روان شناسی افراد استثنایی
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال چهارم زمستان 1393 شماره 16 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش تقلید متقابل بر بهبود نشانگان کودکان با اختلال درخودماندگی بود. بدین منظوربا استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 24 کودک با اختلال درخودماندگی( 30 تا 54 ماهه ) از یک مرکز توانبخشی و نگه داری کودکان درخودمانده انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی های گروه آزمایش آموزش تقلید متقابل را طی70جلسه( 3روز در هفته و هر جلسه 20 دقیقه ای )دریافت کردند. در این پژوهش از آزمون گارز به عنوان پیش آ زمون و پس آ زمون استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که آموزش تقلید متقابل بر بهبود نشانگان کودکان با درخودماندگی گروه آزمایش تاثیر معنی دار داشته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت روش آموزش تقلید متقابل منجر به بهبود نشانگان(تعاملات اجتماعی، ارتباطات و رفتارکلیشه ای) در کودکان درخودمانده می شود. به بیان دیگر مداخله رفتاری طبیعی به عنوان یک درمان انتخابی جدید و بالقوه مهم برای کودکان درخودمانده موثر است.
انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با و بدون مصرف ریتالین و گروه عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف ازاین پژوهش مقایسه انگیزهپیشرفت در دانش آموزان دارای اختلالنارساییتوجه/بیش فعالی مصرف کننده و غیرمصرف کننده ریتالین وگروه عادی است. طرح پژوهش انجام شده علّی- مقایسه ای بود، تعداد نمونه این پژوهش شامل60 نفر از دانش آموزان پسرمقطع پنجم و ششم ابتدایی (12-11) ساله دارایاختلالنارسایی/ بیش فعالی مصرف کننده و غیرمصرف کننده ریتالین و گروهعادی مشغول به تحصیل در مدارس دولتی منطقه 8 تهران بودند که به روش نمونه گیری تصادفیخوشه ای انتخاب ودرسهگروه مجزا مشتمل برمصرف کننده ریتالین ،بدون مصرف ریتالین وگروه عادی دسته بندی شدند. در این پژوهش از پرسشنامه انگیزهپیشرفت هرمنس استفاده شد؛و برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده نیز از مدل آماری تحلیل واریانس (برای مقایسهگروه هابراساس میانگین ) وtبرای دو گروه مستقل استفادهگردید،نتایج حاصل از یافته ها نشانبین سه گروه به لحاظ انگیزهپیشرفت تفاوت معناداری وجود دارد،بدین ترتیب که بیشترین انگیزه پیشرفت متعلق به دانش آموزانگروه عادی بدون اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، سپس درگروه مصرف کننده ریتالین وکمترین میزان انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دارایاختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بدون مصرف ریتالین بوده است؛بنابراین می توان نتیجه گیریکردکه احتمالاً ریتالین می تواند به عنوان یک عاملافزایش دهندهانگیزهپیشرفت در کودکان دارای اختلال نارساییتوجه/بیش فعالی مؤثر باشد.
بررسی مقایسه ای تأثیر داستان های اجتماعی با محتوای انسانی و محتوای بی جان بر مشارکت و همکاری کودکان مبتلابه سندرم آسپرگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی مقایسه ای تأثیر داستان های اجتماعی با محتوای انسانی و محتوای بی جان بر مشارکت و همکاری کودکان مبتلابه سندرم آسپرگر است. روش پژوهش طرح تک آزمودنی از نوع طرح AB است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلابه سندرم آسپرگر در شهر تهران است و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 4 کودک مبتلابه اتیسم با عملکرد بالا به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه مهارت اجتماعی (SSRS) و داستان های اجتماعی است. هر یک از شرکت کنندگان به تفکیک قبل از اعمال مداخله 3 بار مورد آزمون ارزیابی قرار گرفتند (مرحله A) و پس از آن به تفکیک تحت آموزش داستان های اجتماعی قرار گرفتند (مرحله B) و نتایج پس از هر مرحله آموزش مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که هر دو مداخله محتوای انسانی و بی جان مؤثر بودند. ولیکن داستان های اجتماعی با محتوای بی جان تأثیر بیشتری را در مقایسه با محتوای انسانی نشان دادند که می تواند ریشه در جنبه های عصب شناختی و ویژگی های فردی کودکان اتیستیک داشته باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود که از داستان های اجتماعی با محتوای بی جان برای آموزش کودکان اتیستیک استفاده شود.
