مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل یک نوع از ساخت های غیرشخصی معلوم در زبان فارسی در چارچوب انگاره دستور شناختی می پردازد. این نوع ساخت خود مشتمل بر دو نمونه است. هر دو نمونه دو بند پایه و پیرو دارند که بند اول در هر دو فاقد سازه ای در جایگاه فاعل است. علاوه بر این، فعل بند اول همیشه به صورت سوم شخص مفرد می آید، در حالی که فعل در زبان فارسی بدون هیچ گونه محدودیتی در هر شش صیغه صرف می شود. این واقعیت در حالی است که در اغلب پژوهش های زبان شناختی چنین فرض می شود که مطابقه در زبان مقوله ای صرفاً دستوری است و ظهور آن در سطح جمله هیچ پایگاه معنایی ندارد. در پاسخ به چنین دیدگاهی، در این پژوهش تحلیلی از مطابقه سوم شخص مفرد در یکی از انواع ساخت های غیرشخصی در زبان فارسی در قالب انگاره دستور شناختی ارائه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در ساخت های غیرشخصی مورد نظر ما برجسته ترین سازه که به عنوان فاعل (tr) قلمداد می شود، موقعیت فاعل است که نمایانگر موقعیتی عام و فراگیر است که رویداد یا حالت مورد نظر درون آن روی می دهد. همچنین نشان داده خواهد شد که حضور نشانه سوم شخص مفرد در این ساخت ها پدیده ای قراردادی نیست، بلکه با موقعیت انتزاعی موجود در جمله (موقعیت فاعل) مطابقت می نماید. از همین روی، مطابقه را در ساخت های غیرشخصی زبان فارسی مقوله ای معنامند و نه صرفاً دستوری تلقی می نماییم.
تحلیل ساختواژی ابداعات واژگانی در آنگاه پس از تندر اخوان ثالث
حوزه های تخصصی:
برای بررسی ابداعات واژگانی در کتاب شعر آنگاه پس از تندر اثر اخوان ثالث، ابتدا 116 واژه هنجارگریز از اثر مذکور جمع آوری شد و در پیکره رایانه ای گروه فرهنگ نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی مورد جستجو قرار گرفت و معلوم شد که از میان 116 واژه مذکور تعداد 57 واژه (14/49%) در آثار نویسندگان دیگر هم به کار رفته اند. نتیجه گیری شد که تعداد 59 واژه (86/50%) به اغلبِ احتمال برساخته اخوان ثالث و واژه نو محسوب می شوند. درباره این سؤال که هنجارگریزی واژگانی در اشعار اخوان ثالث به چه میزان با تعمیم قواعد زبان و به چه میزان با نقض قواعد زبان صورت گرفته، در این مقاله نشان داده می شود که هنجارگریزی واژگانی در اکثر موارد (1/74%) با تعمیم قواعد و در 9/25% موارد با نقض قواعد زبان صورت گرفته است.درباره این سؤال که کدام فرایند صرفی در هر یک از موارد تعمیم یا نقض قواعد زبان بیشتر دخیل است، نشان داده می شود که در مورد تعمیم قواعد بیشتر از همه از ترکیب (53%) و در مورد نقض قواعد بیشتر از همه از اشتقاق (5/48%) برای ساختن واژه های هنجارگریز استفاده شده است. سرانجام درباره این سؤال که کدام محدودیت بیش از همه نقض شده است، نشان داده می شود که محدودیت نحوی (5/75%) بیشتر از سایر محدودیت ها نقض شده است. هدف از این بررسی و پاسخ به سؤال های بالا این است که امکانات بالقوه زبان فارسی در حوزه واژه سازی شناخته شوند و راه گشای معادل یابی در ترجمه ادبی باشند. همچنین هنجارگریزی واژگانی می تواند به عنوان یکی از ابزارهای شعرآفرینی در اشعار اخوان ثالث جنبه ای از ویژگی های سبکی سروده های وی را مشخص کند.
چندمعنایی حرف اضافه ”به“ در زبان فارسی با رویکرد معنی شناسی شناختی
حوزه های تخصصی:
مطالعه حروف اضافه در زبان فارسی می تواند گامی در جهت شناخت پیچیدگی های آن و کمکی در جهت تبیین صحیح ساخت زبان فارسی باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی معانی مختلف حرف اضافه ”به“ از منظر معنی شناسی شناختی است. برای این منظور از رویکرد چندمعنایی سامان مند تایلر و ایوانز (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. در جهت نیل به این هدف، مثال های مختلف از فرهنگ لغات سخن، معین و دهخدا، متون مختلف و مکالمات روزمره زبان فارسی استخراج شده و با بکارگیری رویکرد شناختی مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این حرف اضافه دارای معانی مختلفی است که همه از یک معنی واحد یعنی ’الصاق و ارتباط‘ مشتق شده و شبکه ای به هم پیوسته را تشکیل می دهند و تمامی مفاهیم متمایز به طور نظام مند و با توجه به ملاک های تایلر و ایوانز، از پیش صحنه و مفهوم اولیه مشتق می شوند. این مفاهیم متمایز عبارتند از :مقصد، مخاطب سازی و پیشِ و نزدِ که زیرمجموعه مفهوم مقصد به شمار می آیند، بر رویِ، سازگار و مطابق، مقابلِ و برابرِ، توالی و ترتیب، تعلیل، استعانت و با استفاده از. همچنین نشان داده شد که کاربردهای مجازی این حرف اضافه موجب انباشت معانی استعاری بر تنها معنای صریح آن و منجر به چندمعنا شدن آن شده است. در واقع، معانی مشتق حروف اضافه در چندمعنایی حاصل بسط استعاری معانی مرکزی اند.
