژوهش کاربردی با رویکرد آمیخته متوالی اکتشافی انجام گردیده است. شناسایی عوامل با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون صورت پذیرفته است. مشارکت کنندگان این مرحله شامل اعضای هیئت علمی و خبرگان فنی منتخب نهاجا بوده اند که برای پیمایش دیدگاه آنان، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای اعتبارسنجی عوامل شناسایی شده در مرحله کمی از روش مدل سازی معادلات ساختاری (تحلیل عاملی تاییدی) استفاده شده است. به این منظور پرسشنامه ای براساس عوامل احصاء شده طراحی و در میان خبرگان فنی منتخب به صورت هدفمند توزیع شد تا روابط بین شاخص ها و مقوله ها ارزیابی شود. داده های مرحله کمی با استفاده از نرم افزار Smart Pls نسخه 3 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد پیشایندهای احتکار دانش شامل عوامل فردی (تمایلات و علایق، دغدغه ها و نگرانی ها، انگیزه ها، صفات و ویژگی های فردی)، عوامل میان فردی (عوامل ارتباطی)، عوامل سازمانی (عوامل شغلی، فرهنگ سازمانی، عوامل مدیریتی، عوامل ساختاری)، عوامل فراسازمانی (عوامل اجتماعی، فرهنگی و عوامل اقتصادی) بوده است. همچنین پیامدهای احتکار دانش نیز به دو دسته پیامدهای فردی و سازمانی طبقه بندی شدند. تحلیل های کمی نیز معنی داری ارتباط بین شاخص ها و مولفه های مورد نظر را تایید کردند. نتایج این پژوهش می تواند برای مدیریت نمودن پدیده احتکار دانش، شناخت مفیدی در این زمینه فراهم سازد. شناسایی همزمان عوامل موثر بر بروز احتکار دانش در سطوح چهارگانه پیش گفته و همچنین پیامدهایی که این عارضه می تواند برای کارکنان دانشی و سازمان در پی داشته باشد می تواند شناخت موثری برای مدیریت این رفتار مخرب سازمانی فراهم سازد. توجه همزمان به ریشه ها و پیامدهای فردی و سازمانی این عارضه وجه تمایز برجسته این پژوهش به شمار می رود.
تحلیل کارکرد فناوری فراجهان در نگهداشت و جذب دانش با استفاده از رویکرد تلفیقی مدل سازی ساختاری تفسیری و معادلات ساختاری (مورد مطالعه: صنعت برق کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت مدیریت دانش در بهبود عملکرد صنایع مختلف از جمله صنعت برق در زمینه-هایی همچون کاهش خطرات ایمنی، استفاده از سیستم های پیچیده و ...، نگهداشت و جذب دانش به منظور ارتقاء سطح مهارت کارکنان ضروری است. هدف از انجام این پژوهش بررسی چگونگی کارکرد فناوری فراجهان در نگهداشت و جذب دانش در صنعت برق کشور است. به منظور انجام پژوهش حاضر در ابتدا 12 دستاورد حاصل از کارکرد فناوری فراجهان با مرور پیشینه پژوهش شناسایی و به تأیید خبرگان و مدیران صنعت برق کشور رسید. در ادامه با استفاده از روش نمونه-گیری قضاوتی و نظرخواهی از 15 نفر از خبرگان دانشگاهی و مدیران صنعت برق کشور، نحوه ارتباط میان دستاوردهای حاصل از کارکرد فناوری فراجهان شناسایی و مدل مفهومی چگونگی کارکرد فناوری فراجهان در نگهداشت و جذب دانش در صنعت برق کشور با استفاده از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری ارائه شد. مدل سازی ساختاری تفسیری دارای کاستی هایی از جمله اتکاء به شهود و قضاوت شرکت کنندگان است. این مشکل اعتبار رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری را تحت تأثیر قرار می دهد. برای حل این مشکل و به منظور اعتبارسنجی مدل ارائه شده حاصل از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری، از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS استفاده شد. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 350 پرسشنامه میان کارکنان و مدیران صنعت برق کشور توزیع و تعداد 307 پرسشنامه بازگشت داده شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که فناوری فراجهان از طریق قابلیت هایی همچون هوش مصنوعی محیطی، شبیه سازی، پردازش زبان طبیعی، استفاده از شبکه های اجتماعی، تحلیل داده ها، سازماندهی دانش، همکاری، به اشتراک گذاری دانش، دسترسی به منابع گسترده، آموزش تعاملی، ذخیره سازی دانش و به روز رسانی دانش در نگهداشت و جذب دانش نقش اساسی دارد.
کاربست تکنیک خوشه بندی در واکاوی وضعیت مدیریت دانش در دانشگاه گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر کاربست تکنیک خوشه بندی به منظور واکاوی وضعیت مدیریت دانش در دانشگاه گلستان بوده است، لذا این پژوهش کاربردی بوده، از حیث هدف توصیفی-پیمایشی است. در این پژوهش محققان نگاهی کل نگر و سیستمی به مقوله مدیریت دانش داشته و پیاده سازی مدیریت دانش را منوط به برخورداری یا نیاز یک گروه خاص ندانسته اند. اعضای نمونه ی آماری، 281 نفر از مدیران، اعضای هیات علمی و یاوران علمی دانشگاه گلستان بودند که از طریق روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه مدیریت عمومی نیومن و کنراد که پایایی و روایی آن به ترتیب با استفاده از آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تاییدی تایید شده بود مورد سنجش قرار گرفتند. در گام اول بر حسب ابعاد چهارگانه چرخه مدیریت دانش وضع موجود مدیریت دانش در دانشگاه گلستان در سه سطح مدیران، اعضای هیات علمی و یاوران علمی با استفاده از تحلیل خوشه ای غیر سلسله مراتبی و نرم افزار رپیدماینر مورد تحلیل قرار گرفت و تعداد خوشه های بهینه بر حسب شاخص دیویس-بولدین به دست آمد، در گام دوم اعضای نمونه آماری قرار گرفته در هر خوشه بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد در هر دو خوشه وضعیت چهار بعد مدیریت دانش در سطح اطمینان 95/0 در پایین تر از عدد 3 قرار داشته و تحلیل ویژگی های جمعیت شناختی خوشه ها با آزمون کای دو در سطح اطمینان 95/0 نشان داد که نتایج به دست آمده با قالب های ذهنی از پیش شکل گرفته تفاوت معناداری دارد. نتایج پژوهش بر پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه گلستان تاکید دارد.