پرسشنامه کمبود توجه / بیش فعالی دانشجویان نادو نسخه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی پرسشنامه کمبود توجه / بیش فعالی دانشجویان نادو در بین دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی بود. 612 نفر (271 مذکر و 341 مؤنث) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 90-1389 به روش نمونه گیری تصادفی نسبتی به عنوان نمونه انتخاب شدند و ترجمه فارسی پرسشنامه کمبود توجه / بیش فعالی دانشجویان نادو را پر کردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ برای ترجمه فارسی پرسشنامه 125 آیتمی 96/. به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی (تحلیل مؤلفه های اصلی) 9 عامل حافظه، سازمان دهی، اضطراب، پرخاشگری، عملکرد تحصیلی، بی توجهی، بیش فعالی / تکانش گری، گرایش ها تضادورزی و خودنظم دهی را نشان داد. ضریب آلفای کرونباخ برای عامل های استخراج شده بین 74/. تا 90/. و برای کل پرسشنامه 97/. به دست آمد که نشان دهنده اعتبار مطلوب فرم فارسی پرسشنامه بود. همچنین ضرایب همبستگی به دست آمده بین عامل های استخراج شده با یکدیگر و با کل پرسشنامه نشان دهنده روایی سازه مطلوب پرسشنامه بود. با توجه به حذف 25 آیتم، درنهایت فرم فارسی پرسشنامه با 100 آیتم و 9 عامل استخراج شد؛ بنابراین پرسشنامه مذکور در جامعه دانشجویان ایرانی از پایایی و اعتبار مطلوبی برخوردار است و می توان از آن برای ارزیابی اختلال کمبود توجه / بیش فعالی دانشجویان ایرانی استفاده کرد.
طراحی برنامه مداخلهای مبتنی بر آموزش بازداری پاسخ و بررسی اثر بخشی آن بر نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش-فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی برنامه آموزش بازداری پاسخ و بررسی تأثیر آن بر نشانه های اختلال نارسایی توجه —بیش فعالی کودکان انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه کودکان دارای اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی سنین هفت تا 11 سال شهر تهران بود که به بیمارستانتوانبخشی رفیده مراجعه و تشخیص روان پزشکی دریافت کرده بودند. تعداد 16 آزمودنی به شیوه هدفمند انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جای گرفتند. به منظور بررسی نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی کودکان از مقیاس درجه بندی معلم کانرز و برای ارزیابی هوش کودکان از آزمون ریون استفاده شد. برنامه آموزش بازداری پاسخ توسط پژوهشگران طراحی شد و کودکان گروه آزمایشی دراین برنامه 12جلسه ای (هر جلسه 45 دقیقه)شرکت کردندو کودکان گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. نتایج داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که بین میانگین نمره های گروه آزمایشی و گواه در نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی تفاوت معنی داری وجود دارد(01/0>P).بنابراینمی توان نتیجه گیری کرد که برنامه آموزش بازداری پاسخباعث کاهش معنی دار نشانههای اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی در کودکان گروه آزمایشی شده است
اثر بخشی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه گروهی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند نابینا شهر تهران بود که فرزندان شان در مدارس نابینایان مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 30 نفر از مادران یادشده بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر درگروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه تحت آموزش گروهی مثبت نگری قرارگرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در 2 مرحله، پیش آزمون و پس آزمون از طریق پرسشنامه شادکامی و سخت رویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده هایگردآوری شده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینارا افزایش (P≤0/05) داده است.نتایج نشان داد بین مثبت نگری با سخت رویی و شادکامی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و افراد سخت رو از میزان شادکامی بالاتری برخوردارند.