فرایند درج واکه در خوشه های همخوانی پایانی در زبان ترکی آذربایجانی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی فرایند درج واکه در خوشه های همخوانی پایانی در زبان ترکی آذربایجانی در چارچوب نظریة بهینگی می پردازد. این پژوهش درصدد پاسخگویی به این سؤالات است که چرا علیرغم مجاز بودن خوشة دوهمخوانی پایانی در زبان ترکی آذربایجانی، در برخی موارد این ساختار هجایی مجاز نبوده و فرایند درج واکه صورت می گیرد و دیگر اینکه کیفیت واکة درج شده چگونه تعیین می شود. برای انجام این تحقیق داده های زبانی به صورت میدانی از گویشوران این زبان جمع آوری شد. بررسی داده ها نشان می دهد که در این زبان در خوشة همخوانی پایانة هجا همواره اصل توالی رسایی رعایت می شود؛ بدین ترتیب که با دور شدن از قلة هجایی رسایی کاهش و با نزدیک شدن به قله رسایی افزایش می یابد. به همین دلیل در مواردی که اصل توالی رسایی نقض شده باشد، فرایند درج واکه صورت می گیرد. با تحلیل داده ها در چارچوب نظریه بهینگی می توان نوشت در این زبان برای اقناع محدودیت نشانداری اصل توالی رسایی در پایانة هجا، درج واکه مجاز شمرده می شود؛ به عبارت دیگر، محدودیت نشانداری اصل توالی رسایی بر محدودیت پایاییDEP تسلط می یابد. در زبان ترکی آذربایجانی واکة درج شده همواره دارای مشخصة ثابت ]+افراشته[ بوده و با تبعیت از محدودیت های حاکم بر فرایند هماهنگی واکه ای از نظر ارزش مشخصة ]پسین [و] گردی[ با واکة قبل از خود هماهنگ می شود.
رویکرد فرازبان معنایی طبیعی: فرض ها، مفاهیم و اهداف
حوزه های تخصصی:
رویکرد فرازبان معنایی طبیعی، رویکردی تجزیه پذیر در معنی شناسی واژگانی برای تحلیل معنا است که از سوی آنا ویرزبیکا مطرح شد و تاکنون در مورد بیش از 30 زبان در سراسر جهان به کار رفته است. کلیف گودارد در کنار وی بیشترین سهم را در معرفی آن داشته است. ادعا این است که هسته کوچکی از معانی جهانی و اساسی به نام نخستی های معنایی وجود دارد که از راه واژه ها یا دیگر عبارات زبانی در همه زبان ها قابل بیان است و می تواند به عنوان ابزاری برای تحلیل معانی واژه های پیچیده زبان ویژه و فرهنگ ویژه به کار رود. در این رویکرد از واژگان (نخستی های معنایی) و قواعد نحوی خاصی (دستور زبان ترکیبی) برای تحلیل معنا استفاده می شود. هدف از نگارش این مقاله، معرفی این رویکرد است تا از این طریق زمینه آشنایی خوانندگان و به تبع آن پژوهش در این چارچوب در مورد زبان ها و گویش های ایرانی فراهم شود. در ادامه، به تحلیل معنایی چند واژه در زبان هورامی در چارچوب این رویکرد پرداخته شده است و نشان داده شده است که این رویکرد از توان بالایی در توصیف و تبیین ظرافت های معنایی و بار فرهنگی واژگان در زبان های مختلف برخوردار است.
بررسی سه تکواژ «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در هورامی: پس اضافه یا حالت نما
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی سه تکواژ پربسامد «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در زبان هورامی (گونه پاوه) می پردازد. ماهیت این تکواژها که به صورت پسوند به اسم می پیوندند و معنایی مشابه حروف اضافه دارند، چندان مشخص نیست. سؤال این پژوهش این است که ماهیت این سه تکواژ چیست. در این راستا، نخست تعداد 52 حرف اضافه هورامی استخراج و طبقه بندی شدند، ساخت گروه حرف اضافه دار هورامی مشخص شد، حالت غیرصریح و نشانه های آن معرفی شدند و سه فرضیه مطرح شد که بر اساس آنها این سه تکواژ یا پس اضافه، یا اجزاء تشکیل دهنده حروف اضافه و یا تکواژهای حالت نما هستند. بررسی داده های زبانی نتایجی آن گونه به دست نداد که بتوان یک فرضیه را پذیرفتنی تر از بقیه به شمار آورد. در نهایت سه فرضیه مذکور با جهانی های مطرح شده مرتبط نیز محک زده شدند، اما این رویکرد نیز به نتیجه ای قطعی و متقن منتهی نشد. به نظر می رسد این سه تکواژ بقایای در حال حذف یا تغییر از یک نظام در گذشته زبان هستند، یا نظام پس اضافه ای یا نظام حالت. اظهار نظری دقیق تر از این ممکن نیست و بررسی بیشتری می طلبد.