مقایسه قضاوت اخلاقی در دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه قضاوت اخلاقی در دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بود. این پژوهش از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی بالای 16 سال دوره متوسطه شهر شیراز بود. نمونه های پژوهش 160 دانش آموز(80 دانش آموز با کم توانی ذهنی و 80 دانش آموز بدون کم توانی ذهنی) که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. برای اندازه گیری قضاوت اخلاقی از مقیاس قضاوت اخلاقی(گیبز و همکاران،1992) استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از روش آماری تی مستقل، تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل واریانس دو راهه تحلیل شد. نتایج نشان داد بین دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی در نمره کل مقیاس قضاوت اخلاقی و ابعاد آن، در سطح (001/0p<) تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین دو گروه دختران و پسران در نمره کل مقیاس قضاوت اخلاقی و ابعاد آن، تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0p>). با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که هرگونه برنامه ریزی در زمینه ارتقاء ارزش های اخلاقی و درونی شدن آن، با توجه به رشد شناختی دانش آموزان انجام شود. زیرا بین رشد اخلاقی و رشد شناختی دانش آموزان رابطه وجود دارد.
اثر آموزش حالت های ذهنی بر نظریه ذهن دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ذهن توانایی پیش بینی و شرح دادن رفتار خود و دیگران با توجه به حالت های ذهنی است و برای برقراری تعاملات اجتماعی ضروری است. این در حالی است که بررسی ها نشان می دهند کودکان کم توان ذهنی در نظریه ذهن با نارسایی و تحول نایافتگی روبرو هستند. پژوهش حاضر، در پی بررسی اثر آموزش حالت های ذهنی بر نظریه ذهن دانش آموزان کم توان ذهنی بود. در این پژوهش آزمایشی 60 دانش آموز پسر و دختر کم توان ذهنی به روش تصادفی خوشه ای از شهر تهران انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده 30 دانش آموز (15 پسر و 15 دختر) در گروه آزمایش و 30 دانش آموز (15 پسر و 15 دختر) در گروه کنترل جای داده شدند. با استفاده از آزمون نظریه ذهن 38 سؤالیو تکلیف محتوای غیرمنتظره نظریه ذهن دانش آموزان هر دو گروه در دو موقعیت پیش آزمون و پس آزمون سنجیده شد. گروه آزمایش 9 جلسه آموزش حالت های ذهنی دریافت کرد ولی گروه کنترل فقط از آموزش های رایج مدرسه استفاده کرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس[ij1] تحلیل شد. یافته ها نشان داد که آموزش حالت های ذهنی بر بهبود نظریه ذهن دانش آموزان گروه آزمایش تأثیر معنی داری داشته است (05/0p<)؛بنابراین، آموزش حالت های ذهنی باعث بهبود نظریه ذهن دانش آموزان کم توان ذهنی می شود.
مقایسه هوش هیجانی و سبک های دلبستگی دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره متوسطه زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدفمقایسههوش هیجانی و سبک های دلبستگی دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره متوسطه شهرستان زاهدان در سال تحصیلی 91-90 انجام شد.روش پژوهش از نوعمقطعیمقایسه ای بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی تعداد240دانش آموزتیزهوش و عادی دوره متوسطه شهر زاهداناز طریق پرسشنامه هایهوش هیجانی و سبک دلبستگی مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها از طریق آزمون های تی برای گروه های مستقل با کمک نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد: دانش آموزان تیزهوش در مقایسه با دانش آموزان عادیتیزهوشهوش هیجانی بالاتری دارند،ازنظرسبک های دلبستگی، دانش آموزان تیزهوش سبک دلبستگی ایمن و دانش آموزان عادی سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا را داشتند. با توجه به یافته ها آموزش هوش هیجانی و سبک دلبستگی ایمن به دانش آموزان به ویژهدانش آموزان عادی توصیه می گردد.